علی علیه السلام گردش گری را مفید و انسان ساز شمرده و کسب دانش وآشنایی با سرزمین ها و دوست یابی را از پیامدهای مثبت سفر شمرده است. درسیره ی آن جناب سیاحت های گوناگونی دیده می شود که نمایانگر ارج آن جناب به سیاحت درجهان است.
۱. دیدار ایوان کسری: مدائن، مرکز حکومت ایران بود که شکوه و زیبایی آن زبانزد عرب و عجم بود و تشریفات و تجملات خیره کننده ی آن، هر تازه واردی را به شگفتی وا می داشت. مدائن در دوره ی عمر و به دست سپاه اسلام افتاد. پاره شدن نامه ی پیامبر توسط خسرو پرویز در مدائن و بی اعتنایی زمامداران مسلمان به زر و زیورهای دنیوی سبب شد که از کاخ های شاهان مراقبت جدی صورت نگیرد. بلکه کاخ کسری به همان صورتی که به دست مسلمانان افتاده بود، به روی همگان باز باشد، تا علاوه برنشان دادن حکومت پوشالی ساسانیان، عبرتی برای معاصران و نسل های پی آمده باشد. علی علیه السلام در سفر به صفین و در عبور از مدائن، به دیدن و کاخ کسری رفت. چندین گزارش از سفر علی علیه السلام به ثبت رسیده است:
عمارساباطی، نقل کرده است:
امیرمؤمنان به همراه دلف بن مجیر، در سفر به مدائن به ایوان کسری آمد. در آن جا نماز خواند. پس ازنماز برخاست. و به دلف گفت: با من همراهی کن. دلف با جماعتی از مردم ساباط با امام حرکت کردند. امام در رواق ها و دالان های کاخ کسری دور می زد. و به دلف ازویژگی های آن مناطق و جایگاه ها سخن می گفت و دلف کلام حضرت را تصدیق می کرد. امام با همراهان، همه جایگاه ها را گردش کرد و دلف می گفت: آقای من. چنان از این جایگاه ها به درستی سخن می گویی که گویی تو آنها را مکان خود قرار داده ای ؟ (۱)
نصر بن مزاحم از سفر علی علیه السلام به مدائن چنین گزارش داده است:
علی علیه السلام درمسیر صفین به ساباط و از آن جا به شهر بهرسیر آمد. مردی از یارانش به نام حریز بن سهم از بنی ربیعه به آثار کسری می نگریست و این شعر ابن یعفر تمیمی را برخواند:
جرت الریاح علی مکان دیارهم
فکأنما کانوا علی میعاد.
علی علیه السلام به او گفت: چرا این آیات را بر نخواندی:
« کم ترکوا من جنات و عیون * وزروع ومقام کریم * و نعمه کانوا فیها فاکهین * کذلک و أورثناها و قوما آخرین * فما بکت و علیهم السماء و الأرض و ما کانوا منظرین. » (۲)
ان هؤلاء کانوا وارثین فأصبحوا موروثین. لم یشکروا و النعمه فسلبوا دنیاهم بالمعصیه.ایاکم و کفران النعم – لا تحل بکم النقم ؛ (۳)
بعد از خود، چه باغ عا و چشمه سارها بر جای گذاشتند. وکشتزارها و خانه های نیکو و نعمتی که در آن غرق شادمانی بودند. بدین سان بودند و ما آن نعمت ها را به مردمی دیگر واگذاشتیم. نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه به آنان مهلت داده شد. آنان خود وارث پیشینیان بودند، سپس خود موروث شدند. شکر نعمت نکردند ، بر اثر نافرمانی، دنیا از دستشان رفت و از ناسپاسی نعمت ها بپرهیزید که نکبت دامنگیرتان نشود.
دیدن از براثا: براثا قریه ای بود قدیمی درغرب بغداد، که آوازه ی آن به پیش از اسلام می رسید. براثا پیش از اسلام و جایگاه عبادت مؤمنان بوده و بزرگانی چون ابراهیم خلیل و عیسی مادرش مریم علیهم السلام و در آن جایگاه تردد داشته اند.
منابع شیعی و سنی حکایت از آن دارد که علی علیه السلام در بازگشت از نبرد نهروان در سال ۳۷ ه.ق در نزدیکی براثا در حمامی غسل کرده و در آن نماز خوانده است. (۴)
امام سجاد علیه السلام و در این باره فرموده است:
حضرت امیر علیه السلام پس ازجنگ با خوارج، با سپاه به این سرزمین آمد. از نام آن سرزمین پرسید: گفتند: زوراء. حضرت [با توجه به سابقه ای که از آن در نظر داشت.] فرمود: از آن دوری کنید. پس از اندکی راهمپیایی، صومعه ای نمایان شد که راهبی سال ها و در آن عبادت می کرد. حضرت پیاده شد. راهب به دیدار امام آمد و گفت: این جایگاه بزرگی است و عیسی و مادرش در این جا نماز گزارده اند. سپس حضرت در نزدیکی آن به کاوش پرداختند. با پای مبارک خاک را کنار زدند. چشمه ای آشکار شد. امام گفتند: این همان چشمه مریم است. به فرمان امام پس از هفده زراع خاک را پس زدند سنگ سپیدی نمایان شد. فرمود: این همان سنگی است که مریم عیسی را بر آن نهاد. حضرت به روی سنگ مشغول نماز شد و خیمه خود را بر آن نصب کرد. امام و سپاهیان و چهار روز در سرزمین براثا درنگ کردند (۵)
درگزارش دیگر آمده که حضرت به راهب گفت: « ابراهیم خلیل نیزدر این جایگاه نماز گزارده است. ». (۶)
سفر به بابل: بابل، یکی از خاستگاه های تمدن جهان باستان بوده که سالیان دراز حکومت گران بربین النهرین و مناطق اطراف، این شهر را مرکز حکومت خود قرار داده بوده اند. نمرود، طاغوت معاصر ابراهیم خلیل، در این شهر و زندگی می کرده و ابراهیم، مبارزه علیه بت پرستی و ستم و را از این نقطه آغاز کرده است. با گذشت و هزاران سال هنوز آثار بسیاری از تمدن نابود شده بابل در عراق پابرجاست و جهان گردان از آن دیدن می کنند.
علی علیه السلام پس از نبرد نهروان به سرزمین بابل آمد و درآن جا سپاهیان خود را به موقعیت و جغرافیایی و سر گذشت و ساکنان گذشته آن توجه داد و پایان گناه و فساد را به عیان به رزمندگان همرامش نمایاند.
جویره بن مسهر گوید:
با امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ نهروان به سرزمین بابل آمدیم. امام از مرکب فرود آمد و گفت:
ای مردم ! این سرزمین نفرین شده و سه بار در روزگار ویران شده است. یکی از شهرهای زیر و روشده که در قرآن از آن یاد شده (۷)، همین سرزمین است. در این زمین بت پرستیده و شده و سزاوار پیامبر و وصی او نیست. در آن نماز گزارد. سپس حضرت از آن جا به کناری رفتند و نماز گزاردند. (۸)
استفاده ازتجربه های دیگران: علی علیه السلام به سیر حوادث بشر و تاریخ پیامبران گذشته علاقمند بود. اخبارآنان را از دانایان پیش از خود می پرسید (۹) امام، فرزندش حسن علیه السلام را به کاوش در رویدادهای گذشتگان و استفاده از تجربه های آنان دعوت کرده است. (۱۰)
آن حضرت درسیاحت ها تلاش می کرد از تجربه های سیاسی و اجتماعی ملت های دیگر باخبر گردد و از آن در زندگی استفاده کند. از جمله:
دیدار با نویسنده ویژه انوشیروان: از رخدادهای سفرعلی علیه السلام به نهروان، دیدار با نویسنده ی ویژه انوشیروان، پادشاه پرآوازه ساسانی بود. امام با خبر شد که یکی از نویسندگان دربار ساسانی زنده است و آگاهی های سودمندی از تاریخ و سیاست دارد. او را که دارای هوش سرشار، ولی از دیده محروم بود، به نزد امام آوردند. نامش جمیل بود. امام از او پرسید.
انسان چگونه باید زندگی کند و رفتارش بهتر است چگونه باشد ؟
او گفت: بهتر است دوستانش اندک و دشمنانش بسیار باشد.
امام فرمود: سخنی نو می شنوم. مردم و بر این هم داستان اند که دوستاناگر بیشتر باشند بهتر است.
جمیل گفت: واقعیت برخلاف گمان مردم است. دوستان، زمانی که جملگی برای برآوردن نیاز انسان درکوشش اند، به درستی کار را به انجام نمی رسانند. گذشتگان گفته اند: از بسیاری ملاحان کشتی غرق گردد.
امام فرمود: آن را تجربه کرده ام، درست است. فایده بسیاری دشمنان کدام است ؟
گفت: دشمنان و که بسیار باشند و آدمی همواره مواظب خویش است، تا کار اودست آویز آنان قرار نگیرد و از خطر مصون ماند.
امام سخن او را پسندید (۱۱)پی نوشت :
1- بحالانوار، ج ۴۱، ص ۲۱۳
2-دخان (۴۴) آیه های ۲۵- ۲۹
3-بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۷۵
4- سفینه البحار، ج ۱، ص ۲۵۹
5- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج ۲، ص ۲۰، دارالکتاب الاسلامی، دوره ۳ جلدی
6-بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۵۷.
7-توبه ( ۹)آیه ۷۰.
8- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.
9- عرائس المجالس، ص ۵۷.
10- نهج البلاغه، نامه ۳۱
11- بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۳۴۵، وزارت ارشاد.