علل انگیزهها و اهداف آغاز جنگ تنها در مسئلهی اروند خلاصه نمیشود. در واقع علاوه بر استقرار حاکمیت مطلق بر اروند تصرف قسمتی از اراضی ایران در جبههی مرکزی و مهمتر از آن تجزیهی استان خوزستان از ایران از اهداف کشورگشایی عراق بود. اما در کنار این هدفهای فوری، هدف های دیگری چون سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، عهدهدار شدن ژاندارمی و رهبری جهان عرب نیز از دیگر اهداف دولت عراق به شمار میرفت.
کوشش برای تحقق دعاویای همچون “تغییر حاکمیت جزایر ایرانی در خلیجفارس (ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک)” در همین چارچوب معنی پیدا میکند. در اینجا شماری از علل اهداف و انگیزههای رژیم صدام در حمله به ایران که آشکارا مورد تأکید این دولت قرار گرفته است، با توضیحی مختصر، مورد اشاره قرار میگیرد:
الف_ برقراری حاکمیت مطلق بر اروندرودرهبران عراق بارها در سخنان خود خواستار برقراری حاکمیت مطلق آن کشور بر اروندرود شدهاند. وزیر امور خارجهی عراق در نامهی خود به دبیر کل سازمان ملل متحد در ۲۱ سپتامبر۱۹۸۰ تصریح کرد که دولت عراق در نظر دارد به موضع قبل از سال ۱۹۷۵ بازگردد و کنترل کامل شطالعرب را در دست گیرد.
صدام حسین نیز در سخنان خود در جلسهی فوقالعادهی مجلس ملی عراق در ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ در این مورد گفته بود:«من در برابر شما اعلام میکنم که موافقتنامهی ۶ مارس ۱۹۷۵ از نظر ما کان لم یکن تلقی میشود. بنابراین وضعیت حقوقی شط العرب باید به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ برگردد. این رودخانه با تمام حقوقی که از حاکمیت مطلق عراق بر آن ناشی میشود جزو تمامیت عربی عراق است، همانطور که در سراسر تاریخ در نام و در واقعیت چنین بوده است».
در پی اعلام این تصمیم، دولت عراق به منظور بازگشت وضع اروندرود به دورهی قبل از انعقاد عهدنامهی مرزی و حسن همجواری سال ۱۹۷۵ اقدامات لازم را به عمل آورد. در این راستا مقامات بندری عراق به کارکنان خود در داخل و خارج ابلاغ کردند:
راهنمایی کشتیها، صدور اجازهی حرکت آنها و دریافت عوارض بندری باید تماماً به دست عراقیها انجام شود. این مقامات همچنین هماهنگی لازم را با آژانس بینالمللی به عمل آوردند و از آنها درخواست کردند که صاحبان کشتیها به کارکنان و خدمهی کشتیهای خود دستور دهند تا برای دریافت خدمات کشتیرانی فقط از راهنمایان عراقی کمک بخواهند و برای ورود به اروندرود و خروج از آن نیز از مقامات عراقی اجازه بگیرند و پرچم عراق را حتی اگر مقصد آنها، بنادر ایران باشد بر فراز کشتیهای خود برافرازند.
دولت عراق برای تسلط و حاکمیت مطلق بر اروندرود ناگزیر بود تا دو ساحل آن را در اختیار گیرد تا این آبراه به صورت یک رودخانهی داخلی عراق درآید. سعدون حمادی در نامهای به سازمان ملل در این مورد مینویسد:
«به منظور تضمین حاکمیت مطلق عراق بر شطالعرب که رودخانهای ملی باشد و برای اینکه درموضعی باشیم که ما را قادر به اعمال حاکمیت مطلق سازد، ناگزیریم که کرانهی شرقی این آبراه را… حفظ و تأمین نماییم».
دولت عراق آن قسمت از اراضی را که ادعا میکرد بر طبق موافقتنامهی ۱۹۷۵ الجزیره باید به آن دولت مسترد میشد، با توسل به زور به اشغال خود درآورد. پس از اشغال این اراضی (مناطق سیف سعد، زین القوس، و میمک) ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق در ۱۹ شهریور ۱۳۵۹ اعلام کرد که نیروهای مسلح عراق به مرزهای بینالمللی رسیدهاند. وی اضافه کرد: «ما تمام سرزمینهایی را که ایران با زور تصرف کرده بود، دوباره پس گرفتیم و اختلافات خود را با ایران در مورد سرزمینهای مذکور حل کردیم».
دولت عراق نیز در همان تاریخ اعلام کرد تمام اراضی را که ایران در بازگرداندن آن به موجب موافقتنامهی الجزیره کوتاهی کرده بود، آزاد کرده است. وزیر دفاع عراق وسعت مناطقی را که ارتش آن کشور به اشغال خود درآورد ۳۲۴ کیلومتر مربع اعلام کرد، ولی سعدون حمادی طی مصاحبهای در سازمان ملل این رقم را ۴۰۰ کیلومتر مربع ذکر کرد. البته ادعای عراق مبنی بر عدم استرداد این اراضی، هیچگونه مبنای قانونی نداشت و تنها ناشی از سیاستهای توسعه طلبانهی عراق بود، زیرا در سال ۱۹۷۵ کمیتهای متشکل از نمایندگان ایران، الجزایر و عراق با موافقت دولت عراق، مرزهای زمینی بین دو کشور را ابتدا بر روی نقشه و سپس با نصب میلههای مرزی بر روی زمین معین و مشخص کرده بود.
ب_ تجزیهی خوزستان از ایراندولت عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاشهای گستردهای را برای تجزیهی استان جنوبی ایران (خوزستان) آغاز کرد. مشکلات موجود ناشی از انقلاب و ضعف دولت مرکزی ایران فرصت خوبی را برای دولت عراق فراهم کرد، تا مطامع توسعهطلبانهی خود را دربارهی خوزستان به اجرا گذارد.
از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب، عراق حقایق تاریخی مربوط به خوزستان را جعل کرد. این اقدام با چاپ فراوان نقشههای جغرافیایی جعلی که در آن بخشهایی از سرزمین ایران، مانند خوزستان و بلوچستان از کشور تفکیک شده بود، همراه بود. در یکی از این نقشهها، تمام دامنههای جنوبی زاگرس و حتی مناطق سه هزار سالهی آریانشین جزو منطقهی عربستان بزرگ (شامل خوزستان و نواحی اطراف آن) آورده شده بود. بدین معنا که این محدوده میبایست از ایران جدا و ضمیمهی عراق میشد.
تلاش دولت عراق برای تغییر اسامی تاریخی و جغرافیایی سرزمین ایران مانند شیوهی رژیم اسرائیل بود. اسرائیل طی ۴۰ سال گذشته، ابتدا اسامی تاریخی سرزمینهای عربی را تغییر داد، سپس آنها را اشغال و بعد از مدتی ضمیمهی خاک خود کرد.
پس از انقلاب اسلامی ایران، بغداد بار دیگر به صورت پایگاه جنبشهای تجزیهطلبانهی خوزستان درآمد. عدم کنترل دقیق مرزها در اوایل انقلاب موجب شد تا مقادیر زیادی اسلحه از عراق وارد خوزستان شود.
سفیر عراق در بیروت در ۳ نوامبر ۱۹۷۹ (۱۲ آبان ۱۳۵۸ ) بهبود روابط ایران و عراق را به تحقق چند شرط از جمله اعطای خودمختاری به اقلیت عرب در ایران مشروط کرد. صدام حسین نیز در آوریل ۱۹۸۰ (فروردین ۱۳۵۹) طی سخنانی خواستار به رسمیت شناختن خوزستان (که آن را عربستان نامید) به عنوان یک منطقهی عربی شد. طه یاسین رمضان نیز در اول اردیبهشت ۱۳۵۹ بر «پایبندی کشورش در گرفتن حق ملت عرب عربستان (خوزستان)» تأکید کرد. در همان ماه نیز صدام حسین در مجمع شورای ملی عراق گفت: «هیچ وقت رسالت خود و مفهوم آن را از یاد نبردهایم. ما فریاد زنان عربی را که در عربستان (خوزستان) به سر میبرند از یاد نخواهیم برد».
بر پایهی برخی گزارشها، تجاوز عراق به ایران براساس طرح تجزیهی خوزستان ایران _ که در وزارت امور خارجه انگلیس تهیه شده بود استوار بود، براساس این طرح، قرار بود ارتش عراق با کمک شاپور بختیار و غلامعلی اویسی، در مدت یک هفته استان خوزستان را به اشغال خود درآورند و سپس «جمهوری آزاد ایران» را تحت رهبری بختیار تشکیل دهند. پایتخت جمهوری جدید نیز میبایست شهر اهواز باشد. کردستان ایران نیز پس از اشغال، به این جمهوری ملحق میشد طبق این طرح پس از گذشت یک دوره، خوزستان به طور رسمی ضمیمهی عراق میشد.
ج_ سرنگون کردن دولت ایراندولت عراق تمایل خود را به سرنگون ساختن دولت جمهوری اسلامی ایران و یا تضعیف انقلاب اسلامی ایران هرگز پنهان نکرد. طه یاسین رمضان معاون اول نخستوزیر و فرماندهی ارتش خلقی عراق در مصاحبهی اختصاصی با روزنامهی الثوره ارگان رسمی حزب بعث در ژانویه ۱۹۸۰ اظهار داشت: «ما بر این نکته تأکید میکنیم که جنگ به پایان نخواهد رسید، مگر این که رژیم حاکم بر ایران به کلی منهدم شود»
وی افزود:«هیچ کشوری در جهان قادر نیست بدون داشتن یک دولت قوی، متحدینی در محافل بینالمللی، اقتصادی مطلوب، منابع مالی و تدارکات تسلیحاتی اقدام به جنگ نماید. جمهوری اسلامی ایران هیچیک از این امتیازات را ندارد».برآورد شده بود که یک تجاوز سریع و قاطع میتواند ایران را به زانو درآورد. بر همین اساس صدام حسین در ژوئیهی ۱۹۸۰ با اعتماد به پیروزی خود گفته بود:
«رهبری ایران بر روی شکست ما حساب میکند و ما خواهیم دید که چه کسی پیروز خواهد شد».
د_ ایفای نقش ژاندارم منطقهاز نظر حاکمان وقت عراق پیروزی انقلاب اسلامی ایران تعادل قوا را در منطقهی خلیج فارس به نفع عراق تغییر داد. این مسئله در سخنان عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق به خوبی آشکار است. او میگوید:
«عراق افسانهی برتری ایران را در منطقه از میان برده است».
سقوط شاه که ژاندارم غرب در خلیج فارس بود، خلأ قدرتی در منطقهی خلیج فارس به وجود آورد. حتی قبل از آن، آخرین نخستوزیر دوران شاهنشاهی ایران اعلام کرد که ایران دیگر تمایلی به اجرای نقش ژاندارمی در خلیج فارس ندارد.
صدام حسین برای تثبیت نقش خود به عنوان ژاندارم خلیج فارس، در بهمن ماه ۱۳۵۸ به انتشار منشور ملی اقدام کرد. وی در این مورد میگوید:«به عقیدهی ما تعهد کشورهای خلیجفارس به این منشور به عنوان تعیین کنندهی چارچوب کلی روابط فیمابین، امنیت خلیج فارس را تأمین میکند. نگهبان امنیت خلیج (فارس) فرزندان خلیج (فارس) و کشورهای آن میباشند».از سوی دیگر عراق با دامن زدن به نگرانی بیمورد کشورهای خلیج فارس از انقلاب اسلامی ایران، توانست آنها را به طرف خود جلب کرده و عراق را به عنوان تنها سپر دفاعی در مقابل انقلاب اسلامی ایران معرفی کند. سعدون حمادی در این زمینه گفته است:
«اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمامی کشورهای خلیج عربی (فارس) سقوط خواهند کرد».
صدام حسین تجاوز عراق به ایران را دفاع از ملت عرب، کشورهای خلیج فارس و حفظ ویژگی (عربی بودن) خلیج فارس عنوان کرد. وی در سخنرانی رادیویی خود در ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ در این مورد گفت:
«این جنگ تنها برای ما نیست، بلکه بیشتر برای تمام اعراب و همچنین ویژگی عربی بودن خلیج (فارس) است» او اضافه کرد: «عراق از طرف ملت عرب و شهروندان خلیج (فارس) میرزمد».
ه_ رهبری جهان عربصدام حسین رؤیای رهبری جهان عرب را نیز در سر میپروراند. از نظر ایدئولوژیکی، رسالت تاریخی حزب بعث، ایجاد یک امپراطوری به رهبری این حزب بود. شعار حزب بعث «امه عربیه واحده، ذات رساله خالده» یعنی یک ملت عرب، یک مأموریت ابدی است. از نظر حزب بعث، اعراب به رغم تقسیم به کشورهای مختلف همیشه ملت واحدی را تشکیل میدادهاند و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی از میان برداشته شود و اعراب مجدداً ملت واحدی را تشکیل دهند. رسالت تاریخی حزب بعث احیای عظمت عصر جاهلیت اعراب و امپراطوری امویان و عباسیان است. به همین دلیل، صدام جنگ عراق علیه ایران را «قادسیهی دوم» یا «قادسیهی صدام» نامید.
و_ ادعا در مورد جزایر سهگانهی ایرانی در خلیج فارسمقامات مسئول عراقی بارها در سخنان خود به مسئلهی جزایر سهگانهی ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اشاره کرده و خواستار استرداد آنها شده بودند. این اظهارات ۶ ماه قبل از آغاز تجاوز عراق به ایران روند شتاب آلودی به خود گرفت. مقامات عراقی ضمن اینکه از ایران میخواستند این جزایر را بازگرداند عراق را متعهد به بازپس گرفتن آنها میدانستند.
صدام حسین نیز طی مصاحبهای در مورد امکان بازپس گرفتن جزایر سهگانه و مورد دیگری که به آن اشاره نکرد، در تیرماه ۱۳۵۹ اظهار داشت:
«اکنون توان بازپس گرفتن جزایر و امکان به دست آوردن موردی که آن را باز خواهیم گرفت داریم پس چه دلیلی وجود دارد که سکوت کنیم.به طور کلی اهداف عراق در تجاوز به ایران در سه سطح قابل بررسی است:الف) حمله به ایران به منظور انتقال مرز آبی دو کشور (خط تالوگ) از اروندرود به ساحل شرقی آن.
ب) حمله به ایران به منظور جداکردن استان خوزستان از ایران و ایجاد کشوری مستقل تحت سلطهی عراق با نام عربستان.
ج)حمله به ایران به منظور فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی و روی کار آمدن دولتی غربگرا به جای آن.ولی اهداف دیگری نیز برای عراق وجود داشت که در صورت برآورده شدن یکی از اهداف سهگانهی بالا، آن اهداف نیز قابل دسترسی بودند، که عمدهترین آنها به دست آوردن نقش ژاندارمی خلیج فارس به جای ایران و برتری کامل سیاسی نظامی بر سایر کشورهای خاورمیانه و به ویژه کشورهای منطقه بود.