اثر انگشت

اثر انگشت

اثر انگشت

یکی از مؤمنین موثق از مرحوم شهید شمس‌آبادی(ره) شنیده بودند. من به دیدار یکی از علمای اصفهان رفتم. پایشان را که زخم داشت به من نشان دادند و گفتند می‌خواهی بدانی این زخم چیست؟ و ادامه دادند: شب بود خواب دیدم که روز قیامت شده است و من خیلی راحت از صحنه قیامت رد شدم. بنا بود که من را ببرند به سمت بهشت. وقتی می‌خواستم با سرعت از پل صراط بگذرم، یک‌دفعه دیدم که می‌گویند نگهش دارید. من را نگه داشتند. دیدم گوییا کوهی از آتش به سمت من می‌آید.

وقتی رسید، دیدم که قصاب محله ماست. او به من گفت. یادت می‌آید که یک‌روز آمدی مغازه قصابی و دستت را گذاشتی روی گوشت و قیمت کردی و گفتی مثلاً این راسته یا این گوشت آبگوشتی چند؟ و گوشت را نخریدی و رفتی؟ گفتم: بله. گفت: دستت را که روی آن گوشت گذاشتی، چربی آن گوشت روی دستت ماند. زود باش بدهی من را بده! من هر چه التماس و خواهش کردم که من این‌جا چیزی ندارم، فایده نداشت و گفت: من دارم می‌سوزم و نیازمندم. لااقل باید یک مقدار از عذاب من را تحمل کنی. بالأخره پذیرفتم که فقط سر انگشتش را بگذارد روی پای من تا قدری خنک شود. همین‌که سر انگشتش را گذاشت از خواب پریدم و این زخم روی پای من اثر آن انگشت است و تا حالا هم خوب نشده است.

راوی: آیت‌الله غلام‌رضا فیاضی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید