بهمنظور شناخت کامل طبیعت زن نخست باید رابطه او را با زمان درک کنیم. درک زن از زمان، افکار و همچنین تصمیمگیریهای او دربارهی زمان در واقع گویای رازهایی دربارهی ذهن، فکر و قلب زنها است. احتمالاً پیش از این هیچ گاه به این موضوع فکر نکرده بودید .راستش خودم نیز قبلاً هیچ گاه به این موضوع نیاندیشیده بودم مگر هنگامی که تحقیقات خود را بهمنظور نگاشتن این مقاله آغاز کردم. در حین مصاحبه با زنها و جمع آوری پرسش نامههایی که آنها در این باره پر کرده بودند، بهتدریج الگویی برایم روشن شد. بهکرات دیده میشد که آنچه زنها از مردها میخواستند همواره بهنوعی به زمان مربوط میشد.
هر چه بیشتر به آن اندیشیدم بیشتر متوجه شدم که درواقع مسائل و موضوعات مربوط به زمان همواره در مرکزیت زندگی عشقی قرار دارند.چنانچه مخالفتها، برخوردها، درگیریها و نواحی تنشزای روابط صمیمی خود را معاینه و بررسی کنید خواهید دید که همگی بهنوعی به زمان مربوط میشوند. در زیر نمونههایی در این باره آورده شده است.
اختلاف مربوط به «دادن» زمان:
*اختلاف بر سر مقدار زمانی که با یکدیگر میگذرانید.
*اختلاف بر سر این موضوع که چه مقدار صرف زمان بهمنظور نزدیکی و صمیمت کافی و چه مقدار از آن اضافی است.
*اختلاف بر سر مقدار زمانی که با یکدیگر تماس دارید، تماسهای جنسی، اطلاع دادنها و…
*اختلاف بر سر مقدار زمانی که میخواهید جدا و تنها باشید.
*اختلاف بر سر عدم درک اهمیت گذران زمان خاص و ویژه با یکدیگر.
*اختلاف بر سر قولها و تعهدهای شما به دیگران، درست در هنگامی که باید وقت خود را نخست به نامزد/همسرتان اختصاص بدهید.
اختلاف مربوط به فراموش نکردن زمان:
*فراموش کردن انجام بهموقع بعضی کارها نظیر رزرو جا در رستوران، رساندن پیغامها و…
*نپرسیدن دربارهی اوقات و مناسبتهای مهم و خاص نظیر:ویزیت دکتر یا جلسهی اولیا و مربیان در مدرسهی فرزندان.
*خبر ندادن چیزی مهم که برنامهریزیها آینده را مختل میکند یا تحت تأثیر قرار میدهد. نظیر سفر به بیرون از شهر برای تعطیلات آخر هفته و حضور نیافتن در مراسم مذهبی.
اختلاف بر سر مقدم نشمردن زمان:
*دیر کردن
*پشت گوش انداختن انجام کارهایی که قول انجامشان را داده بودید.
*مهم نشمردن حادثه یا رویدادی که برای زنتان مهم است.
اختلافات مربوط به برنامه ریزی و مدیریت زمان:
*به تعویق انداختن برنامه ریزی تا آخرین لحظه.
*انتقاد از نامزد/همسرتان به این دلیل که همواره از قبل برای هر چیز برنامه ریزی میکند.
اختلاف بر سر بزرگداشت و جشن گرفتن زمان:
*اختلاف بر سر نحوهی جشن گرفتن مناسبتهای خاص
*اختلاف بر سر این که چیزی مناسبتی ویژه محسوب میشود و چه چیزی نه.
*فراموش کردن تولدها، سالگردها و…
آیا شما نیز مانند من از خواندن فهرستهای بالا تعجب کردید؟ یا هرگز فکر آن را هم نکرده بودید که چه میزان از درگیرها و اختلافات زناشویی مربوط به زمان است؟ هنگامی که به گذشته و روابط قبلی خود فکر میکنم، در مییابم که در واقع منبع و منشأ بسیاری از اختلافاتمان مسائل مربوط بهوقت و زمان است. نقطه نظرات مشابه از جانب دیگر
زنها نیز موجب شد تصمیم بگیرم که در همین ابتدا درباره زمان صحبت کنیم.
مردها و زنها، نقطه نظرات و احساسات بسیار متفاوتی نسبت به زمان دارند که این خود منشأ بسیاری از سوءتفاهمات همیشگی میان آنها بوده است.
برای زنها، زمان چیزی نیست که تنها جریان دارد یا ملاک اندازه گیری تجربهی زندگی ما باشد. زنها بسیار با زمان صمیمیاند و آن را محترم و حتی مقدس میشمارند.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
ارتباط زن با زمان، ارتباطی مقدس است.
چرا زنها این گونه هستند؟ این چیزی نیست که به ما آموزش داده شده باشد. ما زنها حتی خود نیز از این موضوع آگاه نیستیم. درست مانند عشق بهعنوان اولویت اول زنها، رابطهی مقدس با زمان نیز بخشی طبیعی و ذاتی از ماهیت و هویت ما زنهاست.
ارتباط صمیمی و نزدیک زنها با زمان در ساختار زیستی آنها برنامه ریزی شده است. در این اساسیترین سطح از موجودیت زنانه، زنها همواره به گونهای متفاوت از مردها با زمان ارتباط برقرار میکنند.
چرا که بدن ما از ریتمی ماهانه تبعیت میکند. از همان ابتدای بلوغ که عادت ماهانه دختران جوان آغاز میگردد، ما زنها گذر هر یک روز و هر یک هفته را به طرزی خودآگاه حس میکنیم. و منتظر آنیم تا دورهی بعد آغاز گردد. از همین جاست که ما زنها عادت شمارش خود را میآموزیم و هرگز آن را متوقف نمیکنیم. شمارش و «پاییدن» زمان در چرخههای دیگر زندگی ما نیز جریان دارد.برای نمونه هنگامی که حامله هستیم، روزها و ماهها را میشماریم تا کودکمان متولد شود، هنگامی که بچه داریم ساعتها را میشماریم تا به بچه شیر بدهیم. سپس بعدها نیز فواصل میان دکتر رفتنها، وعدههای غذایی و استحمام نوزاد.
حال بیایید به بعضی جلوهها و نمودهای ویژهی رفتار ما در ارتباط با زمان و نیز سوءتفاهمات و سوءبرداشتهای مردها از این گونه رفتارها نگاهی بیندازیم:
۱-زنها به طرزی طبیعی زمان سنج هستند.
زنها دوست دارند گذر زمان را ثبت کنند. کافی است از ما بپرسید که آخرین چک آپ دندانپزشکی دخترمان کی بود، آخرین بار که کودکمان را استحمام کردیم، آخرین بار که تلفنی به مادرمان صحبت کردیم، آخرین بار که موهایمان را کوتاه کردیم و آخرین بار که با همسرمان همبستر شدیم، کی بود تا زمان دقیق آن را به شما بگوییم.
مردها همیشه از این توانایی ما حیرت زدهاند و بیشتر به این دلیل از دست ما ناراحت میشوند. بهویژه هنگامی که اشتباهات آنها را تصحیح میکنیم!
برای نمونه زنی به همسرش میگوید:«مدتهاست به سینما نرفتهایم. دوست داریم این جمعه شب بچه را پیش کسی بگذاریم تا به سینما برویم.»
«منظورت چیه؟ همین چند هفته پیش سینما رفتیم!»
زن با اطمینان تمام پاسخ میدهد:«نه، چند هفته پیش نبود، بلکه دو ماه پیش بود! دقیقاً یادمه کی بود. درست بعد از شبی بود که پدر و مادرم برای عروسی دخترخالهام اومده بودند.»
با غرغر میگوید:«چه می دونم، هر وقت که بود»حال از این که بر او محرز شده است درست میگویید، جام زهر را مینوشد. اما هنوز از این که همسرش آن هم با آن درجه از دقت همه چیز را به یاد دارد، ناراحت است. دقت، و حساسیت بالای زنها نسبت به گذر زمان از راههای گوناگون خود را ظاهر میسازد.
*زنها حساب کارهایی را با دقت نگه میدارند که مردها دوست ندارند به آنها در این باره یادآوری شود.
مثال:
«سه هفته است به مادرت زنگ نزدهای»
«از آخرین باری که چمنها را کوتاه کردی یک ماه گذشته است»
«پنج روز پیش قرار بود این جعبه رو برای برادرت ببری.»
*زنها همیشه حساب دقیق قولهای همسرشان را دارند.
مثال:«گفته بودی این هفته درباره گل و گل کاری حیاط باهم صحبت میکنیم. جعبه هم تموم شد اما هنوز هیچ حرفی دربارهاش نزدهایم.»
«چرا این قدر دیر کردی. گفته بودی ساعت شش میآیی خونه تا قبل از رفتن به تئاتر شاممون رو بخوریم. الآن تقریباً دیگه ساعت هفت شده!»
«گفته بودی تا برسی زنگ میزنی. اما تا دیر وقت هم زنگ نزدی.»
*زنها حساب زمانها و مناسبتهای رمانتیک را همیشه دارند.
مثال:
«از آخرین باری که دربارهی رابطه و همچنین تعهداتمون در قبال یکدیگر برای آینده صحبت کردیم، ماهها میگذرد.»
«پنج هفته است که یک بار هم با هم مهرورزی نکردهایم.»
«تنها وقتی که یک کارت رمانتیک به من میدهی سالی یکبار، اونم روز سالگرد ازدواجمون!»
*زنها نسبت به ریتمها و الگوهای گذشت زمان خودآگاه هستند
مشاهده کردهام از آن جا که زنها در کل توجه بیشتری به زمان از خود نشان میدهند ، لذا ریتمها و الگوهایی را تشخیص میدهند که بهطور معمول مردها از آن غافل هستند. ما زنها رفتارها یا تجربیات و رویدادهایی را که تکرار میشوند، میبینیم. این در حالی است که مردها اغلب نمیتوانند این وقایع و رویدادها را از نظر زمان به هم ربط دهند.
برای نمونه:
جمعه شب است و شوهرتان رابرت، بعد از ظهر را با هم اتاقی قدیم زمان دانشگاه خود، فرانک میگذراند. از ماهها قبل از چنین شبی میترسیدید.زیرا ظاهراً هر بار که رابرت و فرانک، یکدیگر را میبینند، بعد از آن فوراً دعوایی بین شما و رابرت درمی گیرد. این حادثه بارها و بارها اتفاق افتاده است و امشب امیدوارید تا بلکه معجزهای جلو آن را بگیرد.
ساعت تقریباً دو بعد از نیمه شب است که رابرت به خانه میرسد. همین که وارد اتاق خواب میشود به او میگویید: «سلام عزیزم حتماً بهتون خوش گذشته که تا این وقت بیرون بودید، نه؟»
رابرت جواب میدهد: «تا همین الان داشتی به ساعت نگاه میکردی؟»
پیش خودتان میگویید: «بفرما، شروع شد.» سعی میکنید با دوستانهترین لحن ممکن پاسخ دهید: «نه، اصلاً به ساعت نگاه نمیکردم. فقط در باره زمان صحبتی کردم.»
رابرت از کوره در میرود: «مثل این که بزرگ شدهام و میدانم که چگونه از خودم مراقبت کنم.»
«می دونی رابرت، مجبور نیستی اینجوری با من حرف بزنی. چرا دعوا داری؟ هر وقت که با فرانک بیرون میری. اینجوری میآیی خونه و با دنیا سر دعوا داری»
رابرت با تأکید میگوید: «نه اصلاً هم این جوری نیست. تو از این ناراحتی که من تا دیروقت بیرون بودم.»
جواب میدهید: نه، از این که دیر کردی ناراحت نیستم. از این ناراحتم که هر وقت فرانک را میبینی روزها بداخلاق و اخمویی. اگه دقیقترش را بخواهید، چهار بار آخری که با فرانک بودی، هر چهار بار وقتی رسیدی خونه دعوا کردیم.»
رابرت با عصبانیت میگوید: «تو دیگه کی هستی. CIA؟»
دینامیسم فوق را با تفاوتهایی جزئی بارها و بارها از زن و مردها شنیدهام. هنگامی که زنها روابطی علی ـ معلولی و تکرار شونده را تشخیص میدهند، اغلب مردها آن را قبول ندارند. برای نمونه:
*پدرها معمولاً متوجه نمیشوند که هر وقت مثلاً پسر کوچکشان به خانهی یکی از دوستانش میرود، عصبانی و پرخاشگر به خانه برمی گردد و هنگامی که مادر این موضوع را با شوهرش در میان میگذارد مرد در پاسخ میگوید: «پسرها اینجوریاند دیگه!» و از زن به این دلیل که بیش از حد پسرشان را «تیتیش مامانی» بار میآورد انتقاد میکنند.
*مردی قبول ندارد که هر بار با فرا رسیدن سالگرد فوت پدرش افسرده میشود و در خود فرو میرود.هنگامی که زن احتمال میدهد که ممکن است رابطهای میان این دو حادثه وجود داشته باشد، مرد آن را نمیپذیرد. و زن را متهم میکند که بیش از حد مسائل را به هم ربط میدهد و از کاه کوه میسازد.
سوءبرداشت مردها
بیشتر اوقاتی که زنها حساب زمان را دارند، مردها دچار سوءتفاهم میشوند و چنین برداشت میکنند که ما زنها به آنها گیر میدهیم و عصبی، دعوایی، کنترل گر و سلطه جو هستیم.دست آخر نتیجه این میشود که احساس میکنید، شما را زیر نظر گرفتهاند، کنترل کردهاند، به شما امر و نهی کردهاند، سرکوفتتان زدهاند و جاسوسیتان را میکنند.
زنها از این برخورد عکسالعمل مردها میرنجند و احساس میکنند نیت آنها را بد تعبیر کردهاند.در این گونه مواقع ما پیش خودمان فکر میکنیم: «من فقط میخواستم کمک کرده باشم» و حقیقت نیز همین است:مردان عزیز»به یاد داشته باشید که ما اصلاً سعی در کنترل شما نداریم و نمیخواهیم در حق شما «مادری» کنیم، گرچه ممکن است ظاهراً چنین برداشت شود. اما ما فقط فکر میکنیم که انجام وظیفه کردهایم. درست به همان طریق که حساب غذا خوردن بچه، یا زمان شستشوی لباسهای چرک یا پرداخت قسطها را داریم به همان اندازه نیز به شما دقت و توجه داریم.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
زنها از آن رو حساب زمان را دارند که میخواهند مفید و کمک کار باشند، نه به این دلیل که میخواهند شما را کنترل کنند و به پر و پای شما بپیچند.
به عبارت دیگر زنها تنها به این دلیل به زمان توجه دارند که ساختارشان این گونه است وگرنه به زمان حتی فکر هم نمیکنند.
۲-احساس و ادراک زنها از زمان با مردها متفاوت است.
*نامزدتان به گوشه دیگری از کشور نقل مکان کرده است، لذا برای ارتباط با او فقط به تلفن متکی هستید.چندین روز گذشته است و خبری از او ندارید. نهایتاً به شما زنگ میزند. میپرسید:
«این همه مدت کجا بودی؟»
پاسخ میدهند:«منظورت چیه؟»
با صدایی ناراحت میگویید:«یک بار هم به من زنگی نزدی»
با حالتی تدافعی جواب میدهد، «همین جمعه پیش با هم حرف زدیم»
«من هم همینو میگم. سه روز کامله با هم یک بار هم حرف نزدیم.»
میگوید:«نمیفهمم.آره، فقط سه روزه مگه اشکالی داره؟»
*ساعت یک بعد از ظهر جمعه شوهرتان برای انجام چند کار کوچک بیرون میرود.ساعتها میگذرند اما از او خبری نمیشود. وقت شام میرسد و او هنوز به خانه نیامده است. بالاخره ساعت هفت سروکلهاش پیدا میشود.
از او میپرسید:«می دونی ساعت چند است؟ شش ساعت است که رفتی!»
جواب میدهد:«اُه، خدای من، اصلاً متوجه نشدم. خیلی کار داشتم.»
«اما تو گفتی فقط چند کار کوچک داری. فکر کردم حتماً هوا تاریک نشده برمی گردی.»
مثل فراموشکارها جواب میدهد: «فکر کنم متوجه گذشت زمان نشده بودم. اصلاً به نظر نمیآمد شش ساعت گذشته باشد.»
«داری ماست مالی میکنی. چرا حداقل بهم زنگ نزدی؟»
در حالی که گیج شده است میپرسد: «چرا باید زنگ میزدم؟ بالاخره که میومدم خونه!»
هر دوی این مثالها یک چیز را به تصویر میکشند، تجربه و ادراک زنها از گذشت زمان با مردها متفاوت است. بعد از گذشت سالیان و تجارب شخصی بسیار، به این نظریه رسیدهام که زنها هر واحد زمانی را طولانیتر از مردها احساس میکنند. درست مانند سالهای زندگی سگ و سالهای زندگی ما انسانها.
طبق نظر دامپزشکان یک «سال سگی» هفت برابر بیشتر از یک سال انسانی است! درست به طرز مشابهی من نیز عقیده دارم که زمان مؤنث بسیار طولانیتر از زمان مذکر است. من و یکی از دوستانم تقریبی محاسبه کردهایم که البته این محاسبهمان پایه و اساسی علمی و ریاضی ندارد!… یک ساعت مردانه معادل ده ساعت زنانه و از آنجا نیز یک روز مردانه معادل ده روز زنانه میباشد.همین طور الی آخر.
آیا این واقعیت بیان کنندهی پدیدهای نیست که بهکرات در روابط خود شاهد آن بودهایم؟ این حقیقت که در بسیاری از موارد، مردها احساس میکنند که هیچ زمانی نگذشته است، اما احساس زنها این است که زمان نسبتاً زیادی گذشته است. به عقیده من دلیل این واقعیت آن است که:
زمان برای مردها آب میرود در حالی که برای زنها کش میآید!
نمونههای پیش نمونههایی مطلوب محسوب میشوند. ـ زنی احساس میکرد که سه روز بدون صحبت کردن با نامزدش یک عمر گذشته است در حالی که از دید مرد فقط سه روز گذشته بود. برای زن، زمان خاصیت کشسانی داشته و طولانیتر شده بود. در حالی که برای مرد، برعکس بود. در نمونهی مربوط به مردی که برای انجام کارهایی بیرون رفته بود، شش ساعت واقعاً سریع گذشته بود، درحالیکه همین زمان برای همسرش بسیار طولانیتر میآمد.
شاید این بدان دلیل بوده که زن انتظار داشته است همسرش زودتر برگردد. این در حالی بود که برای شوهرش مدت زیادی نگذشته بود.
بعضی کلمات و واژههایی که مردها به کار میبرند بهخوبی مؤید نوع ادراک آب رفتهی آنها از زمان میباشد. برای نمونه عبارت:«همین چند وقت پییش» در لغتنامهی مردها میتواند لحظهای پیش، چند دقیقه پیش یا چند سال پیش معنا شود، بهعنوان مثال:
«همین چند وقت پیش یه فرش نو نخریدیم؟» (پنج سال پیش)
«مادرت همین چند وقت پیش نبود که به دیدنمون آمد؟» (سه ماه پیش)
«فکر میکنم همین چند وقت پیش بود که دربارهاش حرف زدیم» (شش هفته پیش)
«همین چند وقت پیش نبود که اوقات رمانتیک و صمیمیای را با هم گذراندیم؟» (سه هفته پیش)
کلمهی «زیاد»در لغتنامه مردها برای توصیف مقادیری بین «قابل ملاحظه و چشمگیر» و «قابل چشم پوشی و صرفنظر» به کار میرود. بهعنوان مثال:
«فکر میکنم این اواخر وقت زیادی را صرف کار بر روی روابطمان کردیم.» (یک جلسه مشاوره نزد روانکاو و یک نشست طولانی بین خودمان در طی سه ماه گذشته)
«فکر میکنم در تعریف و تحسین تو پیشرفت زیادی کردهام، این طور نیست؟» (دو بار تحسین در طی دو هفته)
«چرا اینقدر شکایت میکنی. من که هر وقت به مسافرت میرم خیلی به تو زنگ میزنم» (روزی یک بار. تازه آن هم اگه زن خیلی خوشبختی باشد)
چرا ادراک مردها و زنها نسبت به زمان تا بدین حد متفاوت است؟
ظاهراً چنین به نظر میرسد که مردها بیشتر از زنها در لحظهی اکنون حضور داشته باشند. در حالی که زنها بیشتر خود را در امتداد آینده بسط میدهند.
ارتباط مرد با عشق و زمان فوریتر یا لحظهایتر و آنیتر است.
ارتباط زن با عشق و زمان بسط داده شده تر و تعمیم یافته تر است.
البته این اصل و قاعده دربارهی تمامی جنبههای دیگر زندگی ما مردها و زنها صدق نمیکند. واضح است که مردها دید و نگرش بسط داده شده تر و تعمیم یافته تری نسبت به شغل و حرفهی خود دارند. اما در خصوص عشق، صمیمیت و موضوعات مشابه توصیفهای قبل، دقیق و معتبر به نظر میرسند.
نتیجه و حاصل این دو رویکرد و نگرش متفاوت و گوناگون نسبت به زمان سوءتفاهمات و احساسات منفی است که در روابط خود تجربه میکنیم.
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
هنگامی که به نظر میرسد از مقدار زمانی که از حادثهی به خصوصی گذشته است غافل هستید و بهطور مثال دقیقاً نمیدانید که از آخرین باری که با هم صحبت کردیم یا با هم صمیمی بودم یا… چه قدر گذشته است ما زنها میرنجیم و احساس میکنیم که شما ما را دوست ندارید.
طبیعی است سهل انگاری و عدم توجه و دقت کافی از ناحیهی مردان نسبت به زمان، توسط زنان عدم توجه یا فقدان تعهد معنا شود. جملات زیر گفتههای زنان است که پیش از نگاشتن این مقاله با آنها مصاحبه کردهام:
«چطوری می تونست سه روز پیاپی به من زنگ نزند، اگه واقعاً منو دوست داشت؟»
«چرا یادش نبود که به من زنگ بزنه و بگه که رسیده وقتی میدونه که من این قدر نگران میشم؟ آیا معنایش این نیست که اصلاً به فکر من نیست؟»
«هفتهها از آخرین باری که با هم رمانتیک بودیم گذشته، اما اون می گه که هنوز خیلی زوده دوباره این کار رو بکنیم. شاید اصلاً نمیخواد به من نزدیک باشه.»
«همیشه دوست دارم هر وقت که ممکن باشه با نامزدم باشم. اما او روزها میزاره میره دنبال شغل و کارش و اصلاً یادش نمیاد که چند روز گذشته. احساس میکنم برای او مهم نیستم»
مردان عزیز، در این جا هرگز قصدم این نسبت که بگویم ما زنها برای شما مهم نیستیم.زیرا میدانم که هستیم! اما فقط ممکن است متوجه نباشید که برخورد غیر جدی و «شانسی» شما نسبت به زمان، چه احساس بدی به ما زنها میدهد. قانون ده به یک را همواره به یاد داشته باشید. چنانچه یک روز به ما زنگ نزده باشید بر ما ده روز گذشته است. چنانچه دو هفته بدون بچهها و مزاحمتهای دیگر با هم، تنها و رمانتیک نبوده باشم، بر ما بیست هفته گذشته است. البته این قانون از طرف دیگر نیز همچنان صادق است. بدین معنا که چنانچه فقط یک ماه است که با زنی ملاقات کردهاید، ممکن است طوری رفتار کنید که گویی ده ماه است با او آشنا شدهاید و از این که این قدر سریع همه چیز را جدی گرفته است تعجب کنید!
شخصاً فکر نمیکنم مردها و زنها این نگرش خود نسبت به زمان را هرگز تغییر بدهند، گرچه چنانچه مایلید زن خود را خوشحال کنید، میتوانید توصیههای زیر را بیازمایید:
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
۱-دوست داریم بدانید و متوجه باشید که زمان را هر گونه که تجربه میکنید، برای ما بهمراتب طولانیتر گذشته است.
۲-به یاد داشته باشید بسیار دوست داریم گاهی اوقات نیز کارها را زودتر از آنچه همیشه انجام میدادید، انجام دهید. کارهایی از قبیل:
*زودتر و بیشتر از آنچه ضروری میدانید به ما زنگ بزنید.
*قبل از انقضاء مهلت اعتبار اوقات خاص و ویژه نسبت به تجدید آنها اقدام کنید!
*دفعات بیشتری در روز از ما تعریف کنید و بگویید که ما را دوست دارید.
*سعی کنید زمان بیشتری از آنچه بهطور معمول لازم میبینید صرف صمیمیت و نزدیکی به ما بکنید.
*یک راه ساده برای اجرای این مهم آن است که هر گونه ابراز عشق و صمیمیت را تقریباً دو برابر حد معمول و قبلی انجام دهید. این بدان معناست که دو برابر مقادیر قبلی زنگ بزنید، قرار ملاقات ترتیب دهید، تعریف و تحسین کنید، صمیمی باشید و… برای نمونه: چنانچه روزی یک بار به نامزدتان زنگ میزدید، از این به بعد روزی دو بار این کار را انجام دهید. چنانچه بهطور معمول و ماهی یک بار با همسرتان غروبی شاعرانه و رمانتیک ترتیب میدهید آن را ماهی دو بار تکرار کنید.
البته هیچ اشکالی ندارد حتی اگر بیش از آنچه درباره آن صحبت کردم از خود مایه بگذارید. مطمئن باشید نامزد/همسرتان را با این کار عصبانی نخواهید کرد، بلکه از این که چگونه این سرمایه گذاری کوچک از وقت و تلاش بیشتر موجبات رضایت خاطر و خوشحالی و خوش اخلاقی بیشتر نامزد/همسرتان را فراهم خواهد آورد، تعجب خواهید کرد!
۳-زنها چرخههای زمان را با جشن گرفتن مناسبتهای ویژه گرامی میدارند.
باربارا دی آنجلیس: از زمانی که خود را میشناسم، مادرم همیشه یک دفترچهی کوچک همراه داشت که تاریخ مناسبتهای ویژه را در آن یادداشت کرده بود. تولدها و سالگردهای مهم دوستان و اعضای خانواده خودمان. هفتهای نبود که مادرم کارت تبریکی نفرستد. بیشتر این کارتها را به کسانی فرستاده میشدند که مادرم مدتها آنها را ندیده بود.اما با این حال با فرستادن کارت و ابراز عشق خود به آنها چرخه زمان را برایشان جشن میگرفت.
مطمئنم بسیاری از شما مادرهایی دارید که این گونه هستند. زنها همه همینطورند. من نیز این چیز را از مادر خود آموختهام و همواره جعبههای زیادی پر از کارت تبریک ویژه مناسبتهای مختلف آماده دارم تا این مناسبتها را گرامی بدارم. از خود بپرسید: کدامیک از شما پدرهایی دارید که این گونه باشند. کدام یک از شما مردها که الآن در حال مطالعهی این مقاله هستید تولدها و سالگرد ازدواج دوستان و آشنایان را به یاد دارید و آنها را نیز جشن میگیرید؟
به یاد داشته باشید زنها همیشه حساب زمان را دارند و بهطور معمول نسبت به چرخههای زمانی خود آگاهتر هستند. زنها ارتباط مقدس خود با زمان را با بزرگداشت و گرامی داشتن این چرخهها و با جشن گرفتن آنها ابراز میدارند. زنها این کار را با خوشحالی و هیجان تمام انجام میدهند درحالیکه حتی بااحساسترین مردها نیز نمیتوانند درک کنند که چرا ما زنها مناسبتهای ویژه را تا بدین حد گرامی میداریم.
برای نمونه: جولیا و اَدم را در نظر بگیرید. این دو در یک کلاس یوگا برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کردند و فوراً به هم علاقهمند شدند. جولیا از دیدن اَدم به وجد آمده بود و امیدوار بود یک روز با هم ازدواج کنند. یک ماه گذشت. یک شب هنگامی که اَدم به دنبال جولیا آمده بود تا برای شام بیرون بروند، جولیا کارتی را به اَدم داد.
اَدم با لبخندی پرسید: این چیست؟»
جولیا در حالی که بازوی اَدم را فشار میداد گفت:«باز کن تا بفهمی»
اَدم پاکت را باز کرد و کارتی را در آن دید که روی آن نوشته شده بود، «ماه گرد آشناییمان مبارک» اَدم البته کمی گیج شده بود، اما جولیا فوراً توضیح داد: «درست یک ماه پیش در چنین روزی یعنی دوازدهم مارس یکدیگر را در کلاس یوگا برای اولین بار ملاقات کردیم!!»
اَدم با خنده گفت: «تو واقعاً خیلی رمانتیک هستی.»
ماهها گذشت و اَدم و جولیا به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر میشدند. دوازدهم هر ماه جولیا کارت یا هدیهی کوچکی به اَدم میداد. بهزودی سالگرد آشناییشان را نیز جشن گرفتند.
چهار هفته بعد جولیا کارتی را با خنده به اَدم نشان داد که روی آن نوشته شده بود: «آشناییمان مبارک!» اَدم گفت:«عزیزم، متشکرم. اما همین یک ماه پیش نبود که سالگرد آشناییمان را جشن گرفتیم؟»
جولیا پاسخ داد: «بله همین طور است. اما هنوز هم میتوانیم ماه گرد ازدواجمان را نیز جشن بگیریم. این طور نیست؟»
اَدم در حالی که کاملاً گیج و ناامید شده بود گفت: «فکر میکنم بعد از اینکه سالگرد آشناییمان را جشن گرفتیم دیگر نیازی نیست ماه گردها را هم جشن بگیریم».
هنگامی که این داستان را در سمینارهایم با مردان و زنان شرکت کننده در میان میگذارم، عکسالعملهای متفاوتی از آنان سر میزند. زنها همگی جولیا را خوب درک میکردند. میگفتند: «فکر میکنم جولیا خیلی شیرین و مهربان و با احساس است که هر ماه روز آشناییشان را به یاد دارد» همگی متفقالقول بودند که اَدم کمی بیاحساس بوده که فکر میکرده دیگر مجبور نیستند ماه گردها را هم به یاد داشته باشند، گویی یک کار یا وظیفه است. گرچه مردها نظر دیگری داشتند. میگفتند: «حق با اَدم است. یکبار در سال کافی است.»
سالی یک بار کافی است؟ این فکر برای اکثر زنها قابل قبول نبود. ما زنها همه جا به دنبال فرصتهایی میگردیم تا مناسبتهای خاص را جشن بگیرم. مثالهای زیر تنها نمونههای کوچکی هستند:
«شش هفته پیش در چنین روزی برای اولین بار گفتیم یکدیگر را دوست داریم.»
«سه ماه پیش برای اولین بار به خانه ما آمدید»
«یک ماه پیش درست در همین روز ازدواج کردیم.»
آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند:
جشن گرفتن چرخههای زمانی و مناسبتهای ویژه یکی از راههایی است که زنها با آن خوشبختی و رشد نهال عشق و ازدواجشان را گرامی میدارند.
هنگامی که لحظهای میایستم و یاد و خاطرهی زمانی را در ذهن خود زنده میکنم که کسی را برای اولین بار ملاقات کرده یا به مرد زندگیام عشق ورزیدهام یا سفری معنوی را آغاز کردهام یا عادت بدی را ترک کردهام در واقع زمان را گرامی نداشتهام، بلکه خود و رشد خود را گرامی داشتهام.
هنگامی که جولیا ماه گردهای آشناییاش با اَدم را گرامی میدارد، در واقع رشد عشق میان خود و اَدم را گرامی داشته است. هنگامی که زنی میخواهد لحظات ویژهای را برای سالگرد ازدواج خود با شوهرش ترتیب دهد، در واقع میخواهد بگوید، «دوست دارم تلاشی بیوقفهای را که برای با هم بودن و با هم ماندن کردهایم، گرامی بداریم.میخواهم عشقمان را جشن بگیریم.»
سوءتعبیر مردها:در مصاحبههایم با زنها جملاتی نظیر جملات زیر را از آنان شنیدم:
«نامزدم فکر میکند، من احمق هستم که این قدر به فکر مناسبتهای خاص هستم.به من میگوید این عادتم موجب میشود در نظر او یک دختربچهی کوچک جلوه کنم که این قدر به یاد جشن تولدها، تعطیلات و سالگردها هستم و این واقعاً دلم را میشکند»
«احساس میکنم شوهرم این عادت مرا فقط تحمل میکند و از آن لذتی نمیبرد. او مرد خوبی است و همیشه میگذارد این کارها را انجام دهیم، زیرا میداند برای من مهم است.اما میدانم تمام مدت ثانیه شماری میکند تا همه چیز تمام شود. کاشکی درک میکرد که برای ثبات عشق میان ما این چیزها تا چه حد اهمیت دارد.»
«شوهرم فکر میکند الکی همه چیز را بزرگ میکنم. به او توضیح میدهم که وقت سالگرد ازدواجمان را جشن میگیریم، در واقع تعهدمان به یکدیگر را تجدید کردهایم و این بهراستی مهم است.»
«هنگامی که نامزدم مناسبتی را فراموش میکند، احساس میکنم برایم اهمیتی قائل نیست. او همیشه چیزهای مهم را در حافظهی خود ثبت میکند. پس وقتی چیزی را به یاد نمیآورد به این معناست که برایش مهم نیست.»
آنچه زنها میخواهند در این باره به مردها بگویند این است:
آن گونه که ما زنها وقایع و مناسبتهای مهم را به خاطر میسپاریم درست شبیه این عادت مردهاست که همیشه موجودی حساب جاری خود را بررسی میکنند. یا قد پسرشان را همیشه روی دیوار نشان میکنند تا رشد او را اندازه بگیرند یا جمع آوری ته بلیتهای مسابقات فوتبالی که تماشا کردهاند.
اینها همگی روشهایی هستند که مردها توسط آن حساب چیزهایی را که برایشان ارزشمند هستند پیش خودشان نگه میدارند. به طرز مشابهی زنها نیز همیشه حساب عشق و صمیمیت را دارند، زیرا اینها همان چیزهایی هستند که برای ما مهمترند.
آنچه زنها دوست دارند مردها انجام دهند:
*بهجای آن که گرامی داشت وقایع و مناسبتهای ویژه از جانب ما زنها را احمقانه فرض کنید، دوست داریم به خاطر این که با زنی هستید که به این قبیل چیزها اهمیت میدهد و حضور شما را در زندیگی خود گرامی میدارد، خوشحال باشید.
*دوست داریم شما نیز مناسبتهای ویژه را به خاطر داشته باشید و برای گرامیداشت و جشن گرفتن آنها برنامه ریزی کنید. به خود اجازه دهید تا خلاق باشید و ببینید که تنها بر تمرکز به عشق و بزرگداشت آن احساس عشق بیشتری در خود خواهید کرد. این رازی است که زنها همواره در طول تاریخ از آن آگاه بودهاند. مطمئن باشید نامزد/همسرتان از این که شما نیز شروع کننده باشید به وجد خواهد آمد و امتیاز زیادی را برای شما منظور خواهد کرد!
۴-زنها تقدس زمان را با جشن گرفتن چرخههای روزانه نیز جشن میگیرند.
بهتازگی به یکی از دوستانم زنگ زدم که بیش از هفتاد سال سن داشت و بیش از پنجاه سال است که ازدواج کرده است. هنگامی که گوشی را برداشت، سریعاً حس کردم که اتفاقی افتاده است.
از او پرسیدم: «لویس، صدات خیلی گرفته و ناراحته. چه اتفاقی افتاده؟»
پاسخ داد:«هربرت»
«اوه، خدای من، مریض شده!»
با صدایی بهمراتب بدتر پاسخ داد: «نه مریض نشده»
«خب، پس چی شده؟»
«رفته بیرون چند تا کار انجام بده اما یادش رفت از من خداحافظی کنه!»
در حین این که داشتم به صحبتهای او گوش میدادم. پیش خودم فکر میکردم: «مهم نیست چند ساله هستیم. اما همیشه همان موضوعات و مسائل همیشگی را با مردها داریم! کاملاً درک میکردم لویس چه احساسی دار. صدها بار خودم هم مانند بسیاری از زنهای دیگر چنین احساساتی را تجربه کرده بودم. تفاوتی نمیکند خداحافظی نکردن باشد یا صبح به خیر نگفتن. هر دوی اینها این احساس را به زن میدهند که برای شوهرشان عادی شدهاند.
مردان عزیز: «لازم است بدانید دربارهی این موضوع در پرسشنامههایی که زنها پر کرده بودند، بیش از هر چیز دیگری صحبت شده بود. شاید در تمامی آنها قید کرده بودند که اهمیت دادن به این چرخههای روزانه نیز تا چه حد برایشان مهم است و هنگامی که مردها توجهی به چنین چرخههایی ندارند تا چه حد میرنجند.
داستان زنی را که شوهرش به مسافرت شغلی رفته و فراموش کرده بود که شب، پیش از خواب یا صبح پس از بیدار شدن به او زنگ بزند، هنوز به یاد دارید؟ این داستان را برای بسیاری از مردها تعریف کردم و پاسخهایی نظیر پاسخهای زیر را شنیدم:
«نمیتونم بفهمم، مگر چه اهمیتی دارد. بالاخره که به او زنگ زده است. این طور نیست؟»
«اگه اشتباه نکنم مثل این که اون مرد یک غل و زنجیر با یک گوی سنگین به پاش بسته شده!»
«چه تفاوتی می کنه که صبح اول وقت زنگ زده باشه یا یه خورده بعدش. واقعاً نمیفهمم.»
تمامی زنهایی که داستان فوق را خوانده بودند، مصرانه از من خواهش میکردند که حتماً آن را توضیح دهم زیرا حاوی نکتهای بسیار مهم دربارهی زنهاست که دوست داند مردها حتماً بدانند.
آنچه زنها دوست دارند مردها انجام دهند:
صبح به خیر بگویید.
هنگامی که صبح در بستر از خواب بیدار میشوید، به همسرتان صبح به خیر بگویید، او را در آغوش بگیرید و سپس ببوسید. این کارها را با شتاب و برای «از سر باز کردن» نکنید، بلکه از آن لذت ببرید. گویی میگویید «این روز نو را با هم آغاز میکنیم. من حضور تو را درک میکنم و از این که هر روز صبح تو را در بستر خود مییابم متشکر و ممنونم. از این که در زندگی من حضور داری از تو ممنونم. این تعهدی دوباره به رابطهمان است. هر روز با عشق تو مقدس میشود.
این چیز چه احساسی به زنها میدهد:
احساس میکنیم که روز خوبی خواهیم داشت زیرا شما از ما خوشحال و راضی هستید. احساس میکنیم توانایی برخورد با هر چه را که آن روز برایمان رقم بزند داریم. زیرا از این لحظهی بهخصوص بهرهمند شدهایم.
خداحافظی کنید:
به هنگام خداحافظی برای لحظهای کوتاه هم که شده باشد، مثلاً ده ثانیه، توی در بایستید، همسرتان را در آغوش بگیرید یا ببوسید (نه یک روبوسی خشک و خالی و با شتاب) و سپس بگویید:«عزیزم، روز خوبی داشته باشی» این راهی است برای
خواهیم روز جدیدی را که با مرد زندگیمان آغاز کردهایم گرامی بداریم و حضور یکدیگر را در زندگی همدیگر قدر بدانیم.
ابراز عشقتان به او و روانه کردن او برای شروع روزی جدید از زندگیاش آن هم با توشهای از عشق شما و در ضمن برداشتن توشهای از عشق او برای خودتان به هنگام خروج از منزل و ورود به دنیای خارج.
این کار چه احساسی به زنها میدهد:
این کار موجب میشود احساس کنیم هنگامی که به خانه برمی گردید و ما را دوباره میبینید، خوشحال میشوید. احساس میکنیم ما را با سپری از عشق خود در طول روز محافظت میکنید.
شب به خیر بگویید:
هنگامی که رو به او میکنید تا شب به خیر بگویید خواب خوبی را برای او آرزو کنید و به او بگویید که دوستش دارید. مدتی به چشمان او نگاه کنید و لبخند بزنید تا به او بفهمانید از این که روز را به پایان بردهاید، خوشحالید. با این کار تمامی زحمتهای آن روز زن را برایش شیرین خواهید کرد.
این کار چه احساسی به زنها میدهد:
یک شب به خیر خوب و شیرین معنای زیادی برای یک زن دارد. این که دوستمان دارند و از این که در کنار ما میخوابند،
خوشحالاند. همچنین این که در کنار ما مراقب ما هستند. گفتههای شما به ما احساس خوشحالی و امنیت میدهند.
بهراستی هر روز از زندگانی هدیهای گرانبها و گرانقدر و زمانی را که با دیگران میگذرانیم بهراستی ارزشمند است. چنانچه به زن زندگیتان اجازه دهید به شما کمک خواهد کرد تا شیرینی و زیبایی موهبت وقت و زمان را با آفرینش لحظات خاص و جشن گرفتن آنها بچشید و حس کنید و روزمرگی را به اعجازی بیمثال تبدیل کنید.
سه نیاز پنهان زن
بهتازگی نامهای دریافت کردم از طرف یک مرد دربارهی رابطهی او با همسرش
باربارای عزیز:
همسرم تمامی کتابهای شما را خوانده است و سعی میکند نیازها و خواستههای خودش را با من در میان بگذارد. اما لیستهای او خیلی طولانی و پایان ناپذیر هستند. احساس میکنم غیرممکن است بتوانم او را خوشحال و راضی کنم. او اصرار میورزد که اشتباه میکنم و معتقد است که نیازهای او هرگز پیچیده و ارضاء ناپذیر نیستند. تنها باکمی تلاش، من میتوانم شوهر بهتری باشم. او به من پیشنهاد داد به شما نامه بنویسم و نظر شما را هم جویا شوم.
راستش را بخواهید از راهنماییها و دستورالعملهای پیچیده و مشکل، زیاد خوشم نمیآید. تنها اگر بتوانید تمامی نیازهای او را در سه چیز خلاصه کنید کار را برایم خیلی ساده کردهاید. شاید این طوری بتوانم آنها را به خاطر بسپارم و انجام دهم.
با تشکر
استیون تی.
از خواندن این نامه خندهام گرفت. نه به این جهت که خنده دار یا مضحک باشد بلکه به این دلیل که خیلی صادقانه و رک و راست بود. استیون سعی نداشت با این خواسته که تمامی نیازهای زنها را در سه چیز خلاصه کنم تا بتواند راحتتر آنها را به خاطر بسپرد، خوشمزگی کرده باشد. او بهراستی میخواست همسرش را درک کند. لذا از من خواسته بود دیدی کلی از زنها به او بدهم تا به خاطر سپردن و به کار بردن آن ساده باشد. نامهی او موجب شد برای اولین بار به طرزی جدی به این موضوع فکر کنم. آیا راهی وجود داردـ همان گونه که او درخواست کرده بودـ تا بتوان تمامی نیازهای زنها را تنها در سه نیاز اساسی و عمده خلاصه کرد؟
بعد از بررسی اطلاعات حاصله از سمینارها، مصاحبهها، پرسش نامهها، مشاورهها و نامهها، به این نتیجه رسیدم که پاسخ این سؤال مثبت است. هنگامی که به نیازهای زنها در رابطه با عشق و روابط دقت میکنیم سه نیاز اساسی زیر را میتوانیم از لابه لای آنها استخراج کنیم.
سه نیاز پنهان زنها:
۱-زنها نیاز دارند احساس امنیت کنند.
۲-زنها نیاز دارند احساس پیوند و ارتباط کنند.
۳-زنها نیاز دارند به آنها احترام گذاشته شود.
مقالات آتی، دربارهی همین سه نیاز پنهان هستند. من این نیازها را پنهان مینامم. نه از آن رو که اسرارآمیز و رازگونه هستند، بلکه از آن رو که بیشتر خود ما زنها نیز آگاه نیستیم که این نیازها را داریم. لذا از مردها نیز نمیتوان انتظار داشت که آن را بشناسند و برآورده سازند.
چنانچه یک زن هستید، این نیازها را مطالعه کنید تا بهعنوان یک زن، خود و احساسات و واکنشهای خود را نیز بهتر بشناسید. چنانچه یک مرد هستید، مطالعهی این مقالات به شما کمک خواهد کرد تا نامزد/همسر خود را هر چه بیشتر و بهتر درک کنید و دوست داشته باشید.
نویسنده : باربارا دی آنجلیس
ارتباط زنها با زمان، ارتباطی مقدس است
- آبان ۳, ۱۳۹۴
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 99 نفر
- برچسب ها : آنچه زنها دوست دارند مردها بدانند, دانستنيهاي خانم ها, دانستنی ها, زمان, زنان