احکام نکاح یا ازدواج و زناشویى

احكام نكاح يا ازدواج و زناشويى

به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال مى‏شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است که مدت زناشویى در آن معین نشود، و زنى را که به‏این قسم عقد مى‏کنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است که مدت زناشویى در آن معین شود، مثلا زن را به مدت یک ساعت‏یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنى را که به این قسم عقد کنند متعه و صیغه مى‏نامند.
 
احکام عقد
مسئله: در زناشویى چه دائم چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد کافى نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد مى‏خوانند یادیگرى را وکیل مى‏کنند که از طرف آنان بخواند.
مسئله:  وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم مى‏تواند براى خواندن صیغه عقد از طرف دیگرى وکیل شود.
مسئله: زن و مرد تا یقین نکنند که وکیل آنها صیغه را خوانده است نمى‏توانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمى‏کند ولى اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده‏ام کافى است.
مسئله:  اگر زنى کسى را وکیل کند که مثلا ده روز او را به عقد مردى در آورد و ابتداى ده روز را معین نکند در صورتى که از گفته زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده، آن وکیل مى‏تواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد که زن، روز یا ساعت معینى را قصد کرده،باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.
مسئله: یک نفر مى‏تواند براى خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وکیل شود و نیز انسان مى‏تواند از طرف زن وکیل شود و او را براى خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولى احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند.دستور خواندن عقد دائم
مسئله: اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: “زوجتک نفسى على الصداق المعلوم”یعنى خود را زن تو نمودم به مهرى که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: “قبلت التزویج” یعنى قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگرى را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: “زوجت موکلتى فاطمه موکلک احمد على الصداق المعلوم” پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: “قبلت لموکلى احمد على الصداق”، صحیح مى‏باشد.شرایط عقد
مسئله:عقد ازدواج چند شرط دارد:
اول: آنکه به عربى صحیح خوانده شود به احتیاط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربى صحیح بخوانند به‏هر لفظ‏ى که صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست که وکیل بگیرند اما باید لفظ‏ى بگویند که معنى “زوجت و قبلت” را بفهماند.
دوم: مرد و زن یا وکیل آنها که صیغه را مى‏خوانند قصد انشاء داشته باشند یعنى اگر خود مرد و زن صیغه را مى‏خوانند، زن به گفتن «زوجتک نفسى‏» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزویج‏» زن بودن او را براى خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را مى‏خوانند، به گفتن «زوجت و قبلت‏» قصدشان این باشد که مرد و زنى آنان را وکیل کرده‏اند، زن و شوهر شوند.
سوم: کسى که صیغه را مى‏خواند بالغ و عاقل باشد، جه براى خودش بخواند یا از طرف دیگرى وکیل شده باشد.
چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولى آنها صیغه را مى‏خوانند، در عقد، زن و شوهر را معین کنند مثلا اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند. پس کسى که چند دختر دارد، اگر به مردى بگوید زوجتک احدى بناتى (یعنى زن تو نمودم یکى از دخترانم را) و او بگوید بلت‏یعنى قبول کردم، جون در موقع عقد، دختر را معین نکرده‏اند عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهرا به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحیح است.
مسئله: اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنى آن را عوض کند عقد باطل است.
مسئله: کسى که دستور زبان عربى را نمى‏داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معناى هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظ‏ى معناى آن را قصد نماید،مى‏تواند عقد را بخواند.
مسئله: اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد کنند و بعدا زن و مرد بگویندبه آن عقد راضى هستیم عقد صحیح است.
مسئله: اگر زن و مرد یا یکى از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگویند به آن عقد راضى هستیم، عقد صحیح است.
مسئله: پدر و جد پدرى مى‏توانند براى فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگى بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجى که براى او کرده‏اند مفسده‏اى نداشته، نمى‏تواند آن را به‏هم بزند و اگر مفسده‏اى داشته، مى‏تواند آن را به هم بزند.
مسئله:دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است‏یعنى مصلحت‏خود را تشخیص مى‏دهد اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، باید از پدر یا جد پدرى خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.
مسئله: اگر پدر و جد پدرى غایب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جد پدرى اجازه بگیرند و نیز اگر دختر باکره باشد در صورتى که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولى اگر به واسطه وطى به شبهه یا از زنا از بین رفته باشد، احتیاط مستحب آن است که اجازه بگیرند.
مسئله:اگر پدر یا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر- بعد از رسیدن به سن قابل براى تمتع گرفتن – باید خرج زن را در صورتى که از او تمکین داشته باشد بدهد.
مسئله: اگر پدر یا جد پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مدیون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته، پدر یا جد او باید مهر زن را بدهند.
 عیبهایى که بواسطه آنها مى‏شود عقد را به هم زد
مسئله:اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکى از هفت عیب را دارد مى‏تواند عقد را به هم بزند :
اول: دیوانگى.
دوم: مرض خوره.
سوم: مرض برص.
چهارم: کورى.
پنجم: شل بودن به طورى که معلوم باشد.
ششم: آنکه افضا شده، یعنى راه بول و حیض و یا راه حیض و غائط او یکى شده باشد، ولى اگر راه حیض و غائط او یکى شده باشد،
به هم زدن عقد اشکال دارد و باید احتیاط شود.
 
هفتم: آنکه گوشت‏یا استخوانى یا غده‏اى در فرج او باشد که مانع از نزدیکى شود.
مسئله: اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است‏یا آلت مردى ندارد یا عنین است و نمى‏تواند وطى و نزدیکى نماید یا تخمهاى او را کشیده‏اند مى‏تواند عقد را به هم بزند. و تفصیل این مساله و مساله سابق در کتاب تحریر الوسیله ضبط شده است.
مسئله: اگر مرد یا زن، به واسطه یکى از عیب‏هایى که در دو مساله پیش گفته شد عقد را به هم بزند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسئله:اگر به واسطه آن که مرد عنین است و نمى‏تواند وطى و نزدیکى کند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد. ولى اگر به واسطه یکى از عیبهاى دیگرى که گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزدیکى نکرده باشد چیزى بر او نیست و اگر نزدیکى کرده، باید تمام مهر را بدهد.

عده‏اى از زنها که ازدواج با آنان حرام است
مسئله:ازدواج با زنهایى که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.
مسئله:اگر کسى زنى را براى خود عقد نماید، اگر چه با او نزدیکى نکند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مى‏شوند.
مسئله: اگر زنى را عقد کند و با او نزدیکى نماید، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پایین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعدا به دنیا بیایند، به آن مرد محرم مى‏شوند.
مسئله: اگر با زنى که براى خود عقد کرده نزدیکى هم نکرده باشد، تا وقتى که آن زن در عقد او است نمى‏تواند با دختر او ازدواج کند.
مسئله:عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
مسئله: پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.
مسئله: اگر زنى را براى خود عقدکند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتى که آن زن در عقد او است نمى‏تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.
مسئله: اگر زن خود را به ترتیبى که در کتاب طلاق گفته مى‏شود طلاق رجعى دهد، در بین عده نمى‏تواند خواهر او را عقد نماید، بلکه در عده طلاق بائن هم که بعدا بیان مى‏شود، احتیاط مستحب آن است که از ازدواج با خواهر او خوددارى نماید.
مسئله: انسان نمى‏تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج کند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعدا زن بگوید به آن عقد راضى هستم اشکال ندارد.
مسئله: اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده یا خواهر زاده او را عقد کرده و حرفى نزد، چنانچه بعدا رضایت ندهد عقد آنان باطل است، بلکه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد که باطنا راضى بوده احتیاط واجب آن است که شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر آنکه اجازه دهد.
مسئله:اگر انسان پیش از آنکه دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا کند، دیگر نمى‏تواند با آنان ازدواج نماید.
مسئله:اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آن که با آنان نزدیکى کند با مادرشان زنا نماید عقد آنان اشکال ندارد.
مسئله: اگر با زنى غیر از عمه و خاله خود زنا کند، احتیاط واجب آن است که با دختر او ازدواج نکند، ولى اگر زنى را عقد نماید و با او نزدیکى کند بعد با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمى‏شود، و همچنین است اگر پیش از آنکه با او نزدیکى کند با مادر او زنا نماید، ولى در این صورت احتیاط مستحب آن است که از آن زن جدا شود.
مسئله: زن مسلمان نمى‏تواند به عقد کافر در آید، مرد مسلمان هم نمى‏تواند با زنهاى کافره غیر کتابیه بطور دائم ازدواج کند و به احتیاط واجب ازدواج دائم با زنهاى کافره اهل کتاب نیز جایز نیست، ولى صیغه کردن زنهاى اهل کتاب مانند یهود و نصارى مانعى ندارد.
مسئله: اگر با زنى که در عده طلاق رجعى است زنا کند آن زن بر او حرام مى‏شود و اگر با زنى که در عده متعه، یا طلاق بائن، یا عده وفات است زنا کند، بعدا مى‏تواند او را عقد نماید، اگر چه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احکام طلاق گفته خواهد شد.
مسئله: اگر با زن بى‏شوهرى که در عده نیست زنا کند، بعدا مى‏تواند آن زن را براى خود عقد نماید، ولى احتیاط مستحب آن است صبر کند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید، بلکه احتیاط مزبور حتى الامکان نباید ترک شود، و همچنین است اگر دیگرى بخواهد آن زن را عقد کند.
مسئله: اگر زنى را که در عده دیگرى است براى خود عقد کند، چنانچه مرد و زن یا یکى از آنان بدانند که عده زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عده حرام است،آن زن بر او حرام ابدى مى‏شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیکى نکرده باشد.
مسئله: اگر زنى را براى خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عده بوده، چنانچه هیچکدام نمى‏دانسته‏اند زن در عده است و نمى‏دانسته‏اند که عقد کردن زن در عده حرام است، در صورتى که مرد با او نزدیکى کرده باشد آن زن بر او حرام مى‏شود.
مسئله: اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعدا هم نمى‏تواند او را براى خود عقد کند.
مسئله: زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى‏شود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد ولى باید مهریه‏اش را بدهد.
مسئله: زنى را که طلاق داده‏اند و زنى که صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه باید به شک خود اعتنا نکند.
مسئله: مادر و خواهر و دختر پسرى که لواط داده بر لواط کننده حرام است اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان کند که دخول شده،یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمى‏شوند.
مسئله: اگر با مادر یا خواهر یا دختر کسى ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن کس لواط کند، آنها بر او حرام نمى‏شوند.
مسئله: اگر کسى در حال احرام که یکى از کارهاى حج است با زنى ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه مى‏دانسته که زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمى‏تواند آن زن را عقد کند.
مسئله: اگر زنى که در حال احرام است با مردى که در حال احرام نیست ازدواج کند عقد او باطل است، و اگر زن مى‏دانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام است احتیاط واجب آن است که بعدا با آن مرد ازدواج نکند، بلکه خالى از قوت نیست.
مسئله: اگر مرد طواف نساء را که یکى از کارهاى حج است بجا نیاورد، زنش که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمى‏شود. و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمى‏شود، ولى اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال مى‏شوند.
مسئله: اگر کسى دختر نابالغى را براى خود عقد کند و پیش از آنکه نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکى و دخول کند،چنانچه او را افضا نماید هیچ وقت نباید با او نزدیکى کند.
مسئله: زنى را که سه مرتبه طلاق داده‏اند بر شوهرش حرام مى‏شود، ولى اگر با شرایطی که در کتاب طلاق گفته می شود با مرد دیگری ازدواج کند، شوهر اول مى‏تواند دوباره او را براى خود عقد نماید.
احکام عقد دائم
مسئله: زنى که عقد دائمى شده نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را براى هر لذتى که او مى‏خواهد،تسلیم نماید و بدون عذر شرعى از نزدیکى کردن او جلوگیرى نکند و اگر در اینها از شوهر اطاعت، کند تهیه غذا و لباس و منزل او و لوازم دیگرى که در کتب ذکر شده بر شوهر واجب است و اگر تهیه نکند چه توانایى داشته باشد یا نداشته باشد مدیون زن است.
مسئله: اگر زن در کارهایى که در مساله پیش گفته شد اطاعت‏شوهر را نکند گناهکار است و حق غذا و لباس و همخوابى ندارد ولى مهر او از بین نمیرود.
مسئله: مرد حق ندارد زن خود را به خدمت‏خانه مجبور کند.
مسئله: مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نیست ولى اگر شوهر مایل باشد که زن را سفر ببرد، باید خرج سفر او را بدهد.
مسئله: زنى که از شوهر اطاعت مى‏کند اگر مطالبه خرجى کند و شوهر ندهد مى‏تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاکم شرع و اگر ممکن نباشد به عدول مؤمنین و اگر آن هم ممکن نباشد به فساق مؤمنین مراجعه نماید. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممکن نباشد، مى‏تواند در هر روز باندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال او بردارد و اگر ممکن نیست چنانچه ناچار باشد که معاش خود را تهیه کند، در موقعى که مشغول تهیه معاش است اطاعت‏شوهر بر او واجب نیست.
مسئله: مرد نمى‏تواند زن دائمى خود را به طورى ترک کند که نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بى‏شوهر، لکن واجب نیست هر چهار شب یک شب نزد او بماند.
مسئله: شوهر نمى‏تواند بیش از چهار ماه نزدیکى با عیال دائمى خود را ترک کند.
مسئله: اگر در عقد دائمى مهر را معین نکنند عقد صحیح است، و چنانچه مرد با زن نزدیکى کند باید مهر او را مطابق مهر زنهائى که مثل او هستند بدهد.
مسئله: اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى را معین نکرده باشند، زن مى‏تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیکى کردن شوهر جلوگیرى کند، چه شوهر توانایى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیکى راضى شود وشوهر با او نزدیکى کند دیگر نمى‏تواند بدون عذر شرعى از نزدیکى شوهر جلوگیرى نماید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید