شاعری داشت وطن
که همیشه می گفت
((اهل کاشانم من …
پیشه ام نقاشی!
سر سوزن ذ وقی …)) و همیشه پرسید:
(( خانه دوست کجاست!))و همیشه ترسید:
((آب را گل نکنیم!))
در عوض من ا مروز
نه همینک امروز
همچنان باز هنوزدایمأ می گویم :
اهل ایرانم من !
دایمأ می پرسم
از عدالت چه خبر؟دایمأ می گویم :
آب را گل بکنیم
در فرو دست یکی هست که می دزدد آب !
اهل ایرانم من
وطنم معبر شط تاریخ
سولماز عبدی