پرسش : من به احکام عبادی خودم تا حدی که بتوانم عمل میکنم، اما درون خودم احساس میکنم به چیزهایی که عمل میکنم یقین لازمه را ندارم، یعنی شاید بتوان گفت که در مسائل اعتقادی عقیده راسخی ندارم آیا در این صورت اعمال من صفر است؟
پاسخ: باورهای انسان مراتبی دارد؛ از اسلام که همان، تسلیم باشد شروع میشود و گفتن شهادتین است و میرود بالا تا به تقوا و یقین و مراتب بالاتر برسد. هر کدام از این مراتب هم مراتبی دارند یعنی خود مرتبه اسلام مراتب فراوانی دارد و یا مرتبه ایمان که بعد از اسلام هست (این هم اعتقاد قلبی است هم گفتار به زبان و هم عمل به ارکان و هر سه شاخه را دارد) این هم مراتبی دارد.
باز بالاتر از این مرتبه ایمان و بالاتر مرتبه تقوا و… . طبیعی است که افراد در هیچکدام از این مراتب با هم مساوی نیستند، هر کسی بر حسب مرتبه خودشجایگاهی دارد، و روشن است که هر چه بالاتر برویم، تعداد کسانی که به آن مرتبه رسیده اند کمتر است، که در روایت داریم هیچ چیز به اندازه یقین، کمتر بینافراد تقسیم نشده است. یعنی آنچه که از یقین به افراد داده شده است کمترین چیزی است که افراد دارند. و همینطور بقیه مراتب و حتی برخی از پیامبران الهی میبینید که در مرتبه یقین از خدا میخواهند که صحنه ای برایشان ایجاد شود که به یقین برسند. مثلاً حضرت ابراهیم میفرماید: «رَبِّ اَرِنی کَیفَ تُحیی المُوتی»(بقره: ۲۶۰) خدایا به من نشان بده که مردگان را چگونه زنده میکنی؟ که خداوند به او فرمود: «اَوَ لَم تؤمِن قالَ بَلی وَ لکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبی» (بقره: ۲۶۰) بله بعضی هم بوده اند که آنچنان به مرتبه یقین رسیده بودند که دیگر همه پرده ها هم کنار میرفت ذرهای به یقین آنها افزوده نمیشد و آن شخص علی ابن ابی طالب امیرالمؤمنین(ع)بود که فرمود: «لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ ما ازدْدَتُّ یقینا» .
بنابراین این خواهر نباید نگران باشد (البته من نمیدانم مرتبه باورشان چقدر است) اما اگر انتظار دارند که به عین الیقین و حق الیقین رسیده باشند، ما عرض میکنیم که این مرتبه بسیار بالایی است و اگر کسی نرسید، نباید نگرانباشد. اما مهمتر از این، آن است که ما تکلیف داریم که روز به روز باورمان را مستحکم کنیم، وظیفه داریم که روز به روز مراتب یقین و ایمانمان را افزایش دهیم، حتماً باید روز به روز به معرفت و علم و ایمان و یقین اش اضافه شود،اصولاً از نظر علمای ما مسائل اعتقادی به عهده خود انسان است تقلید در مسائل اعتقادی راهی ندارد و جایز نیست.
انسان باید خودش با تلاش خودش مراتب باور را یکی بعد از دیگری طی کند.اینکه بگوییم چون من مسلمان زاده شده ام پس مسلمانم، این مسلمانی فایده ندارد. چون پدر و مادر من شیعه بودهاند، من هم شیعه هستم، این شیعه بودنفایده ندارد. انسان خودش باید با تحقیق و تفحص و بررسی، استحکام باورها واستدلالهای خودش را خودش بهدست آورد. و کار دشواری هم نیست، مخصوصاًدر فرهنگ تشییع، که همه باورها، صد در صد منطبق بر عقل و منطق هستند.یعنی ما چیزی خلاف عقل نداریم، خلاف فطرت نداریم که نگران باشیم که کسی دراین میدان وارد شود. لذا با شهامت عرض میکنیم که هر چه بیشتر تحقیق کنندبهتر پی به حقانیت مذهب و مرام خودشان خواهند برد.
پس در بعد اعتقادی تقلید جایی ندارد تنها راهش راه استدلال های عقلی استو انسان خودش باید به آن برسد.
اما چگونه انسان میتواند باورهایش را ترقی بدهد؟
راه آن اولاً کسب معرفت است. انسان باید برهانها و معارف الهی را فرابگیرد، و برای فرا گرفتن ما راه های متعددی داریم چنانکه هر شناختی راه های متعددی دارد. شما برای هر شناختی حتی شناخت مسائل عامی هم از طرق مختلف میتوانید حرکت کنید، برحسب اینکه حالا موضوع شناخت چه باشد اما به طورطبیعی ما چهار راه برای شناخت داریم که در اعتقادها و باورها هم این چهار راه وجود دارد: یکی راه حواس، انسان میتواند با حواس خود در عالم مطالعه کند، واز طریق مطالعه آیاتی پی حقایق عالم ببرد. مبدأ و منتهای عالم را بشناسد یعنی با نظم موجود پی به ناظم ببرد، با هدایت موجود پی به هادی ببرد، با حدوث موجود در موجودات پی به قدیم ازلی ببرد و… . پس یک راه آن راه حواس است که انسان با مطالعه علمی این باورها را به دست آورد و اگر دارد استحکام ببخشد.
راه دوم و مهمتر و اساسی راه عقل است. انسان از طریق عقلش میتواند برهان های فراوانی را بر اعتقادات خودش اضافه کند. یا از دیگران فرا بگیرد، وآن را با عقل خودش بسنجد. راه عقل در واقع مهمترین، اولین و محوریترین راه برای رسیدن به این باورهاست که ما توصیه میکنیم. منتهی عقل را هم باید مثلجسم ورزش داد، باید پرورشش داد. هر عقلی بدون تربیت و پرورش قادر نیست که این مسائل را بفهمد.
راه سوم راه تهذیب نفس و سیر و سلوک و راه ریاضتهای نفسانی شرعی استکه از این طریق هم انسان میتواند حقایق را بفهمد.
اگر دل پاک شد آن وقت آینهای خواهد شد که خداوند در آن دل تجلی میکند.اگر انسان خودش را تزکیه کرد، آن وقت به حقایقی میرسد که شاید با یاریعقل و با یاری حس هم اصلاً نتوان به آن نزدیک شد، چون آنجا دیگر یافتن است نه فهمیدن. از راه دل که انسان حرکت میکند آن را میچشد حقیقت راتذوّق میکند در حالی که از راه حس یا راه عقل تنها برایش حاصل میشود،یعنی از این طریق علم حصولی برایش به وجود میآید و از طریق دل، علمحضوری برایش به وجود می آید.
و راه آخر که شاید راحتترین و روشنترین و بی دردسرترین راه باشد راه نقلیاست. نه اینکه انسان از نقل تقلید کند، بلکه خود نقل برای ما برهان اقامه کردهاست. خود قرآن آمده استدلال عقلی ارایه کرده «لَوْ کانَ فیها آلهه الاّ اللّه لَفَسدتا»(الانبیاء: ۲۲) و دهها دلیل دیگری که قرآن دلیل عقلی اقامه کرده. امام صادق(ع)برای توحید برهان اقامه کرده. پس راه خیلی آسانی است و راهی مطمئن و روشن.
از این چهار راه ما میتوانیم باورهای خودمان را تقویت کنیم. پس تقویت و اصلاح باورها و بالا آوردن باورها این قدم اولی است که باید انجام داد.
قدم دوم عمل براساس باور است. بعد از اینکه انسان به یک مطلبی رسید، دیگرتردید نکند که بهترین اعمال را در راستای آن باور خودش انجام دهد، که اینعمل زمینه ترقی در مراحل بالاتر ایمان را فراهم میکند. یعنی آنچه که از قرآنبرمیآید، ایمان و عمل صالح، پله های متوالی معراج کمال انسان هستند. پله اول که انسان در مرحله ایمان گام گذاشت یک عملی را میطلبد. اگر آن عمل را انجام داد آن عمل میشود پله دوم و این پله دوم خود به خود انسان را به پلهسوم (که پله دوم ایمان میشود) ترقی میدهد و همینطور این عمل و ایمان پله های متوالی هستند که انسان را گام به گام در مراحل کمال بالا میبرند تا بهآن مقصد نهایی برسانند.
پس دومین کاری که توصیه میکنیم برای تقویت ایمان و تصفیه ایمان ازخرافات و باورهای غیر صحیح انجام دهند، عمل است. و عمل هم روشن است آنچه که در قرآن و روایات آمده و راحت ترین آن هم عمل بر اساس رساله توضیح المسائل است. حداقل که یک سری باید انجام دهند، همین است که رساله را بازکنند و براساس آن عمل کنند. و اگر این عمل را انجام دهند این حداقل، آنها را به مقصد میرساند. یعنی میشود تضمین کرد کسی که بر اساس رساله توضیح المسائل اعمالش را تنظیم کند، او قطعاً به مقصد رسیده است، منتهی برحسب مراتبافراد فرق میکند که به چه مقصدی رسیده است.
و سومین گام و سومین مطلبی که ما پیشنهاد میکنیم توسل است. حقیقت این است که انسان در این مسائل اگر به اهلش متوسل نشود، به راه یافتگان و اهلبیت علیهم السلام متوسل نشود، خیلی نمیتواند به عقل یا ریاضت خودش اعتماد کند، و یا به عمل خودش. اینها اگر تکیه گاهی (که همان رهیافتگان باشند)داشته باشند مورد اطمینان اند اگر نباشند، خیر. پس گام سوم توسل است، یاد اهل بیت و متوسل شدن به آنها و اهل بیت را مقتدا قرار دادن، حتی وقتی انسان میخواهد نماز بخواند، تصور کند که به امام زمان(عج) دارد اقتدا میکند، چون همان لحظه ایشان هم در گوش های دیگر از زمین دارد نماز میخواند، و امام عالم هست،امام هستی است توسل ره صد ساله را یک شبه برای انسان قابل طی کردن میکند.
پس این عزیز اولاً نگران نباشند. آنچه که دارند مورد تأیید است، و کارهاییکه دارند انجام میدهند خوب است. منتهی برای افزایش یقین و ایمان این سهگام را که عرض کردیم بردارند. اعتقادات را از آن چهار راه تقویت کنند عمل راحتماً در برنامه کارشان قرار دهند و توسل را هم فراموش نکنند.
نکته آخر در مورد راه نقل که برای تقویت اعتقادات گفتیم، آنجا گفته شد که راه نقل گاهی میشود راه عقل؛ یعنی در نقل برهان اقامه شده است، اما این راهم عزیزان توجه داشته باشند که خیلی از مسائل هم هست که عقل آنجا راهی ندارد و حکمی ندارد. اگر از عقل بپرسیم نظر شما چیست میگوید من نظریندارم. مثلاً شما از عقل تعداد رکعات نماز را بپرسید میگوید من حرفی ندارم.در این موارد باید تعبداً به احکام عمل کنیم.