امام زید بن على بن الحسین(علیه السّلام) و تأسیس مذهب زیدیه
زیدیه به شاخه اى از مذهب تشیع گفته مى شود که به امامت زید بن على بن الحسین(علیه السّلام) معتقدند و خود را پیرو او مى دانند.
در مقدمه البحر الزخار نیز در تعریف زیدیه آمده: «زیدیه به فرقه اى گفته مى شود که به پیروى از زید بن على(علیه السّلام) ، على بن ابى طالب(علیه السّلام) را در امامت بر دیگران مقدم و امامت را پس از او براى حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام) و سپس منحصر در فرزندان آن دو بداند که با دعوت و فضل به امامت مى رسند، نه با وراثت. و خروج نیز بر ایشان واجب است. همچنین توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهى از منکر از دیگر اعتقادات زیدیه است».
امام زید در سال هفتادوپنج هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد.
درباره شخص امام زید و تاریخ زندگى، تعالیم و قیام او بر ضد خلافت اموى تحقیقات بسیارى انجام شده است.
نکته دیگرى که مورد توجه برخى از محققان واقع شده، دامنه دعوت امام زید است و این که اصولا آیا امام زید، آن گونه که در منابع رسمى زیدیه آمده است، مردم را به اطاعت از خود به عنوان امام دعوت کرده، یا این که مطابق برخى از اسناد، دعوت او به «الرضا من آل محمد» بوده است، که مى تواند به معناى دعوت به امامان مورد قبول امامیه باشد؟
در ادامه، نیز مذهب زیدیه که شاخه اى از تشیع به حساب مى آید و در اصول اعتقادى با امامیه مشترک است، بیشتر به جهت نظریه خاص در مسئله امامت از شاخه دیگر تشیع یعنى اثناعشریه (امامیه) متمایز مى شود، البته در ادامه، نادرستىِ کلیت چنین ادعایى با توجه به مذهب و گرایش غالبِ زیدیه که به وسیله امام قاسم و امام هادى رواج یافت، روشن خواهد شد و نزدیکى زیدیه به امامیه در بسیارى از عقاید و مسائل فقهى مورد اذعان قرار خواهد گرفت.
با وجود این، شاید بتوان از سه اصل به عنوان مهم ترین اصول و ویژگى هاى مذهب زیدیه و آنچه شخص امام زید نیز بدان معتقد بوده است نام برد:
۱. افضلیت امام على و اولویت آن حضرت برسایر صحابه نسبت به خلافت و جانشینىِ پیامبر.
۲. حصر امامت در فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) .
۳. شرط دعوت علنى به خود و خروج براى جنگ با ظالمان در صحت تصدى و مشروعیت امامت.استمرار قیام و مبارزه
پس از شهادت امام زید در سال ۱۲۲، فرزندش امام یحیى در سال ۱۲۵ در خراسان قیام کرد ودرهمان سال به شهادت رسید.
پس از شهادت زید و یحیى، دعوت زیدیه همراه با دیگر جریان هاى معارض امویان به سوى بنى عباس گرایش یافت; ولى طولى نکشید که بنى عباس، که پیش از این با شعارهاى فریبنده در حمایت از حقوق علویان سعى در جلب افکار عمومى داشتند، با علویان درگیر شدند و به مقتضاى منافع خود به دشمنى و عناد با خاندان پیامبر پرداختند. امام محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) ملقب به «نفس زکیه» در سال ۱۴۵ و در زمان خلافت منصور (۱۳۶ـ۱۵۸) در مدینه قیام کرد. این اولین قیام و دعوت یکى از فرزندان امام حسن (علیه السّلام) در چارچوب تعالیم امام زید بود که در عصر عباسیان اتفاق افتاد. آغاز امامت محمد بن عبدالله به سال ۱۲۷ بازمى گردد.
دعوت و قیام نفس زکیه همچنین با فعالیت داعیان متعدد علوى و معتزلى در اقصا نقاط جهان اسلام براى جلب همکارى همراه بود. در این میان، برادران و فرزندان امام محمد نقشى اساسى داشتند که در رأس همه ابراهیم برادر او بود که به منطقه بصره رفت و حمایت اهواز و فارس را نیز به دست آورد و در نهایت پس از نفس زکیه به شهادت رسید. همچنین موسى بن عبدالله به الجزیره، یحیى بن عبدالله به رى و طبرستان، و بالاخره عیسى بن عبدالله و ادریس بن عبدالله به مغرب رفتند.
امام محمد بن عبدالله همزمان با گسترش دعوت خود دو مفهوم و عقیده اساسى «تقیه» و «مهدویت» را به درون اندیشه زیدیه آورد.
پس از سرکوب شدید قیام امام محمد نفس زکیه و برادرش امام ابراهیم، در ادامه حکومت منصور و در زمان خلافت مهدى عباسى (۱۵۸ـ۱۶۹) سیاست سرکوب علویان همچنان ادامه یافت.
امام حسین بن على بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) «شهید فخّ» امام بعدى زیدیه بود که در سال ۱۶۹ و در زمان خلافت هادى عباسى (۱۶۹ـ۱۷۰) در مدینه قیام کرد و به شهادت رسید. پس از شهادت حسین فخّى، دعوت زیدیه تا حدودى شکل سرّى به خود گرفت و ثقل آن از مرکز جهان اسلام (عراق و حجاز) به دو سوى آن (دیلم و مغرب) منتقل شد.
امام یحیى بن عبدالله بن الحسن که برادر و یار امام محمد بن عبدالله در قیام او بود و در قیام حسین فخّى نیز نقش عمده اى داشت.
ادریس بن عبدالله برادر دیگر محمد بن عبدالله نیز پس از همکارى با حسین فخّى و شکست قیام، به «مغرب دور» گریخت و در سال ۱۷۲ پس از دعوت و بیعت قبایل آن منطقه، دولت خود را تاسیس کرد.
سال ها پس از انقراض دولت ادریسیان در مغرب، آنان در اندلس با امویان حاکم درگیر شدند.
دولت ادریسیان در مغرب و اندلس اگرچه حداقل در ابتدا دولتى شیعى و زیدى مذهب بود، ولى بروز تشیع و تظاهر به مذهب زیدیه در آن پر رنگ نیست. حتى در احوال ادریس اول آورده اند که او تشیع خود را اظهار نمى کرد و حداقل در سال هاى نخست، از خود به عنوان امام یاد نمى کرد.امام ابوعبدالله
نخستین انشعاب در زیدیه
در همان آغازِ شکل گیرى زیدیه و در حالى که مبارزات و حرکت سیاسى علویان زیدى ادامه داشت، در کوفه سه گرایش عقیدتى و فکرىِ عمده در میان پیروان و معتقدان به امامت زید شکل پیدا کرده بود: جارودیه، صالحیه و سلیمانیه.الف) جارودیه (یا سرحوبیه)
این گرایش به ابى جارود زیاد بن منذر عبدى (متوفاى ۱۵۰ق) منسوب است. وى از اصحاب امام باقر(علیه السّلام) و سپس امام صادق(علیه السّلام) بود، ولى بعدها ایشان را ترک کرد و به اردوى امام زید پیوست.
این شاخه از زیدیه با مطرح کردن نص بر خلافت على و حسنین(علیهم السّلام) و دور شدن از اعتقاد منسوب به امام زید در قبول و رضایت به خلافت شیخین و همچنین رو آوردن به اصل مهدویت که از اصول مورد قبول امامیه است، بیش از دیگر شاخه ها به امامیه نزدیک شدند، به طورى که از ویژگى هاى جارودیه، توجهِ همزمان به نظریه خروج و عقیده به مهدى منتظر است.ب) سلیمانیه (یا جریریه)
این فرقه به سلیمان بن جریر الرقى منسوب است. او نیز در آغاز از اصحاب امام صادق(علیه السّلام) بود که از آن حضرت جدا شد و به پیروان امام زید پیوست.ج) صالحیه (یا بتریه)
این گرایش به حسن بن صالح بن حى همدانى (۱۰۰ـ۱۶۸) منسوب است. از اصول مطرح در این فرقه جواز امامت مفضول با وجود افضل است.
به طور خلاصه مى توان گفت که جارودیه به دلیل اعتقاد به وجود نص بر امامت و رد خلافت شیخین و قبول اصل مهدویت از فرق دیگر به شیعیان امامیه نزدیک تر بودند و تأثیر بیشترى از آنان پذیرفتند، در حالى که دو فرقه دیگر (صالحیه و سلیمانیه) از حنفیه و معتزله تأثیر بیشترى پذیرفتند و به اهل سنت نزدیک تر بودند.حکومت امامان زیدیه و جریان نزدیک به امامیه
در قرن سوم، به تدریج مذهب زیدیه به انسجام و شکل نهایى خود رسید، و این مهم با به دست گرفتن قدرت سیاسى بهوسیله امامان زیدیه در ایران و یمن همزمان بود. در این مقطع، قاسمیه، هادویه و ناصریه در امتداد جریان نزدیک به امامیه، جریان هاى غالب و بارز زیدیه بودند که مرکزیت آن از کوفه به ایران و یمن انتقال یافته بود.
۱. امام ناصر اطروش و دولت زیدیه در طبرستان و دیلم
در حالى که سال ها بود که کوفه و حجاز براى ادامه فعالیت علویان ناامن شده بود، امام حسن بن على بن عمر بن على بن الحسین(علیه السّلام) (۲۳۰ـ۳۰۴) معروف به ناصر اطروش که مردى فقیه، عالم و شجاع بود، در سال ۲۸۴ در خراسان قیام کرد ادامه یافت.
افکار و آراى امام ناصر و کمک هاى مادى و معنوى او به دولت امام هادى
۲. امام قاسم رسّى
در سال ۲۲۰، امام قاسم رسى آغازگر دوره اى درتاریخ زیدیه بود که مشخصه آن قول به نص جلى و اعتقاد ویژه به اصل امامت ودرنتیجه قوت جریان نزدیک به امامیه درمیان فرق زیدیه است.
۳. امام هادى
امام یحیى بن الحسین بن القاسم الرسى (۲۴۵ـ۲۹۸) معروف به امام هادى از برجسته ترین شخصیت هاى علوى در زمان خود بود. او در سال ۲۸۰ پس از ورود به یمن به عنوان امام زیدیه دعوت به خویش کرد و از مردم بیعت گرفت، امام هادى صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد که تا به امروز مرکز زیدیه با همان گرایش است. البته این تذکر ضرورى است که امام هادى و جانشینان او تا قرن ها موفق نشدند بر تمام یمن مسلط شوند. دوران امامت آنان معمولا با کشمکش ها و درگیرى با سایر حکومت ها و رقیبان اعم از داخلى و خارجى همراه بود که در ادامه به طور گذرا به آن اشاره خواهد شد.
امام هادى با ارتقا بخشیدن به عقیده امامت در حد یکى از اصول دین، آن را به جاى اصل «المنزله بین المنزلتین» در مکتب اعتزال نشاند و اصول پنج گانه مذهب زیدى را توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهى از منکر دانست.
مسیرى که امام هادى ترسیم کرده بود با نوساناتى در عرصه سیاسى و مذهبى یمن ادامه یافت و پس از او دو فرزندش مرتضى (۲۹۹ـ۳۱۰) و ناصر (۳۱۰ـ۳۲۲)
۴. سلسله امامان زیدیه در یمن
دولت امامان زیدى در یمن پس از امام هادى و دو فرزندش تا سال ۴۴۴ که امام ابوالفتح دیلمى به قتل رسید استمرار داشت. از این دوره، به نام دوره اول دولت زیدیه یاد مى شود که حکومت امامان زیدیه غالبا در صعده و اطراف آن محصور مانده بود و دوره اضطراب و عدم استقرار سیاسى بود.
در سال ۴۵۱، امام حمزه بن ابوهاشم (متوفاى ۴۵۹) که او نیز از نوادگان امام قاسم رسّى بود، پس از یک توقف کوتاه مجدداً دولت امامت زیدیه را در یمن احیا کرد، و از آن پس امامانى یکى پس از دیگرى در یمن به امامت رسیدند، تا این که در سال ۱۰۰۶، امام متوکل عبدالله المهدى که در سال ۹۹۴ به امامت رسیده بود، به نفع امام قاسم بن محمد بن على از منصب خود کناره گیرى کرد. این مقطع (۴۵۲ـ۱۰۰۶) به نام دولت دوم زیدیه نامیده شده است، که همانند دوره اول با عدم استقرار و اضطرابات سیاسى و تسلط عثمانى ها همراه بود.
دوره سوم و آخر حکومت امامان زیدیه در یمن از امام قاسم بن محمد آغاز مى شود و به کودتاى ۱۹۶۲ و اعلام جمهورى پایان مى یابد. در زمان امامت امام قاسم بن محمد (۱۰۰۶ـ۱۰۲۹) دولت امامان زیدى یک بار دیگر اقتدارى مضاعف یافت و او که عالم و فقیهى برجسته نیز بود.
بالاخره، آخرین امامان زیدى که از خانواده حمیدالدین و از نسل امام قاسم رسّى بودند، امامتشان با امام محمد بن یحیى حمیدالدین «المنصور» در سال ۱۳۰۷ (۱۸۹۰م) آغاز شد. امام المنصور و پس از او فرزندش امام یحیى «المتوکل» که در سال ۱۳۲۲ (۱۹۰۴م) به امامت رسید، بر روال گذشته مشى کردند، و فرزند امام احمد، امام محمد البدر آخرین امام زیدیه بود که هیچ گاه فرصت حکومت بر یمن را پیدا نکرد.
به طور خلاصه، اصولى که در این دوره به عنوان معتقدات زیدیه طرح گردید و مورد قبول قرار گرفت عبارت اند از: ۱. افضلیت على(علیه السّلام) بر سایر صحابه; ۲. اولویت آن حضرت بر دیگران در امر امامت; ۳. حصر امامت پس از حسن(علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) در فرزندان آن دو; ۴. وجود نص بر امامت على(علیه السّلام) و حسنین(علیه السّلام) و استحقاق امامت بعد از آنان با دعوت و تحقق سایر شرایط امامت نه با وراثت; ۵. عصمت اهل بیت شامل على(علیه السّلام) فاطمه(سلام الله علیها) و حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام); ۶. طعن صحابه و تخطئه آنان; ۷. گشودن باب اجتهاد; ۸. تجویز تقیه; ۹. رواج فتاواى فقهى و سنت هاى مذهبى نزدیک به امامیه چون جمع بین نمازها، باز گذاشتن دست ها در نماز و آمین نگفتن پس از قرائت حمد، قصر نماز در سفر، برپایى مجالس و محافل جشن و سرور در روز غدیر، تقدیس ائمه و احترام و زیارت قبور آنان و…
در مجموع، گرایش این دوره که در هادویه متبلور است، تا بدان جا به مذهب امامیه نزدیک شد که بسیارى از اهل سنت آن را با امامیه یکى مى دانند.جریان نزدیک به اهل سنت در حاشیه
به موازات جریان نزدیک به امامیه، و به طور مشخص مذهب هادویه، جریان دیگرى در زیدیه یمن به اهل سنت نزدیک مى شود و به عنوان رقیب جریان غالب و قوى تر زیدیه و مذهب هادویه، آن را به چالش مى کشاند.
۱
. ابن المرتضى
در اواخر قرن هشتم، امام احمد بن یحیى المرتضى معروف به ابن مرتضى (۷۶۳ـ۸۴۰) از نوادگان امام هادى به سازماندهى مجدد تفکر زیدى به خصوص در مسئله امامت پرداخت. او ضمن تاکید بر افضلیّت على(علیه السّلام) و وجود نص خفى و حصر امامت در اولاد فاطمه(سلام الله علیها) ، عمل صحابه و خلافت شیخین را از روى اجتهاد دانسته که موجب فسق آنان نمى شود وشاهد این مدعا را کمک على(علیه السّلام) به خلفا ذکرمى کند.اگرچه نظرابن مرتضى درمورد خلافت شیخین تا حدودى با هادویه وامامیه یکى است، ولى به طور مشخص کوشیده است تا به نحوى رضایت اهل سنت را جلب کند ومیان حقانیّت وافضلیّت على(علیه السّلام) وآنچه درتاریخ اتفاق افتاده است جمع کند. ابن مرتضى همچنین به تبیین دوباره شرایط امامت پرداخت و بهویژه با تهى کردن امر به معروف و نهى از منکر از محتواى سیاسى آن که به دست امام هادى تثبیت شده بود،گامى دیگر به سوى اهل سنت برداشت.
از امام ابن مرتضى دو اثر بزرگ در میراث زیدیه به یادگار مانده است که در آنها نظرات فقهى و اعتقادى خود را بیان کرده است: یکى الازهار فى فقه الائمه الاطهار و دیگرى البحر الزخار که هر دو به چاپ رسیده است.
۲.
ابن الوزیر، ابن الامیر و شوکانى
محمد بن ابراهیم الوزیر (۷۷۵ـ۸۴۰) معروف به ابن الوزیر روند نزدیکى به اهل سنت را شتاب بخشید و آن را تقویت کرد، کتاب مشهور او که دربرگیرنده نظرات او است، العواصم و القواصم فى الذبّ عن سنّه ابى القاسم نام دارد که در نُه جلد به چاپ رسیده است.
محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانى (۱۰۹۹ـ۱۱۸۲) معروف به ابن الامیر شخصیت دیگر این جریان است که همزمان با ظهور وهابیت آنان را تأیید و نظراتى نزدیک به اهل سنت ارائه کرد و درگیرى هاى او با عالمان زیدیه شدت گرفت. با این همه، نکته مهم در تاریخ زندگى او بازگشت وى از این تفکر و به نوعى توبه اوست که مورد توجه و بحث معاصران زیدیه واقع شده است. ابن الامیر همچنین در ردّ اتهام ناصبى بودنِ خود کتابى نوشته است، به نام التحفه العلویّه که به چاپ رسیده است.
محمد بن على شوکانى (۱۱۷۳ـ۱۲۵۰) آخرین شخصیت برجسته این جریان است. او نیز کتاب مشهورش العقد الثمین فى اثبات وصیه امیرالمؤمنین را در ردّ اتهام عدم التزام به مبانى زیدیه و تشیع نوشته است.
روشنفکران یمن از سه نام برده اخیر به عنوان سرمداران حرکت نوگرایى و نماد اصلاح طلبى از درون زیدیه نام مى برند، که به موازات مصلحان خارجى چون سید جمال و… در تحول و تحرک جامعه معاصر یمن نقش داشته اند.
به طور خلاصه، اهم اعتقادات و نقاط مورد تأکید این جریان که به تدریج و در طول چندین قرن شکل گرفته است و امروز نیز با تحولاتى که بررسى آن مجالى دیگر مى طلبد، در میان زیدیه بیش از گذشته به فعالیت خود ادامه مى دهد و پیروانى دارد، عبارت است از: ۱. عدم حصر امامت در اولاد فاطمه(سلام الله علیها) و اکتفا به حصر آن در قریش;
کتاب نامه
۱. ابن الاثیر، عزالدین ابوالحسن على بن ابوالکرم الشیبانى: الکامل فى التاریخ، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۳م.
۲. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد: مقدمه، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت.
۳. ابن عساکر، الحافظ ابوالقاسم على بن الحسن بن هبه اللّه بن عبداللّه الشافعى: تاریخ مدینه دمشق (۸۰جلد)، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۶م.
۴. ابن مرتضى، امام احمد بن یحیى: البحر الزخار (۶جلد)، دارالحکمه الیمانیه، صنعا، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق / ۱۹۸۸م.
۵. ابوزهره، محمد: الامام زید حیاته و عصره، آراؤه و فقه، دارالندوه الجدیده، بیروت، ۱۹۷۳م.
۶. اسماعیل، محمود: الادارسه، حقائق جدیده، مکتبه مدبولى، قاهره، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
۷. اشعرى، ابوالحسن على بن اسماعیل: مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، جمعیه المستشرقین الالمانیه، چاپ سوم، ۱۴۰۰ق / ۱۹۸۰م.
۸. اطروش، ناصر الحق حسن بن على: البساط، مکتبه التراث الاسلامى، صعده، ۱۴۱۸ق / ۱۹۹۷م.
۹. افندى الاصبهانى، میرزا عبداللّه: ریاض العلماء وحیاض الفضلاء (۶ جلد)، مطبعه الخیام، قم، ۱۴۰۱ق.
۱۰. اکوع، قاضى اسماعیل بن على: الزیدیه نشاتها و معتقداتها، دارالفکر، دمشق، چاپ سوم، ۱۴۱۸ق /۱۹۹۷م.
۱۱. امین، السید محسن: اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
۱۲. حاتم، نورى: زید بن على و مشروعیه الثوره عند اهل البیت، الغدیر للدراسات والنشر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ق/ ۱۹۹۵م.
۱۳. حداد، محمد یحیى: تاریخ الیمن السیاسى، دارالتنویر، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۶م.
۱۴. حسنى، امام یحیى بن الحسین بن هارون: الافاده فى تاریخ ائمه الزیدیه، تحقیق محمد یحیى سالم عزان، دارالحکمه الیمانیه، صنعا، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۶م.
۱۵. خضیرى احمد، حسن: قیام الدوله الزیدیه فى الیمن (۲۸۴ـ۲۹۸)، مکتبه مدبولى، قاهره، ۱۹۹۶م.
۱۶. دفترى، فرهاد: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره اى، نشر فروزان، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
۱۷. رازى، احمد بن سهل: اخبار فخ، دارالقرب الاسلامى، بیروت، ۱۹۹۵م.
۱۸. زید، على محمد، معتزله الیمن «دوله الهادى وفکره»، دارالعوده، بیروت، ۱۹۸۱م.
۱۹. زین، محمد حسین: الشیعه فى التاریخ، مطبعه العرفان، صیدا، چاپ دوم، ۱۳۵۷ق / ۱۹۳۸م.
۲۰. سماوى، امام محمد بن صالح بن هارون: الغطمطم الزخار (۶ جلد)، تحقیق محمد یحیى سالم عزان، مطابع الشرکه الموارد الصناعیه الاردنیه، عمان، ۱۴۱۵ق / ۱۹۹۴م.
۲۱. شهرستانى، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم بن ابوبکر احمد: الملل والنحل، دار صعب، بیروت، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م.
۲۲. شیخ مفید: اوائل المقالات، المؤتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، مصنفات الشیخ المفید، جلد چهارم، ۱۴۱۳ق.
۲۳. صبحى، احمد محمود: الزیدیه، دارالنهضه العربیه، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
۲۴. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر: تاریخ الامم والملوک (تاریخ الطبرى) (۸ جلد)، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
۲۵. عبدالقاهر البغدادى: الفرق بین الفرق، المکتبه العصریه، بیروت، ۱۴۱۹ق / ۱۹۹۸م.
۲۶. على، صادق عبده: الحرکات السیاسیه والاجتماعیه فى الیمن (۱۹۱۸ـ۱۹۶۷)، دارالفکر، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.
۲۷. عمرجى، احمد شوقى ابراهیم: الحیاه السیاسیه والفکریه للزیدیه فى المشرق الاسلامى (۳۶۵ـ۱۳۲)، مکتبه مدبولى، قاهره، ۲۰۰۰م.
۲۸. غُلیس، اشواق احمد مهدى: التجدید فى فکر الامامه عند الزیدیه، مکتبه مدبولى، القاهره، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۷م.
۲۹. قفارى، ناصر بن عبداللّه بن على: مسأله التقریب بین اهل السنه والشیعه (۲جلد)، دارطیبه، ریاض، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
۳۰. لین بل، استانل و دیگران: تاریخ دولت هاى اسلامى و خاندان هاى حکومتگر، ترجمه صادق سجادى، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش.
۳۱. مادلونگ، ویلفرد (تحقیق): اخبار ائمه الزیدیه فى طبرستان و دیلمان و جیلان، المعهد الالمانى للابحاث الشرقیه، بیروت، ۱۹۸۷م.
۳۲. ماکرو، اریک: الیمن والغرب (۱۵۷۱ـ۱۹۶۲)، ترجمه حسین بن عبداللّه العمرى، دارالفکر، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
۳۳. مسعودى، ابوالحسن على بن الحسین بن على: مروج الذهب و معادن الجوهر (۴جلد)، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
۳۴. مؤیدى، مجدالدین بن محمد بن منصور: التحف فى شرح الزلف، مکتبه بدر، صنعا، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۷م.
۳۵. نوبختى، حسن بن موسى: فرق الشیعه، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
۳۶. نومسوک، عبداللّه: منهج الامام الشوکانى فى العقیده (۲ جلد)، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق / ۱۹۹۴م.
۳۷. یمنى، ابومحمد: عقائد الثلاث والسبعین فرقه (۲ جلد)، مکتبه العلوم والحکمه، المدینه المنوره، ۱۴۱۴ق.
نویسنده:سیدعلى موسوى نژاد