بررسی و تحلیل مشکلات و آسیب‌ها۶

بررسي و تحليل مشكلات و آسيب‌ها6

 تدبیر ش ۷۰    آفات پیشرفت
برادران و خواهران عزیز من! امروز کشور عزیز ما با دوران‌های قبل قابل مقایسه نیست. ما یک ملتِ دچار رکود و جمود و انزوا در همه بخش‌ها بودیم. انقلاب کشور را زنده کرد؛ ملت را زنده کرد؛ روحیه نوآوری را در این کشور بیدار کرد و عزت را برای این ملت به ارمغان آورد. راه‌های زیادی را پیموده‌ایم، پیشرفت‌های زیادی انجام گرفته است؛ و ایـن راه ادامـه دارد؛ مـا وسط راه توقف نمی‌کنیم.
نکته مهمی وجود دارد، که آیه شریفه قرآن در سـوره فتح دربـاره همین نکته اسـت: «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُاللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».( فتح ۱۰) وقتی یک ملت راهی را آغاز کرد، رسیدن به نتایج، احتیاج دارد به استقامت در آن راه، به پیشرفت در آن راه، به متوقف نشدن میان راه، به قانع نشدن به دستاوردهای میانه راه. یکی از آفات ما این است که: تصور کنیم این مقداری که پیشرفت کردیم، نتایج نهایی است؛ همین جا توقف کنیم. آفت دیگر این است که: تصور کنیم چون تا این دوره و در این مدت به هدف‌های نهایی نرسیدیم، پس چراغ امید را در دل خودمان خاموش کنیم؛ فکر کنیم دیگر دسترسی نخواهیم داشت. راهی که خداوند متعال و اسلام به ما می‌آموزد، این است: «فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلاتَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ»؛    (شوری۱۵) راهی را که شناختید، با دقت پیش بروید، قدم‌ها را محکم و استوار بردارید و استقامت به‌خرج بدهید. اگر استقامت به‌خرج دادیم، آن وقت به اهداف عالی اسلامی خواهیم رسید. … آن عدالت، آن مردم‌سالاری به معنای واقعی کلمه، آن کرامت انسانی، آن آزادی اسلامی، با پیشرفت ما، با قدم‌های استوار ما، با خسته نشدن ما، با حفظ نور امید در دل‌های ما، به توفیق الهی به دست همین جوانان تحقق پیدا خواهد کرد.
نسل جوان کشور ما یک نسل امیدبخش است. هر نقطه‌ای که انسان نگاه می‌کند، می‌بیند جوان امروز ما دارای تحصیلات، دارای آگاهی، دارای خصوصیات مثبت انقلابی یک انسانی است کـه مـی‌تـوانـد بـه‌پیش بـرود، مـی‌تـواند افق‌های دوردست را در نظر بگیرد و امیدوار باشد کـه بـه آنها دست خـواهـد یافت؛ ایـن را انسان در جوان‌هـای عـزیـز کشورمـان می‌تواند مشاهده کند، و من به‌طور واضح در این مرز و بوم مشاهده کردم. این آن چیزی است که ما را بـه پیش مـی‌رانـد، امید مـی‌دهـد؛ درست نقطه مقابلِ آنچه که دشمنان می‌خواهند.۱۰ ۱۰.   ۲۴/۷/۹۰   بیانات در دیدار دانشجویان (دانشگاه رازی) کرمانشاه    تدبیر ش ۷۱   اصلاح فرهنگ
برای اینکه این شاکله[شاکله معنوی ملت] حفظ شود، یا اگر نقصی دارد، تکمیل شود، یا اگر رخنـه‌ای در آن هسـت، فسـادی در آن هسـت، برطرف شود و به اصلاح تبدیل شود، طبعاً در جامعه اقطاب اثرگذاری وجود دارند. روشنفکران جامعه، نخبگان جـامعه، علمای دینی، فعالان سیاسـی، و در رأس هـمـه، حکومت و دولت – دولت به معنای عام، به معنای حکومت – اینها آن اقطاب تأثیرگذار هستند؛ اینها می‌توانند فرهنگ را منحط کنند، یا تضعیف کنند، یا تقویت کنند، یا ترمیم کنند، یا بعکس مجروح کنند و در آن خلل وارد کنند. حقیقتاً این‌جوری است؛ یعنی می‌توان فرهنگ یک ملت را، حتّی در بخش‌هایی که مربوط به خصوصیات اقلیمی است – چون بخشی از فرهنگ یک ملت، از اقلیم، از آب و هوا، از موقعیت جغرافیایی، از جغرافیای سیاسی سرچشمه می‌گیرد – در بلندمدت تغییر داد. آنکه می‌تواند تأثیر بگذارد و به سمت مثبت یا به سمت منفی تغییر بدهد، همین قطب‌های اثرگذارند؛ که علما هستند و نخبگان هستند و روشنفکران هستند و حکام هستند. «النّاس علی دین ملوکهم» ناظر به همین معناست و شواهدش در تاریخ زیاد است. در کشور خود ما، در تاریخ خود ما هم این هست.
خب! این حقیقت، ما را در مقابل یک مسئولیت عظیمی قرار می‌دهد. ما یک نگاهی بکنیم به وضع کشورمان، به وضع جامعه‌مان؛ آیا فرهنگ جامعه، آن فرهنگ مطلوب و منظور نظر انقلاب عظیم اسلامی هست یا نیست؟ اگر چنانچه نقصی وجود دارد، خللی وجود دارد، نارسایی‌ای وجود دارد، باید این نارسایی را اصلاح کرد. کی اصلاح کند؟ طبعاً در درجه اول، ما هستیم؛ یعنی من و شما. شما نخبگانی هستید. مجموعه شما هم یک رکنی از ارکان نظام اسلامی است. یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی یک بخشی از نظام است با یک اقتداری و تسلطی از لحاظ قانونی، که می‌تواند امر کند، نهی کند، باز بدارد، اقدام کند. بنابراین مسئولیت سنگین است. من همه همتم در این بیان این است که اهمیت کار را مجدداً گوشزد کنم. … یک بخش هم مربوط به عقاید و باورهاست. … خب! اینها همه‌اش مربوط به فرهنگ است. جمع شما دوستان عزیز، متصدی این مسئولیت بزرگید. این بارِ سنگین بر دوش شماست. یعنی شما اینجا در یک قرارگاه اصلی ایستاده‌اید، برای پشتیبانی این مبارزه عظیم. بخشی از این، مربوط به مسائل علم است – که حالا اشاره کردند، بنده هم تأیید می‌کنم، تقدیر می‌کنم – همین نقشه جامع علمی یا آنچه که در مورد دانشگاه‌ها اتفاق افتاده. بخش تعلیم، یک بخشی از این کار بزرگ است، منتها همه این کارِ بزرگ نیست. بخش تربیت هست، بخش مربوط به خانواده هست، بخش زن و مرد هست، مسائل گوناگون اخلاقی هست، ارتباطات اجتماعی هست، همکاری و تکافل اجتماعی هست؛ حسن‌ظن افراد به یکدیگر، در مقابل سوءظن افراد نسبت به یکدیگر هست؛ بددلی و بدخواهی نسبت به یکدیگر، در مقابل خیرخواهی و خیرطلبی برای یکدیگر هست؛ اینها مسائلی است که در زندگی اجتماعی ما وجود دارد. یا همین مسئله تنبلی اجتماعی … که من یک وقتی هم قبلاً روی این خیلی تکیه کردم. احساس تلاش، احساس مسئولیت در کل جامعه و عناصر جامعه، اینها چیزهایی است که اگر کمبودهایی در آن وجود دارد، مربوط به اختلال فرهنگی است؛ اینها باید برطرف شود. کی باید برطرف کند؟ دستگاه‌های میدانی. کی باید سیاستگذاری کند، پشتیبانی کند، هدایت کند؟ شما. یعنی اینجا یک چنین قرارگاه عظیمی است.۱۷ ۲۳/۳/۹۰   (انتشار ۰۱/۱۰/۱۳۹۰) بیانات در دیدار اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگیاهمیت فرهنگ
در بخش توقع‌ها باید عرض بکنم: نه اینکه چون شما هستید و شورای انقلاب فرهنگی است و این حقیر توقعاتی دارم؛ طبیعت قضیه این است که توقعات در زمینه مسائل فرهنگی بالاتر است. ما عقب‌ماندگی‌های زیادی داریم، نقیصه‌های زیادی داریم؛ ضعف‌های زیادی وجود دارد که یک جایی بایستی برای ترمیم و اصلاح اینها و معالجه آنچه که نابسامان است، به‌طور مداوم فکر کند، تلاش کند، کار کند؛ و آن در ترکیب کلی نظام ما، همین شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
من در مورد اهمیت فرهنگ لازم نیست چیزی عرض بکنم؛ همه شما فرهنگی هستید و جزو نخبگان هستید و واقفید به اینکه چقدر مسئله فرهنگ در یک جامعه اهمیت دارد. ما هم بارها عرایضی عرض کردیم. به‌طور خلاصه این‌جور می‌توان گفت که: فرهنگ یک ملت و یک کشور، در حقیقت شاکله معنوی این ملت است. یعنی اگر ما در یک کشور، وضع اقتصادی، نظام اقتصادی و نظام سیاسی را شاکله جسمی برای یک ملت بدانیم، روح این مجموعه عبارت است از فرهنگ. در حقیقت فرهنگ است که هویت و شاکله معنوی یک ملت را معین می‌کند. طبعاً این فرهنگ، شـاخـص‌هـای مصداقـی دارد. شـاخـص‌هـای مصداقـی‌اش عقایـد اسـت، اخلاق اسـت، آداب است، رفتارهـای اجتماعی است، رفتارهای فردی اسـت، خلقیات و خصـال مـلـی اسـت؛ اینها شاخص‌های آن هویت معنوی است. از روی این شاخص‌ها می‌توان کشف کرد و شناخت که این ملت هویتش چیست، شاکله معنوی‌اش چیست، شخصیت این ملت کدام است. حتّی اگر چنانچه فرض کنیم در زمینه شکل سیاسی یا شکل اقتصادی دچار مشکلاتی باشد، اما فرهنگ غنی و عمیقی داشته باشد، این ملت، بالقوه ملت مقتدری است. اینکه مـا بـه مـواریث فـرهنگی اهمیت می‌دهیم، به خاطر همین است. مواریث فرهنگی، آن ذخیره‌ها و گنجینه‌هایی هستند که در یک جامعه‌ای حفظ می‌شوند. یک وقت ممکن است ساختمانی خراب شود، فرو بریزد، یا سست شود؛ اما آن گنج، آنجا محفوظ است. وقتی این گنج در آنجا بود، به برکت این گنج می‌توان آن ساختمان را بازسازی کرد. یعنی برای یک ملت، ویرانی و خرابی ظاهری، دلیل ویرانی و نابودی حقیقی      و نهایی نیست. آنچه که دلیل ویرانی نهایی است، ویرانی فرهنگی است. اگر چنانچه یک کشوری از لحاظ فرهنگ – یعنی از لحاظ علم، از لحاظ عقیده، از لحاظ اخلاق، از لحاظ رفتارها، از لحاظ خصال و خلقیات مدنی – وضع نابسامانی داشته باشد، وضع منحطی داشته باشد، این ملت ورشکسته است؛ ولو حالا ظاهراً هم یک شمایل و شاکله مقبولی داشته باشد؛ لیکن باطن خراب شده است، ویران شده است و با یک حادثه از بین می‌رود و دیگر قابل بازسازی نیست؛ برخلاف آن وقتی که این ذخیره را داشته باشد. اهمیت فرهنگ این است.۱۷ ۲۳/۳/۹۰   (انتشار ۰۱/۱۰/۱۳۹۰) بیانات در دیدار اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا