آنچه خوبان همه دارند…

آنچه خوبان همه دارند...

در احادیث معتبر از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نقل شده که فرمودند:
خداوند در پیامبران بوى به بهشتى قرار داده ، و در حورالعین بوى گل یاس بهشتى ، و در ملائکه بوى گل سرخ بهشتى ، و در دخترم زهرا علیها السلام هر سه بوى را جمع فرموده است .
در جاى دیگر فرمودند:
خداوند هیچ پیامبر و امامى را مبعوث نکرده مگر آنکه از او بوى به استشمام مى شده است . پس به بخورید و به همسرانتان نیز بخورانید تا فرزندانتان خوش بو و خوش سیرت شوند. (۲۷۰)
اى آدم ! اگر آنها نبودند تو را خلق نمى کردم  
ابوهریره از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: هنگامى که خداى متعال آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او دمید، آدم به جانب راست عرش نظر کرد، آنجا پنج شبح غرقه در نور که در حال سجود و رکوع بودند مشاهده کرد. به درگاه پروردگار عرضه داشت : خداوند ! آیا پیش از آفریدن من کسى را از خاک آفریده اى ؟ خداى متعال فرمود: نه خلق نکرده ام .
آدم عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و شکل خود مى بینم چه کسانى هستند؟
خداوند فرمود: این پنج تن ، از نسل تو هستند که عبارتند از محمد و على و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام که اگر آنها نبودند تو را نمى آفریدم . اگر این پنج تن نبودند بهشت و دوزخ ، عرش و کرسى و آسمان و زمین و فرشتگان و انسن و جن را خلق نمى کردم . (۲۷۱)
فاطمه علیه السلام نور آسمان و زمین
در شب معراج رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از درخت طوبى سیبى گرفت و به دو نیم کرد، از وسط آن سیب نورى ظاهر شد، پیغمبر از جبرئیل پرسید: این نور چیست ؟ عرض کرد: نور منصوره خدا در آسمان و فاطمه علیها السلام در زمین !
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: چرا در آسمان منصوره است ؟ عرض کرد: چون یارى کرده خداست در روز قیامت و در شفاعت ، پس پیغمبر آن سیب را میل فرمودند، و ماده نطفه زهرا علیها السلام از آن سیب منعقد شد. (۲۷۲)
این بانو کیست ؟  
جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نقل مى کند:
وقتى که خداوند آدم و حوا را خلق فرمود آن دو در بهشت از نعمتهاى خداوند لذت مى بردند و مى گفتند: از ما زیباتر کیست ؟ در این گفتگوها بودند که دخترى را مشاهده نمودند که هرگز مانند وى را ندیده بودند، زیرا نورانیت عجیب و درخشندگى فراوانش ، چشمها را خیره مى ساخت . عرض کردند: خداوند ! این بانو کیست ؟ فرمودند: صورت سیده زنان ، فاطمه علیها السلام است . عرض کردند: پروردگارا ! این تاجى که بر سر اوست چیست ؟ فرمود: شوهرش على بن ابیطالب علیه السلام است . سؤ ال کردند: این دو گوشواره ها چه هستند؟ فرمودند: دو فرزندش حسن و حسین علیه السلام هستند، که ایشان این مقام را دو هزار سال پیش از آنکه تو را خلق کنم در علم پنهانم داشته اند. (۲۷۳)
شفاعت فاطمه علیها السلام از گناهکاران
در اخبار متواتره آمده است که در روز محضر قبه اى از نور بالاى سر زهرا علیها السلام نصب کنند و هفتاد هزار ملک و حوریه اطراف او را دارند که در دست هر یک مجمرى از نور است که بوى عمود از آن متصاعد است و هر یک شمعدانى مرصع به جواهر در دست دارند که نور افشانى مى کند و آسیه و مریم ، و خدیجه حاضر مى شوند و تکبیر گویان وارد صحراى محشر مى شوند و از آنجا به قصرهاى تزئین شده بهشت مى روند.
در صحراى محشر فاطمه علیها السلام ، و حسین علیه السلام را مى خواهد و حسین شهید با همان سر بریده ظاهر و محشور مى شود. فاطمه علیها السلام به خونخواهى بر مى خیزد. پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) مى فرماید: فاطمه جان امروز، روز شفاعت است نه روز انتقام . فاطمه علیها السلام از پیشگاه دیوان محاسبات الهى تقاضاى عفو گناهان شیعیان خود را مى نماید و مصداق آیه :
و لسوف یعطیک ربک فترضى
پروردگارت (در قیامت ) آن قدر به تو خواهد داد که راضى شوى . (۲۷۴) ظاهر مى شود. (۲۷۵)

مشاهدات حضرت آدم در بهشت  
انس بن مالک از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) روایت مى کند که آن حضرت فرمودند:
حضرت آدم علیه السلام چون در بهشت به ره سو نگاه کرد صورتى را به شکل و قیافه خود نیافت . عرض کرد: خدایا، صورتى نظیر چهره من نیافریده اى ؟ خداى تبارک و تعالى او را متوجه بهشت فردوس کرد.
حضرت آدم در آنجا قصرى از یاقوت سفید مشاهده کرد و داخل آن قصر سفید شد. داخل قصر پنج تصویر مشاهده کرد که بر روى هر یک از آن صورتها، اسم آن نیز نوشته شده بود. آن نوشته ها عبارت بودند از: من محمودم و این احمد (صلى الله علیه وآله ) است . منم اعلى و این على است . منم فاطر و این فاطمه علیها السلام است . من محسنم و این حسن علیه السلام است . من ذوالاحسانم و این حسین علیه السلام است . (۲۷۶)

آتش بر گوشت و خون فاطمه علیها السلام حرام است  
انس بن مالک روایت مى کند که :
روزى عایشه بر حضرت فاطمه علیها السلام وارد شد در حالى که آن حضرت مشغول درست کردن حریره با آرد و شیر و روغن براى بچه ها بود و دیگ بر روى آتش مى جوشید و فاطمه علیها السلام آن را با دست خود هم مى زد. عایشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بیرون آمده و نزد پدرش ابوبکر رفت و گفت : اى پدر ! من از فاطمه علیها السلام چیز شگفت آورى دیدم و آن اینکه او دست به درون دیگى که بر روى آتش مى جوشید برده و آن را هم مى زد. ابوبکر گفت : دخترکم ! این را پنهان کن که کار مهمى است . این خبر به گوش پیامبر (صلى الله علیه وآله ) رسید، حضرت بر بالاى منبر رفته و بعد از حمد و ثناى خداوند فرود: همانا مردم دیدن دیگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى کنند. سوگند به آن کس که مرا به پیامبرى برگزید، خداوند آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پیوند فاطمه علیها السلام حرام فرموده است . فرزندان و شیعیان او را نیز از آتش دور نموده است . آسمان برکاتش را بر او نازل نموده و زمین گنجینه هاى خودش را تسلمى او نموده است ، واى ، واى ، واى به حال کسى که در فضیلت و برترى فاطمه علیها السلام شک و تردیدى به خود راه دهد، همانا فاطمه پیش از من دعا مى کند و شفاعت مى نماید و شفاعتش على رغم میل کسانى که با او مخالفت مى کنند، پذیرفته مى شود. (۲۷۷)
احترام به حدیثى از پیامبر  
ابوجعفر طبرى در کتاب الدلائل به سند خود از ابن مسعود نقل مى کند:
مردى به محضر فاطمه علیها السلام آمد و گفت : اى دختر رسول خدا، آیا چیزى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) براى خود شما یادگار مانده که مرا از آن بهره مند سازى ؟ فاطمه زهرا علیها السلام به کنیز خود فرمود: آن جریده (لوح نوشته شده ) را بیاور. کنیز جستجو پرداخت ، اما آن را پیدا نکرد، فاطمه به او فرمود:
و یحک اطلبیها فانها تعدل عندى حسنا و حسینا؛
واى بر تو، آن را پیدا کن ، که آن در نزد من مانند حسن و حسین علیه السلام ارزش دارد.
کنیز به جستجو پرداخت و آن را پیدا کرد و نزد فاطمه علیها السلام آورد، در آن نوشته بود: رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: از مؤ منان نیست کسى که همسایه اش از آزار او در امان نباشد، و هر کس به خدا و معاد معتقد است ، به همسایه اش آزار نمى رساند، هر که به خدا و معاد معتقد است ، به همسایه اش آزار نمى رساند، هر که به خدا و معاد ایمان دارد، سخن نیک بگوید یا ساکت شود، خداوند دوست مى دارد، کسى را که خیر اندیش و بردبار و خویشتن دار است ، و دشمن مى دارد هر که را که دشنام دهنده و بد زبان و بى شرم و بسیار سؤ ال کننده و اصرار کننده در سؤ ال باشد، زیرا شرم و حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت مى باشد، ولى دشنام از بى شرمى است و بى شرم در آتش است . (۲۷۸)
فایده هاى دوستى فاطمه علیها السلام  
از سلمان فارسى نقل شده است که :
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) به من فرمود: اى سلمان ! هر کس فاطمه (ع ) دخترم را دوست داشته باشد، در بهشت با من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، در آتش خواهد بود، اى سلمان ! دوستى فاطمه در صد جا فایده خواهد داد که آسانترین آن ، مواضع مرگ ، قبر و میزان محشر، پل صراط و جایگاه حسابرسى است .
هر کس که دخترم فاطمه علیها السلام از او راضى باشد من از او راضى هستم و از هر کس که من راضى باشم خدا هم از او راضى خواهد بود، هر کس که فاطمه بر او خشمگین باشد من بر او خشمگین باشد من بر او خشمگینم و هر کس که من بر او خشمگین باشم خداوند بر او خشمگین خواهد بود. اى سلمان ! واى بر حال کسى که به او و شوهرش امیرالمؤ منین على علیه السلام ستم نماید و واى بر کسى که به ذریه و شیعیان او ستم کند.(۲۷۹)
شفاعت فاطمه علیها السلام به وسیله دو دست بریده عباس  
نقل شده است : در روز قیامت پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به على علیه السلام مى فرماید: به فاطمه بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى ؟ على علیه السلام پیام پیامبر (صلى الله علیه وآله ) را به فاطمه (ع ) ابلاغ مى کند. فاطمه در جواب مى گوید:
یا امیر الؤ منین کفانا لاجل هذا المقام الذان المقطوعتان من ابنى العباس ؛
اى امیرالمؤ منین ! دو دست بریده پسرم عباس ، براى ما در مورد مقام شفاعت کافى است . (۲۸۰)

تاءثیر حالات معنوى حضرت فاطمه علیها السلام بر فضه  

ابولقاسم قشیرى نقل کرده که : روزى در بیابان از قافله باز ماندم و در این هنگام زنى را دیدم که تنها در آن بیابان سرگردان است ، از او پرسیدم : تو کیستى ؟ گفت :
قل سلام فسوف یعلمون ؛ بگو اسلام ، به زوید خواهند دانست . (۲۸۱)
سلام کردم و گفتم : در این بیابان چه مى کنى ؟ گفت :
و من یهد الله فما من مضل ؛
و هر کس که خداوند هدایتش کرده باشد گمراه کننده اى ندارد. (۲۸۲)
از حالت و سخنان او شگفت زده شدم ، لذا پرسیدم تو از آدمیانى یا جن و یا پرى هستى ؟ گفت :
یا بنى آدم خذوا زینتکم ؛ اى فرزندان آدم ، زینت خود را برگیرد. (۲۸۳)
گفتم از کجا مى آیى ؟ گفت :
ینادون من مکان بعید؛ از جایى دور دست ندایشان مى دهند. (۲۸۴)
گفتم اینک کجا مى روى ؟ گفت :
و الله على الناس حج البیت و خداى را بر مردم ، حج خانه (کعبه ) مقرر است . (۲۸۵)
گفتم : چند روز است که از قافله باز مانده اى ؟ گفت :
و لقد خلقنا السوات و الارض و ما بینهما سته ایام ، و به راستى که آسمانها و زمین و ما بین آنها را در شش روز آفریدیم . (۲۸۶)
گفتم : غذا و طعام میل دارى ؟ گفت :
و ما جعلنا هم جسدا لا یاءکلون الطعام ؛ و ما آنان را به صورت پیکرى نساخته بودیم که خوراک نخورند(۲۸۷)
فهمیدم که میل به غذا دارد. او را طعام دادم ، سپس گفتم : عجله کن تا به کاروان برسیم ، گفت :
لا یکلف الله نفسا وسعها؛ خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمى کند(۲۸۸).
گفتم : بیا به ردیف من سوار اسب شو، گفت :
لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا؛ اگر در آن دو، خدایان متعددى جز خداوند بود تباه مى شدند. (۲۸۹)
فهمیدم که ایشان به مساءله نامحرمى اشاره دارد، لذا سریع پیاده شدم و او را سوار گردم . گفت :
سبحان الذى سخر لنا هذا، پاک است کسى که این را رام ما ساخت (۲۹۰)
زمانى که به قافله رسیدیم ، پرسیدم : در این قافله کسى را دارى ؟ گفت :
یا داود انا جعلناک خلیفه فى الارض ؛ اى داود، ما تو را در روى زمین خلیفه خود گماشته ایم . (۲۹۱)
و ما محمد الا رسول ؛ و محد نیست مگر پیامبرى از طرف خدا. (۲۹۲)
یا یحیى خذ الکتاب بقوه ؛ اى یحیى ، کتاب آسمانى را به جد و جهد بگیر. (۲۹۳)
یا موسى انى انا الله ؛ اى موسى ، من خداوندم . (۲۹۴)
پس به میان قافله رفتم و این نامها را با صداى بلند خواندم ، ناگهان دیدم چهار جوان به سوى آن زن توجه کردند. من از آن زن سؤ ال کردم : این جوانان کیستند؟ گفت :
المال و البنون زینه الحیوه الدنیا؛ اموال و پسران ، تجمیل زندگى دنیوى است . (۲۹۵)
فهمیدم که این جوانان پسران هستند، وقتى که جوانان نزد او آمدند، خطاب به آنان گفت :
یا ابت استاخره ان خیر من استاءجرت القوى الامین ، پدر جان ، او را دستمزد به کارگیر که او بهترین کسى است که مى توانى به کارگیرى ، هم تواناست و هم درستکار. (۲۹۶)
پس آن جوانان به من احساس و نیکى کردند و پاداش دادند، آن زن دوباره گفت :
و الله یضاعف لمن یشاء، و خداوند براى هر کسى که بخواهد چند برابر مى کند. (۲۹۷)
پس آن جوانان پاداش مرا زیاد کردند.
من از آن جوانان پرسیدم این بانو کیست ؟ گفتند: او مادرمان فضه است که کنیز بى بى فاطمه زهراء علیها السلام بود و بیست سال است که تمام صحبتهایش با آیات قرآن است و جز قرآن چیزى دیگر بر زبان جارى نمى سازد.
فضه نام کنیزى است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) در سالهاى آخر عمرش به حضرت زهراء علیها السلام بخشید تا کمک کار او باشد و نام فضه را خود پیامبر براى او انتخاب کرد. فضه در خانه حضرت فاطمه و اهل بیت پیغمبر علیه السلام چنان تربیت شد که تدریجا یکى از زنان بزرگ اسلام گردید و کمالات بسیارى کسب نمود و کراماتى از او نقل گردیده است .
از ابن عباس وارد شده که از امیرالمؤ منین على علیه السلام شنیدم :
روزى رسول اکرم (صلى الله علیه وآله ) بر فاطمه زهراء علیها السلام وارد گردیدند و ایشان را اندوهناک یافتند، فرمودند: دخترم ! چرا اندوهگینى ؟ پاسخ دادند: پدرجان به یاد محشر افتادم که همه مردم در آن صحنه عریان ایستاده اند.
پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: آرى دخترم ، روز قیامت روز بزرگى است ، ولى جبرئیل از سوى خداى متعال به من خبر داده ، اولین کس که زمین برایش شکافته شده و در روز قیامت بیرون مى آید منم و بعد از من شوهر تو على علیه السلام ، آنگاه خداى تعالى جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته به سوى تو گسیل مى دارد، در آن هنگام بر قبر تو هفت قبه نور روشن مى شود. سپس اسرافیل سه جامعه نور برایت مى آورد و تو را ندا مى دهد: اى فاطمه ! دخت محمد (صلى الله علیه وآله ) برخیز و به سوى محشربیا.
تو بلند مى شودى در حالى که از ترس قیامت کاملا ایمنى و بدنت کاملا پوشیده است . اسرافیل پوشش ها را به تو مى دهد و تو مى پوشى ، سپس  روفائیل به سویت مى آید در حالى که شترى از نور به همراه اوست که زمان آن شتر از لؤ لو تازه است و بر روى آن شتر هودجى است از طلا و تو سوار بر آن مى شوى و روفائیل زمان آن را در دست مى گیرد، و پیش روى تو هفتاد هزار فرشته است که در دستشان پرچمهاى تسبیح است . وقتى که حرکت تو تند شد، هفتاد هزار فرشته از تو استقبال مى کنند و با دیدن تو اظهار خوشحالى مى کنند (۲۹۸)

سبزى حضرت فاطمه علیها السلام  
شیخ کلینى از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
در روى زمین گیاهى اشرف و پر منفعت تر از خرفه نیست و آن سبزى فاطمه علیها السلام است .
سپس حضرت فاطمه فرمود: خدا لعنت کند بنى امیه را که خرفه را بقله الحمقاء نامیدند، به جهت بغض و عداوتى که با ما و فاطمه علیها السلام داشتند. (۲۹۹)
خرفه را به عربى الرجله ، الفرفخ ، بقله المبارک مى گویند و به فارسى خرفه ، تو تورک گویند.
در روایت آمده که حضرت فاطمه علیها السلام این گیاه را بیشتر دوست داشت بدین جهت به آن حضرت نسبت داده شده . چنانکه رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نیز این گیاه را دوست داشت . (۳۰۰)
در روایت ابن ابى عمیر از امام صادق علیه السلام است که فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بر روى شن گرم راه مى رفت ، پایش سوخت ، بر روى گیاه رجله بقله الزهرا راه رفت و سوزش پاى مبارک آن حضرت ساکت شد و پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) آن گیاه را دعا کرد و آن را دوست مى داشت . (۳۰۱)
حماد بن زکریا از امام صادق علیه السلام از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نقل کرده که فرمود: بر شما باد فرفخ (خرفه ) که پوشانند است و اگر چیزى عقل را زیاد مى کند، همان فرفخ است . (۳۰۲)
این گیاه در مسیل ، وادیها، رودخانه ها، و جاهاى نمناک مى روید و چون منافع زیادى دارد به آن بقله الزهراء و بقله المبارکه نیز مى گویند.
گلبرگهاى این گیاه خودرو و داراى ساقه سرخى است که روى زمین مى خوابد، گلهایش سفید یا زد و ختمهاى آن ریز و سیاه و تخم آن در طب به کار مى رود.
اطباء پیشین عقیده داشتند این گیاه ثالول را قطع مى کند و براى سردرد، گرمى التهاب معده چشم و جریان خون نافع است . (۳۰۳)

صلوات بر فاطمه و فرزندان ایشان  
کعب بن عجره گویند: هنگامى که آیه شریفه :
ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما (۳۰۴)
نازل شد و عرض کردیم : اى رسول خدا ! مى دانیم که چگونه بر تو سلام کنیم ، ولى نمى دانیم که چگونه بر ترو صلوات بفرستیم ؟ حضرت فرمود: بگوئید:
اللهم صل على محمد و آل محمد.
نیز روایت شده که حضرت فرمود: صلوات بریده و بى دنباله بر من نفرستید پرسیدند: صلوات بریده چیست ؟ فرمود: اینکه بگوئید:
اللهم صل على محمد
و بعد ساکت شوید، بلکه بگویید:
اللهم صل على محمد و آل محمد (۳۰۵)
علامه امینى گوید : دیلمى این حدیث را از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آورده است که حضرت فرمود: دعا در پرده و حجاب است تا اینکه بر محمد و اهل بیتش صلوات فرستاده شود. (۳۰۶)
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم
توسل به فاطمه علیها السلام قفل بسته را باز مى کند.
یکى از طلاب فاضل و مورد و ثوق تعریف مى کند: زمانى که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم ، یک روز در ماه مبارک رمضان ، طرف عصر غذایى براى افطار خود تهیه کرده و در حجره گذاردم و بیرون آمده و در را قفل کردم ، پس از اداى نماز مغرب و عشاء و گذاشتن مقدارى از شب براى صرف افطار به مدرسه برگشتم . چون به در حجره رسیدم ، متوجه شدم که کلید را گم کرده ام ، داخل صحن مدرسه را خوب گشتم و از بعضى از طلاب که در مدرسه بودند سؤ ال نمودم ، اما باز هم کلید پیدا نشد. به علت گرسنگى و نیافتن راه پاره سخت پریشان شدم از مدرسه بیرون آمده ، روانه حرم مطهر شدم . به زمین نگاه مى کردم که ناگاه مرحوم حاج سید مرتضى کشمیرى (۳۰۷) (اعلى الله مقامه ) را دیدم . جریان را به عرض ایشان رساندم . پس با من به مدرسه آمد و به در حجره رفتیم ، فرمود:
معروف است که نام مادر موسى کلید قفلهاى بسته است . پس چگونه نام نامى حضرت زهراء علیها السلام چنین اثرى نکند؟ آنگاه دست روى قفل نهاد و ندا کرد: یا فاطمه ! کهه ناگهان قفل باز شد. (۳۰۸)

همه چیز براى دوستان فاطمه علیها السلام  
جابر بن عبدالله انصارى به نقل از حضرت باقر علیه السلام مى گوید:
در روز قیامت منادى که جبرئیل است ندا در مى دهد: پس فاطمه علیها السلام دختر محمد (صلى الله علیه وآله ) کجاست ؟ آنگاه فاطمه زهراء (صلى الله علیه وآله ) بر پاى مى خیزد و خداى تباک و تعالى مى فرماید: اى اهل جمع و محشر ! کرامت و بزرگوارى امروز از آن کیست ؟ محمد و على و حسن و حسین علیه السلام عرض مى کنند: براى خداى واحد قهار.
آنگاه خداى تعالى مى فرماید: اى اهل جمع و صحراى محشر ! من امروز کرامت و بزرگى را براى محمد و على ، فاطمه و حسن و حسین علیه السلام قرار دادم . اى اهل جمع و محشر ! سرها را پایین افکنده و چشمها را ببندید،این فاطمه علیها السلام است که به سوى بهشت مى رود.
آنگاه جبرئیل شترى از شتران بهشت مى آورد در حالى که دو طرفش را دیباج آویزان کرده اند و مهار آن از لؤ لؤ تازه است . پس جلوى پاى حضرت زانو مى زند و حضرت صدیقه طاهره علیها السلام بر آن سوار مى شوند و خداى متعال صد هزار فرشته در طرف راست و صد هزار فرشته را در سمت چپ وى مى فرستد و صد هزار فرشته را ماءمور مى کند تا حضرت فاطمه را روى بالهاى خود سوار کنند و حمل نمایند تا ایشان را به در بهشت برسانند. وقتى به در بهشت مى رسند حضرت فاطمه مى ایستد. خداى تعالى مى فرماید: اى دخت حبیب من ! چرا توقف کردى و حال آنکه من تو را امر کردم به بهشت من در آیى ؟ حضرت فاطمه علیها السلام عرض مى کنند: پروردگارا ! دوست دارم که ارزش و قدر و قیمت من در مثل چنین روزى شناخته شود. پروردگار مى فرماید: اى دختر حبیب من برگرد و بنگر، هر کس در قلبش محبت تو و یا محبت یکى از فرزندان تو باشد دستش را بگیر و او را داخل بهشت نما. آنگاه ، حضرت شیعیان و دوستانش را بر مى گزیند و انتخاب مى کند، همانگونه که پرنده دانه نیکو را از دانه بد جدا مى کند. وقتى که شیعیان و دوستان حضرت زهرا علیها السلام بر در بهشت مى رسند مى ایستند و خداى تعالى مى فرماید: اى دوستان من ! توقف شما براى چیست و حال آنکه فاطمه علیها السلام دخت حبیب من شفاعت شما را نموده است ؟ پاسخ مى دهند: پروردگارا ! ما دوست داریم که در چنین روزى ارزش و منزلتمان شناخته شود. خداى تعالى مى فرماید: اى دوستان من برگردید و ببینید چه کس شما را به خاطر آنکه شما فاطمه علیها السلام را دوست مى داشتید دوست داشت ؟ چه کسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهراء علیها السلام غذا داد؟ چه کسى به شما به خاطر دوستى فاطمه زهرا علیها السلام شربتى داد؟ چه کسى شما را به خاطر دوست داشتن فاطمه علیها السلام لباس پوشاند…؟ پس دستش را بگیرید و او را وارد بهشت نمائید. (۳۰۹)

هر که مهر فاطمه در دل ندارد دین ندارد
دین و ایمان غیر حب فاطمه امکان ندارد
بى ولاى فاطمه صوم و صلوه ارزش ندارد
خصم زهرا جاى غیر از دوزخ و نیران ندارد
هر که حب زهرا گو بیا در بزم ما
بى صفاى فاطمه درد کسى درمان ندارد. 

صفات شیعیان و پیروان اهل بیت علیه السلام  
یکى از پیروان اهل بیت علیه السلام در شهر مدینه همسرش را خدمت حضرت زهرا علیها السلام فرستاد، تا بپرسد: آیا شوهرم از شیعیان شما مى باشد یا نه ؟
حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ کلى داد و فرمود: اگر به آن چه به شما امر مى کنیم ، عمل کنید و از آنچه شما را به حذر مى داریم دورى کنید از شیعیان مائید و والا هرگز ! !
آن شخص پس از شنیدن پاسخ کلى حضرت ، مضطرب شد و با توجه به ضعفها و سستى هاى خود گفت : واى بر من که همیشه در آتش جهنم خواهم بود.
همسرش نگرانى او را خدمت حضرت فاطمه زهراء علیها السلام بازگو نمود. حضرت پاسخ داد: (از من ) به همسرت بگو چنین نیست (که او قضاوت کرده است ). شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما، همه در بهشت خواهند بود. آرى کسى که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شده ، اما از او امر ما سرپیچى کند و نواهى و موارد پرهیز را محترم نشمرد از شیعیان واقعى ما نخواهد بود، گرچه این گروه پس از پاک شدن از گناهان ، و تحمل مشکلات روز قیامت و قرار گرفتن اندک زمانى در طبقات بالاى جهنم و چشیدن عذاب ، اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستى شان با ما نجاتشان داده و آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد. (۳۱۰)

شفاعت فاطمه علیها السلام از فرزندان و شیعیان  
در امالى صدوق از امام محمد باقر علیه السلام نقل مى کند که مى فرمودند: از جابر بن عبدالله انصارى شنیدم که مى گفت : رسول خدا فرمود: (صلى الله علیه وآله ) فرمود: وقتى روز قیامت مى شود، دخترم فاطمه علیها السلام سوار بر ناقه اى از ناقه هاى بهشتى به پیش مى آید، در حالى که سمت راست او هفتاد هزار و در سمت چپ او نیز هفتاد هزار فرشته در حرکتند و جبرئیل در حالى که مهار ناقه را در دست دارد ندا در مى دهد: چشمان خود را ببندید تا فاطمه علیها السلام دخت محمد (صلى الله علیه وآله ) عبور کند.
در آن روز هیچ نبى و رسول و صدیق و شهیدى باقى نمى ماند مگر آنکه چشمانش را مى بندد تا فاطمه بگذرد. در این هنگام این خطاب از سوى حضرت حق جل جلاله مى آید که اى حبیبه من و اى دختر حبیب من ! از من بخواه تا به تو بدهم ، و شفاعت کن تا بپذیرم ، پس به عزت و جلالم سوگند که از ستم و ستمگرى نخواهم گذشت .
فاطمه زهرا علیها السلام عرض مى کند: الهى و سیدى ! فرزندان و شیعیانم و شیعیان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم . آنگاه از سوى خداى تعالى خطاب مى رسد، فرزندان فاطمه علیها السلام و شیعیان و دوستداران فرزندان فاطمه کجایند؟ در این هنگام افراد مورد نظر که فرا خوانده شدند مى آیند، سپس فاطمه علیها السلام در جلو به راه مى افتد تا آنان را داخل بهشت کند. (۳۱۱)
از حضرت امام باقر علیه السلام معناى کلمه طیبه و شجره طیبه را پرسیدند، (آیه ۲۴ سوره ابراهیم :
کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء(۳۱۲) فرمود:
مراد از شجره و درخت ، رسول اکرم (صلى الله علیه وآله ) است که نسب ایشان در بنى هشام ثابت است و منظور از فرع شجرى على علیه السلام است و فاطمه علیها السلام شاخه آن و ائمه علیه السلام میوه آن درخت مى باشند و شیعیان برگهاى درخت هستند. هرگاه یکى از شیعیان بمیرد بررگى از درخت مزبور مى افتد، و چون مؤ منى متولد مى شود برگ تازه اى سبز مى شود. (۳۱۳)

ارزش و احترام خداوند به فاطمه  
ابوایوب انصارى مى گوید: رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بیمار شد، فاطمه علیها السلام به عیادت آن حضرت آمد و گریه مى کرد.
حضرت به او فرمود: اى فاطمه ! به خاطر ارزش و احترامى که خداوند به تو گذاشت تو را به همسرى کسى که در اسلام از دیگران سابقه اش بیشتر و علمش بیشتر بود در آورد. فاطمه ! بهترین پیامبران از ماست و او پدرت مى باشد، و بهترین اوصیاء از ماست و او شوهرت مى باشد، و بهترین شهیدان از ماست که حمزه عمومى پدرت مى باشد، و از ماست کسى که دارى دو بال است و در بهشت به وسیله آن دو بال رو از مى کند و او جعفر پسر عموى پدرت مى باشد. از ماست دو نواده این امت و دو آقاى جوانان اهل بهشت ، حسن و حسین علیه السلام که آن دو، پسران تو هستند. سوگند به آن کسى که جانم در دست اوست از ماست مهدى (عج ) این امت و او از فرزندان تو است . (۳۱۴)

