اشعاری در رد بهائیت

اشعاري در رد بهائيت

ملحدانی دیگر از بس حرص و آز
با همه اخلاق رذل و حال زار
 
با صنوف عیب و نقص و فرط جهل
دم زدند از مهدویت آشکار
 
گفت اول سید ذکرم سپس
گفت باب حجتم در روزگار
 
پس بگفتا نائب خاصم چو دید
شد به بعضی مردم نادان سوار
 
بعد از آن گفتا که من خود مهدیم
قائمیت یافت بر من انحصار
 
زان سپس بالا زد و گفتا به من
کرده حق امر نبوت واگذار
 
تا به آنجا رفت حرف یاوه اش
کز خدائی دم زد آن عاری ز عار
 
از برای ناصر الدین شه نوشت
توبه اش را با کمال انکسار
 
نقطه اولی گر این نادان بود
جهل پس باشد ملاک اعتبار
 
از عبارات سخیفش در بیان
وانهمه اغلاط بی حد و شمار
 
و آنکه گوید بعد داود و زبور
بود موسی در مرور روزگار
 
من چه گویم هست ممکن امتحان
بهر آن کو هست حق را خواستار
 
دین اگر شد اذن دادن بهر زن
در زنا تا بلکه گردد باردار
 
ای دو صد لعنت بر این آئین و دین
که از آن چون صاحبش آید ببار
 
برگرفته از کتاب اشعار شیوا در رد بهائیت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید