آیا حضرت محمد خدا هستند؟!!!

آيا حضرت محمد خدا هستند؟!!!

شخص معترضی برای اینکه بتواند تحقیقات دانش آموزان را در زمینه ادعای خدایی باب و بهاء رد کند ? آمده و بحث ادعای خدایی حضرت محمد را مطرح می کند ! و برای اثبات ادعای خدایی پیامبر اسلام روایتی را نقل کرده ? هر چند شبهه بی اساسی را مطرح می کند ? لیکن برای اینکه قضیه برای دانش آموزان روشن شود تصمیم گرفتیم به صورت اجمالی مطالبشان را نقد و بررسی کنیم? انشاء الله که مفید واقع شود.
شخص معترض بیان می کند:
“«قال النبی (ص) من زارنی فی حیاتی او بعد موتی فقد زار الله»
(کتاب توحید شیخ صدوق -صفحه ۱۱۷)
هرکس من را در طول زندگی ام یا پس از مرگم زیارت کند خدا را زیارت کرده است.
بنظر بنده برای حفظ احترام شما در مقابل دانش آموزان شما همه پستهائی که به حضرت بهاءالله اهانت کرده اید و تهمت الوهیت داده اید حذف کنید. این بهتر است.
زیرا در حدیث فوق نه تنها زیارت حضرت رسول زیارت خداست بلکه بعد از موت ایشان زیارت قبر ایشان هم زیارت خداست.
و در ادامه این اراجیف را بیان کرده:
” شما دانش آموزان عزیز مطمئن باشید حضرت محمد و فرزند مبارکشان سید علی محمد باب هردو گاهی خدا بودند .”
 
برای رد این شبهه دلایل زیادی می توان ارائه نمود ? بنده به چند نمونه از آنها اشاره ای می کنم:
۱- اولاً شخص معترض ظاهراً قبول دارد که جناب سید باب ادعای خدایی کردند? ایشان در این زمینه بیان می کنند:
” حضرت محمد و فرزند مبارکشان سید علی محمد باب هردو گاهی خدا بودند .” لیکن در کنار حضرت محمد ایشان را خدا می دانند . پس  تا اینجا مشخص شد که شخص معترض جناب سید باب را خدا می داند و به یگانگی خداوند اعتقادی ندارد ? یعنی در حقیقت به خدایان معتقد است.
 
۲- شخص معترض تمام حدیث را نقل نکرده و تنها به بخشی از آن اشاره کرده? برای روشن شدن قضیه کل روایت را خدمت عزیزان ارائه می کنیم:
“…به علی بن موسی الرضا علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا درباره حدیثی که محدثان نقل می کنند (( که مؤمنان در خانه هایشان در بهشت خداوند را زیارت می کنند)) چه می گویی؟ فرمود: ای ابا صلت! خداوند تبارک و تعالی پیامبرش محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم را بر همه بندگانش از پیامبران و فرشتگان برتری داد و فرمانبری از او را فرمانبری خود و پیروی او را پیروی خود و زیارتش را در دنیا و آخرت زیارت خودش قرار داد. خداوند عزّوجلّ فرمود:” هر کس فرمانبری رسول کند همانا خدا را فرمان برده است” و نیز “همانا آنان که با تو بیعت می کنند جز آن نیست که با خدا بیعت می کنند ? دست (قدرت) خدا بالای دست(قدرت) آنان است. ” و پیامبر (ص) فرمود: “هر کسی مرا در زمان زنده بودنم و یا پس از مرگم زیارت کند ? همانا خدا را زیارت کرده است.” درجه پیامبر (ص) در بهشت بالاترین درجه هاست. هر کس او را در درجه اش در بهشت از منزل خودش زیارت کند همانا خدای تبارک و تعالی را زیارت کرده است.
گفتم: ای فرزند رسول خدا ! معنای روایتی که روایت کرده اند که ((پاداش لا اله الّا الله ? نگاه کردن به چهره خداوند است)) چیست؟ فرمود : ای ابا صلت!  هر کس خداوند را به چهره ای چون چهره های دیگر توصیف کند ? کافر شده است ؛ ولی وجه خدا ? پیامبران ? رسولان و حجّت های او درود خداوند بر آنان باد ? است . آنان همانهایی هستند که به وسیله آنان به خدا ? دین و شناخت او روی کرده می شود. خداوند عزّوجلّ فرموده:” هر آن که بر آن (دنیا) است فانی است و وجه پروردگارت  می ماند.” و نیز فرموده:” هر چیزی نابود شدنی است جز وجه او”؛ بنابراین ? نگاه به پیامبران ? رسولان و حجّت های او در درجه هایشان در روز قیامت پاداش عظیمی برای مؤمنان است. پیامبر (ص) فرمود: ” هر کس خاندان و عترت مرا خشم دارد ? روز قیامت مرا نخواهد دید و من هم او را نخواهم دید” و نیز فرمود: ” در بین شما کسانی هستند که پس از جدا شدن از من مرا نخواهند دید.” ای اباصلت! خداوند تبارک و تعالی به مکانی توصیف نمی گردد و دیده ها و خردها او را درک نمی کنند. گفتم: ای فرزند رسول خدا ! از بهشت و دوزخ به من بگو که آیا اکنون آفریده شده اند یا نه؟ فرمود: آری.
هنگامی که رسول خدا (ص) به آسمان برده شد? وارد بهشت شد و دوزخ را هم دید. گفتم: گروهی می گویند که بهشت و دوزخ مقدّر شده اند ولی آفریده نشده اند. فرمود: آنان از ما نیستند و ما هم از آنان نیستیم. هر کسی آفرینش بهشت و دوزخ را انکار کند پیامبر (ص) و ما را تکذیب کرده است و از ولایت ما چیزی ندارد و  در دوزخ جاودان خواهند بود.
خداوند عزّوجلّ فرموده:”این دوزخی است که مجرمان آن را دروغ می شمردند بین آن و بین آب جوشان سرگردان هستند. ” و پیامبر (ص) فرمود: ” وقتی مرا به آسمان بردند جبرئیل دست مرا گرفت و وارد بهشت کرد ? از خرمای آن به من داد و من آن را خوردم و آن خرما به نطفه ای در صلب من تبدیل شد وقتی به زمین برگشتم با خدیجه نزدیکی کردم و او به فاطمه باردار گشت ? بنابراین فاطمه ? حوری بشری است و هر گاه شوق بهشت به من دست می دهد بوی دخترم فاطمه را استشمام می کنم. “(کتاب التوحید – شیخ صدوق-صفحه ۱۱۷)
پس تا حدی قضیه برای ما روشن شد که حضرت محمد نمی تواند خود خدا باشد? در ضمن این در روایت در مورد بهشت و جهنم  بحث شده و مطابق با اعتقادات مسلمانان است ? لذا اگر شما به  این بیان استناد می کنید ? بایستی تمام این حدیث را قبول داشته باشید.
۳- در نماز می خوانیم:”?شهد انّ محمّداً عبده و رسوله” پس حضرت محمد را عبد خدا می دانیم .
در قرآن هم آمده:” وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ”
( انبیاء/۲۵)
ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: “معبودى جز من نیست؛ پس تنها مرا پرستش کنید.”
۴- ائمه معصوم همواره پیامبر را عبد معرفی کرده اند? به عنوان نمونه امام علی در خطبه ای فرموده اند:
ومن خطبه له علیه السلام
 
بعد انصرافه من صفین
 
وفیها حال الناس قبل البعثه وصفه آل النبی ثم صفه قوم آخرین
 
احمده استتماما لنعمته، واستسلاما لعزته، واستعصاما من معصیته، واستعینه فاقه الی کفایته، انه لا یضل من هداه، ولا یئل من عاداه، ولا یفتقر من کفاه; فانه ارجح ما وزن، وافضل ما خزن. واشهد ان لا اله الا الله، شهاده ممتحنا اخلاصها، معتقدا مصاصها، نتمسک بها ابدا ما ابقانا، وندخرها لاهاویل ما یلقانا، فانها عزیمه الایمان، وفاتحه الاحسان، ومرضاه الرحمن، ومدحره الشیطان. واشهد ان محمدا عبده ورسوله، ارسله بالدین المشهور، والعلم الماثور، والکتاب المسطور، والنور الساطع، والضیاء اللامع، والامر الصادع، ازاحه للشبهات، واحتجاجا بالبینات، وتحذیرا بالآیات، وتخویفا بالمثلات، والناس فی فتن انجذم فیها حبل الدین، وتزعزعت سواری الیقین، واختلف النجر، وتشتت الامر، وضاق المخرج، وعمی المصدر، فالهدی خامل، والعمی شامل. عصی الرحمن، ونصر الشیطان، وخذل الایمان، فانهارت دعائمه، وتنکرت معالمه، ودرست سبله، وعفت شرکه. اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه، ووردوا مناهله، بهم سارت اعلامه، وقام لواؤه، فی فتن داستهم باخفافها، ووطئتهم باظلافها، وقامت علی سنابکها، فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون، فی خیر دار، وشر جیران، نومهم سهود، وکحلهم دموع، بارض عالمها ملجم، وجاهلها مکرم…
(خطبه ۲ نهج البلاغه)
امام علی (ع) در این خطبه بیان کردند:” و شهادت  می دهم که محمّد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست” ما می دانیم معصوم شهادت دروغ نمی دهد. پس با این وجود حضرت محمد خدا نیستند.
۵- در ارتباط با روایتی که شخص معترض بیان کرده ? بایستی به این نکته اشاره شود که:
همان طور که در قرآن کریم اطاعت و فرمان برداری از رسول خدا (ص)، اطاعت از خداوند سبحان شمرده شده است، و همان طور که بیعت با پیامبر (ص) بیعت با خداوند محسوب می‌شود، زیارت آن حضرت نیز در حکم زیارت الله است.
۶-همانطور که می دانیم مسلمانان بر خلاف بهائیان تنها به ظاهر کلمات توجه نمی کنند بلکه معتقدند هر عبارتی می تواند تفسیری داشته باشد? مثلاً بعضی از کلمات مثل “یدالله” ? “عین الله” ?”ثار الله” و… تفسیری دارند که بایستی به آنها توجه شود.
۷- شخص معترض از روایت ” قال النبی (ص) من زارنی فی حیاتی او بعد موتی فقد زار الله”برداشت کرده که حضرت محمد همان خدا هستند.
در کتاب مصباح الهدی آمده:
” در حدیث است که  : من زار مؤمناً فقد زار الله فی عرشه: هر کس مؤمنی را زیارت کند هر آینه خدا را در عرش الهی زیارت کرده است.” (مصباح الهدی- مهدی طیب- صفحه ۲۹)
اگر از دید معترض بخواهیم به این روایت نگاه کنیم? از این حدیث هم نتیجه می شود که شخص مؤمن هم ? خود خداست! توجه بفرمائید که چقدر استدلال معترض غیرمنطقی می باشد.
به این روایات توجه بفرمائید:
الف)” قال رسول الله (ص) :
من زاره فقد زارنی و من زارنی فکأنما زار الله و حق علی الله ان لا یعذبه بالنار.
پیامبر اکرم (ص) درباره شهادت حسین (ع) و زیارت قبر آن حضرت به ابن عباس فرمود:
هر کس او را زیارت کند، مرا زیارت کرده است و هر که مرا دیدار کند، گویی خدا را زیارت کرده است و بر خداوند است که او را به آتش دوزخ عذاب نکند.(وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۵۲)
آیا می توان از این روایت نتیجه گرفت که امام حسین همان پیامبر هستند و پیامبر هم خداست؟!
ب) پیامبر (ص) در جایی دیگر چنین می فرمایند :” مَن زارَ عَلیاً فقد زارنی…”
( مستدرک الوسائل ، ج ۱۰ ، ص۲۱۴)
کسی که علی (ع) را زیارت کند ، مرا زیارت کرده…
پس حال باید نتیجه بگیریم که حضرت محمد همان امام علی بودند؟!
ج) رسول الله (صلى الله علیه وآله):” من زار العلماء فقد زارنی…”( کنز العمال  – ج۱۰- ص۱۷۰)
آیا طبق این روایت باید نتیجه گرفت که علماء و دانشمندان همان پیامبراکرم هستند؟! مسلماً اینطور نیست? پس همانطور که از این روایت نمی توان نتیجه گرفت که علماء و دانشمندان همان پیامبراکرم هستند? از روایتی هم که معترض نقل کرده نمی توان نتیجه گرفت که پیامبراکرم همان خدا هستند.
 
۸- منظور از زیارت (دیدن) خدا در روایات  چیست؟
برای پاسخ به این سؤال لازم می دانم که ابتدا روایاتی را خدمتتان عرض کنم:
الف) امام صادق (ع) فرمود:  اسقفی پیش امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و گفت: ای امیرمؤمنان آیا پروردگارت را دیده ای که عبادتش می کنی؟ علی (ع) فرمود: من پروردگاری را که ندیده باشم عبادت نمی کنم. پرسید : چگونه او را دیدی؟ فرمود: در نگاه دیده ها ? چشم ها او را درک نمی کنند ولی دل ها به حقیقت ایمان او را می بینند. (کتاب التوحید- شیخ صدوق- ص۱۳۵)
ب) از ابوالحسن (ع) پرسیدم : آیا رسول خدا (ص) پروردگار عزّوجلّش را دید؟ فرمود: آری ? به قلبش دید . آیا کلام خداوند عزّوجلّ را نشنیده ای که می گوید:” آنچه را که دید ? دل دروغ نشمرد” یعنی به دیده ندیده بلکه به دل دیده است. (کتاب التوحید- شیخ صدوق- ص۱۴۳)
ج)به امام صادق (ع) گفتم: درباره خداوند عزّوجلّ به من خبر ده که آیا مؤمنان در روز قیامت او را می بینند؟ فرمود: آری. و حتی پیش از روز قیامت او را دیده اند. گفتم: کی. فرمود: هنگامی که به آنان گفت: ” آیا پروردگارتان نیستم؟گفتند:آری” آن گاه اندکی سکوت کرد و فرمود: مؤمنان پیش از قیامت در دنیا هم او را می بینند آیا هم اکنون خدایت را نمی بینی؟ ابوبصیر گفت: به وی گفتم ? فدایت گردم می توانم این سخن را از شما روایت کنم؟ فرمود:نه. زیرا اگر آن را حدیث کنی و نا آشنایی که به  مفهوم آنچه می گویی نادان باشد آن را انکار کند ? می پندارد که این تشبیه خداوند است و کافر می گردد. دیدن به دل همچون دیدن به چشم نیست و خداوند متعال برتر از آن است که تشبیه کنندگان و ملحدان توصیف می کنند. (کتاب التوحید- شیخ صدوق- ص۱۴۵)
لذا منظور از اینکه پروردگار را دید? یعنی به قلبش  دید.
به اعتقاد ما احادیث روایت شده از اهل بیت پیامبر خدا نیز احادیث پیامبر(ص )اند چنان که از امام صادق (ع ) نقل شده است که فرمود :
حدیثی حدیث ابی و حدیث ابی حدیث جدی و حدیث جدی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمومنین (ع ) و حدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله (ص ) و حدیث رسول الله قول الله
حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیر مومنان و حدیث امیر مومنان حدیث پیامبر خدا و حدیث پیامبر خدا حدیث خداوند(عزوجل ) است .
(بحار الانوار، ج ۲، باب ۲۳، ص ۱۷۸، ح ۲۸)
۹- همانگونه که قبلاً نیز بیان شد ? مسلمانان بر خلاف بهائیان تنها به ظاهر کلمات توجه نمی کنند بلکه معتقدند هر عبارتی می تواند تفسیری داشته باشد ، مسلمانان آیات و روایات را در کنار هم می بینند .
بهائیان حق ندارند که بیانات بزرگانشان را تأویل و تفسیر کنند . حتی در کتاب گلزار تعالیم بهائی و گنجینهء حدود و احکام ? بابی تحت عنوان” نهی از تأویل کلمات الهیّه” وجود دارد.
مسلمان معتقدند که حضرت محمد و امامان بزرگوار? بنده خدا بودند ولی بهائیان جناب باب و بهاء را خود خدا می دانند ? همانطور که شخص معترض با این صراحت بیان کرد ? آنان با مطرح کردن بحث مظهریت سعی می کنند که افراد را فریب دهند و آنها را منحرف سازند.
برای اینکه دانش آموزان  مطمئن شوند که بهائیان ? بهاء الله را خود خدا می دانند ? لازم می دانم به مطالبی که در این خصوص در دروس الدّیانه آمده ? اشاره ای کنم? در آنجا نوشته شده:
“قبله ی ما بهائیان ? قبر میرزا حسینعلی است در شهر عکا که در وقت نماز خواندن ? باید رو به قبر میرزا حسینعلی بایستیم و در قلب متوجه جمال قدم(میرزا حسینعلی) باشیم…زیرا مناجات و راز و نیاز ما با اوست و شنونده ای جز او نیست و اجابت کننده ای غیر او نه!”
( محمد قاینی:دروس الدّیانه /۱۹)
??- از اینها گذشته ? عبدالبهاء بیان کرده که :
ای مقبل الی الله و منقطع الی الله مقام مظاهر قبل نبوت کبری بود و مقام حضرت اعلی الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس اقدم احدیت ذات هویت وجودی و رتبه این عبد عبودیت محضه صرفه بحته حقیقی و هیچ تفسیر و تاویل ندارد.
(تاریخ حضرت صدرالصدور- ص۲۰۷)
مقام مظاهر قبل یعنی پیامبران الهی و حضرت محمد (ص) از نظر عبدالبهاء ? نبوت کبری است ? آنوقت شما بیان می کنید که حضرت محمد مقام خدایی داشتند؟
جناب باب و بهاء الله هستند که مقام خدایی دارند.
نویسنده:ورقا

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا