اصل تضاد در جهان از نظر مولوی

اصل تضاد در جهان از نظر مولوی

مولوی درباره پرورش اضداد در شکم یکدیگر، می گوید:
با خود آمد گفت ای بحر خوشی *** ای نهاده هوشها در بیهشی
خواب در، بنهاده ای بیداری ای *** بسته ای در بیدلی دلداده ای
منعمی پنهان کنی در ذل فقر *** طوق دولت بندی اندر غل فقر
ضد، اندر ضد، پنهان مندرج *** آتش، اندر آب سوزان، مندمج
روضه ای در آتش نمرود درج *** دخلها رویان شده از بذل و خرج
تا به گفته مصطفی شاه نجاح *** السماح یا اولی النعما رباح
ما نقص مال من الصدقات قط *** انما الخیرات نعم المرتبط
میوه شیرین نهان در شاخ و برگ *** زندگی جاودان در زیر مرگ
در تک دریا گهر با سنگها است *** فخرها اندر میان ننگها است
تو از آن روزی که در هست آمدی *** آتشی یا خاک یا بادی بدی
از مبدل، هستی اول نماند *** هستی دیگر بجای او نشاند
همچنین تا صد هزاران هستها *** بعد یکدیگر دوم به ز ابتدا
این جهان جنگ است چون کل بنگری *** ذره ذره همچو دین با کافری
آن یکی ذره همی پرد به چپ *** و آن دگر سوی یمین اندر طلب
جنگ فعلی، جنگ طبعی، جنگ قول *** در میان جزوها حربی است هول
این جهان زین جنگ قائم می بود *** در عناصر در نگر تا حل شود
چار عنصر چار استون قوی است *** که بر ایشان سقف دنیا مستوی است
هر ستونی اشکننده آن دگر *** استن آب اشکننده هر شرر
پس بنای خلق بر اضداد بود *** لاجرم جنگی شد اندر ضر و سود
هست احوالت خلاف یکدیگر *** هر یکی با هم مخالف در اثر
فوج لشگرهای احوالت ببین *** هر یکی با دیگران در جنگ و کین

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا