استحباب قرض‌دادن به مؤمنان

استحباب قرض‌دادن به مؤمنان

مراد از قرض دادن به خداوند در این آیات،

در قرآن، آیات زیادى وجود دارد که در آن‏ها کلمه قرض به کار رفته است:
من ذاالذى یقرض الله قرضا حسنا فیضعفه له اضعافا کثیره‏(۱)؛ کیست که به خدا قرض الحسنه‏اى دهد، تا آن را براى او چندین برابر کند.
و اقیموا الصلوه و ءاتوا الزکوه و اقرضوا الله قرضا حسنا(۲)؛ و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به خدا قرض دهید؛ قرض نیکو.
ان تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفرلکم و الله شکور حلیم‏(۳)؛ اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى‏سازد و شما را مى‏بخشد و خداوند شکر کننده و بردبار است.
من ذاالذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجر کریم (۴)؛ کیست که به خداوند قرض الحسنه‏اى دهد، تا آن را براى او بیفزاید و براى قرض دهنده پاداش بزرگ است.
ان المصدقین و المصدقت و اقرضوا الله قرضا حسنا یضاعف لهم و لهم اجر کریم‏(۵)؛ مردان و زنان انفاق کننده و آنها که به خدا قرض الحسنه دهند، براى آنان (پاداش) مضاعفى است و اجرى نیکو خواهند داشت.
استدلال شده است که آیه ۲۴۵ سوره بقره و آیه‏هاى ۱۱ و ۱۸ سوره حدید بر فضیلت قرض به مومن و ثواب زیاد آن و این که خداوند پاداش آن را خواهد داد، دلالت دارد؛ زیرا قرض حقیقى در مورد ذات بارى تعالى امکان ندارد و قرض احتیاج درباره وى محال است، پس این آیات حمل برقرض دادن به مومنان مى‏شود. به این برداشت اعتراض شده است که قرض – که به معناى اعطاى شى‏ء است تا در وقت دیگرى عوض آن باز گردانده شود- در این مورد استعاره است براى اعمال صالح؛ زیرا اعمال صالحى که بنده مومن انجام مى‏دهد، عوض آن در آخرت براى وى محفوظ است. بنابراین، این دو آیه و نظیر آن‏ها مشروعیت قرض به بندگان دلالتى ندارد(۶). بیش‏تر مفسران هم بر این باورند که مراد از قرض دادن به خداوند در این آیات، انفاق و صدقه دادن در راه خداست و فرض مصطلح مراد نیست (۷).
محقق اردبیلى آیه را به صورتى عام معنا کرده است، تا شامل قرض هم بشود. وى مى‏گوید: شاید مراد از قرض دادن به خدا، انجام عمل نیک براى او باشد؛ چه با فدا کردن جان در جهاد، یا تلاش در تحصیل علوم و واجبات دینى، یا سعى در برآوردن نیاز افراد نیازمند و سایر کارهاى مورد رضایت پروردگار و یا پرداخت مال در زکات و خرج خانواده و نیز پرداخت مال براى خدا، به هر صورت که باشد، به صورت قرض یا غیر آن‏(۸).
با توجه به نظر بیش‏تر مفسران، نمى‏شود آیات فوق را دلیل مشروعیت قرض گرفت، لکن آیاتى دیگر وجود دارد که بر مشروعیت قرض و نیز استحباب آن دلالت دارد:
قرض ربوى در صدر اسلام رواج داشت. قرآن کریم ربا را حرام کرد و فرمود:
یایها الذین امنوا اتقوالله و ذروا ما بقى من الربوا… و ان کان ذو عسره فنظره الى میسره‏(۹)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از خدا بپرهیزید و آنچه از ربا باقى مانده است واگذارید… و اگر (بدهکار) تنگدست است، تا هنگام توانایى وى را مهلت دهید.
در این آیات، خداوند گرفتن زیادى را حرام مى‏شمارد و اصل سرمایه‏هاى وام دهندگان را از آن خود ایشان مى‏داند و با این که در مقام بیان است، به حرمت اصل قرض اشاره‏اى نمى‏کند، بلکه در پایان مى‏فرماید: اگر بدهکار فقیر است، تا هنگام توانایى به او مهلت دهد که لازمه این سخن تایید اصل قرار داد و امضاى عقد قرض است.
لاخیر فى کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلح بین الناس‏(۱۰)؛ در بسیارى از رازگویى‏هاى آنان خیرى نیست، مگر کسى که (بدین وسیله) به صدقه یا کار پسندیده و یا اصلاح بین مردم فرمان دهد.
در روایتى وارد شده است که امام صادق (علیه السلام) مقصود از معروف در آیه شریفه را قرض مى‏داند(۱۱)، زیرا معناى معروف چیزى است که شرع آن را نیکو مى‏شمارد و عقل آن را انکار نمى‏کند.
وقتى منظور از معروف، قرض باشد، استحباب آن به وسیله آیه شریفه اثبات مى‏شود؛ چون سیاق آیه به گونه‏اى است که دلالت بر وجود خیر در قرض دارد، که به معناى رجحان آن است. علاوه بر آن، قرار گرفتن قرض بین دو کار مستحب (صدقه و اصلاح بین مردم) نیز قرینه بر استحباب آن است.
البته باید توجه داشت که مقصود، اقراض (قرض دادن) است، نه استقراض، زیرا با توجه به روایاتى که در باب قرض وجود دارد، قرض گرفتن مکروه است؛ مگر اینکه به واسطه امر دیگرى کراهت برداشته شود.
یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الى اجل مسمى فاکتبوه‏(۱۲)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که بدهى مدت دارى به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید.
مقصود از دٍین چیست؟
براى این که آیه دلالت بر مشروعیت قرض نماید، باید روشن گردد که مقصود از دین چیست؟
شیخ طوسى مى‏گوید: ابن عباس معتقد بود آیه، اختصاص به دین ناشى از بیع سلف دارد؛ اما دیگران آیه را عام از بیع سلف و نسیه، مى‏دانند و این قول قوى است؛ زیرا آیه عمومیت دارد، ولى شامل قرض نمى‏شود، چون قرض حال است و به صورت موجل و مدت دار واقع نمى‏شود (۱۳).
طبرسى بدون آن که به قرض اشاره‏اى کند، مى‏گوید: ظاهر آیه هر دین مدت دارى را شامل است؛ سلف باشد یا غیر آن. نظر مفسران و فقیهان نیز همین است‏(۱۴).
چنان که خواهیم گفت، فقیهان در حال یا موجل بودن قرض، بحث مى‏کنند که آیا مى‏توان در عقد قرض یا در ضمن عقد لازم دیگرى، مدت دار بودن قرض را شرط کرد؟ بیش‏تر فقیهان پذیرفته‏اند که حداقل به وسیله عقد لازم دیگرى، مى‏توان قرض را مدت دار کرد که در این صورت، دین موجل است و آیه شامل آن خواهد شد. در برخى از کتاب‏هاى آیات الاحکام نیز آیه را شامل قرض مى‏دانند(۱۵). در هر صورت، دلالت آیه تنها بر جواز اقراض و استقراض است و بر استحباب اقراض دلالتى ندارد.
خداوند در آیات متعددى، مومنان را به احسان و نیکوکارى نسبت به همدیگر سفارش مى‏کند، که قرض دادن یقینا یکى از مصادیق مهم تعاون و احسان است، مانند:
و احسنوا ان الله المحسنین‏(۱۶)؛ و نیکى کنید، که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
و تعاونوا على البر والتقوى‏(۱۷)؛ در طریق نیکى و پرهیزکارى با هم همکارى کنید.
در روایات هم قرض دادن به مومنان و کمک به تامین نیاز آن‏ها، از بهترین اعمال صالح شمرده شده است. بنابراین این آیات، قرض دادن عملى مستحب است.
پی نوشت:
(۱) – بقره(۲) آیه ۲۴۵.
(۲) – مزمل(۷۳) آیه‏۲۰.
(۳) – تغابل (۶۴) آیه‏۱۷.
(۴) – حدید (۵۷) آیه‏۱۱.
(۵) – همان، آیه‏۱۸.
(۶) – فخر الدین طریحى، مجمع البحرین، ج‏۴، ص‏۲۲۶.
(۷) – التبیان، ج‏۲، ص‏۲۸۷؛ مجمع البیان، ج‏۱، ص‏۳۴۸، المیزان، ج‏۲، ص‏۲۸۴؛ تفسیر نمونه، ج‏۲، ص‏۱۶۰.
(۸) – زبده البیان، ص‏۴۵۱.
(۹) – بقره(۲) آیه‏هاى ۲۸۷-۲۸۰.
(۱۰) – نساء(۴) آیه‏۱۱۴.
(۱۱) – الفروع من الکافى، ج‏۴، ص‏۳۴؛ جامع الحدیث الشیعه، ج‏۱۸، ص‏۲۸۵.
(۱۲) – بقره(۲) آیه‏۲۸۲.
(۱۳) – التبیان، ج‏۲، ص‏۳۷۱.
(۱۴) – مجمع البیان، ج‏۲، ص‏۳۹۷.
(۱۵) – زبده البیان، ص‏۴۴۲؛ مسالک الافهام، ج‏۳، ص‏۴۵۵.
(۱۶) – بقره(۲) آیه‏۱۹۵.
(۱۷) – مائده(۵) آیه‏۲.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا