افزایش بصیرت ، قدرت تحلیل و هدایت سیاسی۲۳

افزايش بصيرت ، قدرت تحليل و هدايت سياسي23

تدبیر ش۵۸ضرورت تلاش جوانان برای افزایش بصیرت‌ خود و شناخت دشمن
 مسئله دیگر، تلاش جوانان برای بصیرت‌افزایی است. خود جوان‌ها باید در این زمینه تلاش کنند. دشمن را باید شناخت، روش‌های دشمن را باید شناخت؛ ایـن کـاری اسـت کـه بـر عهـده خـود جـوان‌هـاست.۱ ۱.   ۲۷/۰۷/۸۹   بیانات در اجتماع بزرگ مردم قمایفای نقش مردم قم در دو سال ۴۲ و۵۶ با اخلاص، صفا و بصیرتِ مثال زدنی
در … دو مقطع مهم، قمی‌ها حقیقتاً نقش ایفاء کردند؛ نقش‌های مؤثر و ماندگاری را مردم قم در این دو مقطع به وجود آوردند: یکی مقطع عاشورای سال ۴۲ و پانزده خرداد که دو روز بعد از عاشورا بود. روز عاشورا در همین مدرسه فیضیه مردم قم جمع شدند، فریاد و غریو امام را شنیدند، جان‌هایشان را لبریز کردند و دو روز بعد که خبر دستگیری امام بزرگوار را شنیدند، در صحن مطهر اجتماع کردند. این حرکت عظیم آنها موجب شد که نهضت روحانیت به رهبری امام بزرگوارمان در حصار حوزه محبوس و محصور نماند؛ بیاید وارد جامعه شود. پیشرو این کار، قمی‌ها بودند و این کار بزرگ را انجام دادند.
 مقطع دیگر، مقطع سال ۵۶ است که عمق توطئه دشمن را در اهانت به امام بزرگوار درک کردند؛ فهمیدند مسئله چیست؛ صرفاً این نیست که خواسته‌اند به امام بزرگوار اهانتی بکنند. در شهر قم، اولین تظاهرات مردمی گسترده علیه آن حرکت خائنانه به وجود آمد. خون جوانان قمی در این خیابان‌ها، در همین خیابان ارم، در خیابان چهارمردان بر روی زمین ریخته شد؛ جان دادند؛ با خون خودشان صدق سخن خودشان را اثبات کردند. در طول این سی سالِ بعد از پیروزی انقلاب، باز در همه مقاطع، این مردم مردمی هستند که با اخلاص، با صدق و صفا و با بصیرتِ مثال زدنی وارد میدان شدند. دشمن برای قم برنامه داشت، طرح داشت؛ اگر مردم قم بیدار نبودند، بابصیرت نبودند، طرح‌های دشمنان درباره قم، طرح‌های خطرناکی بود. بیداری مردم و حضور حوزه علمیه در این شهر موجب شده است که این شهر پایگاه بصیرت باشد.۱ ۱.   ۲۷/۰۷/۸۹   بیانات در اجتماع بزرگ مردم قمافزایش پایبندی مردم به ارزش‌های معنوی با وجود تبلیغات گوناگون دشمنان
[دشمنان] در زمینه تضعیف وفاداری مردم نسبت به نظام هم کارهای زیادی می‌کنند: شایعه می‌سازند، برای اینکه مردم را از مسئولین کشور، از رؤسای قوا مأیوس کنند، تخم بدبینی می‌پراکنند. هر کار شایسته باارزشی که در سطح کشور انجام بگیرد، این را در وسایل تبلیغات گوناگون مورد تردید قرار می‌دهند. اگر ضعف‌هایی هست، چند برابر می‌کنند و نقاط قوت را نشان نمی‌دهند، برای اینکه مردم را ناامید کنند، بخصوص نسل جوان را ناامید کنند. افق آینده را در مقابل نسل جوان و مردم تیره و تار نشان می‌دهند، برای اینکه مردم را از صحنه خارج کنند. لیکن نکته اساسی این است که دشمنان ملت ایران و دشمنان نظام اسلامی در طول این سی و دو سال، همه تلاشی را که در این دو مورد انجام داده‌اند، سرمایه‌گذاری‌های خسارت‌باری بوده است؛ نتیجه‌ای نگرفتند و شکست قطعی خوردند. آنها خیال می‌کردند می‌توانند مردم را از نظام اسلامی جدا کنند. روزبه‌روز که گذشته است، می‌بینید مردم پایبندی‌شان به مسائل دینی و ارزش‌های معنوی بیشتر شده است. کِی در کشور ما این همه جوان در مراسم معنوی شرکت می‌کردند؛ در مراسم عبادی ماه رمضان، در روز عید فطر؟ این اجتماعات عظیم، این روشن‌بینی مردم در زمینه مسائل سیاسی سابقه نداشته است. بعد از اهانتی که در روز عاشورای سال ۸۸ به وسیله یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز ۹ دی توی خیابان‌ها آمدند و موضع صریح خودشان را علنی ابراز کردند. دست‌های دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینی عقب بنشاند، بلکه روزبه‌روز این احساسات تندتر و این معرفت عمیق‌تر شده است.
 بدون تردید دشمن در جدا کردن مردم از نظام اسلامـی شکست خورده اسـت. سـال گـذشتـه در انتخـابـات، چهـل میلیـون مـردم کشـور پـای صندوق‌های رأی رفتند. در واقع یک رفراندوم چهل میلیونی به نفع نظام جمهوری اسلامی و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همین بود که دشمن را عصبانی کرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بین ببرند، اما این را هم نتوانستند انجام دهند. مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنه سال ۸۸ کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروب‌های سیاسی و اجتماعی‌ای که می‌تواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد.۱ ۱.   ۲۷/۰۷/۸۹   بیانات در اجتماع بزرگ مردم قمدلایل ردّ مفهوم غلط و انحرافی«حکومت آخوندی» و «آخوند حکومتی»
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دو عنوان و دو مفهوم غلط و انحرافی به وسیله کسانی که هم با روحانیت بد بودند، هم با انقلاب دشمن بودند،در ذهن‌ها مطرح شد. البته به این حرف‌ها پاسخ داده شده است؛ هم قولاً، هم عملاً؛ اما «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور»  باید همیشه متوجه بود، همیشه بیدار بود.
   این دو مفهوم غلط و در واقع دو تهمت را دشمن به عنوان تاکتیک مطرح کرده است: یکی طرح مسئله حکومت آخوندی است. می‌گویند در ایران حکومت آخوندی، حکومت روحانی بر سر کار است. این را نوشتند، گفتند، ترویج کردند، تکرار کردند. دیگری طرح موضوع آخوند حکومتی است؛ تقسیم آخوند به حکومتی و غیر حکومتی. هدفشان از طرح این دو مفهوم انحرافی و غلط این بود که اولاً نظام اسلامی را از پشتوانه عظیم فکری و نظری و استدلالی و علمی علمای دین محروم کنند؛ ثانیاً روحانیت مسئول را، روحانیت انقلابی را، روحانیت حاضر در صحنه را که در مقابل دشمنی‌‌ها سینه سپر کرده است، به خیال خودشان منزوی کنند، بدنام کنند. یعنی: آخوند یک نوعش حکومتی است،       که این بد است، منفی است، ضد ارزش است؛ یک نوعش غیر حکومتی است، که این مثبت است، این منزه است.
 نسبت روحانیت با نظام اسلامی، نسبت روشنی است. نسبت روحانیت و حوزه‌‌های علمیه با نظام اسلامی، نسبت حمایت و نصیحت است. این را توضیح خواهم داد. حمایت در کنار نصیحت، دفاع در کنار اصلاح. آن دو مفهوم غلط، حقیقتاً انحرافی و خصمانه است؛ به دلیل اینکه اولاً حکومت آخوندی و نسبت دادن جمهوری اسلامی به این مفهوم، حرف دروغـی اسـت. جمهوری اسـلامـی حـکومـت ارزش‌هاست، حکومت اسلام است، حکومت شرع است، حکومت فقه است، نه حکومت افراد روحانی. روحانی بودن کافی نیست برای اینکه کسی سلطه حکومتی پیدا کند. جمهوری اسلامی با حکومت‌های روحانی‌ای که در دنیا می‌شناسیم، در گذشته هم بوده است، امروز هم در نقطه‌‌هایی از دنیا هست، ماهیتاً متفاوت است. حکومت جمهوری اسلامی، حکومت ارزش‌های دینی است. ممکن است یک روحانی ارزش‌هایی را حائز باشد که از بسیاری از روحانی‌‌ها برتر باشد؛ او مقدم است؛ اما روحانی بودن هم موجب نمی‌شود که از کسی سلب صلاحیت شود. نه به تنهایی روحانی بودن صلاحیت‌آور است، نه روحانی بودن موجب سلب صلاحیت است. حکومت دین است، نه حکومت یک صنف خاص و یک مجموعه خاص. تقسیم روحانی به حکومتی و غیر حکومتی و ارزش و ضد ارزش قلمداد کردن اینها هم یک غلط فاحش است. رفتن به سمت حکومت و رفتن به سمت هر چیزی غیر از حکومت، اگر برای دنیا شد، بد است؛ اگر برای هوای نفس شد، بد است؛ مخصوص رفتن به سمت حکومت نیست. ما به سمت هر هدفی حرکت کنیم که مقصودمان هوای نفس باشد، مقصودمان منافع شخصی باشد، این ضد ارزش است؛ این همان مصداق دخول در دنیاست که فرمود: «الفُقَهَاء اُمَنَاءُ الرُّسُل مَا لَم یَدخُلُوا فیِ الدُّنیَا»؛( کافی، ج ۱، ص ۴۶) این مخصوص رفتن به سمت حکومت نیست. اگر هدف، دنیاست، مردود است؛ حکومت و غیرحکومت ندارد؛ اما اگر رفتن به سمت حکومت با هدف معنوی است، با هدف الهی است، این از برترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است؛ از برترین مصادیق مجاهدت است؛ این قبول مسئولیت‌های سنگین است، یـا دفـاع از مسئولان صاحـب صلاحیت اسـت. اگر روحانی حکومتی به آن کسی گفته می‌شود که برای ادای دین خود، برای ادای مسئولیت شرعی خود، برای خاطر خدا از نظام اسلامی حمایت می‌کند، یا از مسئولینی حمایت می‌کند، این ارزش است، این ضد ارزش نیست؛ نداشتن این حالت، ضد ارزش است. پس هیچ‌کدام از این دو مفهوم – نه مفهوم حکومت روحانی و حکومت آخوندی، و نه مفهوم آخوند حکومتی، روحانی حکومتی – مفاهیم درستی نیست. طرح اینها پس از انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، یک طرح مغالطه‌آمیز است؛ این مفاهیم متعلق به فرهنگ این انقلاب نیست.۳ ۳.   ۸۹/۰۷/۲۹   بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قمافزایش  روزافزون آبروی جمهوری اسلامی در میان ملت‌ها
در زمینه سیاست خارجی، سیاست بین‌المللی، در بعضی از همین مطبوعات خودمان هم شما دیدید؛ در اظهارات سال گذشته بعضی از اصحاب فتنه هم مشاهده کردید؛ هی تکرار می‌کردند که آقا ما در دنیا ذلیل شدیم، جمهوری اسلامی در دنیا بی‌آبرو شده، بی‌ارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتی به واقعیت نگاه می‌کنیم، می‌بینیم روزبه‌روز آبروی جمهوری اسلامی در میان ملت‌های گوناگون دنیا – مسلمان و غیر مسلمان – افزایش پیدا کرده است. دشمنان ملت ایران این را می‌دانند، می‌فهمند، احساس می‌کنند؛ البته کتمان می‌کنند.
 همین قضیه سفر لبنان رئیس جمهور را چرا باید دست‌کم گرفت؟ حادثه مهمی بود. برای هر کشوری، بخصوص برای سران استکبار اگر چنین چیزی اتفاق می‌افتاد، فصل بسیار گسترده‌ای در تبلیغات و در استنتاج‌های سیاسی برای آن می‌گشودند. یک ملتی که با ما هم همسایه نیست، همه‌شان هم مسلمان نیستند؛ ترکیبی از مسلمان و مسیحی، و مسلمان‌ها هم ترکیبی از شیعه و اهل سنت؛ این ملت با این ترکیب گوناگون و متنوع، این‌جور یکپارچه بیایند از رئیس جمهور ملت ایران استقبال کنند، اظهار علاقه کنند؛ این چیز کم‌نظیری است، چیز بی‌نظیری است؛ برای هیچ کشوری در دنیا چنین چیزی پیش نمی‌آید. رئیس جمهور کدام کشوری وقتی به یک کشور دیگر برود، چنین حوادثی برایش پیش می‌آید؟ مخصوص لبنان هم نیست. امروز اگر مسئولین برجسته کشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همین قضایاست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همین قضایاست؛ به هر کشور اسلامی که بروند، اگر میدان را باز کنند، همین قضایاست. این، عظمت ملت ایران را نشان می‌دهد. این را شماها کردید. این افتخار مال شماست. اگر دولتی بود که از مردم منقطع بود، اگر دولتی بود که میلیون‌ها جوان پرانگیزه از او حمایت نمی‌کردند، چنین اتفاقی نمی‌افتاد؛ این مال شما جوان‌هاست.۵  ۵.   ۰۲/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قمضرورت پیدا کردن قدرت تحلیل برای شناخت حق و تشخیص حقانیت افراد
یک چهره موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمی‌تواند شاخص حق باشد. گاهی چهره موجهی مثل بعضی از صحابه پیغمبر راه را عوضی می‌روند، اشتباه می‌کنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین‌جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام – کسی که پدر همه این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت – فرمودند: اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشه دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس … بصیرت را نباید    فراموش کرد.۵ ۵.   ۰۲/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قمناکامی دشمن در فراهم کردن زمینه فتنه در قم بر اثر هوشمندی جوانان قمی
از سال‌های آخر دهه اول انقلاب به بعد، دشمنان انقلاب و جبهه دشمن با استفاده از کارشناس‌های ایرانی یک سیاستی را طراحی کردند – چون غیر کارشناس‌های ایرانی به این نکته توجه پیدا نمی‌کردند؛ کسانی که طرف مشورتشان قرار می‌گرفتند، ایرانی بودند – و آن سیاست این بود که از قم آنتی‌تز انقلاب درست کنند. همان‌طور که انقلاب از قم جوشید، یک ضد انقلاب هم از قم به وجود بیاورند. قم حوزه روحانیت است. حوزه علمیه ظاهراً در قم است، اما این جمع حوزوی در معنا در همه کشور منتشر است. این طلبه قمی که در قم ساکن است، در شهر خود، در روستای خود صاحب نفوذ است. از سرتاسر کشور در اینجا جمعند. آن روزی که افراد این حوزه برای تعطیلی یا برای کاری به منازل خود می‌روند، معنایش این است که حوزه در سرتاسر کشور منتشر می‌شود. پس هر فکری در اینجاست، هر ایده‌ای در اینجاست، هر عزم و اراده‌ای در اینجاست، هر حرکت و جهت‌گیری‌ای در اینجاست؛ در واقع در سرتاسر کشور یک امتدادی دارد؛ این را بیگانه‌ها نمی‌فهمیدند؛ آمریکایی‌ها نمی‌توانستند این حقیقت را تحلیل کنند؛ این را یک خودی، یک ایرانی، یک آشنا به طبیعت روحانیت می‌توانست بفهمد؛ این را به آنها یاد دادند؛ لذا سعی کردند در قم زمینه فتنه را فراهم کنند. من چون نمی‌خواهم از کسی اسم بیاورم، اسم نمی‌آورم و عبور می‌کنم. در همان سال ۵۸ و ۵۹، هم مردم قم، هم مردم تبریز حماسه آفریدند؛ نه فقط حماسه آمدن توی میدان و مشت گره‌کردن، بلکه حماسه معنوی، حماسه شعور، حماسه تحلیل درست. بعد از رحلت امام هم به شکل دیگری همین اتفاق در قم افتاد. اینجا هم مخالفین و دشمنان – عمدتاً دشمنان بیرون مرز؛ اصل آنهایند – طراحی کرده بودند که بتوانند این آنتی‌تز را در اینجا به وجود بیاورند. اگر قمی‌ها غافل بودند، اگر جوان‌های قم از تحلیل عاجز بودند، اگر آن هوشمندی لازم را نمی‌داشتند، مشکلات بیش از اینها می‌شد؛ این حقیقت امر است، این بیان واقع نسبت به مجموعه جوان در قم است.۹   ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌جایگاه بصیرت و لزوم برنامه‌ریزی برای تأمین این نیاز مهم
 در باب بصیرت، بنده در سال اخیر و قبل از آن خیلی صحبت کردم؛ دیگران هم مسائل زیادی گفتند؛ دیدم بعضی از جوان‌ها هم کار‌های خوبی در این زمینه انجام دادند. من می‌خواهم روی مسئله بصیرت باز هم تأکید کنم. این تأکید من در واقع با این انگیزه است که شما که خودتان مخاطبید، خودتان میداندارید، کار بر دوش شماست، بروید سراغ کار‌ها و برنامه‌ریزی‌‌هایی که با بصیرت‌یافتن ارتباط دارد؛ این نیاز مهم را تأمین کنید. بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبله‌نما و قطب‌نماست. توی یک بیابان انسان اگر بدون قطب‌نما حرکت کند، ممکن است تصادفاً به یک جایی هم برسد، لیکن احتمالش ضعیف است؛ احتمال بیشتـری وجـود دارد کـه از سرگردانی        و حیرت، دچار مشکلات و تعب‌های زیادی شود. قطب‌نما لازم است؛ بخصوص وقتی دشمن جلوی انسان هست. اگر قطب‌نما نبود، یک وقت شما می‌بینید بی‌سازوبرگ در محاصره دشمن قرار گرفته‌اید؛ آن وقت دیگر کاری از دست شما برنمی‌آید. پس بصیرت، قطب‌نما و نورافکن است. در یک فضای تاریک، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان می‌دهد.  البته برای موفقیت کامل، بصیرت شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. به تعبیر طلبگی ماها، علت تامه موفقیت نیست. برای موفقیت، شرایط دیگری هم لازم است؛ … اما بصیرت شرط لازم است. اگر همه آن چیزهای دیگر باشد، بصیرت نباشد، رسیدن به هدف و موفقیت، بسیار دشوار خواهد بود. … بصیرت خیلی چیز لازمی است؛ این را باید ما در خودمان تأمین کنیم. بصیرت در حقیقت زمینه همه تلاش‌ها و مبارزات انسانی در      جامعه است. ۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌شناسنامه پر افتخار نسل جوان قمی را در مقابل چشم داشته باشید
دیدار با شما جوانان عزیز در آخرین روزهای این سفر نسبتاً طولانی، گویا یک طلیعه جدیدی است، یک تجدید قواست. محیط جوان، احساسات جوان، اندیشه جوان، روحیه و انگیزه‌های جوانانه در هر فضایی،    در هر محیطی، آن محیط را تحت تأثیر قرار می‌دهد. یک علت اینکه فضای عمومی کشور به توفیق الهی، یک فضای سرشار از عزم و اراده و شور و عقلانیت است، همین است که جوانان در کل جمعیت کشور اکثریت دارند. این جلسه هم که خوب، به معنای حقیقی کلمه، به تمام معنا، جلسه جوانان است.
 من در خصوص جوان‌های قم، هم خاطرات دارم، هم اطلاعات متعدد و فراوانی دارم. اگرچه در بین دانشجویان، جوانانی هستند که از شهرهای دیگر در اینجا حضور دارند، لیکن اکثریت یا نزدیک به همه، جوان‌های قمی هستند. قبل از آنکه مبارزات در سال ۴۱ و ۴۲ اوج بگیرد، اینجا ما نشانه زیرکی جوانان قم و هوشمندی آنها را مشاهده کردیم. من فراموش نمی‌کنم؛ در همین جلوی کوچه حرم یا آن طرف خیابان، کوچه ارگ، کیوسک روزنامه‌فروشی بود؛ خبرهای روزنامه‌ها را در آنجا مـی‌زدند. مـاهـا از درس کـه بـرمـی‌گشتیم، می‌ایستادیم تیتر این روزنامه‌ها را نگاه می‌کردیم. وقتی در مسئله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، دولت طاغوت مجبور به عقب‌نشینی شد و آن تصویب‌نامه را باطل کرد، من دیدم این جوان‌هایی که حول و حوش همین کوچه حرم و توی خیابان ارم بودند – که این جوان‌ها را غالباً می‌دیدیم و هیچ تصور نمی‌کردیم که اینها با اندیشه سیاسی و مسائل سیاسی سر و کاری داشته باشند – آمدند به ما گفتند ما موفقیت روحانیت را در مقابل دولت طاغوت به شما تبریک عرض می‌کنیم. جوانان قمی که به حسب ظاهر برکنار بودند، به ما طلبه‌ها کـه هیچ آشنایی هـم بـا هـم نداشتیم، می‌آمدند تبریک می‌گفتند.
 من از همان وقت به ذهنم رسید که این چه روحیه‌ای در جوان قمی است – دانشجو که آن وقت در قم نبود؛ جوان دانش‌آموز یا حتّی غیر دانش‌آموز؛ جوان بیکار – که نسبت به مسئله مبارزه و نهضت و پنجه درافکندن روحانیت بـا دولـت طاغـوت، ایـن‌جـور حساس است.
 بعد که مسائل سال ۵۶ پیش آمد، آنجا قم خودش را نشان داد. حقیقتاً به معنای واقعی کلمه، رهبری حرکت مردم در خیابان‌ها و حضور در میدان‌ها و ایستادگی در مقابل پنجه‌‌های چدنی و خشن دستگاه را قم شروع کرد. همین جوان‌های قمی آمدند توی خیابان‌ها، خون‌هایشان بر زمین ریخته شد؛ البته مأمورین نظام طاغوت را حسابی هم اذیت کردند! آن زیرکی جوان‌های قم و شیطنت آنها، مأمورین را حسابی سردرگم هم می‌کرد.
 بعد مسئله انقلاب پیش آمد. همه جا قم در صفوف مقدم بود. این لشکر علی‌بن‌ابی‌طالب جزو لشکرهای موفق در دفاع مقدس و در خطوط مقدم بود. در همه امتحان‌های بزرگ، قمی‌ها از عهده امتحان، خوب برآمدند؛ صف مقدم هم جوان‌ها بودند. من می‌خواهم شما جوان امروز که احساس دارید، اندیشه دارید، شور و شعور دارید، این شناسنامه پر افتخار نسل جوان قمی را از چند دهه پیش به این طرف، در مقابل چشم داشته باشید.
 قمی‌‌ها در انقلاب نقش‌آفرینی کردند. در دفاع مقدس نقش‌آفرینی کردند؛ بعد از تمام شدن جنگ – بخصوص بعد از رحلت امام بزرگوار که سایه ایشان از سر ما کوتاه شد – نقش‌آفرینی جوان‌های قمی بارزتر هم بوده است؛ این نکته مهمی است.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌
تعریف بصیرت در دو نگاه توحیدی و مادی
بصیرت را در دو سطح می‌توانیم تعریف کنیم. یک سطح، سطح اصولی و لایه زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهان‌بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی، با نگاه توحیدی به جهان طبیعت، یک بصیرتی پیدا می‌کند. فرق بین نگاه توحیدی  و نگاه مادی در این است: با نگاه توحیدی، این جهان یک مجموعه نظام‌مند است، یک مجموعه قانون‌مدار است، طبیعت هدفدار است؛ ما هم که جزئی از این طبیعت هستیم، وجودمان، پیدایشمان و زندگی‌مان هدفدار است؛ بی‌هدف به دنیا نیامدیم. این، لازمه نگاه توحیدی است. معنای اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر این است. … با این نگاه، در زندگی انسان دیگر یأس، ناامیدی، سرخوردگی و افسردگی معنی ندارد. وقتی شما می‌دانید وجود شما، پیدایش شما، حیات شما، تنفس شما با یک هدفی تحقق پیدا کرده است، دنبال آن هدف می‌گردید و برای رسیدن به آن هدف، تکاپو و تلاش می‌کنید. از نظر خدای متعال که آفریننده هستی است، خود این تکاپو هم اجر  و پاداش دارد. به هر نقطه‌ای که رسیدید، در واقع به هدف رسیده‌اید. این است که در دیدگاه توحیدی، خسارت و ضرر برای مؤمن اصلاً متصور نیست. فرمود: «مَا لَنَا اِلاَّ اِحدَی الحُسنَییَن»؛ یکی از دو بهترین در انتظار ماست؛ یا در این راه کشته می‌شویم، که این بهترین است؛ یا دشمن را از سر راه برمی‌داریم و به مقصود می‌رسیم، که این هـم بهتـریـن اسـت. پـس در اینجـا ضـرری وجود ندارد.
 درست نقطه مقابل، نگاه مادی است. نگاه مادی اولاً پیدایش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف می‌داند؛ اصلاً نمی‌داند برای چه به دنیا آمده است. … وقتی اعتقاد به خدا نبود، اخلاقیات هم بی‌معنی می‌شود، عدالت هم بی‌معنی می‌شود؛ جز لذت و سود شخصی، هیچ چیز دیگری معنا پیدا نمی‌کند. اگر انسان در راه رسیدن به سود شخصی پایش به سنگ خورد و آسیب دید، ضرر کرده، خسارت کرده. اگر به سود نرسید، اگر نتوانست تلاش کند، نوبت به یأس و ناامیدی و خودکشی و به کار‌های غیر معقول دست زدن می‌رسد. پس ببینید فرق بین نگاه توحیدی و نگاه مادی، معرفت الهی و معرفت مادی این است. این، اساسی‌ترین پایه‌‌های بصیرت است.
 با این نگاه، وقتی انسان مبارزه می‌کند، این مبارزه یک تلاش مقدس است؛ اگر جنگ مسلحانه هم بکند، همین‌جور است. اصلاً مبارزه بر اساس بدبینی و بدخواهی نیست. مبارزه برای این است که انسانیت – نه فقط شخص خود او – به خیر و کمال و رفاه و تکامل مقامات رفیع نایل شود. با این نگاه، زندگی چهره زیبایی دارد و حرکت در این میدان وسیع، یک کار شیرین است. خستگی انسان با یاد خدای متعال و با یاد هدف برطرف می‌شود. این، پایه اساسی معرفت است؛ پایه اساسی بصیرت است.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌ندیدن حقایق واضح، عامل لغزیدن بسیاری از افراد در لغزشگاه‌های بی‌بصیرتی
 امیرالمؤمنین(علیه الصّلاه و السّلام) … می‌فرماید: «فَاِنَّمَا البَصیِرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَاَبصَرَ»؛ (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳) بصیر آن کسی است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتی شنید، بیندیشد. هر شنیده‌ای را نمی‌شود به صرف شنیدن رد کرد یا قبول کرد؛ باید اندیشید. « البَصیِرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَاَبصَرَ ». نَظَرَ یعنی نگاه کند، چشم خود را نبندد. ایراد کار بسیاری از کسانی که در لغزشگاه‌های بی‌بصیرتی لغزیدند و سرنگون شدند، این است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر یک حقایق واضح بستند. انسان باید نگاه کند؛ وقتی که نگاه کرد، آنگاه خواهد دید. ما خیلی اوقات اصلاً حاضر نیستیم یک چیزهایی را نگاه کنیم. انسان می‌بیند منحرفینی را که اصلاً حاضر نیستند نگاه کنند. آن دشمن عنود را کار نداریم – حالا این را بعداً عرض خواهم کرد؛ « وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا » (نمل: ۱۴) – بعضی‌ها هستند که انگیزه دارند و با عناد وارد می‌شوند؛ خوب! دشمن است دیگر؛ بحث بر سر او نیست؛ بحث بر سر من و شماست که توی عرصه هستیم. ما اگر بخواهیم بصیرت پیدا کنیم، باید چشم را باز کنیم؛ باید ببینیم. یک چیزهایی هست که قابل دیدن است. اگر ما از آنها سطحی عبور کنیم، آنها را نبینیم، طبعاً اشتباه می‌کنیم.  … این بی‌بصیرتی ناشی از بی‌دقتی است؛ ناشی از نگاه نکردن است؛ نـاشـی از چشم بستن بـر روی یـک حقیقت واضح است.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌ضرورت سنجش مسائل با تدبر، برای پیدا کردن بصیرت
در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بی‌بصیرتی عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟ یعنی چه بصیرت پیدا کند؟ چه‌جوری می‌شود این بصیرت را پیدا کرد؟ این بصیرتی که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روی آن تکیه و تأکید شده، به معنای این است که انسان در حوادثی که پیرامون او می‌گذرد و در حوادثی که پیش روی اوست و به او ارتباط پیدا می‌کند، تدبر کند؛ سعی کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحی عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رَحِمَ اللَّهُ امرَءاً تَفکََّرَ فَاعتَبَرَ»؛ (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۳) فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنی با تدبر مسائل را بسنجد – «وَاعتَبَرَ فَاَبصَرَ» – با این سنجش، بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد می‌کند؛ یعنی بینایی ایجاد می‌کند و انسان چشمش به حقیقت باز می‌شود.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌خوارج، فریب خوردگان بی بصیرت لشکر امیرالمؤمنین در جنگ صفین
در جنگ صفین، لشکر معاویه نزدیک به شکست خوردن شد؛ چیزی نمانده بود که بکلی منهدم و منهزم شود. حیله‌ای که برای نجات خودشان اندیشیدند، این بود که قرآن‌ها را بر روی نیزه‌‌ها کنند و بیاورند وسط میدان. ورقه‌‌های قرآن را سر نیزه کردند، آوردند وسط میدان، با این معنا که قرآن بین ما و شما حکم باشد. گفتند بیایید هرچه قرآن می‌گوید، بر طبق آن عمل کنیم. خوب، کار عوام‌پسند قشنگی بود. یک عده‌ای که بعدها خوارج شدند و روی امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند، از میان لشکر امیرالمؤمنین نگاه کردند، گفتند این که حرف خوبی است؛ اینها که حرف بدی نمی‌زنند؛ می‌گویند بیاییم قرآن را حکم کنیم. ببینید، اینجا فریب خوردن است؛ اینجا لغزیدن به خاطر این است که انسان زیر پایش را نگاه نمی‌کند. هیچ کس انسان را نمی‌بخشد اگر بلغزد به خاطر اینکه زیر پایش را نگاه نکرده، پوست خربزه را زیر پای خودش ندیده. آنها نگاه نکردند. آنها اگر می‌خواستند حقیقت را بفهمند، حقیقت جلوی چشمشان بود. این کسی که دارد دعوت می‌کند و می‌گوید بیایید به حکمیت قرآن تن بدهیم و رضایت بدهیم، کسی است که دارد با امام منتخبِ مفترض‌الطاعه می‌جنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب غیر از اینکه از نظر ما از طرف پیغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن کسانی هم که این را قبول نداشتند، این مسئله را قبول داشتند که آن روز بعد از خلیفه سوم، همه مردم با او بیعت کردند، خلافت او را قبول کردند؛ شد امام، شد حاکم مفترض‌الطاعه جامعه اسلامی. هر کس با او می‌جنگید، روی او شمشیر می‌کشید، وظیفه همه مسلمان‌ها بود که با او مقابله کنند. خوب! اگر این کسی که قرآن را سر نیزه کرده، حقیقتاً به قرآن معتقد است، قرآن می‌گوید که: تو چرا با علی می‌جنگی؟ اگر واقعاً به قرآن معتقد است، باید دست‌هایش را بالا ببرد، بگوید: آقا من نمی‌جنگم؛ شمشیرش را بیندازد. این را باید می‌دیدند، باید می‌فهمیدند. این مطلب مشکلی بود؟ این معضلی بود که نشود فهمید؟ کوتاهی کردند. این می‌شود بی‌بصیرتی. اگر اندکی تدبر و تأمل می‌کردند، این حقیقت را می‌فهمیدند؛ چون اینها خودشان در مدینه اصحاب امیرالمؤمنین بودند؛ دیده بودند که در قتل عثمان، عوامل و دستیاران خود معاویه مؤثر بودند؛ آنها کمک کردند به کشته شدن عثمان؛ در عین حال پیراهن عثمان را به عنوان خونخواهی بلند کردند. آنها خودشان این کار را کردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر می‌گشتند.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌
 بی‌بصیرتی، عامل فتنه اخیر
 در همین قضایای فتنه اخیر، یک عده‌ای اشتباه کردند؛ این بر اثر بی‌بصیرتی بود. ادعای تقلب در یک انتخابات بزرگ و باعظمت می‌شود! خوب! این راهش واضح است. اگر چنانچه کسی معتقد به تقلب است، اولاً باید استدلال کند، دلیل بیاورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دلیل آورد یا نیاورد، قانون راه را معین کرده است: می‌تواند شکایت کند؛ باید بازرسی شود، بازبینی شود؛ آدم‌های بی‌طرفی بیایند نگاه کنند تا معلوم شود تقلب شده یا نشده؛ راهش این است دیگر. اگر چنانچه کسی زیر بار این راه نرفت و قبول نکرد – با اینکه ما کمک‌های زیادی هم کردیم: مدت قانونی را بنده تمدید کردم؛ حتّی گفتیم خود افراد بیایند جلوی دوربین‌های تلویزیون شمارش کنند – دارد تمرد می‌کند. … مقصود این نیست که راجع به قضایای گذشته اظهارنظر کنیم؛ می‌خواهیم مثال بزنیم. پس بصیرت پیدا کردن، کار دشواری نیست. اگر شما نگاه کردید، دیدید یک راه معقول قانونی‌ای وجود دارد و کسی از آن راه معقول قانونی سرمی‌پیچد و کاری می‌کند که برای کشور مضر است، ضربه به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غیرجانبدارانه، معلوم است که او محکوم است؛ این یک چیز روشنی است، یک قضاوت واضحی است. پس ببینید مطالبه بصیرت، مطالبه یک امـر دشـوار و ناممکن نیست. بصیرت پیدا کردن، کار سختی نیست. بصیرت پیدا کردن، همین اندازه لازم دارد که انسان اسیر دام‌های گوناگون، از دوستی‌‌ها، دشمنی‌‌ها، هوای نفس‌‌ها و پیشداوری‌‌های گوناگون نشود. انسان همین قدر نگاه کند و تدبر کند، می‌تواند واقعیت را پیدا کند. مطالبه بصیرت، مطالبه همین تدبر است؛ مطالبه همین نگاه کردن است؛ مطالبه چیز بیشتری نیست. و به این ترتیب می‌شود فهمید که بصیرت پیدا کردن، کار همه است؛ همه می‌توانند بصیرت پیدا کنند. البته بعضی نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهی، که گاهی غفلت می‌کنند. انسان با اینکه جان خودش را خیلی دوست دارد، اما گاهی ممکن است در حال رانندگی هم یک لحظه حواسش پرت شود، یک لحظه چرت بزند، یک ضایعه‌ای پیش بیاید. لغزش‌هایی که در این زمینه پیش می‌آید، اینها را نمی‌شود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پیدا کند، این دیگر بی‌بصیرتی است، این دیگر غیر قابل قبول است.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید
 من می‌خواهم به شما جوان‌ها عرض کنم؛ شما برای اینکه ایران اسلامی را بسازید، یعنی هم ملت و میهن عزیز و تاریختان را سربلند کنید، هم وظیفه خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهید – که امروز اگر کسی برای سربلندی ایران اسلامی تلاش کند، هم به میهن خود، به ملت خود، به تاریخ خود خدمت کرده است، هم به اسلام عزیز که مایه نجات بشریت است، خدمت کرده – باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، باید در صحنه باشید، باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید. مواظب باشید دچار بی‌بصیرتی نشوید.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌باید حقیقت را تشخیص دهید و محیط پیرامونی خودتان را هم بابصیرت کنید
 امروز کار عمده دشمن در جنگ نرم، غبارپراکنی در فضای سیاسی کشور است؛ این را توجه داشته باشید. امروز مهم‌ترین کار دشمن این است. افرادی که در کار سیاسی و مسئله سیاسی واردند و مطلعند، می‌دانند امروز قدرت ابرقدرت‌ها بیش از آنچه که در بمب هسته‌ای‌شان باشد، در ثروت‌های انباشته در بانک‌هاشان باشد، در قدرت تبلیغاتی آنهاست، در صدای بلند آنهاست که به همه جا می‌رسد. شیوه‌های تبلیغاتی را هم خوب بلدند. در کار تبلیغات انصافاً پیشرفت هم کرده‌اند. امروز غربی‌ها – چه در اروپا، چه در آمریکا – در کار تبلیغات، شیوه‌های مدرن و بسیار پیشرفته‌ای را یاد گرفته‌اند و بلد شده‌اند؛ ما در این جهت عقبیم. یکی از اساسی‌ترین کارهای آنها این است که تبلیغ کردن را بلدند. با این شیوه‌های تبلیغی، با جنجال، با فرستادن انبوه حرف‌های خلاف واقع، سعی می‌کنند فضای جوامع را دگرگون کنند و تأثیر بگذارند؛ باید به این نکته توجه داشت، باید این را مراقب بود. امروز وظیفه جوان‌های ما از این جهت سنگین است. نه فقط خودتان باید حقیقت را تشخیص دهید، بلکه باید فضا و محیط پیرامونی خودتان را هم بابصیرت کنید و برای آنها هم قضایا را روشن کنید.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌تبلیغات جهانی برای دگرگون جلوه دادن حقایق
 یک نکته اساسی این است که باطل در مقابل انسان همیشه عریان ظاهر نمی‌شود تا انسان بشناسد که این باطل است؛ غالباً باطل با لباس حق یا با بخشی از حق وارد میدان می‌شود. امیرالمؤمنین فرمود: «اِنَّمَا بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ اَهوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ اَحکَامٌ تُبتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا کِتَابُ اللَّهِ»، بعد تا می‌رسد به اینجا: «فَلَو اَنَّ البَاطِلَ خَلَصَ مِن مِزَاجِ الحَقِّ لَم یَخفَ عَلَی المُرتَادِینَ وَ لَو اَنَّ الحَقَّ خَلَصَ مِن لَبسِ البَاطِلِِ اِنقَطَعَت عَنهُ اَلسُنُ المُعَانِدِینَ»؛   (نهج‌البلاغه، خطبه ۵۰) اگر باطل و حق صریح و بی‌شائبه وسط میدان بیایند، اختلافی باقی نمی‌ماند؛ همه حق را دوست دارند، همه از باطل بدشان می‌آید؛ «وَ لَکِن یُؤخَذُ مِن هَذَا ضِغثٌ وَ مِن هذا ضِغثٌ فَیُمزَجَانِ فَهُنَالِکَ یَستَولِی الشَیطَانُ عَلَی اَولِیائِهِ». بخشی از حق را با بخشی از باطل مخلوط می‌کنند، نمی‌گذارند صِرف باطل و صریح باطل باشد؛ لذا مخاطبان دچار اشتباه می‌شوند؛ این را باید خیلی مراقبت کرد. امروز در تبلیغات جهانی، همه تکیه بر روی این است که حقایق را در کشور شما، در جامعه شما، در نظام اسلامی شما دگرگون جلوه دهند؛ امکانات تبلیغاتی‌شان هم فراوان است، به طور دائم هم مشغولند. البته افرادی هم هستند که بعضـی دانستـه، بعضـی نـدانسته، در داخـل، همان حرف‌ها را تکرار می‌کنند و همان‌ها را بازتاب می‌دهند.۹ ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌عافیت‌طلبی، شهوات، ملاحظه منافع ولجاجت موانع دفاع از حق با وجود بصیرت
گاهی بصیرت هم وجود دارد، اما در عین حال خطا و اشتباه ادامه پیدا می‌کند؛ که گفتیم بصیرت شرط کافی برای موفقیت نیست، شرط لازم است. در اینجا عواملی وجود دارد؛ یکی‌اش مسئله نبود عزم و اراده است. بعضی‌ها حقایقی را می‌دانند، اما برای اقدام تصمیم نمی‌گیرند؛ برای اظهار تصمیم نمی‌گیرند؛ برای ایستادن در موضع حق و دفاع از حق تصمیم نمی‌گیرند. البته این تصمیم نگرفتن هم عللی دارد: گاهی عافیت‌طلبی است، گاهی تنزه‌طلبی است، گاهی هوای نفس است، گاهی شهوات است، گاهی ملاحظه منافع شخصی خود است، گاهی لجاجت است. یک حرفی را زده است، می‌خواهد پای این حرف بایستد، به خاطر اینکه ننگش می‌کند از حرف خودش برگردد؛ که فرمود: « لعن اللَّه اللّجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادی هستند اطلاع هم دارند، واقعیت را هم مـی‌دانند؛ در عیـن حـال کمـک مـی‌کننـد بـه جهت‌گیری‌های مخالف، جهت‌گیری‌های دشمن. خیلی از این کسانی که پشیمان شدند و راه را برگشتند، یک روزی به شکل افراطی انقلابی بودند؛ اما یک روز شما می‌بینید درست در نقطه مقابل آن روز ایستاده‌اند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفته‌اند! این به خاطر همین عوامل است؛ هوا‌های نفسانی، شهوات نفسانی، غرق شدن در مطالبات مادی. عامل اصلی اینها هم غفلت از ذکر پروردگار، غفلت از وظیفه، غفلت از مرگ، غفلت از قیامت است؛ اینها موجب می‌شود که بکلی صد و هشتاد درجه جهت‌گیری‌شان عوض شود.
 البته بعضی هم اشتباه می‌کنند. نمی‌شود همه را مقصر دانست. ما بعضی‌ها را دیدیم که کسانی آمدند به عنوان هدیه، به عنوان اظهار ارادت، به اینها پول دادند؛ اینها هم پول را گرفتند، نفهمیدند اسم این رشوه است. آنچه که در عالم واقع اتفاق می‌افتد، شبیه یکدیگر است؛ منتها متفطن شدن به اینکه اسم این رشوه است یا نه، مهم است. شما که یک جایی قرار داری که می‌توانی یک کاری را بر طبق میل او انجام دهی، او می‌آید این‌جور دستت را هم می‌بوسد و به شما پول می‌دهد. خوب، این اسمش رشوه است؛ رشوه حرام همین است.  در قضایای فتنه هم همین‌جور. بعضی در این فتنه و در این جنجال وارد شدند، نفهمیدند اسم این براندازی است؛ نفهمیدند این همان فتنه است که امیرالمؤمنین فرمود: «فِی فِتَنِ دَاسَتهُم بِاَخفَافِهَا وَ وَطئَتهُم بِاَظلاَفِهَا وَ قَامَت عَلیَ سَنَابِکِهَا». (نهج‌البلاغه، خطبه ۳) فتنه خرد و نابود می‌کند کسانی را که زیر دست و پای فتنه قرار بگیرند. آنها نفهمیدند این فتنه است. یک حرفی را یکی گفت، اینها هم تکرار کردند. پس نمی‌شود همه را محکوم به یک حکم دانست. حکم معاند متفاوت است با حکم غافل. البته غافل را هم باید بیدار کرد.۹  ۹.   ۰۴/۰۸/۸۹   بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید