بارها از مشاوران و روانشناسان خانواده و افراد با تجربه شنیدهاید که میگویند مراقب باشید عشق و عاشقی کورتان نکند؛ عاقلانه ازدواج کنید چراکه بنایی که باعقل و منطق ساخته شود بیشک پایدارتر از بنایی است که تنها با عشق ساخته میشود اما آیا ازدواج عاقلانه بدون عشق و علاقه امکانپذیر است؟
شنیدید میگویند تا باکسی همسفره یا همسفر نشوید نمیشناسیاش! در مورد ازدواج هم باید گفت تا باکسی زیر یک سقف نروید نمیتوانید او را صددرصد بشناسید؛ برای داشتن یک ازدواج موفق و با آرامش شناخت اولیه، تحقیقات محلی و مشاوره قبل از ازدواج از جمله مراحلی است که هنگام انتخاب همسر باید به آن توجه داشت اما اگر از جوانان امروزی در رابطه با ازدواج نظرخواهی کنید قریب به اتفاق عنوان خواهند کرد که عشق و علاقه یکی از ملاکهای اصلی در ازدواج است و گاهی افراد تنها از روی عادت به یکدیگر و نه از روی عشق و علاقه بهقدری به یکدیگر وابسته میشوند که قدرت فکر کردن بر روی مسائل مهم ازدواج را ندارند و به قولی کورکورانه ازدواج میکنند اما بعد از رفتن زیر یک سقف متوجه خواهند شد که ازدواج چیزی فراتر از عشق و عاشقی است.
ازدواج یعنی انتخاب یک شریک همهجانبه لذا اینکه چگونه همسر آیندهمان را انتخاب کنیم بسیار مهم است؛ عاشقانه یا عاقلانه؟!
اگر شما قرار باشد چند میلیون پول را با کسی شریک شوید مسلماً بدون فکر و منطق چنین کاری نخواهید کرد حال برای یک شراکت مادامالعمر و همهجانبه ی ازدواج چگونه میتوان تنها به لرزیدن دلی اکتفا کرد؟! البته از طرفی نمیتوان انتظار داشت که بدون علاقه هم پای سفره ی عقد بنشینید پس جایگاه عشق و عقل در ازدواج کجاست؟ مَثَلی که می گوید عاقلانه انتخاب کنید و عاشقانه زندگی کنید تا چه اندازه درست است؟
ازدواجهای عاقلانه بدون عشق و علاقه
گاهی شما با یک انتخاب کاملاً عاقلانه پیش میروید و کسی را میبینید و ازنظر عقلانی میپسندید منتها کششی نسبت به او ندارید؛ درواقع عقل شما فرد مقابل را ازنظر ظاهر، تدّین، تحصیلات، فرهنگ، سن و… تأیید میکند اما شما جذب طرف مقابلتان نمیشوید آیا در این صورت میتوانید با این فرد ازدواج کنید؟
در ازدواج کردن بیرحم باشید و به خاطر دلسوزی و ترحم باکسی ازدواج نکنید تا زمانیکه آن عشق و علاقه ایجاد شود. اگر شما با فردی روبرو شدید که تمام ملاکهای موردنظر شما را داراست اما هیچ حس و علاقه و کششی نسبت به او ندارید دست نگهدارید و اجازه دهید تا رابطه و شناخت شما برای ماهها ادامه پیدا کند تا ببینید که آیا بین شما علاقه ایجاد میشود. سعی کنید زمان بیشتری را برای شناخت همدیگر بگذارید.
ازدواجهای عاشقانه بدون عقل و منطق
یکی از باورهای غلط بعضی از جوانان برای ازدواج این است که حتماً باید قبل از ازدواج عاشق هم باشند تا بتوانند زندگی خوبی داشته باشند اما در اکثر موارد چنین ازدواجهایی که با دوستی قبلی و عشق آتشین آغاز میشود با تب سرد به پایان میرسد چراکه آنها احساسی تصمیم میگیرند و شناخت درستی از تفاوتهای خود و فرد مقابل ندارند؛ در اصل عشق، خوشبینی و بیمنطقی را در دختر و پسر تقویت میکند درحالیکه زندگی زیر یک سقف واقعیت است و با شناخت واقعی دختر و پسر سروکار دارد.
اگر شما عاشقانه کسی را دوست دارید با او ازدواج نکنید، صبر کنید تا شناخت کافی را نسبت بهطرف مقابل به دست آورید. باید بدانید که عشق و علاقه بهتنهایی کافی نیست و ممکن است بعد از مدتی هورمونهای مربوط به عشق مثل آکسی توسین، دوکامین و..فروکش کند و قطعاً چنین اتفاقی خواهد افتاد. اینها هورمونهایی هستند که طبق تحقیقات در ۴-۵ سال اول ازدواج به پایینترین حد خود میرسند و بیشترین میزان طلاق هم دقیقاً در همین ۳-۴و ۵ سال ازدواج است؛ بنابراین هم عقل و هم دل دو بال پرواز ما برای یک زندگی مشترک زیبا خواهد بود پس باعقل انتخاب کنید و بادل خوش باشید.
ممکن است شما در انتخاب دو گزینه دچار مشکل شوید مثلاً شما عاشق فردی میشوید که دیوانهوار دوستش دارید و همزمان با فردی روبرو میشود که به معیارهای شما نزدیکتر است اما او را بهشدت نفر اول دوست ندارید در این صورت شما با فردی ازدواج کنید که سالمتر است. ممکن است شما آن عشق آتشین را تجربه نکنید اما در عوض رابطه ی زیباتر و سالمتری خواهید داشت. در حالت اول شما لحظات عاشقانه ی بینظیری را تجربه میکنید اما زود این عشق فروکش میکند. ازدواج عاشقانه درست مثل بازی کردن در شهربازی میماند که شما در چند دقیقه اولِ بازی سرشار از هیجان و شادی هستید اما چند دقیقه بعد به شما میگویند بازی تمام شد و دیگر از آن هیجان خبری نیست.
بنابراین تنها راه برای دست یافتن به یک ازدواج خوب و موفق تعادل و توازن بین کششهای احساسی و تصمیمگیری منطقی است.