آشنایی با فرقه زیدیه

آشنايي با فرقه زيديه

امام زید بن علی بن الحسین (علیه السّلام) و تأسیس مذهب زیدیه

زیدیه به شاخه‏ای از مذهب تشیع گفته می‏شود که به امامت زید بن علی بن الحسین(علیه السّلام) معتقدند و خود را پیرو او می‏دانند.۱ شیخ مفید در تعریف زیدیه آورده است: «زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زید بن علی قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمی‏ای که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کشیدن برای جهاد بیعت شود».۲
در مقدمه البحر الزخار نیز در تعریف زیدیه آمده: «زیدیه به فرقه‏ای گفته می‏شود که به پیروی از زید بن علی(علیه السّلام)، علی بن ابی‏طالب(علیه السّلام) را در امامت بر دیگران مقدم و امامت را پس از او برای حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام) و سپس منحصر در فرزندان آن دو بداند که با دعوت و فضل به امامت می‏رسند، نه با وراثت. و خروج نیز بر ایشان واجب است. همچنین توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهی از منکر از دیگر اعتقادات زیدیه است».۳
امام زید در سال هفتادوپنج هجری قمری در مدینه به‏دنیا آمد۴ و پس از پدرش، امام زین العابدین(علیه السّلام)، شاگرد برادر بزرگ‏تر خود امام محمد باقر(علیه السّلام) بود.۵ وی در زمان حکومت هشام بن عبدالملک بن مروان در کوفه دست به قیام و شورش زد و در ذی‏الحجه سال ۱۲۲ ه•• ق به شهادت رسید.۶
درباره شخص امام زید و تاریخ زندگی، تعالیم و قیام او بر ضد خلافت اموی تحقیقات بسیاری انجام شده است.۷ به همین دلیل، در این نوشتار از بررسی شخصیت، تعالیم، زندگی و شهادت امام زید چشم‏پوشی خواهیم کرد و تنها به چند نکته که هنوز قابل تحقیق و توجه بیشتر است، اشاره می‏کنیم؛ از آن جمله این‏که زیدیه تنها در دوره‏های پس از شهادت امام زید و در ابتدا، در کوفه و عراق و سپس در ایران و یمن شکل مذهب به خود گرفت.۸ امام زید بیش از هر چیز آغازگر حرکتی پرشور بر ضد دستگاه ظالم خلافت اموی در عصر خود بود و در این راه از تاکتیک‏ها و روش‏هایی نیز سود می‏برد که در بسیاری از موارد رنگ دینی و مذهبی به خود می‏گرفت.۹
نکته دیگری که مورد توجه برخی از محققان واقع شده، دامنه دعوت امام زید است و این‏که اصولا آیا امام زید، آن‏گونه که در منابع رسمی زیدیه آمده است، مردم را به اطاعت از خود به عنوان امام دعوت کرده، یا این‏که مطابق برخی از اسناد، دعوت او به «الرضا من آل محمد» بوده است، که می‏تواند به معنای دعوت به امامان مورد قبول امامیه باشد؟۱۰
در ادامه، نیز مذهب زیدیه که شاخه‏ای از تشیع به حساب می‏آید و در اصول اعتقادی با امامیه مشترک است، بیشتر به جهت نظریه خاص در مسئله امامت از شاخه دیگر تشیع یعنی اثناعشریه (امامیه) متمایز می‏شود،۱۱ وگرنه این‏دو به همدیگر نزدیک‏اند؛۱۲ چه، علاوه بر اشتراک در اصل مسئله امامت، در سایر اصول اعتقادی تا حد زیادی به امامیه و هر دوی آنها به معتزله نزدیک‏اند،۱۳ تا آن‏جا که برخی زیدیه را با معتزله یکی دانسته۱۴ و برخی دیگر معتزله را از جمله فِرَق زیدیه شمرده‏اند.۱۵ در فقه نیز با وجود این‏که گفته می‏شود امام زیدْ فقهی مستقل داشته است و زیدیه نیز ادعای چنین استقلالی را دارند،۱۶ ولی به نظر می‏رسد شخص امام زید فقه خاصی بنا نکرد و اصولا دغدغه او چیز دیگری بوده است. از طرفی دیگر، اصل مرجعیت اهل بیت و لزوم تمسک به کتاب و عترت اصلی پذیرفته‏شده در زیدیه است، هرچند در ادامه، عملاً فقه زیدیه تا حد زیادی نزدیک به حنفیه شناخته شده،۱۷ که البته در پاره‏ای از مسائل با امامیه و گاهی نیز با شافعیه متفق است.۱۸ برخی در این خصوص تا آن‏جا پیش رفته‏اند که گفته‏اند زیدیه در عقاید، معتزلی و در فقه، حنفی هستند.۱۹ البته در ادامه، نادرستیِ کلیت چنین ادعایی با توجه به مذهب و گرایش غالبِ زیدیه که به وسیله امام قاسم و امام هادی رواج یافت، روشن خواهد شد و نزدیکی زیدیه به امامیه در بسیاری از عقاید و مسائل فقهی مورد اذعان قرار خواهد گرفت.
با وجود این، شاید بتوان از سه اصل به عنوان مهم‏ترین اصول و ویژگی‏های مذهب زیدیه و آنچه شخص امام زید نیز بدان معتقد بوده است نام برد:
1. افضلیت امام علی و اولویت آن حضرت برسایر صحابه نسبت به‏خلافت و جانشینیِ پیامبر۲۰ و در عین حال تجویز امامت مفضول.۲۱
2. حصر امامت در فرزندان فاطمه(س).۲۲ البته به نظر می‏رسد در صورت صحت انتساب این عقیده به شخص امام زید، بین این نظر و قبول امامت شیخین تناقضی است که صحت انتساب اعتقاد و رضایت امام زید به خلافت شیخین را زیر سؤال می‏برد، مگر این‏که، همان‏گونه که در دوره‏های بعد، معتقدان به خلافت شیخین از زیدیه گفته‏اند، خلافت شیخین یک استثنا محسوب شود،۲۳ ضمن آن‏که برای تایید اعتقاد امام زید به حصر امامت در بطنین براساس منابع معتبرتر، مجال تحقیق بیشتری باقی است.۲۴
3. شرط دعوت علنی به خود و خروج برای جنگ با ظالمان در صحت تصدی و مشروعیت امامت.۲۵استمرار قیام و مبارزه

پس از شهادت امام زید در سال ۱۲۲، فرزندش امام یحیی در سال ۱۲۵ در خراسان قیام کرد ودرهمان سال به‏شهادت رسید.۲۶ این‏قیام همزمان بود با آغاز فعالیت ابومسلم ودیگر مخالفان خلافت اموی که سرانجام به پیروزی عباسیان بر امویان در سال ۱۳۲ انجامید.۲۷
پس از شهادت زید و یحیی، دعوت زیدیه همراه با دیگر جریان‏های معارض امویان به سوی بنی‏عباس گرایش یافت؛ ولی طولی نکشید که بنی‏عباس، که پیش از این با شعارهای فریبنده در حمایت از حقوق علویان سعی در جلب افکار عمومی داشتند، با علویان درگیر شدند و به مقتضای منافع خود به دشمنی و عناد با خاندان پیامبر پرداختند. امام محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) ملقب به «نفس زکیه» در سال ۱۴۵ و در زمان خلافت منصور (۱۳۶ـ۱۵۸) در مدینه قیام کرد. این اولین قیام و دعوت یکی از فرزندان امام حسن(علیه السّلام) در چارچوب تعالیم امام زید بود که در عصر عباسیان اتفاق افتاد. آغاز امامت محمد بن عبدالله به سال ۱۲۷ بازمی‏گردد.۲۸
در آن هنگام، امامت و خلافت او مورد قبول معتزله نیز قرار گرفت و پیوند معتزله و زیدیه بیش از گذشته مستحکم شد.۲۹ محمد نفس زکیه پس از یک دوره سکوت و تقیه و پس از آن‏که منصور فشار را به نحو بی‏سابقه‏ای بر علویان افزایش داد،۳۰ امامت و دعوت خود را در مدینه و حجاز آشکار کرد. دعوت و قیام محمد از گستردگی و پایگاه مطلوبی برخوردار بود، به‏طوری‏که معتزله و حتی امام مالک، از ائمه بنامِ مذاهب سنی، نیز به امام محمد پیوستند و از کمک به او دریغ نکردند.۳۱
دعوت و قیام نفس زکیه همچنین با فعالیت داعیان متعدد علوی و معتزلی در اقصا نقاط جهان اسلام برای جلب همکاری همراه بود. در این میان، برادران و فرزندان امام محمد نقشی اساسی داشتند که در رأس همه ابراهیم برادر او بود که به منطقه بصره رفت و حمایت اهواز و فارس را نیز به دست آورد و در نهایت پس از نفس زکیه به شهادت رسید. همچنین موسی بن عبدالله به الجزیره، یحیی بن عبدالله به ری و طبرستان، و بالاخره عیسی بن عبدالله و ادریس بن عبدالله به مغرب رفتند؛۳۲ ولی در نهایت قیام محمد بن عبدالله در همان سال شکست خورد و به اتفاق جمعی از یارانش به شهادت رسید.۳۳
امام محمد بن عبدالله همزمان با گسترش دعوت خود دو مفهوم و عقیده اساسی «تقیه» و «مهدویت» را به درون اندیشه زیدیه آورد۳۴ و از این جهت نیز نقش او در سیر تحول مذهب زیدیه قابل توجه است. پس از شهادت محمد بن عبداللّه، برادرش امام ابراهیم بن عبدالله نیز که با امام محمد همکاری داشت و پس از او در عراق قیام کرده بود، ناکام ماند و در همان سالِ شهادت برادرش (۱۴۵) به شهادت رسید.۳۵
پس از سرکوب شدید قیام امام محمد نفس زکیه و برادرش امام ابراهیم، در ادامه حکومت منصور و در زمان خلافت مهدی عباسی (۱۵۸ـ۱۶۹) سیاست سرکوب علویان همچنان ادامه یافت.۳۶
امام حسین بن علی بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) «شهید فخّ» امام بعدی زیدیه بود که در سال ۱۶۹ و در زمان خلافت هادی عباسی (۱۶۹ـ۱۷۰) در مدینه قیام کرد و به شهادت رسید.۳۷ پس از شهادت حسین فخّی، دعوت زیدیه تا حدودی شکل سرّی به خود گرفت و ثقل آن از مرکز جهان اسلام (عراق و حجاز) به دو سوی آن (دیلم و مغرب) منتقل شد.
امام یحیی بن عبدالله بن الحسن که برادر و یار امام محمد بن عبدالله در قیام او بود و در قیام حسین فخّی نیز نقش عمده‏ای داشت،۳۸ پس از شکست قیام حسین در سال ۱۷۰ به حجاز و یمن رفت۳۹ و سپس به خراسان و از آن‏جا به ماوراءالنهر مهاجرت کرد و سرانجام به دیلم و طبرستان رفت۴۰ و پس از چندی با دعوت به امامتِ خود در صدد تاسیس دولتی زیدی در آن سامان برآمد. ولی هارون‏الرشید در سال ۱۷۶ حرکت او را سرکوب کرد و امام یحیی زندانی شد و در نهایت در زندان هارون به شهادت رسید.۴۱
ادریس بن عبدالله برادر دیگر محمد بن عبدالله نیز پس از همکاری با حسین فخّی و شکست قیام، به «مغرب دور» گریخت و در سال ۱۷۲ پس از دعوت و بیعت قبایل آن منطقه، دولت خود را تاسیس کرد.۴۲ در مورد دعوت ادریس آورده‏اند که او در یک مرحله داعیِ برادرش امام محمد نفس زکیه۴۳ و در مرحله بعد داعیِ امام حسین فخّی و در مرحله سوم داعیِ برادر دیگرش امام یحیی بود، و در نهایت وقتی خبرِ سرانجامِ کارِ یحیی به او رسید، دعوت به خود کرد و برای تأسیس دولت به «طنجه» رفت۴۴ و پایه‏گذار اولین دولت زیدیه شد.۴۵ در خصوص زندگی ادریس بن عبدالله اطلاعات روشنی در اختیار نیست، ولی مسلم است که او پس از چند سال حکومت و احتمالا در سال ۱۷۷۴۶ با دسیسه هارون‏الرشید مسموم شد و به شهادت رسید.۴۷ پس از وفات ادریس بن عبدالله، فرزندش ادریس بن ادریس (متولد ۱۷۵)۴۸ جانشین او شد.۴۹ پس از وفات او در سال ۲۱۴،۵۰ محمد بن ادریس بن ادریس دولت ادریسیان را استمرار بخشید.۵۱ از آن پس دیگر نوادگان ادریس یکی پس از دیگری در مغرب حکومت کردند؛ ولی دولت آنان حداکثر تا سال ۳۷۵ دوام آورده است.۵۲
سال‏ها پس از انقراض دولت ادریسیان در مغرب، آنان در اندلس با امویان حاکم درگیر شدند۵۳ و در سال ۴۰۷، یکی از نوادگان ادریس به نام علی بن حمود با کنار زدن امویان بر اندلس سلطه یافت۵۴ و ادریسیان از آن پس و تا سال ۴۴۷ با فراز و نشیب‏هایی بر اندلس حکومت کردند.۵۵
دولت ادریسیان در مغرب و اندلس اگرچه حداقل در ابتدا دولتی شیعی و زیدی‏مذهب بود، ولی بروز تشیع و تظاهر به مذهب زیدیه در آن پر رنگ نیست. حتی در احوال ادریس اول آورده‏اند که او تشیع خود را اظهار نمی‏کرد و حداقل در سال‏های نخست، از خود به عنوان امام یاد نمی‏کرد.۵۶ به نظر می‏رسد که هدف ادریس نیز بیشتر قیام و انقلاب بوده است تا ادعای امامت و حرکتی فکری عقیدتی.۵۷
امام ابوعبدالله۵۸ محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) معروف به «ابن طباطبا» ششمین امام زیدیه پس از زید بن علی است۵۹ که در سال ۱۹۹ در جنبشی که فرماندهیِ آن را ابوالسرایا السریّ در زمان خلافت مأمون (۱۹۶ـ۲۱۸) برعهده گرفته بود، در کوفه دعوت به خویش کرد و بیعت گرفت۶۰ و برای مدتی بر کوفه مسلط شد.۶۱ پس از وفات ابن‏طباطبا جوانی دیگر از علویان به‏جای او نشست۶۲ و از آن پس با کمک برخی علویان که به عنوان والی به مناطق مختلف اعزام شده بودند، تا سال ۲۰۰ پی‏آمدهای این ماجرا ادامه یافت، و از آن جمله تسلط و حکمرانی ابراهیم بن موسی بن جعفر(علیه السّلام) بر یمن قابل توجه است.۶۳ همچنین در سال ۲۰۷ عبدالرحمان بن احمد بن عبداللّه بن محمد بن عمر بن علی بن ابی‏طالب(علیه السّلام) در منطقه عک یمن خروج کرد و با دعوت به «الرضا من آل‏محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)» برای خود بیعت گرفت.۶۴
پی نوشت :

«و کانت الامامیه و الزیدیه فی بدء امرهما حزبا واحدا ثم اختلفا و السبب فی اختلافهما لم‏یکن اصلا من اصول الدین و انما کان حول الامامه» (الحیاه السیاسیه، ص۲۴ و ۲۲۸).

۱. فرق الشیعه، ص۵۵؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۱؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۵.
2. اوائل المقالات، ص۳۹.
3. البحر الزخار، ج۱، ص۴۰.
4. الافاده، ص۶۱.
5. الحیاه السیاسیه، ص۳۹.
6. مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۸؛ الکامل، ج۳، ص۳۸۰؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۹۷.
7. به عنوان نمونه: محمد ابوزهره، الامام زید؛ ناجی حسن، ثوره زید بن علی؛ شریف صالح احمدالخطیب، الامام زید بن علی المفتری علیه؛ حسن الامین، زید الشهید؛ ابراهیم بن علی الوزیر، زید بن علی جهاد حق دائم؛ علی محمد دخیل، زید بن الامام علی بن الحسین؛ الشیخ نوری حاتم، زید بن علی؛ سید محسن امین، ابوالحسن زید الشهید؛ عبدالرزاق الموسوی المقرم، زید الشهید؛ محمد محمدی اشتهاردی، زید شهید انتقامگر؛ حسین کریمیان، سیره و قیام زید بن علی.
8. التجدید، ص۳۶.
9. برخی از محققان تاکید بر افضلیت علی(ع) در امر خلافت و در عین حال تجویز تقدم مفضول و در نتیجه پذیرش خلافت شیخین را که به امام زید منسوب است، از جمله همین تاکتیک‏ها دانسته‏اند که زید به‏وسیله آن، سعی در جمع کردن همه نیروها اعم از شیعیان و سنی‏مذهبانِ معتزلی و غیر معتزلی داشته است.
10. زید بن علی و مشروعیه الثوره، ص۱۹۷ـ۱۹۸.
11. زیدیه در مسئله امامت تنها چند اختلاف با امامیه دارند که عمدتا در برخی از مقاطع تاریخ و در بعضی از گرایش‏ها دیده می‏شود. مهم‏ترین آنها عبارت‏اند از: تجویز امامت مفضول و رضایت به خلافت شیخین، اشتراط خروج و کشیدن شمشیر برای امامت امام و ردّ تقیه، عدم اعتقاد به عصمت امامان، عدم اعتقاد به حصر امامان در دوازده تن معین و نیز به لزوم وجود نص بر همه امامان. البته همان‏گونه که در ادامه نوشتار بررسی شده، این اختلافات تا حدود زیادی هم در عقیده و هم در عمل از میان رفته است.
12. بغدادی امامیه و زیدیه را در آغاز یکی می‏داند که تنها در امامت امام زید و بیعت با او در خروج بر ضد امویان اختلاف نظر دارند. (الفرق بین الفرق، ص۲۵).
13. فرهاد دفتری تاکید می‏کند که بر اساس آخرین تحقیقات، شیعیان اولیه در قرن دوم اعم از زیدی و امامی سازگاری چندانی با معتزله نداشته‏اند و این تنها در اواخر قرن سوم بوده است که تحت تاثیر معتزله قرار گرفته‏اند (تاریخ و عقاید، ص۸۵ـ۸۴).
14. الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۲.
15. الحیاه السیاسیه، ص۲۱۹.
16. الغطمطم الزخار، ج۱، ص۲۷.
17. الحیاه السیاسیه، ص۲۱۵.
18. الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۲.
19. التجدید، ص۵۸.
20. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۵؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۹؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ الامام زید، ص۱۸۹؛ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۱۶؛ و نقل اجماع زیدیه بر این اصل از شرح رساله الحور العین، ص۱۵۴.
21. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۵؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۷. گرچه به نظر می‏رسد در این اصل، نفی و عدم ضرورت عصمت امامان نهفته است، ولی زیدیه تصریح کرده‏اند که «پنج تن» از مقام عصمت برخوردارند. امام زید بن علی در روایتی می‏فرماید: «المعصومون منّا خمسه، النبی و علی و فاطمه و الحسن و الحسین» تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۴۶۴.
22. البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۷؛ قیام الدوله، ص۳۰؛ الزیدیه، ص۷۲؛ الامام زید، ص۱۹۰.
23. التجدید، ص۵۶.
24. برخی محققان تصریح کرده‏اند که این عقیده بعد از امام زید پدید آمده است (تاریخ و عقاید، ص۸۵).
25. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۶؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۸. این جمله از امام زید منقول و مشهور است که: «آن‏کس که شمشیر خود برهنه کرد و به کتاب خداوند و سنت پیامبرش دعوت کرد و حکم او نافذ بود و مردم او را به این مقام شناختند، امامی است که همه باید به او شناخت پیدا کنند؛ ولی بنده‏ای که در خانه نشسته و بر روی خود پرده افکنده و در بر روی خود بسته و به حکم ظالمان تن داده؛ و نه امر به معروف می‏کند و نه نهی از منکر، کجا و کی می‏تواند امامی واجب الاطاعه باشد؟» (الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۱۶).
26. مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۶؛ الکامل، ج۳، ص۳۹۸؛ الافاده، ص۷۱. قبر امام یحیی بن زید هم اکنون در میامی (جوزجان) از توابع شهرستان مشهد زیارتگاه شیعیان است.
27. تاریخ الطبری، ج۶، ص۷۸؛ الکامل، ج۳، ص۴۸۷.
28. الادراسه، ص۲۷. ابن‏اثیر نیز در حوادث سال ۱۴۴ و در بیان ریشه‏های قیام محمد به بیعتی اشاره می‏کند که در زمان امویان با محمد بن عبداللّه بر سر خلافت شده بود (الکامل، ج۳، ص۵۵۴).
29. الادارسه، ص۲۷.
30. الکامل، ج۳، ص۵۵۹.
31. التحف، ص۸۱.
32. مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶؛ الادارسه، ص۴۸. در سایر منابع همچون الکامل، مهاجرت و دعوت یحیی و ادریس در دیلم و مغرب تنها بعد از قیام و شهادت امام حسین فخّی ذکر شده است (الکامل، ج۴، ص۱۳).
33. مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۴؛ الکامل، ج۳، ص۵۶۳؛ الافاده، ص۷۹.
34. الادارسه، ص۲۹.
35. الکامل، ج۳، ص۵۸۷؛ الافاده، ص۸۱ـ۹۱.
36. در این دوره عیسی بن زید و علی بن العباس بن الحسن بن الحسن(ع) رهبری زیدیه را برعهده گرفته بودند. ولی عیسی پس از چندی از سیاست کناره‏گیری کرد و علی بن العباس زندانی شد و در نهایت توسط مهدی عباسی مسموم شد و به شهادت رسید.
37. الافاده، ص۹۲ـ۹۶؛ الکامل، ج۴، ص۱۱؛ تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۰.
38. تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۱.
39. اخبار فخ، ص۳۰۵ـ۳۰۳.
40. ابن‏اثیر ورود امام یحیی و آغاز دعوت و تحرکات او را در دیلم در وقایع سال ۱۷۵ آورده است «رک: الکامل، ج۴، ص۳۱».
41. الافاده، ص۹۷ـ۱۰۷؛ الکامل، ج۴، ص۳۳.
42. تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۶؛ الکامل، ج۴، ص۱۳؛ الادارسه، ص۵۵.
43. مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶.
44. الادارسه، ص۴۸.
45. سیدمحسن امین نیز دولت ادریسیان را در مغرب، دومین دولت علوی پس از دولت امیر مومنان علی(ع) دانسته است (اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
46. التحف، ص۱۴۰؛ تاریخ دولت‏های اسلامی، ج۱، ص۴۴. در اخبار فخ مدت اقامت و حکومت ادریس بن عبداللّه در مغرب ده سال ذکر شده است (ص۳۲۷).
47. الکامل، ج۴، ص۱۳.
48. همان، ج۴، ص۳۲. سیدمحسن امین آورده است که در زمان مرگ ادریس بن عبداللّه هنوز ادریس دوم به دنیا نیامده بود و مادرش به او باردار بود. (اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
49. ابن‏اثیر در حوادث سال ۱۸۱ آورده است که «به ابن اغلب خبر رسید که ادریس بن ادریس پیروان بسیاری یافته است…» (الکامل، ج۴، ص۵۳). این نقل با توجه به روایت ولادت ادریس بن ادریس در سال ۱۷۵ به‏وسیله خود ابن‏اثیر (الکامل، ج۴، ص۳۲) جالب توجه است.
50. التحف وفات ادریس بن ادریس را ۲۱۰ ذکر می‏کند (ص۱۴۳)؛ و احمد محمود صبحی سال ۱۸۷ را سال وفات او دانسته است (الزیدیه، ص۹۲). اخبار فخ مدت ریاست او را ۲۱ سال می‏داند. (ص۳۲۸)
51. الکامل، ج۴، ص۲۱۸. در اخبار فخ، ادریس بن ادریس بن ادریس به عنوان سومین حاکم ادارسه ذکر شده است (ص۳۲۸).
52. الادارسه، ص۸۳. در کتاب تاریخ دولت‏های اسلامی تعداد حاکمان ادریسی چهارده تن و سال ۳۴۶ آخرین سال حکومت ادریسیان ذکر شده است؛ در این سال، آخرین حاکم ادریسی اسیر و به قرطبه منتقل شد و ادارسه منقرض گردیدند (ج۱، ص۴۴). احمد محمود صبحی، سال ۳۲۳ را سال انتهای حکومت ادریسیان ذکر می‏کند (الزیدیه، ص۹۳). جالب آن‏که سیدمحسن امین مدت حکومت ادریسیان را هفتاد سال و حاکمان آن‏را هجده نفر ذکر کرده است (اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
53. الکامل، ج۴، ص۱۴.
54. همان، ج۵، ص۶۱۷.
55. همان، ص۶۳۳؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱.
56. الادارسه، ص۵۸.
57. همان، ص۲۳.
58. در التحف، لقب وی ابوالقاسم محمد بن ابراهیم ذکر شده است (ص۱۴۴).
59. اگرچه در قرن دوم و پس از آن در قرن سوم علویان زیادی خروج کرده و در بیشتر موارد مورد حمایت زیدیه هم واقع شده‏اند (که پرداختن به همه آنها در این مجال مقدور و ضروری نیست)، ولی این به معنای قبول همه آنان به عنوان امام نیست؛ چرا که در مذهب زیدیه علاوه بر خروج شرایط دیگری نیز برای امامت در نظر گرفته شده است.
60. الکامل، ج۴، ص۱۴۷؛ الافاده، ص۱۰۸ـ۱۱۳.
61. سید محسن امین حکومت آل طباطبا را پس از حکومت امام علی(ع) و حکومت ادریسیان، سومین حکومت علویان می‏داند. (اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
62. الکامل، ج۴، ص۱۴۹.
63. تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۳.
64. همان، ص۱۶۸.
نویسنده : سید علی موسوی نژاد

نخستین انشعاب در زیدیه

در همان آغازِ شکل‏گیری زیدیه و در حالی‏که مبارزات و حرکت سیاسی علویان زیدی ادامه داشت، در کوفه سه گرایش عقیدتی و فکریِ عمده در میان پیروان و معتقدان به امامت زید شکل پیدا کرده بود: جارودیه، صالحیه و سلیمانیه.۶۵الف) جارودیه (یا سرحوبیه )

این گرایش به ابی‏جارود زیاد بن منذر عبدی (متوفای ۱۵۰ق) منسوب است. وی از اصحاب امام باقر(علیه السّلام) و سپس امام صادق(علیه السّلام) بود، ولی بعدها ایشان را ترک کرد و به اردوی امام زید پیوست.۶۶ اصول و ویژگی‏های عقاید جارودیه عبارت است از: ۱. نص خفی بر امامت علی(علیه السّلام)۶۷ و نص جلی بر امامت حسن(علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام)۶۸ و درنتیجه حکم به کفر و ضلالت امت پس از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جهت مخالفت با نص و تن دادن به خلافت شیخین؛۶۹ ۲. حصر امامت در فرزندان فاطمه(س) اعم از فرزندان امام حسن(علیه السّلام) یا امام حسین(علیه السّلام)؛۷۰ ۳. اعتقاد به اصل مهدویت.۷۱
این شاخه از زیدیه با مطرح کردن نص بر خلافت علی و حسنین(علیه السّلام) و دور شدن از اعتقاد منسوب به امام زید در قبول و رضایت به خلافت شیخین و همچنین رو آوردن به اصل مهدویت که از اصول مورد قبول امامیه است، بیش از دیگر شاخه‏ها به امامیه نزدیک شدند، به‏طوری‏که از ویژگی‏های جارودیه، توجهِ همزمان به نظریه خروج و عقیده به مهدی منتظر است.۷۲ جارودیه از طرفی دیگر دارای عقایدی افراطی بوده و به غلو شناخته شده‏اند. افراط آنان مشخصا در دو نظریه جلوه‏گر است: یکی قدح شدید و تکفیر شیخین؛۷۳ و دیگری تکفیر و مشرک دانستن کسانی از اهل بیت که مدعی امامت باشند، ولی خانه‏نشین بوده و قیام نکنند،۷۴ و همچنین تکفیر پیروان چنین افرادی.۷۵ (مصداق مورد نظرشان امام جعفر صادق(علیه السّلام) و پیروان مکتب ایشان بود.) آنان همچنین مانند خوارج، مرتکب کبائر را محکوم به کفر می‏دانستند.۷۶ب) سلیمانیه (یا جریریه )

این فرقه به سلیمان بن جریر الرقی منسوب است. او نیز در آغاز از اصحاب امام صادق(علیه السّلام) بود که از آن حضرت جدا شد و به پیروان امام زید پیوست.۷۷ عدم حصر امامت در اولاد فاطمه(س) و اعتقاد به شورایی بودن آن از همان ابتدا و درنتیجه دادنِ مشروعیت ذاتی به خلافت شیخین از جمله مهم‏ترین اعتقادات این فرقه است.۷۸ هرچند آنان نیز به خطای امت در عدم انتخاب افضل یعنی علی(علیه السّلام) معتقد بودند،۷۹ ولی آن را خطایی از روی اجتهاد می‏دانستند که موجب فسق نمی‏شود؛۸۰ و درباره عثمان۸۱ و همه محاربان با علی(علیه السّلام) چون عایشه، طلحه و زبیر همانند جارودیه حکم به کفر می‏کردند.۸۲ اهل سنت نیز متقابلا آنان را تکفیر کردند.۸۳ سلیمانیه همچنین بر شیعیان امامی در اعتقاد به «بدا» و «تقیه» خرده می‏گرفتند.۸۴ج) صالحیه (یا بتریه )

این گرایش به حسن بن صالح بن حی همدانی (۱۰۰ـ۱۶۸) منسوب است. از اصول مطرح در این فرقه جواز امامت مفضول با وجود افضل است،۸۵ با این توضیح که علی و اولاد او از دیگران افضلند، ولی در خصوص حضرت علی(علیه السّلام) معتقدند که آن حضرت به خواستِ خود کنار رفت.۸۶ بنابراین، امامت علی(علیه السّلام) تنها پس از بیعت مردم محقق شده۸۷ و امامت شیخین نیز بلااشکال است.۸۸ آنان درباره حکم عثمان توقف کردند.۸۹ همچنین آنان امامت هر یک از اولاد علی را که خروج کند می‏پذیرفتند، چه از فرزندان فاطمه باشد، یا نباشد.۹۰ همان‏گونه که آشکار است، این فرقه از همه فرق خواه زیدیه به اهل‏سنت نزدیک‏تر است.۹۱
به‏طور خلاصه می‏توان گفت که جارودیه به دلیل اعتقاد به وجود نص بر امامت و رد خلافت شیخین و قبول اصل مهدویت از فرق دیگر به شیعیان امامیه نزدیک‏تر بودند و تأثیر بیشتری از آنان پذیرفتند، در حالی‏که دو فرقه دیگر (صالحیه و سلیمانیه) از حنفیه و معتزله تأثیر بیشتری پذیرفتند و به اهل سنت نزدیک‏تر بودند.۹۲ این تمایز در حدی بود که صالحیه و سلیمانیه، جارودیه را به دلیل تکفیر شیخین تکفیر کردند و جارودیه نیز متقابلا آنان را به دلیل ترک تکفیر شیخین محکوم به کفر دانستند.۹۳حکومت امامان زیدیه و جریان نزدیک به امامیه

در قرن سوم، به تدریج مذهب زیدیه به انسجام و شکل نهایی خود رسید، و این مهم با به‏دست گرفتن قدرت سیاسی به‏وسیله امامان زیدیه در ایران و یمن همزمان بود. در این مقطع، قاسمیه، هادویه و ناصریه در امتداد جریان نزدیک به امامیه، جریان‏های غالب و بارز زیدیه بودند که مرکزیت آن از کوفه به ایران و یمن انتقال یافته بود.۹۴
1. امام ناصر اطروش و دولت زیدیه در طبرستان و دیلم
در حالی‏که سال‏ها بود که کوفه و حجاز برای ادامه فعالیت علویان ناامن شده بود، امام حسن بن علی بن عمر بن علی بن الحسین(علیه السّلام) (۲۳۰ـ۳۰۴) معروف به ناصر اطروش که مردی فقیه، عالم و شجاع بود، در سال ۲۸۴ در خراسان قیام کرد۹۵ و پس از یک دوره اختفا به گیلان و دیلم رفت و در آن‏جا به مدت سیزده سال مردم را به تشیع دعوت کرد.۹۶ او سپس در سال ۳۰۱ طبرستان را به قلمرو خود اضافه کرد.۹۷ پیش از این، در سال ۲۵۰، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن الحسن بن الحسن(علیه السّلام) معروف به داعی کبیر در طبرستان قیام کرده و اولین حکومت علویان زیدی را در طبرستان تاسیس کرده بود.۹۸ پس از وفات داعی کبیر در سال ۲۷۰،۹۹ برادرش محمد بن زید تا وفاتش در سال ۲۸۷،۱۰۰ جانشین او بود و از آن پس فرزندان محمد تا ظهور و تأسیس دولت امام ناصر بر طبرستان حکم می‏راندند. امام ناصر اطروش در سال ۳۰۴ درگذشت،۱۰۱ ولی دولت امامت زیدی در طبرستان که او بنیان نهاده بود۱۰۲ تا سال ۳۱۶۱۰۳ و به روایتی تا ۳۵۵۱۰۴ ادامه یافت.
افکار و آرای امام ناصر و کمک‏های مادی و معنوی او به دولت امام هادی۱۰۵ که همزمان دولت امامان زیدی را در یمن تاسیس کرده بود،۱۰۶ به خوبی تعلق او را به شاخه نزدیک به امامیه نشان می‏دهد. امام ناصر بیش از آن‏که تحت تاثیر مستقیم تعالیم امام قاسم و امام هادی باشد تحت تاثیر امامیه بود و در احکام طلاق و ارث و مسح پا در وضو، بر وفق مکتب امامیه فتوا می‏داد، تا آن‏جا که برخی او را اثناعشری دانسته‏اند.۱۰۷ روند نزدیکی زیدیه به امامیه در ایران بعد از امام ناصر نیز ادامه یافت، به‏طوری‏که در اوج اقتدار زیدیه در دیلم و طبرستان و در زمان تسلط آل بویه بر دارالخلافه بغداد، زیدیه بیش از هر زمان دیگری به امامیه نزدیک شد.۱۰۸ در این مقطع، آنان قول به جواز امامت مفضول را کنار نهادند و درباره صحابه همچون امامیه قضاوت کردند.۱۰۹ ابن‏اثیر در حوادث سال ۳۵۱ آورده که به امر معزالدوله دیلمی در مساجد بغداد لعن هر سه خلیفه به وصفشان و لعن معاویه صریحا مکتوب شد۱۱۰ و در سال ۳۵۲ برای اولین بار روز عاشورا در مرکز خلافت اسلامی، بغداد، رسما تعطیل اعلام و در خیابان‏ها عزاداری برپا شد۱۱۱ و مجالس جشن و شادیِ عید غدیر۱۱۲ و طعن خلفا مرسوم گشت،۱۱۳ سنتی که سالیان متمادی استمرار یافت.۱۱۴ همچنین که مرقد امامان نیز در عراق آراسته و تزیین شد.۱۱۵
2. امام قاسم رسّی
در سال ۲۲۰،۱۱۶ امام قاسم بن ابراهیم الرسّی (۱۷۰ـ۲۴۶) برادر امام محمد بن ابراهیم (ابن طباطبا) که از سرآمدان عصر خود و متکلم و فقیهی وارسته بود، دعوت به خویشتن کرد و علویان به‏شکلی فراگیر با او بیعت کردند،۱۱۷ که از آن به «البیعه العامّه»۱۱۸ یا «البیعه الجامعه»۱۱۹ یاد شده است. هر چند دعوت او در آن مقطع با موفقیت زیادی همراه نبود و او سرانجام به حجاز رفت و در سال ۲۴۶ در «رس»۱۲۰ بدرود حیات گفت، ولی او که شخصیتی ممتاز داشت، با طرح اندیشه‏های خود به تفکرات زیدیه بالندگی خاصی بخشید و با رشد زیدیه در دیلم و یمن، مکتب و تعالیم او پیروانی یافت که از آنان با نام قاسمیه یاد شده است. اندیشه و تعالیم امام قاسم در دیلم رقیب ناصریه به شمار می‏آمد و در یمن تا به امروز به عنوان تنها نماینده زیدیه و در قالب مکتب هادویه امتداد یافته‏است.۱۲۱ امام قاسم رسّی اگرچه همچون امام هادی امامت را از اصول دین معرفی نکرد، ولی برای آن، نقش برجسته‏ای قائل شد۱۲۲ و در این زمینه دو رساله به نام‏های تثبیت الامامه۱۲۳ و الرد علی الرافضه۱۲۴ را تالیف کرد. امام قاسم امامت را همچون نماز و روزه از فرایض دانست۱۲۵ که امری ازجانب طرف خداوند است.لذا با رد شورایی یا موروثی بودن امامت، قائل به‏نص جلی برعلی(علیه السّلام) وحصرآن درفرزندان فاطمه شد۱۲۶ وبه ادله عقلی ونقلی (چون حدیث ثقلین) بر این امر استدلال کرد؛۱۲۷ ضمن این‏که دعوت علنی و ترک تقیه گرچه با زبان را کافی دانست وشرط خروج با شمشیر را حذف کرد،۱۲۸ چرخشی که نمی‏توان آن را با عدم تحرک و رکود خود امام قاسم از زمان اخذ بیعت تا وفات بی‏ارتباط دانست.۱۲۹
امام قاسم رسی آغازگر دوره‏ای درتاریخ زیدیه بود که مشخصه آن قول به نص جلی و اعتقاد ویژه به‏اصل امامت ودرنتیجه قوت جریان نزدیک به‏امامیه درمیان فرق زیدیه است.
3. امام هادی
امام یحیی بن الحسین بن القاسم الرسی (۲۴۵ـ۲۹۸) معروف به امام هادی از برجسته‏ترین شخصیت‏های علوی در زمان خود بود. او در سال ۲۸۰ پس از ورود به یمن به عنوان امام زیدیه دعوت به خویش کرد و از مردم بیعت گرفت،۱۳۰ ولی اندکی بعد به‏دلیل عدم استقبال مردم به حجاز بازگشت.۱۳۱ امام هادی مجددا در سال ۲۸۴ق برای دعوت مردم به یمن بازگشت و سلسله امامان زیدی را که امامان قاسمی نیز خوانده می‏شوند،۱۳۲ پایه‏گذاری کرد.۱۳۳ این سلسله تا بیش از ده قرن با فراز و نشیب‏هایی دوام یافت و حدود پنجاه امام در رأس آن قرار گرفتند.۱۳۴ امام هادی صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد که تا به امروز مرکز زیدیه با همان گرایش است. البته این تذکر ضروری است که امام هادی و جانشینان او تا قرن‏ها موفق نشدند بر تمام یمن مسلط شوند. دوران امامت آنان معمولاً با کشمکش‏ها و درگیری با سایر حکومت‏ها و رقیبان اعم از داخلی و خارجی همراه بود که در ادامه به‏طور گذرا به آن اشاره خواهد شد.
امام هادی با ارتقا بخشیدن به عقیده امامت در حد یکی از اصول دین، آن را به‏جای اصل «المنزله بین المنزلتین» در مکتب اعتزال نشاند و اصول پنج‏گانه مذهب زیدی را توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهی از منکر دانست۱۳۵ و برای احراز مقام امامت شروطی تکمیلی قائل شد که تنها بر خود او منطبق بود،۱۳۶ مانند دعوت علنی به خود، خروج با شمشیر، عمل به کتاب و سنت، اعلم مردم زمان خود بودن، از فرزندان حسن و حسین بودن،۱۳۷ آمر به معروف و ناهی از منکر بودن، شجاعت، سخاوت، تقوی، تواضع و عدالت.۱۳۸ او برای بیعت مردم در امر امامت نقشی قائل نبود و اجماع را شرط می‏دانست، چه این‏که در نظر امام هادی امامت منصبی است که از جانب خداوند اعطا می‏شود و خواست مردم در آن دخالت ندارد، هرچند تبعیت مردم شرط قیام امام است. از طرف دیگر، مردم می‏توانند در صورت ارتکاب کبیره امام را از مقام خود عزل کنند؛۱۳۹ اما در صورت عدم تبعیت مردم از امام جامع‏الشرایط، امامت امام به قوت خود باقی است و او باید هجرت کند و کنار بنشیند.۱۴۰ نظریه اخیر او توجیهی برای صلح امام حسن(علیه السّلام) و کنار نشستن امام قاسم رسی نیز هست. با توجه به نظریه امام هادی در رد اجماع و شورا در مسئله امامت و همین‏طور اعتقاد به افضلیت علی(علیه السّلام) و وجود نص پیامبر بر آن حضرت و حتی بر حسن و حسین،۱۴۱ برای او خلافت شیخین ناپذیرفتنی است.۱۴۲ امام هادی نیز کتابی دارد به نام تثبیت الامامه که در آن به بررسی مسئله خلافت و جانشینی پس از پیامبر پرداخته و بر رد خلافت شیخین و ادله مورد ادعای آنان استدلال کرده است.۱۴۳ امام هادی در فقه نیز تابع اجتهاد خود بود و به روایات اهل سنت توجه و نظری نداشت و از او منقول است که دو کتابی که اهل سنت آنها را صحیح می‏نامند (صحیح بخاری و صحیح مسلم)، از صحت بی‏بهره‏اند.۱۴۴ این نگرش در طی قرون متمادی تاکنون در مذهب هادوی وجود داشته و بی‏اعتنایی به حدیث و فقه اهل‏سنت کاملا روشن است.۱۴۵ امام هادی همچنین اعتقاد به نص بر امامت علی و حسن و حسین را مورد تاکید قرار داد وتقیه‏را جایز شمرد۱۴۶ ودرمجموع، بیش ازگذشته، زیدیه را به امامیه نزدیک کرد.۱۴۷
مسیری که امام هادی ترسیم کرده بود با نوساناتی در عرصه سیاسی و مذهبی یمن ادامه یافت و پس از او دو فرزندش مرتضی (۲۹۹ـ۳۱۰) و ناصر (۳۱۰ـ۳۲۲)۱۴۸ و دیگر امامان زیدیه ادامه‏دهندگان مکتب هادویه بودند، هرچند پیروان امام هادی خود به شاخه‏هایی تقسیم شدند که مهم‏ترین آنها الحسینیه، المطرفیه و المخترعه است.۱۴۹
پی نوشت :

۶۵. فرق اولیه زیدیه مختلف و متعدد ذکر شده است: مسعودی از هشت فرقه نام می‏برد (مروج‏الذهب، ج۳، ص۲۳۲). ابوالحسن اشعری و ابو محمد یمنی به شش فرقه اشاره می‏کنند (مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۶؛ عقائد الثلاث و السبعین فرقه، ج۱، ص۴۵۲)؛ شهرستانی و بغدادی به سه فرقه مذکور در متن اکتفا کرده‏اند (الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۶۲؛ الفرق بین الفرق، ص۲۲). در مقدمه البحر الزخار تنها از دو فرقه نام برده شده است (البحر الزخار ج۱، ص۴۰). برای اطلاع بیشتر رک: الحیاه السیاسیه، ص۸۲ـ۸۳.

۶۶. الزیدیه، ص۸۴؛ الحیاه‏السیاسیه، ص۸۴ .
67. البحر الزخار، ج۱، ص۴۰.
68. مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۷.
69. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۶؛ الفرق بین الفرق، ص۳۰؛ فرق الشیعه، ص۲۱؛ اوائل‏المقالات، ص۴۰؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰.
70. مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۲؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰.
71. بین اعتقاد جارودیه و امامیه به مهدی موعود تفاوت‏هایی وجود دارد، چه این‏که برخی از آنان مهدی موعود را امام محمد بن عبدالله (نفس زکیه) دانسته، معتقد بودند او به شهادت نرسیده است، و برخی دیگر محمد بن قاسم (پسر عمر بن علی بن الحسین(ع) که در سال ۲۱۹ در طالقان قیام کرد) و دسته سوم یحیی بن عمر (پسر یحیی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین(ع) که در سال ۲۵۰ در
72. التجدید، ص۵۱.
73. فرق الشیعه، ص۲۱؛ الفرق بین الفرق، ص۳۴.
74. الزیدیه، ص۸۵.
75. فرق الشیعه، ص۵۴.
76. الفرق بین الفرق، ص۳۴. مؤلف الحیاه السیاسیه ظاهرا دچار اشتباه شده و عقیده تکفیر خوارج را به نقل از الفرق بین الفرق به‏جای جارودیه در مورد سلیمانیه ذکر می‏کند (الحیاه السیاسیه، ص۹۱).
77. الزیدیه، ص۸۲.
78. الفرق بین الفرق، ص۳۲ـ۳۳؛ الزیدیه، ص۸۲.
79. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۹.
80. فرق الشیعه، ص۹.
81. مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۸؛ الفرق بین الفرق، ص۳۳.
82. الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ فرق الشیعه، ص۹.
83. الفرق بین الفرق، ص۳۳.
84. فرق الشیعه، ص۶۴؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰.
85. البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ الحیاه السیاسیه، ص۸۸.
86. فرق الشیعه، ص۲۰؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۱؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹.
87. مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹.
88. البحر الزخار، ج۱، ص۴۰.
89. الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۱؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹؛ الفرق بین الفرق، ص۳۳. ولی نوبختی در مورد بتریه می‏گوید: آنان عثمان و طلحه و زبیر را تنقیص می‏کنند (فرق الشیعه، ص۵۷).
90. فرق الشیعه، ص۵۷.
91. همان؛ الحیاه السیاسیه، ص۸۷.
92. الزیدیه، ص۸۰ـ۸۶؛ التجدید، ص۵۹.
93. الفرق بین الفرق، ص۳۴.
94. در مقدمه البحر الزخار، زیدیه در دوره متاخر تنها به دو گروه قاسمیه و ناصریه تقسیم شده‏اند (البحر الزخار، ج۱، ص۴۰).
95. التحف، ص۱۸۴.
96. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۶؛ الکامل، ج۵، ص۴۴.
97. تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۱۴۹؛ الکامل، ج۵، ص۴۴؛ مروج الذهب، ج۴، ص۳۲۷ و ۳۹۴؛ مقدمه ابن‏خلدون، ص۲۰۰.
98. الکامل، ج۴، ص۳۶۴.
99. همان، ص۵۳۶.
کوفه قیام کرد) را مهدی می‏پنداشتند (مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۷؛ الفرق بین الفرق، ص۳۱؛ الزیدیه، ص۸۴؛ الحیاه السیاسیه، ص۸۶؛ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۲۶). در مقدمه البحر الزخار آمده است: «و ینسب الی بعضهم (الجارودیه) القول بالغیبه ولیس بصحیح» (البحر الزخار، ج۱، ص۴۰).
100. همان، ص۵۹۵.
101. همان، ج۵، ص۵۸؛ الافاده، ص۱۶۷.
102. زیدیه حسن بن زید (داعی کبیر) و محمد بن زید را به دلیل دارا نبودن شرایط امامت (علم، زهد و سیاست) در حد امامت ندانسته‏اند و گویا خود آنها نیز چنین ادعایی نداشته‏اند (قیام دوله الزیدیه، ص۵۴؛ معتزله الیمن، ص۵۷).
103. الکامل، ج۵، ص۵۸ و ۱۰۶. تا این سال فرزندان ناصر و پس از آنان قاسم بن الحسن بر طبرستان حکومت کرد و در این سال، قاسم را اسفار کشت و بر طبرستان تسلط یافت. هرچند علویان بعد از این هم به‏طور پراکنده در گوشه و کنار طبرستان ظهور کرده، حکومت‏هایی تشکیل دادند، ولی دولت متمرکز زیدیه در آن سامان ادامه نیافت، تا این‏که در سال ۳۲۱ آل بویه که خاستگاهی زیدی داشتند، قدرت را در مراکز عمده جهان اسلام در دست گرفتند.
104. الحیاه السیاسیه، ص۱۴۱.
105. اخبار ائمه الزیدیه، ص۸۹؛ التجدید، ص۶۳.
106. در گزارش مادلونگ، ظهور امام ناصر ۲۸۷ و هفت سال پس از ظهور امام هادی در یمن یعنی ۲۸۰ ذکر شده است (اخبار ائمه الزیدیه، ص۸۸).
107. ریاض العلماء، ج۱، ص۲۷۷؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص۱۸۱. نویسنده ریاض آورده: «و الناصر الکبیر من عظماء علماء الامامیه. و ان کان الزیدیه یعتقدونه و یدرجونه فی جمله ائمتهم…».
108. الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۲۹.
109. الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۶.
110. «لعن‏الله معاویه بن ابی سفیان و لعن من غصب فاطمه فدکا و من منع من ان یدفن الحسن عند قبر جده و من نفی اباذر الغفاری و من اخرج العباس من الشوری…» البته این نوشته به‏زودی به لعن ظالمان آل‏رسول و بدون نام بردن کسی جز معاویه تغییر کرد (الکامل، ج۵، ص۳۲۷).
111. الکامل، ج۵، ص۳۳۱.
112. ابن‏اثیر در حوادث سال ۳۵۷ آورده که در این سال اهالی بغداد به روال عادت گذشته به عزاداری در عاشورا و شادی در روز غدیر پرداختند. (الکامل، ج۵، ص۳۵۶).
113. الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۲۹؛ الحیاه السیاسیه، ص۱۵۵.
114. در وقایع سال ۳۵۸ به ادامه اقامه مراسم عاشورا در بغداد و همچنین در سال ۳۸۹ به ادامه این مراسم و مراسم روز عید غدیر اشاره شده است (الکامل، ج۵، ص۳۶۵ و ۵۴۰).
115. تاریخ و عقاید، ص۲۱۶.
116. دکتر صبحی سال دعوت امام قاسم را ۱۹۹ و پس از وفات ابن طباطبا ذکر می‏کند (الزیدیه، ص۹۴).
117. الافاده، ص۱۲۳.
118. الحیاه السیاسیه، ص۹۳.
119. التجدید، ص۶۸.
120. منطقه‏ای در نزدیکی میقات ذی الحلیفه در مدینه (الافاده، ص۱۲۷).
121. الحیاه السیاسیه، ص۹۳.
122. معتزله الیمن، ص۳۷.
123. کتابی به همین نام برای شخص امام زید نیز نقل شده است. همچنین از امام ناصر اطروش نیز رساله‏ای به همین نام چاپ شده است. رک: مجله تراثنا، شماره ۲۰ (سال پنجم رجب ۱۴۱۰).
124. این رساله در رد نظرات اسماعیلیه نوشته شده است (مقدمه امام حنفی عبدالله بر الرد علی الرافضه، ص۸۱).
125. التجدید، ص۶۵.
126. معتزله الیمن، ص۳۷.
127. التجدید، ۶۵ـ۶۷.
128. همان، ص۶۸.
129. معتزله الیمن، ص۳۸.
130. الافاده، ص۱۳۶.
131. معتزله الیمن، ص۵۹.
132. زیرا همگی از نسل امام قاسم رسّی هستند.
133. الامام زید، ص۵۱۰؛ الحیاه السیاسیه، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ التحف، ص۱۷۱.
134. برای اطلاع بیشتر ر.ک: الزیدیه، ص۴۶۳ـ۴۷۳؛ التجدید، ص۲۱۱.
135. معتزله الیمن، ص۱۵۷؛ الزیدیه نشأتها ومعتقداتها، ص۶۸.
136. التجدید، ص۸۰.
137. معتزله الیمن، ص۱۸۲.
138. الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۶۸؛ التجدید، ص۷۹ـ۸۰.
139. الزیدیه، ص۱۲۳.
140. همان؛ التجدید، ص۸۱ـ۸۳.
141. امام هادی نص پیامبر بر علی(ع) را (همانند امام قاسم) نص جلی و بر حسن و حسین(ع) بدون آن که تصریح کند نص خفی (الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه؛ الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا و…) می‏داند (معتزله الیمن، ص۱۸۶).
142. التجدید، ص۸۰.
143. امام هادی صاحب تألیفات بسیاری است که حدود بیست کتاب و رساله از او به دست ما رسیده است. (معتزله الیمن، ص۱۹۳).
144. الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۳۳.
145. احمد بن سعدالدین المسوری (متوفای ۱۰۷۹ق) در رساله المنقذه آورده: «آنچه در (صحاح سته) آمده، همگی دروغ و غیرقابل استدلال است». (الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۳۳).
146. الحیاه السیاسیه، ص۹۴.
147. الزیدیه، ص۱۲۰؛ قیام الدوله، ص۱۳۷.
148. وفات امام ناصر پس از ۲۳ سال امامت در سال ۳۲۵ نیز ذکر شده است (التحف، ص۱۹۷).
149. برای اطلاع بیشتر رک: الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۷۵ـ۸۳.
4. سلسله امامان زیدیه در یمن
دولت امامان زیدی در یمن پس از امام هادی و دو فرزندش تا سال ۴۴۴ که امام ابوالفتح دیلمی به قتل رسید استمرار داشت. از این دوره، به نام دوره اول دولت زیدیه یاد می‏شود که حکومت امامان زیدیه غالبا در صعده و اطراف آن محصور مانده بود و دوره اضطراب و عدم استقرار سیاسی بود.۱۵۰
در سال ۴۵۱، امام حمزه بن ابوهاشم (متوفای ۴۵۹) که او نیز از نوادگان امام قاسم رسّی بود، پس از یک توقف کوتاه مجددا دولت امامت زیدیه را در یمن احیا کرد، و از آن پس امامانی یکی پس از دیگری در یمن به امامت رسیدند، تا این‏که در سال ۱۰۰۶، امام متوکل عبدالله المهدی که در سال ۹۹۴ به امامت رسیده بود، به نفع امام قاسم بن محمد بن علی از منصب خود کناره گیری کرد. این مقطع (۴۵۲ـ۱۰۰۶) به‏نام دولت دوم زیدیه نامیده شده است، که همانند دوره اول با عدم استقرار و اضطرابات سیاسی و تسلط عثمانی‏ها همراه بود.۱۵۱
دوره سوم و آخر حکومت امامان زیدیه در یمن از امام قاسم بن محمد آغاز می‏شود و به کودتای ۱۹۶۲ و اعلام جمهوری پایان می‏یابد. در زمان امامت امام قاسم بن محمد (۱۰۰۶ـ۱۰۲۹) دولت امامان زیدی یک‏بار دیگر اقتداری مضاعف یافت و او که عالم و فقیهی برجسته نیز بود،۱۵۲ برای اولین بار امکان یافت تا بر همه یمن از جنوب تا شمال حکم براند.۱۵۳ همچنین در زمان امام متوکل اسماعیل (۱۰۵۴ـ۱۰۸۵) از نوادگان امام هادی، این اقتدار گسترش بیشتری یافت و به اوج رسید.۱۵۴ مورخان آورده‏اند که امام متوکل در سال ۱۰۷۳ عید غدیر را روز جشن و سرور رسمی اعلام کرد و یک‏بار دیگر به این مراسم در یمن رونق بخشید.۱۵۵
بالاخره، آخرین امامان زیدی که از خانواده حمیدالدین و از نسل امام قاسم رسّی بودند، امامتشان با امام محمد بن یحیی حمیدالدین «المنصور» در سال ۱۳۰۷ (۱۸۹۰م) آغاز شد. امام المنصور و پس از او فرزندش امام یحیی «المتوکل» که در سال ۱۳۲۲ (۱۹۰۴م) به امامت رسید، بر روال گذشته مشی کردند،۱۵۶ با این تفاوت که پس از استقلال دوم یمن از عثمانی‏ها در سال ۱۹۱۹ و به دنبال سیطره کامل دولت زیدی بر یمن که شاید برای اولین بار در این حد اتفاق افتاده بود،۱۵۷ و همزمان با تحولات سریع جهان و منطقه، عرصه بر حکومت امامان زیدی تنگ شد.۱۵۸ امام یحیی بن المنصور هرچند کوشید تا با یک رشته سیاست‏ها، مثل ترور مخالفان،۱۵۹ «مملکت متوکلیه یمنیه» (نامی که بر یمن گذاشته بود) را محفوظ نگاه دارد۱۶۰ ولی در انقلاب ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۸ به قتل رسید۱۶۱ و عبدالله بن احمد الوزیر از آل وزیر که از سوی حزب احرار کاندیدای مقام امامت بود،۱۶۲ با داعیه امامت مشروطه (امامت قانون اساسی) در انقلابی که به انقلاب قانون و انقلاب علما نامیده شد، زمام امور را به دست گرفت.۱۶۳ انقلاب علما در همان سال با شکست مواجه شد و امام عبدالله و نخست وزیرش علی‏بن عبدالله اعدام شدند۱۶۴ و امام احمد بن یحیی «الناصر» فرزند امام یحیی دوباره بر مسند امامت تکیه زد. در ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲م. و پس از درگذشتِ امام احمد طی یک کودتای نظامی حکومت جمهوری اعلام شد۱۶۵ و فرزند امام احمد، امام محمد البدر آخرین امام زیدیه بود که هیچ‏گاه فرصت حکومت بر یمن را پیدا نکرد.
به‏طور خلاصه، اصولی که در این دوره به عنوان معتقدات زیدیه طرح گردید و مورد قبول قرار گرفت عبارت‏اند از:
1. افضلیت علی(ع) بر سایر صحابه؛
2. اولویت آن حضرت بر دیگران در امر امامت؛
3. حصر امامت پس از حسن(ع) و حسین (ع) در فرزندان آن دو؛
4. وجود نص بر امامت علی(ع) و حسنین(ع) و استحقاق امامت بعد از آنان با دعوت و تحقق سایر شرایط امامت نه با وراثت؛
5. عصمت اهل بیت شامل علی(ع)، فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع)؛
6. طعن صحابه و تخطئه آنان؛
7. گشودن باب اجتهاد؛
8. تجویز تقیه ؛ ۱۶۶
9. رواج فتاوای فقهی و سنت‏های مذهبی نزدیک به امامیه چون جمع بین نمازها، باز گذاشتن دست‏ها در نماز و آمین نگفتن پس از قرائت حمد، قصر نماز در سفر، برپایی مجالس و محافل جشن و سرور در روز غدیر، تقدیس ائمه و احترام و زیارت قبور آنان و…
در مجموع، گرایش این دوره که در هادویه متبلور است، تا بدان‏جا به مذهب امامیه نزدیک شد که بسیاری از اهل سنت آن را با امامیه یکی می‏دانند.۱۶۷ تنها تفاوت هادویه و امامیه در این ذکر می‏شود که امامیه بر خلاف هادویه عدد امامان را در دوازده تن معین محصور می‏داند.۱۶۸ در طول تاریخ نیز زیدیه هادوی احترام زیادی نسبت به امامیه داشته‏اند، به‏طوری‏که موجبات سرزنش جریان‏های رقیب را فراهم آورده است.۱۶۹ در پایان نکته قابل توجه آن‏که گرایش‏های قاسمیه، ناصریه و هادویه در این دوره به نحوی امتداد گرایش جارودیه در قرن دوم به شمار آمده است۱۷۰ که بر خلاف دو فرقه دیگر زیدیه در آن قرن به امامیه نزدیک‏تر بود.۱۷۱
جریان نزدیک به اهل سنت در حاشیه

به موازات جریان نزدیک به امامیه، و به‏طور مشخص مذهب هادویه، جریان دیگری در زیدیه یمن به اهل سنت نزدیک می‏شود و به عنوان رقیب جریان غالب و قوی‏تر زیدیه و مذهب هادویه، آن را به چالش می‏کشاند.۱. ابن‏المرتضی

در اواخر قرن هشتم، امام احمد بن یحیی المرتضی معروف به ابن مرتضی (۷۶۳ـ۸۴۰) از نوادگان امام هادی به سازماندهی مجدد تفکر زیدی به خصوص در مسئله امامت پرداخت. او ضمن تاکید بر افضلیّت علی(ع) و وجود نص خفی و حصر امامت در اولاد فاطمه(س)، عمل صحابه و خلافت شیخین را از روی اجتهاد دانسته که موجب فسق آنان نمی‏شود وشاهد این‏مدعا را کمک علی(ع) به‏خلفا ذکرمی‏کند.اگرچه نظرابن‏مرتضی درمورد خلافت شیخین تا حدودی با هادویه وامامیه یکی است، ولی‏به‏طور مشخص کوشیده است تا به‏نحوی رضایت اهل‏سنت را جلب‏کند ومیان حقانیّت وافضلیّت علی(ع) وآنچه درتاریخ اتفاق افتاده است جمع کند. ابن‏مرتضی همچنین به تبیین دوباره شرایط امامت پرداخت و به‏ویژه با تهی کردن امر به معروف و نهی از منکر از محتوای سیاسی آن‏که به‏دست امام هادی تثبیت شده بود،گامی دیگر به‏سوی اهل‏سنت برداشت.
از امام ابن مرتضی دو اثر بزرگ در میراث زیدیه به یادگار مانده است که در آنها نظرات فقهی و اعتقادی خود را بیان کرده است: یکی الازهار فی فقه الائمه الاطهار و دیگری البحر الزخار که هر دو به چاپ رسیده است.۲. ابن الوزیر، ابن الامیر و شوکانی

محمد بن ابراهیم الوزیر (۷۷۵ـ۸۴۰) معروف به ابن‏الوزیر روند نزدیکی به اهل سنت را شتاب بخشید و آن را تقویت کرد،۱۷۲ تا آن‏جا که نویسنده متعصب مسأله التقریب در پوست خود نمی‏گنجد و از ابن الوزیر نقل می‏کند که مذهب زیدیان معتزلی که همان زیدیان حقیقی‏اند رضایت به صحابه است.۱۷۳ کتاب مشهور او که دربرگیرنده نظرات او است، العواصم و القواصم فی الذبّ عن سنّه ابی‏القاسم نام دارد که در نُه جلد به چاپ رسیده است.
محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانی (۱۰۹۹ـ۱۱۸۲) معروف به ابن الامیر شخصیت دیگر این جریان است که همزمان با ظهور وهابیت آنان را تأیید و نظراتی نزدیک به اهل سنت ارائه کرد و درگیری‏های او با عالمان زیدیه شدت گرفت.۱۷۴ با این همه، نکته مهم در تاریخ زندگی او بازگشت وی از این تفکر و به نوعی توبه اوست که مورد توجه و بحث معاصران زیدیه واقع شده است. ابن‏الامیر همچنین در ردّ اتهام ناصبی بودنِ خود کتابی نوشته است، به نام التحفه العلویّه که به چاپ رسیده است.
محمد بن علی شوکانی (۱۱۷۳ـ۱۲۵۰)۱۷۵ دارای منصب قضاوت۱۷۶ و صاحب تألیفات و کتب مشهوری همچون نیل الاوطار و السیل الجرار۱۷۷ آخرین شخصیت برجسته این جریان است. او نیز کتاب مشهورش العقد الثمین فی اثبات وصیه امیرالمؤمنین را در ردّ اتهام عدم التزام به مبانی زیدیه و تشیع نوشته است.
روشنفکران یمن از سه نام‏برده اخیر به عنوان سرمداران حرکت نوگرایی و نماد اصلاح‏طلبی از درون زیدیه نام می‏برند، که به موازات مصلحان خارجی چون سید جمال و… در تحول و تحرک جامعه معاصر یمن نقش داشته‏اند.۱۷۸
به‏طور خلاصه، اهم اعتقادات و نقاط مورد تأکید این جریان که به تدریج و در طول چندین قرن شکل گرفته است و امروز نیز با تحولاتی که بررسی آن مجالی دیگر می‏طلبد، در میان زیدیه بیش از گذشته به فعالیت خود ادامه می‏دهد و پیروانی دارد، عبارت است از:
1. عدم حصر امامت در اولاد فاطمه(س) و اکتفا به حصر آن در قریش؛۱۷۹
2. عدم اشتراط اکملیت و افضلیت در امام و کفایت وجود اجتهاد؛۱۸۰
3. عدم جواز خروج و شورش مادامی که کفر آشکار و ترک واجبی چون نماز از حاکمان دیده نشود؛۱۸۱
4. استفاده‏های فقهی نزدیک به مشرب اهل سنت و از منابع آنان.۱۸۲ نزدیکی این جریان به اهل سنت نیز تا بدان پایه است که برخی معتقدند آنان دیگر زیدی محسوب نمی‏شوند و از اهل سنت به حساب می‏آیند.۱۸۳
کتاب‏نامه :

۱. ابن‏الاثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابوالکرم الشیبانی: الکامل فی التاریخ، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۳م.
2. ابن‏خلدون، عبدالرحمن بن محمد: مقدمه، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
3. ابن‏عساکر، الحافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبه اللّه بن عبداللّه الشافعی: تاریخ مدینه دمشق (۸۰جلد)، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۶م.
4. ابن‏مرتضی، امام احمد بن یحیی: البحر الزخار (۶جلد)، دارالحکمه الیمانیه، صنعا، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق / ۱۹۸۸م.
5. ابوزهره، محمد: الامام زید حیاته و عصره، آراؤه و فقه، دارالندوه الجدیده، بیروت، ۱۹۷۳م.
6. اسماعیل، محمود: الادارسه، حقائق جدیده، مکتبه مدبولی، قاهره، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
7. اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل: مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، جمعیه المستشرقین الالمانیه، چاپ سوم، ۱۴۰۰ق / ۱۹۸۰م.
8. اطروش، ناصر الحق حسن بن علی: البساط، مکتبه التراث الاسلامی، صعده، ۱۴۱۸ق / ۱۹۹۷م.
9. افندی الاصبهانی، میرزا عبداللّه: ریاض العلماء وحیاض الفضلاء (۶ جلد)، مطبعه الخیام، قم، ۱۴۰۱ق.
10. اکوع، قاضی اسماعیل بن علی: الزیدیه نشاتها و معتقداتها، دارالفکر، دمشق، چاپ سوم، ۱۴۱۸ق /۱۹۹۷م.
11. امین، السید محسن: اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
12. حاتم، نوری: زید بن علی و مشروعیه الثوره عند اهل‏البیت، الغدیر للدراسات والنشر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ق/ ۱۹۹۵م.
13. حداد، محمد یحیی: تاریخ الیمن السیاسی، دارالتنویر، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۶م.
14. حسنی، امام یحیی بن الحسین بن هارون: الافاده فی تاریخ ائمه الزیدیه، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، دارالحکمه الیمانیه، صنعا، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۶م.
15. خضیری احمد، حسن: قیام الدوله الزیدیه فی الیمن (۲۸۴ـ۲۹۸)، مکتبه مدبولی، قاهره، ۱۹۹۶م.
16. دفتری، فرهاد: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‏ای، نشر فروزان، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
17. رازی، احمد بن سهل: اخبار فخ، دارالقرب الاسلامی، بیروت، ۱۹۹۵م.
18. زید، علی محمد، معتزله الیمن «دوله الهادی وفکره»، دارالعوده، بیروت، ۱۹۸۱م.
19. زین، محمد حسین: الشیعه فی التاریخ، مطبعه العرفان، صیدا، چاپ دوم، ۱۳۵۷ق / ۱۹۳۸م.
20. سماوی، امام محمد بن صالح بن هارون: الغطمطم الزخار (۶ جلد)، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، مطابع الشرکه الموارد الصناعیه الاردنیه، عمان، ۱۴۱۵ق / ۱۹۹۴م.
21. شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم بن ابوبکر احمد: الملل والنحل، دار صعب، بیروت، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م.
22. شیخ مفید: اوائل المقالات، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، مصنفات الشیخ المفید، جلد چهارم، ۱۴۱۳ق.
23. صبحی، احمد محمود: الزیدیه، دارالنهضه العربیه، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
24. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر: تاریخ الامم والملوک (تاریخ الطبری) (۸ جلد)، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
25. عبدالقاهر البغدادی: الفرق بین الفرق، المکتبه العصریه، بیروت، ۱۴۱۹ق / ۱۹۹۸م.
26. علی، صادق عبده: الحرکات السیاسیه والاجتماعیه فی الیمن (۱۹۱۸ـ۱۹۶۷)، دارالفکر، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.
27. عمرجی، احمد شوقی ابراهیم: الحیاه السیاسیه والفکریه للزیدیه فی المشرق الاسلامی (۳۶۵ـ۱۳۲)، مکتبه مدبولی، قاهره، ۲۰۰۰م.
28. غُلیس، اشواق احمد مهدی: التجدید فی فکر الامامه عند الزیدیه، مکتبه مدبولی، القاهره، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۷م.
29. قفاری، ناصر بن عبداللّه بن علی: مسأله التقریب بین اهل السنه والشیعه (۲جلد)، دارطیبه، ریاض، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
30. لین بل، استانل و دیگران: تاریخ دولت‏های اسلامی و خاندان‏های حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش.
31. مادلونگ، ویلفرد (تحقیق): اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان و دیلمان و جیلان، المعهد الالمانی للابحاث الشرقیه، بیروت، ۱۹۸۷م.
32. ماکرو، اریک: الیمن والغرب (۱۵۷۱ـ۱۹۶۲)، ترجمه حسین بن عبداللّه العمری، دارالفکر، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
33. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی: مروج الذهب و معادن الجوهر (۴جلد)، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
34. مؤیدی، مجدالدین بن محمد بن منصور: التحف فی شرح الزلف، مکتبه بدر، صنعا، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۷م.
35. نوبختی، حسن بن موسی: فرق الشیعه، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
36. نومسوک، عبداللّه: منهج الامام الشوکانی فی العقیده (۲ جلد)، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق / ۱۹۹۴م.
37. یمنی، ابومحمد: عقائد الثلاث والسبعین فرقه (۲ جلد)، مکتبه العلوم والحکمه، المدینه المنوره، ۱۴۱۴ق.
پی نوشت :

۱۵۰. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۱۷؛ التجدید، ص۱۴۳.

۱۵۱. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۰۲؛ التجدید، ص۱۴۳.
152. امام قاسم بن محمد بن علی تالیفی پربار و مشهور دارد به نام الاعتصام بحبل الله المتین، که در ۵ جلد به چاپ رسیده است.
153. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۰۲. تا پیش از این دولت امامت زیدیه عمدتا محصور در شمال یمن بود (التجدید، ص۱۴۳).
154. التجدید، ص۱۴۳.
155. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۱۷.
156. کتاب تاریخ الیمن (فرجه الهموم) همزمان با امامت امام یحیی نوشته شده و به بررسی تاریخ یمن تا سال پایان امامت امام یحیی و به‏ویژه دوران امامت او پرداخته است.
156. کتاب تاریخ الیمن (فرجه الهموم) همزمان با امامت امام یحیی نوشته شده و به بررسی تاریخ یمن تا سال پایان امامت امام یحیی و به‏ویژه دوران امامت او پرداخته است.
158. دلائل متعددی برای بحرانِ منتهی به انقلاب ذکر شده است؛ از آن جمله وراثتی شدن مناصب و تقسیم آن در میان فرزندان و بستگان امام و خفقان سیاسی و ممنوعیت احزاب و… (رک: الحرکات السیاسیه، ص۱۰۳).
159. همان.
160. رک: التجدید، ص۱۴۵.
161. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۷۱؛ الحرکات السیاسیه، ص۱۰۳.
162. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۳۷۲.
163. جزئیات وتفصیل‏انقلاب ۱۹۴۸ یمن دیده‏شود در: الیمن والغرب، ص۱۶۱. همچنین فصل‏سوم الحرکات السیاسیه، ص۱۰۱ـ۱۲۳.
164. دلایل شکست قیام را ببینید در: الحرکات السیاسیه، ص۱۱۸.
165. تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۷۳. تفصیل بیشتر در فصل پنجم الحرکات السیاسیه، ص۲۰۱ـ۲۶۳.
166. الحیاه السیاسیه، ص۹۴. و روایت «التقیه دینی و دین ابائی» توسط امام ناصر اطروش در کتاب البساط، ص۶۹.
167. الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۸.
168. همان، ص۵۰. محمد حسین الزین می‏نویسد: «عموم زیدیه هیچ فرقی با اثناعشریه ندارند، جز این‏که آنان به خروج با شمشیر معتقدند» (الشیعه فی التاریخ، ص۵۶).
169. رک: نقل قول از مقبلی در الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۹.
170. مسأله التقریب نقل می‏کند که در یمن از میان فرق زیدیه غیر از جارودیه فرقه دیگری وجود ندارد و آنها در صنعا و صعده و اطراف آنها زندگی می‏کنند (ج۱، ص۵۶).
171. جالب آن‏که به دلیل سیطره جریان نزدیک به امامیه در تاریخ زیدیه، ابومحمد یمنی که در قرن ششم می‏زیسته، در کتاب خود می‏گوید: «زیدیه امامت ابوبکر و عمر و عثمان را رد و عایشه را تنقیص می‏کنند، و این عقیده همه زیدیه است، و ویژگی جارودیه این است که ذبیحه اهل کتاب را حلال نمی‏دانند» (عقائد الثلاث و السبعین فرقه، ج۱، ص۴۵۲ـ۴۵۳).
172. التجدید، ص۱۲۳.
173. مسأله التقریب، ج۱، ص۱۶۰.
174. الزیدیه، ص۳۹۶ـ۴۱۱؛ برای اطلاع از تفصیل درگیری ابن الامیر با علمای هادوی رک: الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۰.
175. الزیدیه، ص۴۲۵.
176. الغطمطم الزخار، ج۱، ص۶۳.
177. کتاب الغطمطم الزخار در رد شوکانی و به طور مشخص کتاب السیل الجرار و عقاید و فتاوای او بر خلاف مکتب هادوی و مذهب زیدی نوشته شده است. این نقد با اعتراض نویسنده به شوکانی در درج صحابه در صلوات بر پیامبر آغاز شده است.
178. معتزله الیمن، ص۱۱.
179. منهج، ج۱، ص۱۲۳.
180. التجدید، ص۱۲۸.
181. منهج، ج۱، ص۱۲۳، به نقل از السیل الجرار ونیل الاوطار؛ التجدید، ص۱۳۲.
182. چون ضم دست‏ها در نماز و آمین گفتن پس از قرائت حمد. در این خصوص و دیگر مجادلات و نزاع‏های دو جریان مراجعه شود به نامه‏های متبادل منقول در الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۱ـ۴۶.
183. همان، ص۵۰.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید