هرگز آن صحنه جانگداز را فراموش نمی کنم. یکی از شهدای بمباران شیمیایی را برای شستشو به مسجد سرچشمه آوردند. افراد کمک کننده جرات نمی کردند با دست اقدام به شستشو کنند، چکمه و ماسک و دستکش پوشیده و با شلنگ روی آن آب می پاشیدند.
گوشت بدن آن شهید طوری سوخته و گسسته شده بود که همراه آب شلنگ کنده می شد. شخصی با گریه فریاد می زد: تو را به خدا، به آرامی روی آن آب بپاشید تا بدنش بیش از این آسیب نبیند. من او را روز قبل دیده بودم، انسانی سالم، سرحال، با نشاط و قوی …
* * *
عبدالقادر شمس آوری
منبع: مجله خبری تحلیلی پوشپهر، صاحب امتیاز: انجمن دفاع از مصدومین سردشت، شماره ۱۰، بهار ۸۶، صفحه