در سال ???? یعنی بیست سال پس از مرگ کارل مارکس، نخستین بخش از مقاله دو قسمتی ماکس وبر (max webwr) به نام «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» ، در نشریه «آرشیو علوم اجتماعی» منتشر شد. این نوشته سیری درست بر خلاف مسیر فکری مارکس می پیمود و می کوشید نشان دهد که نگرش ماتریالیستی در باره رشد سرمایه داری بسیار ساده لوحانه است. وبر در این نوشته کوشید نشان دهد که می توان الگوی معقولی ارائه کرد و روشن ساخت که یکی از عوامل معنوی مؤثر در رشد سرمایه داری جدید، نگرش اخلاقی آیین پروتستان به مسئله کار، به خصوص شاخه کالونی آن است. این نظریه از آن زمان تا کنون محل نقض و ابرام بسیار واقع شده است. اینک پس از صد سال همچنان بحث در باره دیدگاه وبر ادامه دارد و همین نکته نشان دهنده اصالت و عمق کار اوست. نوشته حاضر کوششی برای بازخوانی انتقادی این کتاب و بازگویی منابع فکری وبر است.
ماکس وبر از جهات متعدد شبیه مارکس است: همچون او پرورش یافته سنت فلسفی آلمان بود. مانند او تنوع مطالعاتی داشت و مانند او به سنت تاریخی آلمانی تعلق خاطر نشان می داد. اما آن چه وی را در مقابل مارکس می نشاند، جز موضع محافظه کارانه اش در عرصه سیاست، دو چیز بود: یکی مطالعه جدی در عرصه دین، و دیگری مخالفت با نگاه تک علّیتی به مسائل از جمله نقش عوامل مادی در مسائل معنوی. گستره مطالعات وبر، دقت نظر و نگاه آکادمیک او به نقش دین در جامعه، او را به یکی از بنیانگذاران جامعه شناسی دین بدل ساخته است. کتاب او «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» پاشنه اشیل اندیشه مارکس را درباره پیوند زیربنا و روبنا نشانه رفته است و با مطالعه ای تاریخی نشان داده است که درست برخلاف پندار مارکس در جایی می توان نشان داد که این آموزه های دینی است که شرائط اجتماعی و اقتصادی جامعه را تعیین می کند. البته نباید پنداشت که وبر یکسره منکر ماتریالیسم تاریخی است و هواخواه ایده آلیسم است و یا معتقد است که مارکس یکسره بر خطاست، بلکه می گوید که در این عرصه ها باید از ساده سازی پرهیز کرد و به دامن تعمیم های نادرست پناه نبرد.
مفاهیم عمده وبری
وبر از معدود متفکرانی است که هم گستره مطالعاتی وسیعی داشت و هم در حوزه های گوناگونی صاحب نظر بود. مهم ترین مفاهیمی که وبر به کار گرفت و آن ها را به میراث گذاشت، عبارتند از عقلانیت، بوروکراسی، کاریزما، و اخلاق پروتستانی(?).
در آثار وبر «عقلانیت» جایگاه خاصی دارد. عقلانیت از نظر وبر فرایندی است که دنیوی شدن همه ارزش ها را به دنبال دارد و گرچه در آغاز ابزاری در دست انسان برای تحولات اجتماعی او است، اما در نهایت بر انسان مدرن چیره می شود و او را اسیر خود می سازد. «بوروکراسی» در دیدگاه وبر معنایی مثبت دارد و محصول تأملات او در سفر به آمریکا است. تنها از طریق بوروکراسی امکان پدید آمدن سازمان اقتصادی نیرومندی فراهم است که مبتنی بر روابط شخصی نیست. اما این بوروکراسی دست آخر به قفسی آهنینی تبدیل می شود که انسان را در خود نگه می دارد. «کاریزما» ، یا «فره ایزدی »ویژگی برخی از رهبران است که به کمک آن و تنها با اتکا به اقتدار و مشروعیت شخصی خود می توانند بر توده ها حکومت کنند. کاریزما در برابر اقتدار مبتنی بر مشروعیت قانونی قرار می گیرد. از نظر وبر، رهبرِ دارای اقتدار کاریزماتیک می تواند توده ها را صرفا به دلیل داشتن صفات برجسته خود و آن حالتی که همگان را مجذوب یا مرعوب می خود می سازد، بسیج کند. آخرین موضوعی که وبر به آن پرداخت«نسبت اخلاق دینی و اقتصاد » بود. وی این طرح کلان را با ارائه مقاله دو قسمتی «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه» داری آغازید و آن را بعدها در بحث «اخلاق اقتصادی ادیان جهانی» دنبال کرد.
اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری (زمینه ها)
نگاهی به بستری که در آن اخلاق پروتستانی شکل گرفت نشان می دهد که این اثر چقدر با شرائط زمانه اش همخوان بود و چگونه می کوشید به پرسشی اساسی در عرصه جامعه شناسی،اقتصاد، علوم اجتماعی و تاریخ پاسخ دهد. دغدغه بسیاری از معاصران وبر بررسی نحوه شکل گیری و ماهیت سرمایه داری نوین بود. آنان شاهد پدیداری بودند که از نیمه قرن شانزدهم در پاره ای از کشورهای اروپایی مانند انگلیس و آلمان هویدا شده بود که نام «سرمایه داری» بر خود داشت. بی گمان مال دوستی و زراندوزی و تکاثر، ریشه در اعماق تاریخ دارد؛ بنابراین نمی توان به سادگی ریشه سرمایه داری را در عطش ثروت جست و باید برای آن منبع یا منابع دیگری یافت. به گفته خود وبر: «تکاپوی ثروت، جست و جوی منفعت، جست و جو به دنبال پول آن هم حداکثر ممکن پول، فی نفسه هیچ ربطی به سرمایه داری ندارد. چنین عطشی برای ثروت ممکن است در میان پیشخدمتان، پزشکان، درشکه چیان، هنرمندان، روسپیان، کارمندان فاسد، سربازان، دزدان، جنگجویان صلیبی، قماربازان و گدایان یافت شود» (?).
در هر حال مسئله پیدایش سرمایه داری در اوائل قرن بیستم در میان متفکران آلمانی مسئله ای محوری بود. این مسئله پرسش هایی از این دست را بر می انگیخت: ریشه های سرمایه داری چیست؟ چه نسبتی میان دین و سرمایه داری وجود دارد؟ و مشخصا چه نسبتی میان پروتستانتیسم و سرمایه داری می توان برقرار ساخت؟ پرسش اخیر از مدت ها پیش ذهن محققان را به خود مشغول داشته بود. آنان از سویی شاهد بالندگی کشورهای پیرو مذهب پروتستان مانند انگلیس و هلند بودند و از سویی می دیدند که کشورهای کاتولیک مانند ایتالیا و اسپانیا پس از آن شکوفایی اقتصادی در حال افول هستند. این مسئله موجب طرح این پرسش شده بود که آیا میان رشد سرمایه داری و نهضت اصلاح طلبی دینی در اروپا می توان رابطه ای برقرار ساخت.این مسئله که مذهب کاتولیک مانعی بر سر راه رشد سرمایه داری است، در رساله دکتری یکی از دانشجویان وبر به نام مارتین آفنباخر مطرح شد. وی در رساله «فرقه دینی و قشرهای اجتماعی: مطالعه ای درباب وضع اقتصادی کاتولیک ها و پروتستان های بادن» که در سال ????چاپ شد به این مسئله پرداخت. همچنین در سال ????زیمل کتابی به نام «فلسفه پول» منتشر کرد، که در آن به مسائلی اشاره کرد که بعدها وبر نیز در «اخلاق پروتستانی» خود به آن ها پرداخت. از این رو کسانی خواسته اند نتیجه بگیرند که خاستگاه و «ریشه بی واسطه بحث های وبر در باره روح سرمایه داری در آثار زیمل نهفته است. فصل سوم کتاب» فلسفه پول «شباهت شگرفی به بحث وبر در فصل دوم کتاب اخلاق پروتسانی دارد» (?).
همچنین ورنرسومبارت، سردبیر همکار وبر در «آرشیو علوم اجتماعی» ، کتاب «کاپیتالیسم مدرن» را در سال ????منتشر نمود و مدعی شد که سرمایه داری مدرن مرهون یهودیان است و آنان به دلیل ویژگی هایی مانند حقوق گرایی، عقل گرایی، صبور بودن، بیگانه بودن در جامعه و عدم امکان دست یابی به مناصب قدرت توانسته اند سرمایه داری را پدید آورند(?). مارکس نیز رشد سرمایه داری نوین را محصول تکامل ابزار تولید و تغییر شیوه تولیدی و به تبع آن مناسبات تولیدی دانسته بود. در چنین فضایی بود که «اخلاق پروتستانی» شکل گرفت.
وبر در این اثر، نخست تکلیف خود را با نگرش مارکسیستی به این قضیه روشن می سازد و ادعا می کند که پیدایش سرمایه داری با «تصور ساده لوحانه ماتریالیسم تاریخی » که «ایده ها » را «بازتاب» یا روبنای اوضاع اقتصادی تلقی می کند» قابل تبیین نیست(?). وی از واقعیتی شروع می کند: پاره ای از کشورهای مسیحی (پروتستان) اروپایی در مرحله پیشرفته سرمایه داری قرار دارند، در حالی که پاره ای دیگر از دیگر کشورهای مسیحی(کاتولیک) اروپایی از این نظر عقب افتاده اند. آیا این مسئله تصادفی است و یا می توان ادعا کرد که میان باورهای دینی و وضعیت اقتصادی، همبستگی مستقیمی برقرار است؟
وبر پژوهش خود را با طرح این سؤال می آغازد: «چگونه برخی باورهای مذهبی، پیدایش یک ذهنیت اقتصادی یا به عبارت دیگر«خلق و خوی» یک شکل اقتصادی را ایجاب کرده اند؟» (?). در حقیقت نقطه عزیمت وبر در این جا درست برخلاف تفسیر مارکس از مسئله است. مارکس شکل و بافت دین را بر اساس ساختار اقتصادی تبیین می کرد، اما وبر بر آن است که می توان راه دیگری پیمود و نشان داد که باورهای دینی می توانند ساختار اقتصادی را تعیین کنند. از این رو وبر در برابر ماتریالیسم تاریخی قرار می گیرد؛ بنابراین این اثر او را غالباً بیانیه ای بر ضد مارکس تلقی می کنند. اگر مقصود از این ادعا آن است که وی می خواسته است کاستی و ساده لوحی نظریه «زیربنا و روبنا» را نشان دهد، این تفسیر درست است. اما از این که از آن سر بام بغلتد و تفسیری یک سره ایده آلیستی از مسئله ارائه کند، می پرهیزد و ما را از این برداشت که وی خواسته است بگوید دین محرک اقتصاد است و بس، بر حذر می دارد. وی تنها خواسته است نشان دهد که دین و باورهای دینی- در کنار دیگر عوامل- تا چه اندازه می تواند در ساختار اقتصادی جامعه مؤثر واقع شود. از این رو وبر از نگرش تک علیتی به مسائل از هر نوع آن می پرهیزد و می خواهد سهم هر عامل را جداگانه بیان نماید: «باید خود را از این تصور که می توان نهضت اصلاح را نتیجه ضروری و تاریخی برخی دگرگونی های اقتصادی دانست، خلاص کرد…اما از سوی دیگر ما ابداً قصد نداریم مدعی این تز احمقانه و جزمی باشیم که معتقد است روح سرمایه داری… می توانست محصول برخی آثار نهضت اصلاح باشد» (?).وبر این فرض را پیش می کشد که میان اخلاقیات پروتستانی و پیدایش سرمایه داری نوین رابطه ای استوار و مستقیم وجود دارد و سپس برای اثبات این فرض، تحلیل مفصلی را ارائه می کند. وبر نخست مقصود خود را از سرمایه داری روشن می سازد. سرمایه داری، برخلاف تعاریف رایج، صرفاً به معنای ثروت اندوزی و حرص بی پایان برای کسب منفعت نیست، بلکه بر عکس، تلاشی است برای «رام کردن این غریزه غیر عقلانی و یا حداقل تعدیل آن» . از این منظر سرمایه داری: «مساوی است با جست وجوی منفعت از طریق فعالیتی مستمر، عقلانی و سرمایه دارانه در پی منفعتی همواره تجدید شونده، در پی سودآوری» (?). در نظام سرمایه داری کسب ثروت از راه های- حداقل از نظر صوری- مسالمت آمیز و در چهارچوب قوانین موضوعه خاصی حاصل می شود؛ از این رو این نظام از نظام های کسب ثروت از طریق غارت و چپاول متمایز می گردد.
چنین نظامی صرفاً بر اثر عطش طلا و فزون خواهی مادی شکل نمی گیرد؛ زیرا: «عطش طلا به قدمت تاریخ شناخته شده بشری است» (?). حال آن که این نظام پدیده ای نو ظهور است. برای این که چنین نظام سرمایه داری در جایی شکل بگیرد، بیش از آن که نیازمند عوامل و شرائط مادی باشد، خواستار روحیه و ذهنیتی است که استفاده از امکانات مادی را تشویق کند؛ پس نباید دنبال عوامل مادی و عینی رفت. سخن از انباشت سرمایه به مثابه مقدمه شکل گیری سرمایه داری و تحلیل انباشت بر اساس تجارت در قرون وسطی، مشکلی را حل نمی کند. باید ببینیم که چه شد که کسانی در پی تجارت و گسترش سرمایه خود برآمدند. به تعبیر وبر: مسئله بررسی نیروهای محرکه گسترش سرمایه داری جدید در وهله اول، مسئله منشأ کمیت سرمایه برای فعالیت سرمایه دارانه نیست، بلکه قبل از هر چیز مسئله رشد روح سرمایه داری می باشد »(??). بنابراین برای آن که دارای نظام سرمایه داری باشیم، مقدم بر آن باید روحیه آن پدید آمده باشد. اما این روحیه چیست؟
وبر با نقل قطعاتی از بنیامین فرانکلین، می کوشد این روحیه را نشان دهد. فرانکلین در کتاب های«اشاراتی ضروری به کسانی که می خواهند ثروتمند شوند» (????) و« اندرز به یک تاجر جوان »(????) توصیه هایی دارد که به خوبی روحی را که در پدید آمدن سرمایه داری نقش تعیین کننده ای داشته نشان می دهد. برخی از توصیه های او از این قرارند:« به خاطر داشته باش که وقت طلاست… به خاطر داشته باش که اعتبار طلاست… به خاطر داشته باش که پول از طبیعت مولد و زاینده ای برخوردار است. پول، پول تولید می کند و پول تولید شده به نوبه خود پول بیشتری تولید می کند و الی آخر…این ضرب المثل را به خاطر داشته باش که آدم خوش حساب شریک مال مردم است… مبادا آن چه را که داری مایملک خود حساب بدانی و متناسب با آن زندگی کنی…اگر به تدبیر و امانت مشهور باشی می توانی از شش پوند، سود صد پوند را به دست آوری… »(??).
جملات فوق ارزش کار، تلاش، خود داری از تنعم مادی و صرفه جویی و امانت داری و جلب اعتماد دیگران را، که اساس روحیه سرمایه داری را تشکیل می دهند، توصیه می کند. هنگامی که همه باور داشته باشند که وقت طلاست، پول، پول تولید می کند و همواره باید مراقب بود که اعتماد دیگران از ما سلب نشود، روحیه ای پدید می آید که در دراز مدت – در کنار دیگر عوامل مادی – سرمایه داری را پدید می آورد. گمان نرود که این توصیه ها را آدم های بی اخلاق و نزول خوار زالو صفت به کار بستند و سرمایه داری مدرن را ایجاد کردند. در حقیقت این نظام محصول تلاش مؤمنانی است که ریاضت کشی این جهانی را دنبال می کردند و با کوشش های شبانه روزی خود موجب پدید آمدن سرمایه داری شدند. وبر از ما می خواهد تا هنگام تحلیل ریشه سرمایه داری، خودمان را از مشاهدات و کلیشه های رایج در باره سرمایه داران معاصر فارغ سازیم. سرمایه داران امروز به هیچ روی نمونه های خوبی برای نشان دادن سرمایه داران اولیه نیستند. تنعم مادی و زندگی لوکس آنان و یا زیر پانهادن اصول اخلاقی هیچ نسبتی با سرمایه داران اولیه ندارد. از نظر وبر کسانی که سرمایه داری را بنا نهادند، به شدت دلبسته اصول دینی و پایبند مبانی ایمانی خود بودند و سخنان فرانکلین در حقیقت پژواک توصیه های اخلاقی لوتر و کالون است.گرچه در آیین کاتولیک کار و تلاش ارجمند دانسته می شد، کار تا جایی لازم است که شکم انسان را سیر کند و به او فرصت به جا آوردن تکالیف دینی را بدهد؛ بنابراین فراتر رفتن از این حد نه تنها اخلاقی نیست که موجب محروم شدن از رحمت الهی است:«جست و جوی منفعت مادی بیش از حد نیاز شخصی باید علامت بی بهره ماندن از رحمت الهی تلقی گردد »(??). این دیدگاه سنتی آیین کاتولیک بود. اما برای نخستین بار کار در آیین پروتستان ارزش بالاتری یافت. مفهوم Beruf آلمانی یا calling انگلیسی تنها گویای فعالیت مادی یا کار نبود، بلکه فراتر از آن، معنایی دینی و اخلاقی به خود گرفت. این مفهوم بیانگر کار به مثابه عالی ترین تکلیفی بود که فرد می توانست در حیات دنیوی به خود بگیرد. از این منظر حیات راهبانه، که در سنت مسیحی جایگاه والایی داشت، نه تنها از نظر خداوند بی ارزش تلقی می شد، بلکه نشان دهنده خود خواهی راهب و و بی توجهی به تکالیف اخلاقی او بود. کار فی نفسه و بدون توجه به نقش نیاززدایی آن، عبادت و عملی اخلاقی به شمار می رفت. از این رو مؤمنان و معتقدان به آیین پروتستان، و به خصوص پیروان کالون، مهم ترین تکلیف خود را فعالیت اقتصادی می دانستند و به این عرصه به مثابه میدان جهاد اخلاقی می نگریستند.
از سوی دیگر طبق آموزه«تقدیر»که در این آیین وجود داشت و هیچ کس نمی توانست به اتکای عمل دینی، خود را نجات یافته بداند و هیچ کس فرجام خود را نمی دانست، تلاش دیوانه واری برای آن صورت گرفت تا هر کس هر آن چه در توان دارد انجام دهد و تنها امید نجات را داشته باشد و یا فرض را بر نجات یافتگی خویش بگذارد. آموزه تقدیر نقش قاطعی در این زمینه ایفا کرد. مؤمنان که نگران آخرت خود بودند، یکسره به فعالیت اقتصادی روی آوردند و از سوی دیگر طبق دیگر آموزه های دینی خود دنیا و استفاده از نعمات و مواهب آن را شیطانی و اغواکننده شمردند. نتیجه این رهیافت، انباشت سرمایه و پدید آمدن سرمایه داری بود. به این ترتیب، سرمایه داری به وسیله مؤمنانی شکل گرفت که خود فقیرانه می زیستند و از هیچ یک از مواهب و دستاوردهای خود سودی نمی جستند. این محرومیت خود خواسته در کنار آن ثروت انبوه، بر اثر حرص و فزون خواهی نبود، بلکه نوعی عمل دینی و کنترل هوای نفس به شمار می رفت. بدین ترتیب، از نظر وبر، آیین پروتسان، بویژه شاخه کالونی آن، به دلیل تأکید بر کار به مثابه عالی ترین نشان برگزیدگی در این جهان و ترویج آموزه تقدیر و نکوهش دنیاگروی و «در دنیا بودن اما از دنیا نبودن »روحیه ای در میان مؤمنان و پیروان خود پدید آورد که پس از چند نسل سرمایه داری اولیه را ایجاد نمود. اگر امروزه می بینیم که کشورهای پروتسان مانند انگلیس و آلمان دارای نظام سرمایه داری پیشرفته هستند و کشورهای کاتولیکی چون اسپانیا و ایتالیا چنین نیستند، علت آن را باید نه در عوامل مادی بلکه در علت ذهنی یافت که در این جا عبارت است از ترویج زهد و ریاضت کشی این جهانی (Worldly asceticism) توسط آیین پروتسان به خصوص شاخه کالونی و زهد یا ریاضت کشی آن جهانی (Other Worldly asceticism) توسط آیین کاتولیک.
وبر با تحلیل تفهمی متون دینی کالونی ها در باره آموزه تقدیر و مقدس شمردن کار به این نتیجه می رسد. مقصود وی از تفهّم یا Verestehen آلمانی، کوشش برای فهم منطق درونی اعمال افراد است. این منطق، که میراث دیلتای بود و بر اساس تفکیک میان روش علوم طبیعی و انسانی قرار داشت، به محققان توصیه می کرد که:» باید خویشتن را به جای عامل یا عاملان در تاریخ یا جامعه گذاشت و به این وسیله عمل تاریخی یا اجتماعی را از درون احساس کرد»(??). این نگرش که به دست وبر در جامعه شناسی و فهم نقش اقتصادی دین به کار گرفته شد، وی را از پوزیتویست ها، که روش واحدی را برای همه علوم توصیه می کردند و به «مونیسم متدولوژیک » معتقد بودند و آرمانشان آن بود که روش همه علوم انسانی باید از روش علوم طبیعی تقلید شود، متمایز می ساخت. همچنین تحلیل وی، او را از نگرش مارکسیستی به مسئله دین دور می سازد. انگلس می گفت که بورژوازی نوپا نیازمند نقابی بود تا منویات اقتصادی او را بپوشاند و آیین پروتستان بهترین نقاب برای او به شمار می رفت. از این منظر انتخاب دین، عملی است آگاهانه و مسبوق به پاره ای محاسبات اقتصادی و عقلانی.
اما وبر ما را از این نگرش باز می دارد و معتقد است که:« اعتقاد ما آن نیست که طبیعت خاص هر دین، همانا «کارکرد» ساده موقعیت اجتماعی قشری است که از آن دین پیروی می کند، یا این که دین نماینده «ایدئولوژی» آن قشر است، یا «بازتاب» منافع مادی یا معنوی آن قشر به حساب می آید. برعکس به اعتقاد ما چنین برداشتی از این بحث ها به هیچ وجه درست نیست »(??). لذا به نظر می رسد ادعای کسانی که خواسته اند کار وی را تکمیل کار مارکس یا مشابه آن قلمداد کنند، پذیرفتنی نباشد. از منظر این کسان:« می توان بخشی از کار وبر را تلاش برای کامل کردن ماتریالسیم اقتصادی مارکس از طریق ماتریالیسم سیاسی و نظامی تلقی کرد. نگرش وبری نسبت به ساختارهای سیاسی به نگرش مارکسیسیتی نسبت به ساختارهای اقتصادی شباهت زیادی دارد» (??).
بررسی و تحلیل
انتشار«اخلاق پروتستانی»، بلافاصله موجی از موافقت ها و مخالفت ها بر انگیخت، که همچنان ادامه دارد. کسانی به دفاع از وبر برخاستند و کوشیدند برای نظریه او شواهد تازه تری دست و پاکنند. مخالفان نیز بیکار نماندند و بر آن شدند تا کاستی های روشی و یا تفسیر او را نشان دهند و حتی موارد خلافی را که از دید وبر پنهان مانده بود آشکار سازند. کسانی کار او را رد مستقیم دیدگاه مارکس دانستند و دیگران گفتتند که وی در حقیقت همکار خود، ورنر سومبارت، را که یهودیان را پدیدآوردندگان سرمایه داری نوین می دانست، هدف نقد خود ساخته است. برخی از معاصران وبر نظر او را مشتاقانه پذیرا شدند؛ برای مثال می توان از این کسان نام برد: ابرهارد گوتاین (متخصص تاریخ فرهنگی)، گرهارد فون شولتسه گاورنیتس (مورخ اقتصاد)، ویلیام کانینگهام (مورخ اقتصاد) و هانتس شوبرت (مؤرخ کلیسا). ارنست ترولچ همکار و متکلم آلمانی علاوه بر قبول نظر وبر برای آن شواهد دیگری ارائه کرد تا حدی که گاه این نظریه به عنوان نظریه وبر- ترولچ شناخته می شد.
اما مخالفان جدی وبر نیز دست از کار نکشیدند و به نقد او پرداختند. از میان مخالفت های متعدد می توان به موارد زیر اشاره کرد:
?. سومبارت که از نظر عده ای هدف وبر واقع شده بود، کوشید تحقیق خود را برای اثبات آن که یهودیان – نه به ادعای وبر کالونیست ها- پایه گذار سرمایه داری نوین هستند، گسترش دهد و به نتایج تازه تری دست یابد. وی در کتاب» یهود و حیات اقتصادی «مدعی شد که اخلاق اقتصادی آنان برگرفته از تعلیمات اخلاقی تلمود است. آنان با پیروی از آموزه های تلمود و در پی مهاجرت به نقاطی چون هلند، بذر سرمایه داری را در غرب پاشیدند. این نحو استدلال بعدها به وسیله دیگران از جمله برنتانو ادامه یافت و او مدعی شد که کاتولیک ها پس از دوران اصلاحات دست به مهاجرت زدند و در نتیجه سرمایه داری را پدید آوردند. راشفال در کتاب» کالونیسم و سرمایه داری «(????) وبر و ترولچ را نقد کرد و مدعی شد که پس از دوران اصلاحات، کاتولیک ها به نقاطی رفتند که کلیسا از دولت جدا بود و تسامح مذهبی بیشتری وجود داشت و توانستند موجد سرمایه داری شوند. بدین ترتیب، از نظر این منتقدان باید به نقش مهاجرت توجه جدی می شد، در حالی که وبر به آن توجهی نکرده بود.
?. نقد دیگر، انکار رابطه میان دین و اقتصاد بود. منتقدان می گفتند که وبر در تحلیل خود به خطا رفته است. از این منظر سرمایه داری بیش از آن که محصول ذهنیت دینی باشد، نتیجه تغییر مناسبات سیاسی و اجتماعی و ذهنیت عاملان سیاسی بود.
?. برنتانو پا را فراتر گذاشت و منابع و شواهد مورد استناد وبر را به نقد گرفت و مدعی شد که وبر دست به تفسیر دلبخواهی منابع خود زده است. برنتانو مدعی شد که کمتر کسی به اندازه کالون دشمن سرمایه داری بود و ارجاع به او و گفته هایش به عنوان محرک سرمایه داری خطاست. از این بالاتر وبر در فهم گفته های فرانکلین، که آن ها را به عنوان شاخص روحیه سرمایه داری قلمداد کرده بود، یکسره به خطا رفته است. از نظر برنتانو سخنان فرانکلین را با توجه به دیگر آثار او و نگرشی که وی داشت، باید فهمید. اگر این سخنان را در متن و بستری گسترده تر بخوانیم، آن گاه متوجه می شویم که فرانکلین این سخنان را به طنز گفته و قصد هجو روحیه سرمایه داران معاصر خود را داشته است(??). به عبارت دیگر، وی به سبک عبید زاکانی خواسته است سرمایه داران و اخلاقیات آنان را دست بیندازد.
?. همچنین برنتانو مدعی شد که مفهوم Beruf یا calling، برخلاف پندار وبر، ربطی به لوتر ندارد و به قدمت اصل مسیحیت است. این نقدی بود که بعدها به وسیله کسانی مانند رابرتسون دنبال شد. اگر این نقد درست باشد، در آن صورت اساس نظریه وبر فرو می ریزد؛ زیرا لوتر به این مفهوم چیزی نیفزوده بود که آن را به محرکی برای پدید آمدن سرمایه داری بدل کند.
?. منتقدان وبر کوشیدند تا از طریق نشان دادن نمونه خلاف، نظر او را ابطال کنند. اگر هر جا پروتستانیسم شکل گرفته باشد، سرمایه داری نیز ضرورتاً پدید خواهد آمد، تکلیف اسکاتلند پروتستان چه می شود؟ این مورد نقیض با ادعای وبر سازگار نبود.
?. سرانجام کسانی ادعا کردند که اطلاعات و آمارهایی که وبر برای اثبات جایگاه سرمایه داران پروتستان در آلمان و جاهای دیگر ارائه می کرد، گاه مخدوش و گاه گزینشی بودند و او آن ها را چنان بر می گزید تا با پیش فرض های او سازگار باشند. همچنین کسانی اصل روش او را به سؤال گرفتند و آن را نادرست و غیر موجه خواندند.بحث و گفتگو بر سر ارزش اخلاق پروتستانی همچنان ادامه دارد و همین برای نشان دادن ارزش آن بسنده است. کار وبر بی گمان کاری اصیل و شایان تحسین است. در زمانی که نگرش ماتریالیستی حرف آخر را می زد و پوزیتیویستها مدعی بودند که تنها روش علمی همان است که کپی روش علوم طبیعی باشد، وبر کوشید، بی توجه به حاکمیت برخی شیوه ها، به نتایجی تازه برسد و مسئله ای را که عده ای می پنداشتند پرونده اش برای همیشه بسته شده است، بگشاید. گفتنی است که وبر در این اثر در پی تحلیل ماهیت دین نبود، بلکه فقط می کوشید نسبت آن را با یکی از مسائل آن روز نشان دهد. قبول یا رد اثر او مسئله ای است و اعتراف به اصالت کارش مسئله ای دیگر است. این اثر پس از صد سال همچنان خواندنی و سرشار از نکات آموزنده است.
پی نوشت ها
?. ماکس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه: عباس منوچهری، مهرداد ترابی نژاد و مصطفی عمادزاده، انتشارات مولی، تهران: ،???? ص نوزده.
?. ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ،???? ص??.
?. غلام عباس توسلی، جامعه شناسی دینی، تهران: ،???? انتشارات سخن، ص???.
?. همان، ص???.
?. اخلاق پروتستان، ص??.
?. همان، ص??.
?. همان، ص??-??.
?. همان، ص??.
?. همان، ص??.
??. همان، ص??.
??. همان، ص??-??.
??. همان، ص??.
??. استوارت هیوز، آگاهی و جامعه ، ترجمه عزت الله فولادوند، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران: ،???? ص???.
??. ماکس وبر، دین قدرت و جامعه، ترجمه احمدتدین، انتشارات هرمس، تهران: ،???? ص ???.
??. همان، ص??.
.??.The Cambridge companion to weber,ed. By Stephen turner, Cambridge university press, 2000, p. ???.
??- ??. همان.
نویسنده : سید حسن اسلامی
اخلاق پروتستانی در صد سالگی
- آذر ۳۰, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 178 نفر
- برچسب ها : اخلاق پروتستاني, سرمايه داري, علوم اجتماعي, فرقه های سری, مسیحیت, نگرش ماترياليستي