اهل محشر ! چشمان خود را ببندید  
از امام رضا علیه السلام روایت است که فرمود: پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: روز قیامت از جانب عرض الهى ندایى بلند مى شود که اى اهل محشر ! چشمان خود را ببندید تا فاطمه از صراط عبود کند دختر پیامبر اسلام در حالى که هفتاد هزار حوریه ملازم رکاب او هستند، تاجى از نو بر سر دارد و دو گوشواره نور در گوش ، و از نور جمالش صحراى محشر منور مى گردد. از ملائکه مى پرسند این کیست وارد محشر شده ؟ جبرئیل مى گوید: او ملکه اسلام ، صدیقه طاهره ، فاطمه زهرا علیها السلام ، یگانه دختر پیغمبر اسلام است .
على علیه السلام از پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) روایت مى کند که فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت : به دخترت فاطمه سلام برسان و بگو روز قیامت همه عریان هستند ولى براى آنکه فاطمه برهنه نباشد دو حوله از نور بر او مى پوشانیم . (۳۱۵)

نام فاطمه علیها السلام معجزه مى کند  
قطب راوندى روایت کرده است :
چون حضرت فاطمه علیها السلام از دنیا رحلت فرمود: ام ایمن (خادمه آن حضرت ) سوگند یاد کرد که دیگر در مدینه نماند، زیرا که نمى توانست جاى آن حضرت را خالى ببیند، پس از مدینه خارج شد و به طرف مکه به راه افتاد. در بین راه دچار تشنگى و گرسنگى شدیدى شد. چون از یافتن آب ماءیوس شد دست به سوى آسمان بلند نمود و عرض کرد: خداوند ! من خادمه حضرت فاطمه ام ، آیا مرا از تشنگى هلاک خواهى کرد؟ ناگهان به اعجاز فاطمه علیها السلام دلو آبى از آسمان براى او به زمین آمد. چون از آن آب خورد تا هفت سال محتاج به خوردن و آشامیدن نشد. مردم او را در روزهاى بسیار گرم براى کار به بیابان مى فرستادند، اما او تشنه نمى شد. (۳۱۶)
فاطمه علیها السلام روشنى نور آسمانها  
روایت کرده اند از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) که فرمودند:
خداوند من و على علیه السلام را از نور و عظمت و بزرگى خود خلق کرد، هزار سال قبل از آنکه سایر خلائق با بیافریند، در آن زمان که هیچ تسبیح و تقدیسى وجود نداشت .
پس نور مرا شکافت و از نور من آسمانها و زمین را آفرید و به خدا قسم که من از آسمانها و زمین برترم . چون نور على علیه السلام را منتشر ساخت ، عرش و کرسى از نور او خلق گردید، به پروردگارم قسم که على علیه السلام از عرش و کرسى افضل است . سپس نور حسن علیه السلام را باز کرد و لوح و قلم از نور حسن علیه السلام به وجود آمد و به خداوند قسم که حسن علیه السلام از لوح و قلم از نور حسن علیه السلام به وجود آمد و به خداوند قسم که حسن علیه السلام از لوح و قلم برتر است . سپس همه هستى از شرق تا غرب تاریک ماند. ملائکه بر پروردگار از آن همه تاریکى و ظلمت شکایت کردند و خواستند که خداوند تاریکى را از میان ایشان برطرف کند.
خداوند خواسته آنان را اجابت فرمود و کلمه اى را فرمود و از آن کلمه نورى خلق ؛، سپس آن نور را به آن روح اضافه کرد و آن را در بلندترین مکان عرش قرار داد، همه عالم از شرق تا غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از لطف پروردگار کسى نیست جز فاطمه علیها السلام و به همین دلیل او را زهراء علیها السلام نامیدند، زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت . (۳۱۷)

سقف خانه فاطمه علیها السلام ، عرش پروردگار  
روایتى است در تفسیر برهان از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است که : سفق خانه على و فاطمه علیها السلام حجره رسول الله است و سقف خانه شان ، عرش رب العالمین . در انتهاى خانه هاشان شکافى است که از آن تا عرش ، پرده از معراج وحى برداشته شده است و ملائکه هر صبح و شام و هر ساعتى و هر لحظه اى با وحى الهى بر آنان نازل مى شوند و رشته فروج ملائکه فرود مى آیند، قطع نمى شود. گروهى فرو مى آیند و دسته اى بالا مى روند… و همانا خداوند بر قوت دیده محمد و على و فاطمه ، حسن و حسین علیه السلام بیفزود تا عرش را مشاهده مى کردند و جز عرش ، سرپوشى براى خانه هایشان نمى دیدند. خانه هایشان به عرش رحمان مسقف است و معراجهاى ملائکه و روح در خانه هاى اینان است ، به اذن پروردگارشان ، من کل امر سلام . (۳۱۸)

خدا از خشم فاطمه علیها السلام خشم مى کند  
از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
بعضى جوانان حدیثى از شما نقل مى کنند که باور کردنى نیست ، مى گویند: خدا از خشم فاطمه علیها السلام به خشم مى آید؟ ! (۳۱۹) امام صادق علیه السلام فرمود: مگر شما این روایت را در کتابهاى خود ندارید که خدا از خشم بنده مؤ من به خشم مى آید؟ گفتند چرا؟ فرمودند پس چرا باور نمى کنى که فاطمه علیها السلام زنى با ایمان باشد و خدا از خشم او به خشم آید؟ (۳۲۰)
ما وسیله خدا در بین بندگان هستیم  
حضرت زهرا علیها السلام فرموده است : سپاس بگذارید خداوندى را که به خاطر عظمت و نورانیتش تمام ساکنان آسمانها و زمین براى رسیدن به او در جستجوى وسیله اند، و ما وسیله او در بین مخلوقاتش مى باشیم ، ما برگزیدگان او، جایگاه قدس و تنزه او، و حجت او در پنهانى حق و وارثان پیامبر اوییم . (۳۲۱)

فاطمه علیها السلام جزء زنان به کمال رسیده
پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود:
کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع : آسیه بنت مزاحم ، مریم بنت عمران ، خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمد
در مراحل رشد و تکامل انسانى مردان بسیارى به مرحله کمال رسیدند، ولى از زنان جزء چهارتن به آن مقام دست نیافته اند، و آن چهار نفر، آسیه همسر فرعون ، مریم دختر عمران ، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد است .(۳۲۲)

اطعام الهى  
کلینى (ره ) از امام باقر علیه السلام نقل مى کند که فرمود:
روزى پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به فاطمه علیها السلام فرمود: فاطمه ، برخیز و آن کاسه بزر! بهشتى ) را بیرون بیاور. فاطمه علیها السلام برخاست و کاسه اى را بیرون آورد که در آن ترید و استخوان گوشت دار لبریز بود. فاطمه و حسن و حسین علیه السلام تا سیزده روز از آن غذا همراهش بود بدید، به او عرض کرد: این را از کجا آورده اى ؟ فرمود: ما چندین روز است که از این غذا مى خوریم . ام ایمن ، خدمت حضرت فاطمه علیها السلام رسید. عرض کرد: فاطمه ! اگر نزد ام یمن چیزى باشد آن براى فاطمه و فرزندان اوست ، و اگر نزد فاطمه چیزى باشد ام ایمن از آن بهره اى ندارد؟ پس فاطمه علیها السلام از آن غذاى بهشتى براى ام ایمن آورد. همین که ام ایمن از آن خورد آن کاسه بهشتى ناپدید شد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به فاطمه علیها السلام فرمود: اگر از آن طعام به ام ایمن نخورانده بودى ، تو و فرزندانت تا قیامت قیامت از آن تناول مى کردید.
امام باقر علیه السلام فرمود: آن کاسه نزد ماست که قائم ما آن را در زمان (ظهور) خود بیرون مى آورد. (۳۲۳)

بخشش پروردگار، خشنودى فاطمه علیها السلام  
در جلد دهم بحار مرحوم مجلسى (ره ) به نقل از امام صادق علیه السلام و جابر بن عبدالله انصارى آمده که فرمودند:
رسول اکرم (صلى الله علیه وآله ) فاطمه زهرا علیها السلام را دیدند در حالى که لباس از پوشاک شتر بر تن داشت و به سمت خود آسیا مى کردند و فرزند خود را نیز شیر مى دادند، اشک از چشمان مبارک رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) سرازیر گردید و فرودند: دختر جانم ! تلخى و سختى دنیا را پیشاپیش بچش تا شیرینى آخرت را پس از آن دریابى ، عرض کرد: اى رسول گرامى ! سپاس پروردگار را بر نعمتهاى فراوانش و شکر به خاطر مواهب و بخشوده هایش . پس از این گفتگو آیه :
و لسوف یعطیک ربک فترضى به زودى پروردگارت آنچنان بخشش بر تو نماید که راضى و خشنود گردى نازل شد. (۳۲۴)

گلو بند پر برکت  
جابر بن عبدالله انصارى مى گوید:
روزى نماز عصر را با پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) خواندیم ، اصحاب اطرافش نشسته بودند، ناگاه پیرمردى خدمت پیغمبر رسید که لباس کهنه اى پوشیده بود و از شدت پیرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گیرد. پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) متوجه او شد و از احوالش پرسید. عرض کرد: یا رسول الله مردى هستم گرسنه ، سیرم کردن ، برهنه ام لباسى به من عطا کن ، تهى دستم چیزى به من بده . رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود من اکنون چیزى ندارم ، ولى تو را به جایى راهنمایى مى کنم ، بلکه شاید حاجتت برآورده شود. برو به منزل کسى که خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول نیز او را دوست دارند. به خانه دخترم فاطمه علیها السلام برو، شاید چیزى به تو عطا کند… سپس به بلال فرمود: پیر مرد ناتوان را به خانه فاطمه (صلى الله علیه وآله ) هدایت کن .
بلال به اتفاق پیر مرد به خانه فاطمه علیها السلام رفتند. پیر مرد عرض کرد: سلام بر شما اى خانواده نبوت و مرکز نزول فرشتگان . حضرت فاطمه جوابش را داد و فرمود: کیستى ؟ عرض کرد: فقیرى هستم . خدمت پدرت رسیدم و مرا به سوى شما راهنمایى نموده اى دختر پیغمبر ! گرسنه ام سیرم کنید. برهنه ام پوششى به من بدهید، فقیرم چیزى به من عطا کنید. حضرت زهرا علیها السلام هیچ غذایى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى که فرش حسن و حسین علیه السلام که هیچ غذایى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى که فرش حسن و حسین علیه السلام بود و پیرمرد داد. عرض کرد: این پوست کجاى زندگى مرا اصلاح مى کند؟ حضرت فاطمه علیها السلام گلوبندى را که دختر عمویش به او هدیه داده بود به او داد و فرمود: این را بفروش و زندگى خودت را بدان اصلاح کن .
پیر مرد برگشت و جریان را خدمت پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) عرض کرد. آن حضرت گریست و فرمود: گردنبند را بفروشى تا خدا به برکت عطاى دخترم براى تو گشایش فراهم سازد.
عمار یاسر (ره ) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) اجازه گرفت که آن گردنبند را خریدارى کند، از پیرمرد پرسید: آن را چقدر میفروشى ؟ گفت : به بهاى آنکه شکمم را از نان و گوشت سیر کنى و یک برد یمانى بر تنم بپوشانى تا با آن نماز بخوانم و یک دینار پول بدهى تا ما نزد اهل و عیالم برساند. عمار گفت : من این گردنبند را به بیست دینار و دویست درهم و یک برد یمانى و یک حیوان سوارى و نان و گوشتى که سیرت کند مى خرم . پیرمرد گردنبند را به عمار فروخت و پولش را تحویل گرفت . او خدمت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) برگشت . حضرت از او پرسید: سیر و پوشیده شدى ؟ عرض کرد: آرى به برکت عطاى فاطمه علیها السلام بى نیاز شدم ، خدا در عوض به فاطمه عطائى بکند که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده باشد. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به اصحاب فرمود: خدا در همین دنیا چنین عطائى را به فاطمه علیها السلام کرده است ، زیرا پدرى مثل من و شوهرى مثل على علیه السلام و فرزندانى چون حسن و حسین علیه السلام به او داده است .
وقتى که عزرائیل فاطمه علیها السلام را قبض روح کند، در قبر از او بپرسند: پیغمبرت کیست ؟ جواب مى دهد: پدرم . مى گویند: امامت کیست ؟ جواب مى دهد. شوهرم على بن ابیطالب علیه السلام خدا گروهى از ملائکه را ماءموریت داده که بعد از مردنش دائما درود مى فرستند و بر او و پدر و شوهر و فرزندانش .
عمار گردنبند را گرفت و خوشبو کرد و در پارچه یمانى گذاشت و به غلامش گفت : این را خدمت حضرت رسول تقدیم کن ، خودت را نیز به آن حضرت بخشیدم . وقتى که غلام پیش پیغمبر رفت حضرت گردنبند را با غلام به فاطمه علیها السلام بخشید. فاطمه گردنبد را گرفت و غلام را آزاد نمود.
غلام بعد از آزادى خندید. علت خنده اش را پرسیدند، گفت : از برکت این گردنبند در گشفتم ! زیرا گرسنه اى را سیر کرد، برهنه اى را پوشش داد، و تهى دستى را بى نیاز کرده و بنده اى را آزاد کرد و باز هم نزد صاحبش برگشت . (۳۲۵)

از خود گذشتگى و ایثار فاطمه علیها السلام  
عرب تازه مسلمانى در مسجد مدینه از مردم کمک خواست ، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به اصحاب خود نگریست ، سلمان فارسى برخاست تا نیاز آن مرد را برطرف سازد، هر جا رفت با دست خالى برگشت . با ناامیدى به طرف مسجد مى آمد که چشمش به منزل حضرت زهرا علیها السلام افتاد، با خود گفت : فاطمه سر چشمه نیکوکارى است ، لذا درب خانه را کوبید و داستان مرد عرب را شرح داد. حضرت زهراء علیها السلام فرمود: اى سلمان ! سوگند به خداوندى که حضرت محمد (صلى الله علیه وآله ) را به پیامبر برگزید، سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین علیه السلام از شدت گرسنگى بى قرارى مى کردند و خسته و مانده به خواب رفته اند. اما من ، نیکى و نیکوکارى را که در خانه مرا کوبیده است ، رد نمى کنم آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغاز شمعون یهودى گرو گذاشت ، مقدارى خرما و جو قرض بگیرد.
سلمان فارسى مى گوید: پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل حضرت فاطمه علیها السلام آمدم و گفتم : دختر رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) ! مقدارى از این غذاها را براى فرزندان گرسنه ات بردار. پاسخ داد.
اى سلمان ! این کار را فقط براى خداى بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزى بر نمى داریم .(۳۲۶)
امام حسین عسکرى علیه السلام فرمود: دو زن که یک مؤ من و دیگرى معاند بودند در یک مطلب دینى با هم تنازع داشتند، براى حل اخلاف خدمت حضرت فاطمه علیها السلام رسیدند و جریان را تعریف کردند.
چون حق با زن مؤ من بود حضرت فاطمه علیها السلام گفتارش را با دلیل و برهان تاءیید کرد و بدین وسیله بر زن معاند پیروز گشت و از این پیروزى شادمان شد. حضرت فاطمه علیها السلام به زن مؤ من گفت : فرشتگان خدا بیشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شیطان و پیروانش نیز بیشتر از غم و اندوه زن معاند مى باشد.
آنگاه امام حسن علیه السلام فرمود: و بدین جهت خدا به فرشتگان فرمود: در عوض خدمتى که حضرت فاطمه علیها السلام به این زن مؤ من کرد، بهشت و نعمت هاى بهشتى را براى او هزار برابر آنچه قبلا مقرر بود مقرر بدانید، و همین روش و سنت را درباره هر دانشمندى که با علم و دانش خود مؤ منى را تقویت کند که بر معاندى پیروز گردد معمول دارید و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر دارید. (۳۲۷)

علم و دانش حضرت فاطمه علیها السلام  
عمار مى گوید: روزى حضرت على علیه السلام وارد منزل شد، حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: یا على ! نزدیک بیا تا از حوادث گذاشته و آینده برایت سخن بگویم . حضرت على علیه السلام که از سخن فاطمه علیها السلام در شگفت بود، خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله ) شرفیاب شد و سلام کرد و نزدیک آن حضرت نشست .
پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: یا على ! آیا تو آغاز به سخن مى کنى یا من بگویم ؟ حضرت على علیه السلام عرض کرد: دوست دارم از سخنان شما استفاده کنم . پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: گویا فاطمه علیها السلام به شما این چنین و آن چنان فرمود و به همین جهت به نزد من آمدى ؟ حضرت على علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله ! مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است ؟ پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: مگر نمى دانستى ؟ حضرت على علیه السلام از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد و خداى را سپاس گفت . سپس به نزد فاطمه علیها السلام برگشت . حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: یا على ! گویا نزد پدرم رفتى و این چنین و آن چنان به تو فرمود؟ حضرت على علیه السلام فرمود: آرى اى دختر پیامبر. فاطمه علیها السلام فرمود: یاابالحسن ! خداوند نور مرا آفرید و خداى را تسبیح مى گفت ، آنگاه او را در یکى از درختان بهشتى به ودیعه گذاشت ، آنگاه که پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا ماءموریت یافت که میوه هاى آن درخت تناول کند، پدرم از میوه آن درخت خورد و بدین وسیله نور من به صلب او منتقل گشت و از صلب پدرم به رحم مادرم وارد شدم . یا على ! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را بوسیله آن نور مى یابم . یا ابالحسن ! مؤ من به وسیله نور خدا مى بیند. (۳۲۸)

عنایات حضرت زهرا علیها السلام به سادات  
ابن عنین شاعر قرن هفتم ، سالى به سوى مکه رهسپار شد، در بین راه بعضى از سادات منسوب به بنى داود به او دستبرد زدند و همه اموال او را غارت کردند و حتى لباسهاى تنش را بیرون آورده و چنین زخم بر او وارد نمودند و گریختند.
ابن عنین براى سلطان یمن عزیزبن ایوب نامه شکایت نوشت و از او دادخواهى کرد و براى او قصیده اى نوشت که انتقام او را از ساداتى که اموالش را غارت نمود بودند بگیرد.
وقتى که ابن عنین قصیده و نامه شکایت آمیز را نوشت و براى سلطان یمن فرستاد، در عالم رؤ یا دید که در کنار کعبه است و حضرت زهرا علیها السلام مشغول طواف کعبه مى باشد، پیش رفت و سلام کرد، ولى حضرت جواب سلام او را نداد، گریه و زارى کرد و به آن حضرت عرض کرد که گناه من چیست که جواب سلام مرا نمى دهى ؟
حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ ابن عنین اشعارى خواند که مضمون آن چین است :
حاشا که همه فرزندان فاطمه پست و زشت باشند، ولى روزگار با مگر و حیله با ما بدى و ستم کرد، اگر یک نفر از اولاد من بدى نمود، تو نباید عمدا به همه آنها دشنام بدهى ، از کردار خود توبه کن به خاطر جدشان مصطفى (صلى الله علیه و آله ) آنها را گرامى بدار و به آنها توهین مکن ، و هر چه از ناحیه آل رسول به تو رسید، پاداش آن را در روز قیامت هنگام ملاقات با ما دریافت خواهى کرد.
ابن عنین مى گوید: در حال گریه و زارى و ترس از خواب بیدار شدم در حالى که زخمهاى بدنم خوب ده بود و در آن هنگام توبه کردم و اشعارى در عذر خواهى نوشتم . (۳۲۹)

فضایل فاطمه علیها السلام  
از ابوذر روایت شده است که : سلمان نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) آمد و عرض کرد: اى مولاى من ! از تو مى خواهم از فضائل فاطمه علیها السلام در قیامت به من خبر بدهى .
پیامبر (صلى الله علیه وآله ) با چهره اى خندان به او نگریست و فرمود: سوگند به خدایى که جانم در دست قدرت اوست ، فاطمه علیها السلام همان بانویى است که در عرصه محشر، سوار بر شتر عبور مى کند که سر شتر نمودى از خشیت خدا است ، چشمانش از نور خدا مى باشد، تا اینکه فرمود: جبرئیل در سمت راست آن شتر، و میکائیل در سمت چپ آن و على علیه السلام در پیشاپیش آن ، و حسن و حسین علیه السلام در پشت سر آن حرکت مى کنند. خداوند حافظ و نگهبان اوست ، تا از صحنه محشر عبور کند، در این هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد:
اى خلایق ! چشمهاى خود را فرو خوابانید، و سرهاى خود را پایین آورید، این فاطمه دختر پیامبر شما، همسر على علیه السلام امام شما، مادر حسن و حسین علیه السلام است ، پس از پل صراط عبور مى کند در حالى که دو چادر شفاف و سفید بر سر دارد.
وقتى که فاطمه علیها السلام وارد بهشت مى شود و به نعمتهاى و مواهبى که خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد مى گوید:
بسم الله الرحمن الرحیم . الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور احلنا دار المقامه من فضله لا یمسنا فیها لغوب ؛ به نام خداوند مهربان ، حمد و سپاس خداوند را که : حزن و اندوه را از ما دور ساخت ، البته خداى ما بخشنده و شکرپذیر است ، آن خدایى که ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد که در آن هیچ گونه رنج و ناگوارى به ما نمى رسد. (۳۳۰)

سیبى از طرف خداوند  
در خدمت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بودیم و على و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام نیز حاضر بودند، در این وقت جبرئیل فرود آمد و سبى آورد و به دست رسول خدا داد آن حضرت سیب را به امیرالمؤ منین على علیه السلام داد على علیه السلام آن را گرفت و بوئید و به رسول خدا باز گردانید. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) آرا گرفت و به دست حسن علیه السلام داد، امام حسن علیه السلام نیز آن را گرفت و بوئید و باز گردانید. رسول خدا (صلى الله علیه وآله )، دوباره سیب را گرفت و به دست حسین علیه السلام داد. آن حضرت نیز سیب را گرفت و بوئید و باز گردانید. سپس پیامبر (صلى الله علیه وآله ) سیب را به فاطمه داد و فاطمه همچنان آن را گرفت و بوئید و باز گردانید. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) دوباره سیب را گرفته به دست على علیه السلام داد و چون على خواست دوباره سیب را دست رسول خدا باز گرداند آن شیب را شکافت و دو نیمه شد و نورى از آن به سوى آسمان ساطع گشت و خطى در دو سطر بدین گونه نوشت :
بسم الله الرحمن الرحیم تحیه من الله تعالى الى آل محمد المصطفى ، و على المرتضى ، و فاطمه الزهراء، و الحسن و الحسین سبطى رسول الله ، و اءمان لمحبیهما یوم القیمه من النار؛ این تحیتى است از خداوند به سوى آل محمد، على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن و حسین علیه السلام فرزندان رسول خدا و امانى است از براى دوستان حسن و حسین علیه السلام در روز قیامت از آتش جهنم . (۳۳۱)

برائتى از سوى خداوند براى شیعه على و فاطمه علیها السلام  
از بلال بن حمامه روایت شده است که گفت :
روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) شادان و خندان به ما رسید، عبدالرحمن بن عوف از جا حرکت کرده عرض کرد: اى رسول خدا چه شده که مى خندید؟ فرمود بشارتى از سوى پروردگارم به من رسیده است ، خداوندمتعال هنگامى که اراده کرد على علیه السلام را به فاطمه علیها السلام تزویج کند به فرشته اى دستور داد که درخت طوبى را تکان دهد، با تکان دادن درخت سکه هایى از آن نثار شد، فرشتگان شروع به جمع آورى آنها کردند، چون روز قیامت شود، فرشتگان آنها را در بین خلایق پخش خواهند کرد. در آن روز هیچ یک از دوستداران با اخلاص ما دیده نخواهند شد مگر اینکه نامه اى به دستش رسیده که در آن نوشته شده : برائت و برکنارى از آتش ، از سوى برادر و پسر عمو و دخترم ، رها شدن مردان و زنانى از امتم از آتش . (۳۳۲)

بانوى برگزیده  
روزى پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) نشسته بودند، و در کنار ایشان حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و حسین علیه السلام نشسته بودند. پیامبر عرض کردند: خدایا تو مى دانى که اینان اهل بیت من هستند، پس بار خدایا آن کسى که آنان را دوست داشته باشد دوستش بدار، و هر کس که یاور آنان باشد یاورش باشد و آن کس که دشمن آنان است با او دشمن باش … پس فرمودند: اى على ! تو امام امت و خلیفه پس از من بر مسلمانان خواهى بود، تو در قیامت پیشواى مؤ منانى هستى که به سوى بهشت خواهند رفت . و گوئى هم اکنون مى نگرم که دخترم فاطمه علیها السلام بر مرکبى از نور سوار است و به صحراى محشر مى آید در حالى که هفتاد هزار فرشته در سمت راست و هفتاد هزار در طرف چپ و به همین تعداد پیش رو و به همین تعداد فرشته نیز در پشت سر او وى را همراهى مى کنند. او هم زنان مؤ منه امت را به سوى بهشت مى برد.
سؤ ال شد: یا رسول الله آیا فاطمه علیها السلام در زمان خویش برترین زنان است ؟ فرمود: برترین زنان در زمان خود مقامى است که از آن مریم دختر عمران است . در حالى که دختر من فاطمه سرور و برترین زنان در تمام زمانهاست و به هنگامى که براى عبادات در محراب مى ایستد هفتاد هزار فرشته بر او درود مى فرستند و او را اینگونه مخاطب قرار مى دهند: اى فاطمه ! خدا ترا برگزید و پاکت ساخت و بر تمام زنان عالم برترى بخشید.(۳۳۳)

در وصف فاطمه علیها السلام  
فاطمه تکوین یافته از میوه بهشتى ! فاطمه محل اسرار رب العالمین ، دختر ولى خدا، همسر ولى دیگر خدا و مادر اولیاى خدا و معصومان است .
او ذخیره بزرگ الهى و ذخیره دار حجت خداوند است . نور چشم رسول ، دردانه خدیجه کبرى است .
معجزه تربیت محمد است و پرورنده امامان و حجت هاى الهى . فاطمه انسان است ، ولى به تعبیر رسول خدا او فرشته اى است در صورت انسان !
در جنبه حسب و نسب و فضل و افتخار چه کسى مى تواند چون فاطمه باشد، او دختر بهترین افراد عرب و عجم ، و خود بانوان زنان عالم ، پدرش بهترین پیامبران و شوهرش بهترین اوصیاء و فرزندانش بهترین جوانان اهل بهشت و مهدى امت از نسل اوست .
پدرش در وصف او مى فرمود: فاطمه علیها السلام یک شاخه گل است .
او از نور عظمت خدا خلق شده ، حوراء انسیه است و نطفه او از میوه بهشتى است . پیامبر بوى بهشت را از او استشمام مى کرد، محور اهل بیت است و از زنان برگزیده جهان است .
زهراء علیها السلام از صابرین است . بهشت براى فاطمه خلق شده و داراى مقام شفاعت است .
با جبرئیل مراوده داشته است ، براى او مائده نازل مى شد، امانتدار خلفاى الهى است ، یادگار خدیجه کبرى . هر چند عمرش کوتاه و وجود نازنینش بهار عمر را ندیده ، خزان گشت ولى توانست پرثمرترین و با فضیلت ترین و بهترین الگو براى زنان باشد.
در ادب فاطمه همین بس که پدر را به حکم قرآن ، رسول الله خطاب مى کرد و خدمتکار خانه را بانوى من و در طول زندگى مشترک با امیرالمؤ منین چیزى از وى نخواست .
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
گیتى عرض است و فاطمه جوهر اوست
در قدر و شرافتش همین بس از ز خلق
احمد پدر است و مرتضى شوهر اوست .
فاطمه علیها السلام در آیه مؤ ده فى القربى  
زمخشرى گوید: هنگامى که این آیه (۳۳۴) نازل شد، سؤ ال شد: اى رسول خدا ! این خویشاواندان تو که مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده ، چه کسانى مى باشند؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسران او…
رسول خدا در مورد محبت به اهل بیت فرمود: هر کس به محبت آلف محمد بمیرد، شهید مرده است ، آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده شده از دنیا رفته است ، هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، ملک الموت مژده ورود به بهشت به او مى دهد. آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد همان گونه که تازه عروس به خانه داماد قدم بر مى دارد، او به سوى بهشت گام بر مى دارد.
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد خداوند در قبرش دو در به بهشت قرار مى دهد، آگاه باشید هر کس بر دشمنى آل محمد از دنیا برود، در روز قیامت در حالى وارد محشر مى شود که بر پیشانى و بین دو چشمش نوشته شده است : ماءیوس از رحمت خدا.
آگاه باشید هر کسى بر دشمنى و بغضى آل محمد بمیرد، کافر از دنیا رفته است ، آگا باشید هر کس بر کینه و بغض نسبت به آل محمد بمیرد بوى بهشت به مشامش نمى رسد. (۳۳۵)

سؤ ال از پیامبر (صلى الله علیه وآله ) جواب از فاطمه علیها السلام
على علیه السلام فرمودند: من با عده اى از اصحاب نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نشسته بودیم . آن حضرت فرمودند: آیا مى دانید که بهترین خصوصیت و صفت براى زنها چیست ؟ هیچ یک از حاضران نتوانستند جوابى بدهند، بعد از پایان جلسه من به خانه رفته و جریان آن مجلس و سؤ ال پیامبر، و ندانستن جواب آن را با فاطمه زهراء علیها السلام بیان کردیم ، او به من گفت : یا على ! من جواب سؤ ال پیامبر (صلى الله علیه وآله ) را مى دانم . بهترین چیز براى زن آن است که نه نامحرمى او را ببیند و نه او نامحرمى را ببیند.
من نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله ) بازگشتم و جواب سؤ ال را گفتم ، حضرت فرمود: یا على ! تو وقتى نزد من بودى جواب سؤ ال را نمى دانستى اینک چه کسى جواب را به تو گفته است ؟ عرض کردم : فاطمه جواب را به من یاد داد ! پیامبر (صلى الله علیه وآله ) خوشحال شد و فرمود: فاطمه پاره تن من است . (۳۳۶)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا