سوم رجب، سالروز شهادت امام علی النقی الهادی (علیه السلام) است که در این مطلب به چگونگی شهادت این امام همام خواهیم پرداخت.
امام علی النقی ـ علیه السّلام ـ امام دهم شیعیان جهان است که در نیمه ذی حجه سال ۲۱۲ هـ. ق در شهر صریا (حومه مدینه) به دنیا آمد. پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادر گرامیش سمانه نام دارد.
حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در ۸ سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از ۳۳ سال امامت در سن ۴۱ سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.امامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ مقارن با خلافت ۶ خلیفه عباسی بود و پس از گذشت یک سال از خلافت معتز در سامرا مسموم شده و به شهادت رسید و جسم پاک حضرت در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.
نکته مهم در شهادت امام هادی ـ علیه السّلام ـ این است که: حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین حتی نزدیک ترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد، بلکه فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کرده اند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد و حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنج ها و محنت های زیادی کشید و در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود.
متوکل وجود امام هادی ـ علیه السّلام ـ را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس می کرد؛ لذا تصمیم گرفت تا با دو روش هم زمان در یک اقدام از بحرانی تر شدن اوضاع جلوگیری کند: یکی حمله به یاران امام ـ علیه السّلام ـ و نابود کردن آثار شیعیان تا حدی که قبر مطهر امام حسین ـ علیه السّلام ـ را نیز تخریب کرد و دوم دور کردن امام ـ علیه السّلام ـ از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود.
یکی از بهانه های متوکل این بود که عبدالله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعایت می کرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت.امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه ای به متوکل سعایت و دروغگویی او را یادآوری کرد ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب می دید در نامه ای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید.
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد و وقتی آن حضرت به سامرا رسید، متوکل با آن همه وعده و احترام که در نامه اش بود، یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد.سپس متوکل دستور داد: حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه و هدایا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود.
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ـ علیه السّلام ـ ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.
یکی دیگر از سخت گیری های متوکل در آزار امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که گاه بگاه به مأموران خود دستور می داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنند به امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند. لکن در این حمله های شبانه جز کتاب های علمی و ادعیه چیزی یافت نشد.گاهی متوکل فرمان می داد که حضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جام ها و سبوهای شراب و در میان گروه های خنیاگر و رقاصه افتاده بود.
امام بی توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت گویی و یاد آوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و می خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت.
متوکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند حضرت روانه زندان شد و شخصی از حضرت شنید که می فرمودند: انا اکرم علی الله من ناقه صالح و سپس این آیه را خواندند: « تَمَتَّعُوا فِی دَارِکُمْ ثَلاثَهَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ»
بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.
منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت، ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راه کار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود؛
امام هادی ـ علیه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می بردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی ـ علیه السّلام ـ نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گردید.