یکی از افاضل دوستان که به جمع آوری کتاب خطی و مینیاتور قطعه علاقه فراوانی دارد چندی پیش به من مژده داد که اخیراً دوستی جدید کتاب تاریخ نبیل زرندی را در تاریخ قیام سید علی محمد باب به وی هدیه کرده ، که از حیث تفصیل بر نقطه الکاف چاپ اروپایی فزونی دارد . او در ضمن سخن از من پرسید چرا سران این فرقه وقتی کتابهای ایقان و اقدس و اشراقات و مقاله سیاح را در بمبئی به سال ۱۳۰۸ قمری به چاپ می رسانیدند ازا انتشار چنین متن جامع و مطلوب و دلخواهی در باره تاریخ آغاز و انجام دعوت باب دریغ روا داشتند و به جای آن مقاله سیاح را انتشار دادند؟ در صورتی که نشر چنین کتابی به هر صورتی که میسر می شد راه را بر چاپ و نشر نقطه الکاف از پیش سد می کرد و دیگر فضای خالی در این عرصه باقی نمی گذارد تا (ادوارد برون ) را در کشف و چاپ آن کتاب به تکاپو بیفکند. این سوال دوست فاضل مطلع که از قرار معلوم نسخه هایی از آثار چاپ شده بمبئی آنان را در دست دارد و به سنت اهل کتاب از ارائه آنها به دوستان و آشنایان دریغ می ورزد مرا به این اندیشه درافکند که راجع به کتاب نوپدید منتسب به نبیل زرندی آن چه را که در طی پنجاه سال گذشته به تدریج شنیده و دیده و سنجیده ام طی مقاله مجمل و کلی گردآورم تا زمینه بحث و تحقیق دقیق جامع را برای یکی از پژوهشگران فن تاریخ فراهم آورد. اینک به ذکر اطلاعات خود در این باره می پردازم. چند سال پیش عبدالمجید اشراق خاوری، دبیر بازنشسته وزارت آموزش ،کتابی به نام مطلع الانوار از روی ترجمه عربی تاریخ منسوب به نبیل زرندی که در مصر به چاپ رسیده بود،به زبان فارسی ترجمه کرد و در تهران با چاپ استنسیل انتشار یافت. از این ترجمه بعد از مدتی چاپ دیگری هم منتشر شد که به تطبیق آنها با یکدیگر هنوز موفق نشده ام. ولی برحسب اظهار مترجم ، این ترجمه نسبت به اصل مترجم عربی کتاب مقداری تلخیص شده است . همین قدر باید گفت کتابی ستبر و در چند صد صفحه به سعی اشراق خاوری مشتمل بر مطالب مفصلی در دسترس احباب و اغیار ، یا دوستان و بیگانگان قرار گرفت که تا امروز کسی را بدین اندیشه نیفکنده است که آیا این کتاب را کی نوشته و کی نوشته و به چه زبانی نوشته است و در صورتی که به زبان فارسی نوشته شده باشد چرا اصل فارسی آن در انی مدت پنجاه سال که نامش بر سر زبان افتاده هنوز به طبع و انتشار نرسیده و مخطوطی از آن هم زیر چشم و دست کسی حتی در عکا و حیفا قرار نگرفته است؟ آری، قریب نیم قرن پیش کتابی در مغرب زمین به زبان انگلیسی انتشار یافت که نام ترجمه انگلیسی کتاب کتاب تاریخ نبیل زرندی معرفی شد و از قرار معلوم خود شوقی افندی این کار را شخصا انجام داده است. حال ببینیم نبیل زرندی که بوده است؟ ملامحمد درویش زرندی که تنها به شاعری شناخته شده یکی از بابیان قدیم بوده که در دنباله حادثه سوءقصد به جان ناصرالدین شاه که منتهی به اعدام عده ای از بابیان و آزادی عد ای دیگر اززندان و الزام آنها به ترک ایران و اقامت در بغداد شد. او هم در آن شهربه آنان پیوست. بعد از مدتی که ادامه توقف بغداد در میان ایشان تفرقه افکند و از آن جمله تنی چندخود را آیینه تجلی ظهورات معرفی کردند،ملامحمد زرندی هم ادعای ظهوری تازه کرد. بعد از آن که سرنوشت برخی از این مدعیان به قتل و غوطه وری در آب دجله منتهی گشت ، او هم لازمه احتیاط را به آورد و از ادعای خود صرف نظر کرد تا از سرنوشت دیگران که به کشته شدن و یا غرق شدن در آب دجله پایان گرفته بود در امان بماند وچهل سال بعد از آن در خلیج عکا درون آب دریا به همان سرنوشت مقدر دچار گردد. ملامحمد زرندی در سال ۱۲۸۰ قمری که تبعیدیهای بغداد بعد از قبول تابعیت دولت عثمانی بنا به درخواست مشیر الدوله سفیر کبیر ایران در اسلامبول از مجاورت حدود ایران به اسلامبول وادرنه انتقال یافتند و به دنبال آن و درمیان طرفداران میرزایحیی ازل و میرزا حسینعلی بهاء رقابت و مخالفت،علنی شد زرندی جانب برادر بزرگ را گرفت و موقع تفرقه آن جمع و اعزام دسته ای به قبرس و گروهی به فلسطین او همراه برادر بزرگ به عکا رفت و از سال ۱۲۸۵ق تا ۱۳۰۹ ق جزو خواص یاران میرزا حسینعلی و مداح او بود. چیزی که مایه شهرت و معروفیت زرندی شده و بدو مجال این را داده است که روزی پس از آن که سالها بر مرگش بگذرد نامش در پشت جلد یک کتاب تاریخ بابیه به زبان انگلیسی نقش شود همانا نظم رباعیاتی بوده است که در هر یک از آنها به یکی از حوادث تاریخ زندگانی بهاء از ولادت تا مرگش با قید سال مربوط به واقعه اشاره می کند همان رباعی ها که مستر برون و مرحوم قروینی در مقدمه خود بر نقطه الکاف چاپ اوقاف گیب به یکی از آنها اشاره می کنند و آقای نعمت الله ذکائی همه را در تذکره شعرای خویش دنبال ترجمه احال او می آورد. زرندی بعد ازمردن مرادش در دنباله اختلافی که میان پسران و بستگان میرزا حسنعلی ظاهراً بر سر میراث وی و باطناً در باب میراث ریاست بر فرقه پیداشد و برخی از یارانش مانند زین المقربین جانب میرزا عباس ملقب به غصن اکبر را گرفتند و میرزا آقاجان خادم الله در مقابل چوب طرفداری میرزا محمد علی غصن اکبر را از دست غصن اعظم (میرزاعباس) خورد. او در انتخاب یکی از دو طرف مرددماند تا آن که روزی در همان اوان جسد بیروح او را از دریا بیرون آوردند و باعث خفگی او در آب دریا معلوم نشد که نشد. طرفداران غصن اکبر این پیش آمد را به سوءقصد مخالفان خود در باره او نسبت دادند، در صورتی که هواداران غصن اعظم این پیش آمد را نتیجه شدت جذبه و اقدام شخص او به خود افکندن در دریا و خودکشی مربوط می دانستند. و بدین ترتیب او از آن چه که در بغداد با تغییر عقیده از آن رهایی یافئه بود پس از چهل سال در عکا به همان سرنوشت دچار گردید. نبیل یعنی چه ؟ نبیل در زبان عربی به معنی بزرگوار و نجیب آمده ولی بابیان نظری به مفهوم لغوی آن نداشته اند. بلکه اینان هر فرد بابی را که اسم محمد داشت،نبیل می گفتند. این نام گذاری را از توافق عددی حروف نبیل با حروف اسم محمد به دست آورده بودند که نود و دو می باشد. این شیوه تغییر اسامی از زمان حیات سید علی محمد آغاز شد که خود را علی قبل از نبیل ، یعنی قبل از محمد می خواند. میان بابیان سلف دو تن محمد نام بودند که در نتیجه طول عمر و اشتغال به تبلیغ و ترویج و ستایش از سران این طایفه ،به نبیل شهرت یافتند. یکی نبیل قاینی که شیخ محمد فاضل قاینی و دیگری نبیل زرندی که ملامحمد شاعر درویش زرندی بوده است. برای این که میان آن دو تن فرقی ملحوظ باشد،نبیل قاینی را که سواد ملائی داشت نبیل اکبر می خواندند . قضا را نام هر یک از این دو تن به اعتباری با موضوع تاریخ فرقه جدید ارتباطی یافته است. نبیل قاینی در سال ۱۲۹۹ ق کتاب تاریخ جدید بابیه را که میرزا ابوالفضل گلپایگانی و مانگجی هاترا نماینده پارسیان هند در تهران به دستیاری میرزا حسین همدانی یا تهرانی (منشی تجارتخانه مانکجی) از روی متن تاریخ قدیم بابیه برداشته وبه صورتی تازه درآورده بودند با مختصر جرح و تعدیل و اضافه مواد تبلیغی به خط دست خود نوشت و آن را به نام نبیل مربوط ساخته بود. چنان که احیاناً نسخه های دیگری از همان کتاب را، بدون آن که شامل تصحیح و تنقیح نبیل قاینی باشد به خطا تاریخ نبیل قاینی می خوانند. در مقاله تاریخ قدیم و جدید مندرج در ماهنامه تحقیقی گوهر بدان اشاره ای رفت. نسخه ای که به خط دست قاینی تحریر یافته است اکنون در یکی از کتابخانه های معتبر تهران محفوظ و کلیشه ای از صفحه های آخر آن باب برخی از حواشی صفحات که معرف خط او باشد، ملحق بدان مقاله انتشار یافت. اما نبیل زرندی شاعر با سرودن رباعیهایی که سنوات مربوط به تاریخ زندگانی میرزا حسنعلی را تعیین و تسجیل می کند وسیله ساده و مختصری برای حفظ ارقام سال های مربوط فراهم آورد که گاهی عین آنها مورد استشهاد تاریخ نویسان قرار می گیرد و از این راه نام نبیل زرندی را هم ردیف مورخان تاریخ زندگانی بها وارد می کند. عبدالبها در کتاب اتمام الوفا که هفتاد و اندی سال پیش از این در حیفا انتشار یافت دو مقاله را به یاد خبر این دو نبیل اختصاص داده و از خدمات هر دو در راه تبلیغ و دعوت و سخنرانی تمجید می کند اما در آنجا تألیف کتاب تاریخی به هیچ کدام نسبت نداده است. نبیل قاینی چنان که در مقاله ماهنامه تحقیقی گوهر بدان اشاره رفت کتاب تاریخ جدید معهود را برداشته و در پاره ای از موارد جزئی تصرفاتی کرده و برخی مطالب تبلیغی را بر آن افزوده است. اما این تصرف تا آن درجه حائز اهمیت نبوده که کتاب را از صورت اصلی خود خارج کند و بدان اثری تازه بدهد. بلکه وضع آن از حیث صورت و معنی به شکلی است که در بادی امرکسی توجه به کمبود و افزودن مطالب آن نمی کند و پس از تطبیق بسیار دقیق هر دو صورت چنین معلوممی گردد که متن جدید را از جنبه های دوجانبه قدیم بیرون آورده کاملا یک جانبه کرده اما از کلمات ملکم خان که مولفان بر تاریخ جدید افزوده بودند چیزی نکاسته است. این تصرف قاینی که بیشتر جنبه مربوط به منافع و مصالح میرزا جسینعلی را تأیید می کند بعد از سه سال (۱۳۳۱ ق ) عبدالبها را در عکا بر انگیخت تا تاریخ جدید را از کلیه جوانب ناسازگار با کار پدر بپیراید و بزداید و به صورت «مقاله سیاح» معهود درآورد و به نحوی که با ماهیت تاریخ جدید از حیث اسلوب بیان مطلب و با سیاق تحریر رساله جلال الدوله و کمال الدوله اثر میرزا فتحعلی آخوند زاده دمساز باشد. بنابر این عدم اشاره و سکوت عبدالبها در باره انتساب تألیف کتاب تاریخی به یکی از این دو نبیل در کتاب اتمام الوفا امری معقول و قابل قبول بوده است چه تحریر نسخه مخصوصی از تاریخ جدید به دست قاینی، با سرودن رباعیات ماده تاریخ به وسیله زرندی از مقوله تدوین و تالیف کتاب تاریخ محسوب نمی شود فی الواقع انتساب تاریخ جدید معهود احیانا به نام نبیل قاینی کاری دور از حقیقت بوده است و ارزش این رباعیها هم درتعیین سنوات مخصوصی، خیلی کمتر از آن بوده که در اتمام الوفا به حساب مورخی گوینده آنها نهاده شود. حال بنگریم چگونه تاریخ نبیل زرندی سی سال بعد از وفات او به صورت متنی انگلیسی هویدا گردید؟ وقتی پروفسور برون متن کامل تاریخ قدیم بابیه را چنان که در نخستین مقاله ماهنامه تحقیقی گوهر بدان اشاره رفت به نام نقطه الکاف بامقدمه الحاقی مبسوطی انتشار داد و خوانندگان رادر ضمن مطالعه توضیحات آن مقدمه به موقعیت خاص میرزایحیی ازل در سنوات مقدم بر ۱۲۷۹ (که سال تالیف تاریخ قدیم بوده است) آشنا کرد و فهرست مانندی از موارد مختلف میان میرزا یحیی و میرزا حسینعلی در فاصله خروج هر دو ازایران تاوصول به عکا و ماغوسه در آن مقدمه جا داد . در نتیجه ذهن پژوهندگان شرقی و خوانندگان غربی مقدمه را به واقعیت کشمکش میان دو برادر نوری روشن ساخت. ازاین بابت خاطر عبدالبها را سخت بیازرد چنان که فوراً دستور جمع آوری نسخه های موجودخطی کتاب را از اکناف ایران و ارسال به عکا برای مقابله با نسخه چاپی صادر کرد و به ایادی و احباب خود پیشنهاد عمل شامل و مشترکی را بر ضد کار مستر برون و مقدمه نقطه الکاف نمود که گوشه ای از این فعالیت را می توان در لوح میرزا حسن ادیب طالقانی و لوح میرزا نعیم سدهی ازنظر پژوهش گذراند. سرانجام کار بدینجا رسید که میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ زبردست مقیم قاهره را مأمورکرد تا کتاب کاشف الغطا را بر رد مقدمه برون و قزوینی بنویسد و در عشق آباد روسیه به چاپ برساند. مسلم است در آن روز که می خواستند به کتاب چاپ برون جوابی داده شود اگر به چنین متن مفصلی حاوی نکات منظور و مطلوب مانند تاریخ تازه چاپ فارسی منسوب به نبیل زرندی دسترسی داشتند دیگر نیازی به تدوین کشف الغطا یا استمداد از نعیم شاعر سدهی برای نظم استدلالیه معروف در کار نبود. چه چاپ چنین اثری با آن همه کلیشه و تصویر یا بدون تصاویر ولی به ضمیمه عکس چند صفحه از نسخه اصلی خط دست نبیل زرندی که معروف آشنایانش بوده بهترین عملی بود که می توانست کار چاپ نقطه الکاف را از شدت تاثیری که در اندیشه خواننده بی طرف بخشیده بود فرود آورد. توجه بدین نکته که ملامحمد زرندی خود یکی از قدمای گرویدگان به سید باب بوده و در سال ۱۲۸۰ بیش از ده سال از همراهی او با دسته تبعیدی ها می گذشت و سابقه گرایش عقیده ای او بدین طرف در آن موقع به طور مسلم از سیزده سال کمتر نبوده است بنابر این او یکی از شهود معاصر یا جسبیده به عصر بروز این حوادث محسوب می شد و هر چه در این باره می نوشت از دست اولو دسته متقدم به شمار می آمد پس انتشار کتاب او پس از چاپ تاریخ قدیم، مدرک قدیمی را در برابر مدرک قدیمی دیگری قرار می داد و کتابش به اعتبار شهرت نام شاعر بر کتابی که نام مولف آن را بایستی با رمل و اسطرلاب پژوهش به دست آورد، مزیت و اعتبار بیتشری داشت. پس انتشار مأخذ قدیمی (که از پنجاه سال پیش ترجمه های انگلیسی و عربی و فاریس جدید به فواصل زمانی جای اصل مفروض یامعروض آن را گرفت است) بعد از سال ۱۹۱۰ م ،به مراتب از تألیف ونشر کشف الغطا (۱۹۱۷) و تدوین تاریخ آواره (۱۹۲۰) در تامین غرض و هدف منظور که رد نقطه الکاف چاپی باشد، سودمندتر و موثرتر اتفاق می افتاد. گویا چنین مقدر شده بودکه این چشمه آب مطلوب را درون خزانه اندیشه خودنادیده یا از یاد برده ، بگیرند در تهران و نطنز و قاهره و عشق آباد و تفت برای فرونشاندن آتش عطش خویش آب بجویند. از غرایب اتفاق آن که پیش آمد جنگ جهانی اول و مرگ گلپایگانی ،کار تألیف و نشر کشف الغطا را به تعویق افکند تا آن که در سال ۱۹۱۷ ،به اهتمام عبدالبها و شرکت برخی از مولفان درجه دوم و سوم به پایان رسید ودر دست تجلید و توزیع قرارگرفته بود که ناگهان سپاهیان انگلیسی فلسطین را تصرف کردند و لرد النبی جای جمال پاشا رادربیت المقدس گرفت . بنابر این انتشار چنین کتاب یکه هدف آن تعرض به مستر برون انگلیسی باشد بامصالح بهاییان در فلسطین ، مناسب به نظر نمی رسد لذا چندهزار جلد کتاب تازه چاپ کشف الغطا به دستور حیفا، در عشق آباد به آتش سوزانده شد تا انتشارش هموطنان پروفسوربرون را آزرده خاطر نسازد. سوزاندن این متن تاریخی نو پرداخته که برای تصحیح و نقد ملاحظات پروفسور برون تدوین شده بود جا را برای نشر اثر دیگری که از حیث حجم و وضع،کوچکتر از نقطه الکاف معهود نباشد، خالی گذارد.عبدالبهاء میرزا عبدالحسین آواره تفتی را که به قلم تحریری سلیس و شاعرانه و طبع شعری متوسط داشت نامزد تالیف کتابی زیر نظر مستقیم خود کرد. چنان که آواره (آیتی) بعد از بازگشت به میهن و روش پدران و قبول خدمت تدریس در مدارس دولتی صریحا می گفت که همه مطالب این کتاب از هر جا تهیه می شد قبلا از نظر ملاحظه و جرح و تعدیل و تغییر و تبدیل و موافقت عبدالبها می گذشت تا به چاپخانه فرستاده شود. نمونه های چاپی کتاب نیز از این نظارت و هدایت مستقیم او بی نصیب نمی ماند تا کتابی چنان که دلخواه و منظور کار باشد از چاپ درآمد و در برابر تاریخ قدیم بابیه چاپ ممتاز برون،تاریخ نوی پرمایه تر و درازتر و سطبر تر به دست طالبان افتاد. عجب است همان نحوستی که در موقع نشر کشف الغطا گریبان گیر آن شد و کتاب از میان برد در این موقع هم سبب دیگری و کیفیت دیگری دامن تاریخ آواره را گرفت. مرگ عبدالبها و جانشینی شوقی افندی مقارن با انتشار قسمت دوم از کتاب آواره صورت گرفت آواره که نخواست به وصیت نامه تازه جانشینی شوقی افندی و آثار مترتب بر آن تسلیم شود، به ایران و خانه عقیده پدرانش برگشت و از بهائیگری تبری جست و نام خانوادگی آیتی را به جای آواره نهاد. آن گاه با تألیف کتاب کشف الحیل اعتبار را از روی کتاب تاریخ باب و بهای خود برداشت. تاریخ آواره گرچه به سرنوشت کشف الغطا دچار نشد ولی اعترافات آواره مطالب کتاب را از اعتبار تاریخی افکند و شوقی افندی هم پس از استقرار کار جانشینی نیای مادری برای جبران این کسر تاریخی، در صدد بر آمد بهائیان را در برابر ازلیان خرده گیران از تدوین و تکوین امثال کشف الغطا و آواره بی نیاز سازد. بلکه کتاب ظهور الحق میرزا اسدالله مبلغ مازندرانی را هم نادیده و ناقص گرفت و خواست مشکل را درحوزه مطالعه و مذاکره خاور شناسان و پژوهندگان غربی به نحو دلخواه نیای خود حل کند و به نشر کتابی به زبان انگلیسی موسوم به تاریخ نبیل زرندی پرداخت که از حیث حجم مطالب و نحوه بیان مقصود و توجه به تأمین هدفهای منظور و شکل مطبوع، کلان تر و مطمئن تر و جامع تر و زیباتر از تاریخ آواره باشد و مطالب آن در قالبی تازه و لحنی غربی پسند ریخت . کلیشه ها و عکسها و اوراقی که در این متن انگلیسی عرضه شد آن را خیلی جالب تر از نقطه الکاف چاپی از کار درآورد من این کتاب را چهل و اندی سال پیش ، پیش شادروان صبحی مهتدی دیدم که می گفت به کتابخانه مدرسه آمریکایی یا کلیسای انجیلی تهران تعلق دارد و دیگر ندیده ام. بیست سال بعد ترجمه عربی آن را که بعداً از روی همان متن انگلیسی در قاهره مصر نقل و طبع شده بود پیش شادروان مصور رحمانی عکاس مخصوص مجلس شورای ملی دیدم و چند سال بعد در قاهره مصر نسخه ای از آن را به یاری گلستانه از ایرانیان مقیم مصر و عضو محلی سفارت کبری به دست آوردم و در دمشق از نظر مطالعه گذراندم. چند سال بعد که ترجمه فارسی این کتاب را از روی همان ترجمه عربی در تهران انتشار یافت به این اندیشه افتادم که باعث بر عدم انتشار اصل فارسی آن را از مطلعی جویا شوم ولی هنوز جواب درستی در این زمینه از کسی نشنیده ام . عبدالحمید اشراق خاوری مترجم فارسی در جواب سوال من پیام فرستاده بود که سبب این امر را از حیفا پرسیده ام ولی مرگ شوقی افندی و فوت اشراق خاوری مرا از درک جواب این پرسش لازم بی نصیب گذارد. فعلاً فارسی زبانان اعم از بهائی و غیر بهائی کتابی به قلم اشراق خاوری در اختیار خود دارند و غالباً کاری ندارند که این کتاب را کی نوشته وکی نوشته وبه چه زبانی نوشته است؟ تا نتیجه تحقیق فنی متتبعان شرق و غرب در باره این کتاب تاریخ چه حکمی صادر کند. ۶/۸/۵۴
تاریخ نو پدید نبیل زرندی
- دی ۷, ۱۳۹۳
- ۰۰:۰۰
- No Comments
- تعداد بازدید 87 نفر
- برچسب ها : بهائیت, تاريخ نو پديد, فرقه های سری, نبيل زرندي