نزدیک غروب به دنبال جعفر رفتم، تا با یکدیگر به هیات «فاطمیون» برویم. در میان راه وضعیت جسمی نصراصفهانی تغییر یافت و رنگ چهرهاش زرد شد، سریع او را به بیمارستان رساندم.
به دستور پزشک؛ معده او را مورد عمل جراحی قرار دادند. دو غده در معده محمدجعفر بود. به نظر پزشک معالجش عمل رضایتبخش بود.
اما خیلی زود این درد کهنه سرباز کرد، اینبار دکتر اعلام کرد:«راه معده بسته شده؟ دیگر چارهای نداریم» ناگهان دنیا در مقابل چشمانم تار و سیاه شد.
بالاخره جراحات شیمیایی نصر را از پا انداخت و چند ماه بعد در اواخر آبان ماه سال ۱۳۷۵ پیکر خسته شهید محمدجعفر به روی شانههای امت مسلمان تشییع شد.
خاصیت عشق این است، که تو را فولاد آبدیده روزگار میکند، از هیچ چیز حتی مرگ نمیهراسی؛ دلت این جا نیست، اگر باران سنگ از آسمان ببارد، تو بال دلت را میگشایی و در آسمان رحمت خداوند پرواز میکنی…