ازدواج ،عاشقانه یا عاقلانه؟

ازدواج ،عاشقانه يا عاقلانه؟

انسان موجودى اجتماعى است و براى آنکه بتواند نیازهاى خود را در قبال تداوم حیات استمرار بخشد به زندگى گروهى و ارتباط با سایر همنوعان خود نیازمند است. از جمله نیازمندى‏ها، نیازهاى روحى و جسمانى است که با ازدواج و تشکیل خانواده برآورده مى‏شود. ازدواج عبارت است از «پیوند بستن دینى و رسمى یک زن و مرد براى شروع زندگى مشترک.» و یا «رابطه حقوقى است که براى همیشه یا مدت معین به‌وسیله عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و به آن‌ها حق مى‏دهد که از یکدیگر تمتع جنسى ببرند.»
«ازدواج از نظر اسلام، پیمانى مقدس است؛ پیمانى که برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات و سنن و قوانین خاصى است. در سایه آن براى طرفین تعهدات و حقوقى پدید مى ‏آید که تخلف آن موجب عقوبت و کیفر است.»
ازدواج عاقلانه‏
حساسیت و اهمیت ازدواج تا اندازه ‏اى است که بسیارى از پژوهشگران پیش از آنکه به عوامل شایع در روابط ارتباطى و محیطى خانواده گسیخته توجه کنند به زیرساخت و زیربناى خانواده نظر مى‏کنند. روشن است هر چه اساس و پایه زندگى بر حسب کنش منطقى و تفکرى صحیح صورت گیرد در آینده، کمتر با انباشت ناسازگارى‏ها و اختلاف همسران رو به ‏رو خواهد بود.
طبق دیدگاه پارتو (جامعه ‏شناس ایتالیایى)، کنش منطقى داراى سه جنبه متفاوت و مرتبط با هم است: هدف عینى، ابزار و وسایل متناسب با اهداف و در انتها تأیید آگاهان.
سؤال‏ها مى‏تواند به این شکل مطرح شود: آیا مى‏توان ازدواج را یک هدف عینى تلقى کرد؟ براى موفقیت در ازدواج نیاز است چه ابزار و وسایلى داشته باشیم؟ نقش والدین و دیگران تا چه اندازه مهم و معتبر است؟
در پاسخ به سؤال اوّل باید بپذیریم که ازدواج یک هدف عینى در جهت ارضاى نیازهاى درونى و تکامل روحى و حتى جسمانى است. اهداف ازدواج، در یک بیان کلى و همه‏ پسند که مکتب اسلام بیان کرده، به‌اختصار عبارت است از:
۱- پاسخ به نداى غریزه و فطرت‏ ۲- ایجاد کانون آرامش براى همسران‏ ۳- داشتن فرزند و تربیت کودکان و فرزندان سالم‏ ۴- حفظ عفت و پاک‌دامنی‏ ۵- دوستى، محبت و عشق‏ ۶- اجراى سنت رسول‌الله(ص) ۷- تأمین سلامت جسم و روان و برقرارى تعادل در وجود آدمى‏ ۸- کمک به تکامل و رشد یکدیگر.
با چنین کارکردهایى ازدواج یک هدف عینى است؛ منتها براى تکمیل شدن ابعاد کنش منطقى نیاز است به دو شرط دیگر نظرى بیندازیم.
ابزارها و وسایل متناسب ازدواج را مردان و زنان تشکیل مى‏دهند ولى شیوه چیدمان آن‌ها در کنار یکدیگر و اینکه چه کسى، در چه صورت و با چه ویژگى‏هایى با شخصى ازدواج کند که نهایت کامیابى و لذت را در زندگى‏اش تجربه کند، بحث مفصلى است. گوناگونى فرهنگى، نژادى، قومى و حتى ژنتیکى سبب شده انسان‏ها هر کدام نسبت به دیگران منحصر به فرد و یگانه باشند. اندیشه دو نفر کاملاً شبیه به هم نیست؛ این مورد حتى در باره دوقلوهایى که از بسیارى جهات همانند هستند، قابل بیان است. این موضوع زمانى حساس‏تر مى‏شود که دو انسان از دو جنس مخالف قصد دارند روزها، ماه‌ها و سال‏هاى زیادى در زیر یک سقف زندگى کنند. «باید چنان رفتار کنند که گویى مى‏خواهند دوست و رفیقى از جنس خود (نه از جنس مخالف) براى همه عمر برگزینند تا از افسون شهوت مصون بمانند.»
منابع اسلامى ملاک‏هاى ازدواج را غالباً به این شکل مطرح مى‏کند:
۱- توجه به بُعد مذهب و دین‌داری‏ ۲- داشتن اخلاق نیکو و حُسن خلق‏ ۳- سلامت جسمانى‏ ۴- توجه به خانواده‏ ۵- توجه به اصل کفویت (هم‌شأن بودن).
انتخاب همسر متناسب و شایسته بیش از هر مسئله دیگرى در زندگى، نیازمند تأمل و دقت است. اهمیت این مسئله به خاطر این است که چون ازدواجى صورت گرفت گسست و فسخ قراردادى بدون تحمل فشارهاى روحى و آسیب‏هاى اجتماعى میسر نیست. امرى که با گزینش صحیح سبب خوشبختى و سرور مى‏شود اما در مقابل، گزینش ناصحیح، کوهى از مشکلات را به دنبال دارد.
شرط سوم در کنش عقلایى تأیید آگاهان است. در این قسمت مى‏توان به حضور والدین و سایرین اشاره کرد. به‌نوعی مى‏توان والدین و بزرگ‏ترها را «مظهر گرایش اولى» نامید.

ازدواج احساسى‏
در چنین ازدواج ‏هایى همسران کفو هم نیستند. ملاک‏ها و همسانى‏ ها رعایت نشده و موازین، آن گونه که باید در نظر گرفته شود ، خواه به‌عمد و خواه ناآگاهانه به فراموشى سپرده شده است.
اهداف هم مى‏تواند ناصحیح و نامناسب باشد ، از جمله ازدواج تنها به خاطر کام‌جویی و لذت جنسى، ازدواج تنها به خاطر کسب مال و ثروت، ازدواج به خاطر رسیدن به پست و مقام و … .
عوامل زیادى در چگونگى شکل‏گیرى ازدواج عاشقانه مؤثر است مانند فقر فرهنگى، فقر اقتصادى، ازدواج تحمیلى، ازدواج ترحمى و موردى که در جامعه زیاد دیده مى‏شود. «شاید کمتر ازدواجى را بتوان سراغ گرفت که در آن هم مظاهر عالى عشق به چشم خورد و هم با تمامى معیارهاى مصلحت سازش یابد. در آنان که فقط به توسن علایق فردى و احساسات مجال مى‏دهند به‌زودی با سرماى سخت زمستان واقعیت مواجه شده و خواهند لرزید.»
عشق بیانگر دل‌بستگی فیزیکى و شخصى متقابلى است که دو نفر نسبت به یکدیگر احساس مى‏کنند.
عشق چیست؟
عشق بیانگر دل‌بستگی فیزیکى و شخصى متقابلى است که دو نفر نسبت به یکدیگر احساس مى‏کنند. این روزها بسیارى از ما در باره این نظر که عشق همیشگى است تردید داریم اما معمولاً فکر مى‏کنیم که عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى که عاشق مى‏شوند کاملاً طبیعى به نظر مى‏رسد که بخواهند زندگى مشترکى را آغاز کنند و رابطه ‏شان با یکدیگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.
عشق در بهترین حالت یک ضعف اجتناب‏ناپذیر و در بدترین حالت نوعى بیمارى روانى تلقى مى‏گردد.
 عشق: بد یا خوب‏
منطقى بودن رفتار ممکن است این تصور را در ذهن ایجاد کند که عشق در روابط همسران غیرضرورى و غیرقابل پذیرش است. اما هرگز چنین نیست بلکه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. عشق عنصر ناگریز خوشبختى است و هدیه‏اى است که از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مى ‏آید ؛ پیوند دهنده قلب‏ها و روشنى بخش چشم‏هایى است که به امید داشتن هدف‏هایى والا مبادرت به آن کرده‏اند. هدف ما از بحث، عشق زدایی کردن و پاک‏سازى آن در ازدواج نیست زیرا همان گونه که ازدواج کورکورانه در اثر عشقى آتشین، ویران کننده و نامطمئن است، حسابگرى کامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.
نقص ازدواج عاشقانه، کاستى در شناخت و آگاهى شخصى است که نیاز هست بیشتر به عیب‏هاى او نظر انداخت.
«مهم‏ترین دلیل جدایى به فرایند معیوب انتخاب همسر برمى‏گردد و اینکه ازدواج صرفاً بر اساس روابط احساسى و زودگذر شکل مى‏گیرد. تحقیقات نشان داده است ۳۰ درصد طلاق‏ها در سه سال اوّل ازدواج رخ مى‏دهد چرا که در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروکش کرده و چهره واقعى افراد مشخص مى‏شود و مشکلات زندگى خود را نمایان مى‏سازد.»  
آسیب ‏شناسى ازدواج عاشقانه‏
فروپاشى و از بین رفتن بیشتر خانواده‏ هایى که روزى عاشق یکدیگر بوده‏اند اولین آسیبى است که ازدواج‏هاى نامعقول و غیرمنطقى مى‏بیند. البته گاهى هم اتفاق مى‏افتد که منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناک‏تر از پیش مى‏باشد. افسردگى روحى، خودکشى و نومیدى از زندگى مى‏تواند بعدها در روابط فردى به وجود آید. دسته دیگر علاوه بر چشیدن ناکامى، متوسل به خشونت مى‏شوند و مى‏خواهند از این طریق آنچه را که نتوانستند به دست بیاورند جبران کنند. تیتر روزنامه در صفحه‏هاى حوادث، هر روز از چنین اتفاقاتى خالى نیست و ما شاهد هستیم قتل‏ها و جنایت‏هاى وحشتناکى به نام عشق و روابط عاشقانه صورت مى‏گیرد که نشان از جنون و بیمارى روانى آن‌هایی دارد که به‌نوعی سرخورده از عشق لقب گرفته ‏اند.
منصفانه نیست مانند دکتر استل ‏پنستى، عشق را نوعى تصور و تفاهم فرض کنیم و یا مانند «گیدنز» یک بیمارى روانى قلمداد نماییم ولى هر چه که هست اگر ادعا کنیم ازدواج هر چه سنجیده ‏تر و مناسب‏تر و بر اساس عقل و منطق صورت پذیرد استحکام و پایدارى خانواده بیشتر خواهد بود؛ و هر چه زناشویى نامناسب‏تر و بر اساس رفتارى غیر عقلایی تأثیر گرفته باشد گسیختگى خانواده بیشتر اتفاق خواهد افتاد. 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا