ادبیات کودکان، عامل بسیار مؤثری در رشد و تکامل ذهنی، عاطفی، اجتماعی و گسترش تجارب کودک است و کتابهای مخصوص کودکان، مهمترین نقش را میتوانند ایفا کنند. به همین سبب، توجه به کیفیت تهیه و تدوین آنها در حد کتابهای درسی و گاهی بیش از آنها ضرورت دارد. همچنین، امروزه اکثر کشورها، و شاید همه آنها، ادبیات کودکان و نوجوانان را مسأله مهمی تلقی میکنند و فعالیتهای متعدد و متنوعی برای گسترش و تکامل آن انجام میدهند. به طوری که میتوان میزان ارزشمند بودن کودک در یک اجتماع را از وضع و میزان توجه و تلاش مسئولان آموزش و پرورش به امر «ادبیات کودکان» دریافت.
به این نکته مهم نیز باید توجه کرد که هر کتاب صرفاً به سبب سادگی یا عنوان «برای کودکان» و «برای نوجوانان» و… نباید در اختیار کودکان قرار گیرد، هر چند که بسیار زیبا و جالب تهیه شده باشد یا نام «مهم» یا «شخصیت مهم» عنوان آن باشد. پس در بحث از «ادبیات کودکان» با این سؤال مهم مواجه میشویم که چگونه میتوان برای کودکان، کتاب انتخاب کرد؟ زیرا، همان طوری که اشاره کردیم، کوچکترین اشتباه یا سهل انگاری در انتخاب کتاب برای کودکان و نوجوانان، ممکن است همه زحمات و تلاشهای مؤسسات تربیتی را خنثی کند.
انتخاب هر کس، نشانگر گرایشها، نیازها، و ارزشهای او است. بنابراین، والدین و اولیای آموزشی (تربیتی) مخصوصاً معلمان باید در انتخاب کتابهای خواندنی کودکان (کتابهای غیر درسی) برای کودکان و کتابخانه و کلاس بسیار دقت کنند و از این نکته مهم غافل نباشند که کودکان و نوجوانان، پیش از هر چیز، باید زندگی کنند: زندگی سالم و سودمند فردی و اجتماعی؛ و به قدر لازم از استقلال زندگی و فکری برخوردار باشند یعنی به جای افتخار مداوم به گذشتگان و خود را به این و آن منتسب نمودن، به خود افتخار کنند و به خود متکی باشند. به بیان دیگر، هر مسئول تربیتی (والدین و معلمان و… ) باید عملاً این واقعیت را بپذیرد که درس و مشق و مطالعه آزاد همگی وسیله است تا شخص را از زندگی سالم و سازنده برخوردار سازد، نه اینکه او را از زندگی نومید و متنفر کند و فکر و عقل او را به فساد و تباهی بکشاند.
هرگز نباید کتابی را برای کودک انتخاب کنیم که او را به تنپروری و اعتقاد به شانس و اقبال عادت دهد، یا عقاید خرافی و اوهام را به او تلقین کند. مثلاً از داستانهایی نباشد که یک جوان فقیر به سبب انجام دادن فلان کار بیاهمیت ثروتمند شود و شهرتی جهانگیر کسب کند که متأسفانه این گونه داستانها و افسانهها را در کتابهای، مخصوصاً ادبی، خود فراوان داریم. چنانکه در داستان «سبکتکین و آهو» میخوانیم: «سبکتکین پدر سلطان محمود غزنوی روزی به قصد شکار به صحرا میرود و ماده آهویی را با بچه اش میبیند، آنها را دنبال میکند و سرانجام بچه را میگیرد و بر زین مینهد. سپس که به سوی شهر بر میگردد از پشت سر، صدایی به گوشش میرسد بر میگردد و نگاه میکند و مادر بچه آهو را میبیند که نالهکنان میآید گو اینکه بچهاش را میخواهد سبکتکین بیتوجهی نشان میدهد لکن بعد دلش، به حال مادر آهو میسوزد و بچه او را آزاد میکند… در همان شب در خواب، پیرمرد بزرگواری را میبیند که به او میگوید: ای سبکتکین به جای بخششی که به آن ماده آهو کردی و بچهاش را به او پس دادی و اسب خود را بیجو گذاشتی، ما غزنین و زابلستان را به تو و فرزندان تو بخشیدیم…!»
مسلماً کودکی که این داستان را میشنود حق دارد هرگونه فعالیت و تلاش برای پیشرفت در زندگی را بیارزش بداند و این تصور باطل را بپذیرد که با کمترین محبت، مثلاً به یک موجود زنده، میتوان حکومت چندین کشور را به دست گرفت… چنین آثاری بیشتر تصویر آمال و آرزوهای مردم و نویسندگان قدیمی ما است و از قبیل آرزوهایی است که بیتحمل رنج در انتظار گنج است، و ارتباط علت و معلولی را از بین میبرد و میخواهد با سحر و جادو کارها را درست کند. در کشورهایی که دستگاه اجتماعی آنها پیرو سنن و آداب گذشته است و به زیر و رو کردن آن معتقد نیستند، مردم اینگونه افسانهها و قصهها را برای کودکان خود نقل میکنند و حتی میگویند که در خور ذهن و وضع طبیعی اطفال است، زیرا که آنان هنوز قانون علت و معلول را درک نکردهاند و عقیده دارند که در سنین بعد این گونه افسانهها را به نظر افسانه خواهند نگریست و از تحت تأثیر آن به در خواهند آمد…»
غافل از اینکه این نظر و تصور بزرگسالان است و گرنه اثری که این نوع داستانها یا افسانهها در ذهن و فکر کودک میگذارند، چنانکه گفتیم، همیشگی است و به احتمال زیاد در رفتارهای او، به طور ناخودآگاه، منعکس خواهد شد و قبلاً هم گفتیم که برداشت کودکان از آنچه میبینند یا میشنوند، به علت نیازها، رغبتها، و تجربههای سنی خاصی که دارند غیر از برداشتی خواهد بود که بزرگسالان به دست میآورند. به عبارت دیگر، برداشت کودکان از شنیدهها و دیدهها با برداشت بزرگسالان از آنها بسیار متفاوت خواهد بود. از این رو، شدیداً توصیه میکنند که در سخن گفتن با کودکان یا نوشتن برای آنها به برداشتهای احتمالی آنها بیندیشید، نه فقط به افکار و خزانه لغات خودتان.
بنابراین، انتخاب کتاب برای کودکان باید بر تجربه علمی مبتنی باشد، نه اینکه بزرگسالان، ذوق و سلیقه و تمایلات خود را ملاک عمل قرار بدهند. به بیان دیگر، برای انتخاب کتاب مناسب کودکان باید از یک طرف کودک و از طرف دیگر کتابها را شناخت. برای دریافت اینکه کودکان در هر سنی به چه نوع مطالب علاقه نشان میدهند، علاوه بر آنچه در بحث از ویژگیهای سنی کودکان در مراحل مختلف رشد و تکامل گفته شد، میتوان به چهار طریق زیر آزمایش کرد:
۱. قضاوت خود کودکان به وسیله پرسشنامههایی که پر میکنند.
۲. مشاهده کتابهایی که کودکان میخوانند.
۳. اظهارنظرهایی که درباره کتابها میکنند.
۴. یادداشت کردن تعداد و نوع کتابهایی که در سنین مختلف، مورد توجه کودکان قرار میگیرند.
هر یک از روشهای نامبرده، این موضوع را از لحاظی، معین و روشن میکند. تاکنون مربیان و کتابداران از هزاران کودک و نوجوان، تحقیقات دامنهداری به عمل آوردهاند و نتایج آنها را به شکل منحنیها و نمودارها نشان دادهاند. ابتدای این منحنیها اشعار کودکان و قصه است و در انتهای آنها ادبیات به معنای عالی آن قرار دارد؛ روی هم سه دوره تشکیل دادهاند:
۱. دوره افسانه
۲. دوره داستان
۳. دوره علاقه به واقعیت
سه دوره مذکور را با اصطلاح «واقعیت» میتوان چنین بیان کرد:
دوره افسانه را دوره بیگانگی از واقعیت، دوره داستان را دوره نزدیکی به واقعیت، دوره سوم را دوره توجه به واقعیت، نامیده و این دورهها را با دورههای رشد طبیعی و اجتماعی آدم منطبق دانسته است.
اصلی که در انتخاب کتاب برای کودکان باید رعایت شود، «نیازها» و «رغبتهای» سنی است، زیرا کودک مادامی که خود را به مطالعه موضوعی نیازمند نبیند به آن علاقه نشان نخواهد داد. به بیان دیگر، اساسیترین انگیزهها برای هر نوع فعالیت انگیزه «نیاز» است.
به دنبال کتابهایی بگردید که داستانهای خوب و متنوعی دارند، کتابهای مصور و کتابهایی که شما نیز از مطالعه آنها لذت میبرید و کتابهایی که با خلق و خوی کودک شما سازگار است. برای انتخاب کتاب مرحله زندگی کودک خود را در نظر بگیرید، و ببینید در چه دوره تکاملی قراردارد. نخستین دوره کودکی، دورهای است که بچهها مهارتهای سرگرم کننده متعددی را فرا میگیرند و با شرایط تازهای روبه رو میشوند. برای کودکان مختلف و مناسبتهای گوناگون، کتابهای متنوعی موجود است، تقریباً درباره هر موضوعی کتاب وجود دارد. به دنیا آمدن فرزند دوم، نگهداری از کودک، دوستیابی، دوستان واقعی و غیرواقعی، به مدرسه رفتن، اخلاقهای خوب، اخلاقهای بد، عواطف و احساسات، همکاری کردن، به دکتر رفتن، به دندانپزشکی رفتن، تنها بودن با خواهر یا برادر خود، خوابیدن و حتی مراسم مذهبی. آیا تا به حال پس از خواندن عبارتی از یک کتاب به فکر نیفتاده اید که: «این موضوع همان چیزی است که میخواهم با کودکم در میان بگذارم… »؟ خواندن کتاب کودکان، به بزرگسالان (والدین) کمک میکند تا بتوانند آنچه در ذهن خود دارند، بیان کنند. چیزهایی که گاه والدین نمیتوانند برای ادای آن واژهای بیابند.