بودا از چه قوم و تباری بود؟ و چگونه به این درجه و عنوان ارتقاء یافت؟

بودا از چه قوم و تباري بود؟ و چگونه به اين درجه و عنوان ارتقاء يافت؟

پاسخ:
بودا (Buddha) به معنای «بیدار» لقب شخصی به نام «سیدارتا» است که ۵۶۳ سال قبل از میلاد مسیح[۱] یعنی ۲۳ سال قبل از آن که کوروش هخامنشی حکومت بابل را تسخیر کرده و امپراطوری هخامنشی را بنیاد نهد[۲] به دنیا آمد و بعد از حدود هشتاد سال زندگی در ۴۸۳ قبل از میلاد وفات یافت.
بررسی ابعاد مختلف زندگی بودا که آیین بودیسم را بنیان گذاشت و پیروان فراوانی به دور خود گرد آورد و بعد ها مردمان بسیاری آیین وی را دین رسمی خود قرار دادند، مستلزم اطلاع یافتن از اوضاع جغرافیایی، سیاسی، دینی و فرهنگی منطقه ای است که وی در آنجا چشم به جهان گشود، بزرگ شد، آیین خود را تبلیغ کرد و همان جا وفات یافت. لکن بررسی ها نشان می دهد که گزارش های تاریخی در این زمینه بسیار ناچیز و آمیخته با افسانه است و به قدری با داستان های شیرین اسطوره ای اختلاط یافته که پیدا کردن حقیقت و جدا نمودن سره از ناسره تقریبا محال می نماید و فهمیدن این که چه چیز واقع شده و چه چیز توسط افسانه سرایان جعل گشته، مستلزم تحقیقاتی مشقت بار می باشد و مسلماً نتیجه چنین تحقیقاتی تنها این خواهد بود که در گذشته دور شخصی در هند پدید آمده سعی در اصلاح آیین هندو داشته و بعد ها نیز پیروان بسیاری پیدا کرده و جز این چند نکته هر چه گفته شده افسانه هایی بیش نیستند.
با توجه به نکته فوق ما در این مقال تنها می توانیم به بازگویی افسانه ها و اسطوره هایی که درباره زندگی بودا گفته شده بپردازیم و قضاوت را بر عهده خواننده بگذاریم.
شبه قاره هند که امروز شامل کشورهای «هند، پاکستان، بنگلادش و… » می شود سرزمین پهناوری است که در جنوب آسیا قرار گرفته و از سه سمت جنوب، جنوب غربی و جنوب شرقی توسط اقیانوس هند، احاطه گشته است. این سرزمین از سمت شمال شرقی و شمال توسط کوههای هیمالیا و از سمت شمال غربی توسط کوه های هندوکش و سلیمان از فلات های تبت، پامیر و ایران جدا شده است.[۳]
اولین تمدن بزرگی که در شبه قاره هند شناخته شده, تمدن «ایندوس» است که در دره سند (پاکستان امروزی) به وجود آمد. این تمدن از ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد آغاز و تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد که در اثر هجوم اقوام آریایی از بین رفت، ادامه داشته است.[۴] آریایی های مهاجم تنها بعد از گذشت نزدیک به هزار سال از هجومشان به هند و از بین بردن تمدن ایندوس، توانستند تمدنی جدید در این سرزمین بنا نهند. یعنی حدود شش قرن قبل از میلاد کشورها و راجه نشین های کوچکی در شمال هند به وجود آمدند که نژاد آریایی داشتند و آیین هندو دین رسمی آنان به شمار می آمد. در این منطقه یعنی دامنه های جنوبی رشته کوههای هیمالیا نزدیک منطقه ای که اکنون میان نپال و هند می باشد کشور کوچکی وجود داشت که ساکنان آن را «ساکیا» می نامیدند و پایتخت آن شهری به نام «کاپیلا واستو» (Kapilavaastu) بود که در برخی منابع آن را «کپله وَتو» تلفظ کرده اند.[۵]
در جنوب این پادشاهی کشور «کسالا» قرار داشت و در آن سوی کسالا در ایالت بیهار هندوستان امروز و منطقه راجگیر کشور «ماکادا» واقع شده بود. در سمت شرق نیز سرزمین «کلیا» قرار داشت.
نام حاکم و پادشاه شهر کاپیلا واستو، «سودُدَنه» بود و همسرش به نام «مهامایا» نیز دختر پادشاه سرزمین «کلیا» بود که گویا با همدیگر علاوه بر رابطه سببی، رابطه نسبی نیز داشتند.
به هر صورت، این پادشاه از همسرش «مهامایا» در سال ۵۶۳ قبل از میلاد صاحب پسری شد که نامش را «سیدارتا» گذاشتند. بنابر گزارش های آمیخته با افسانه که به دست ما رسیده به هنگام تولد این فرزند، برهمن ها، پیش گویی کردن که وی اگر «بی خان و مانی» را در پیش نگیرد، امپراطور بزرگی خواهد شد، ولی اگر چهار نشانه یعنی «شخص پیر، شخص مریض، مرده و مرتاض» را ببیند، ترک خان و مان کرده و «بودا» خواهد شد.
پادشاه برای جلوگیری از این اتفاق سه کاخ باشکوه بنا کرد که هر یک از آنها در فصل های زمستان، تابستان و فصل باران، مورد استفاده فرزندش قرار گیرد و سعی شود او را چنان غرق لذت ها و نعمت های دنیوی کند که وی از مرگ، مرض و پیری و مرتاضان بی خبر بماند، ولی چنان شد که سیدارتا در طی گردش های خود روزی با شخص پیر و روز دیگر با شخص مریض و روز سوم با یک مرده رو برو شد و در نهایت بعد از دیدن یک مرتاض که گفته بود به دلیل ترک نعمت های دنیوی و پیشه کردن ریاضت، مرتاض نامیده شده، تصمیم گرفت کاخ سلطنتی، پدر، همسر و فرزند هفت روزه اش را ترک کرده به ریاضت بپردازد.[۶] در آن زمان که سیدارتا ترک خان و مان کرد، آیین غالب بر شبه جزیره هند، آیین هندوئیسم بود که اساس آن را اعتقاد به خدایان متعدد که در دوره های مختلف ظهور یافته بودند تشکیل می داد و ریاضت یکی از راه های نجات و رستگاری به شمار می رفت. سیدارتا نیز در پی یافتن راهی برای رهایی از مرض، پیری و مرگ به دنبال برهمنان رفت و برهمنی به نام «آلاره کالامه» را به عنوان استاد انتخاب نمود,[۷] ولی بعد از مدتی از این استاد جدا شده به نزد «اودکه» پسر «رامه» شتافت،[۸] لکن در آنجا نیز دوام نیاورد و خود آغاز به ریاضت کرده شش سال به ریاضت پرداخت. در پایان این شش سال دریافت که ریاضت، وی را به مقصود نخواهد رساند. پس هنگامی که از وصول به حقیقت از طریق ریاضت نا امید شد، ریاضت را کنار گذاشت و به تامل و تفکر و مراقبت معنوی روی آورد. این مرحله از زندگی وی نیز شش سال طول کشید. بعد از هفت هفته توقف زیر درختی که بعداً درخت بیداری نامیده شد، به حقیقت دست یافت و به مقام «بودا» بودن رسید.[۹]
از دیدگاه بودا چهار حقیقت و اصل وجود دارد که بعد از شناخت آنها و برای رسیدن به نیروانا باید هشت راه و منزلت را پیمود. آن چهار حقیقت عبارتند از:
۱. حقیقت تألم ۲. حقیقت علت تألم ۳. حقیقت پایان تألم ۴. حقیقت طریقت والا برای رفع مایه تألم.
بر اساس حقیقت چهارم برای رهایی از تألم و رنج هشت دستور و هشت منزلت والا باید پیموده شود آن هشت منزلت و طریقت والا عبارتند از:
۱. بینش درست ۲. اندیشه درست ۳. گفتار درست ۴. کردار درست ۵. معاش درست ۶. تلاش درست ۷. حضور ذهن درست ۸. تمرکز حواس درست.[۱۰] نتیجه این که بودا نژادی آریایی دارد از مردمانی است که ساکیا نامیده می شدند، پدرش حاکم کشوری کوچک در شمال هند و بر اساس افسانه ها وی بعد از ترک زندگی شاهانه و تجربه ریاضت های متعدد و رایج زمان خود با تأمل و تفکر به درجه بیداری رسیده و مقام «بودا» را یافت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. تاریخ جامع ادیان، ص ۱۷۶ تا ۲۵۱، جان. بی. ناس.
۲. بودا (گزارش کانون پالی)، ع پاشایی.
[۱] . توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، انتشارات سمت و طه، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۴۵.
[۲] . معین، محمد، فرهنگ فارسی (معین)، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ دهم، ۱۳۷۵، ج ۶، ص ۱۶۲۲.
[۳] . ر. ک: گیتا شناسی، اطلس کامل گیتا شناسی، چاپ دهم، ۱۳۶۹، ص ۲۶ – ۲۹.
[۴] . ر. ک: سعیدیان، عبدالحسین و..، تاریخ مختصر مصور جهان، تهران، انتشارات عبدالحسین سعیدیان، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ص ۲۶ و ۲۷.
[۵] . ر. ک، سادهتیسنا، بودا و اندیشه های او، ترجمه محمد تقی بهرامی حران، انتشارات جامی، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص ۱۱، ع پاشایی، تهران و بودا، تهران، انتشارات مروارید، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ص ۱۰۴.
[۶] . ر. ک: بودا، ص ۱۰۶ – ۱۱۲، و بودا و اندیشه های او، ص ۱۵ – ۱۹.
[۷] . بودا، ص ۱۱۴.
[۸] . همان، ص ۱۱۵.
[۹] . ر. ک: آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۴۵.
[۱۰] . چنین گفت بودا، بر اساس متون بودایی، ترجمه دکتر هاشم رجب زاده، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ص ۵۱ و ۵۲.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا