تاریخ اجتهاد و تقلید از سید مرتضی تا شهید ثانی و تأثیر آن در اندیشه سیاسی شیعه(۶)

تاریخ اجتهاد و تقلید از سید مرتضی تا شهید ثانی و تأثیر آن در اندیشه سیاسی شیعه(6)

سیر اجمالی بحث اجتهاد و تقلید در دوره صفویه
همان طور که گذشت، از مسائل فرعی مباحث اجتهاد و تقلید، جواز یا عدم جواز تقلید از میت است. این موضوع پس از اشاره ای که از سید مرتضی بدان داریم از مکتب حله و تا آن جا که می دانیم به صراحت از سوی علامه حلی با عبارتِ لاقول للمیّت وارد اصول و فقه شیعه شد و پس از آن تا آغاز عصر صفوی، به صورت یک مسأله فرعی با آن برخورد می شد و رساله مستقلی در باره آن نوشته نشد. اما در دوره صفوی، اهمیت این مسأله بالا گرفت و بر اساس اطلاعاتی که شیخ آقابزرگ در اختیار ما گذارده، می توان سیری از رساله های مستقل نخستین را در این باره به دست آورد.
پیشاپیش باید تأکید کرد که مجتهد، در جامعه شیعه از اعتبار خاصی برخوردار بود؛ اما این اعتبار با روی کار آمدن دولت صفویه دو چندان بلکه بیشتر گردید. مجتهد، حتی کسی مانند شهید ثانی که در خارج از ایران می زیست، نایب امام زمان علیه السلام بود و به همین دلیل حکمش نافذ، گرچه او تأکید داشت که چنین نایب امام زمانی نباید تصور کند که مانند سلاطین از کر و فر برخوردار باشد و زندگی اش شاهانه باشد.۵۴ این اعتبار مجتهد، می توانست بحث از زنده بودن یا میت بودن مجتهدی را که از او تقلید می شود، به صورت یک بحث مهم درآورد. بعدها افراد متمایل به گرایش اخباری گفتند که می توان احکام را از روی آثار مجتهدان گذشته، بیشتر عصر نخست، به دست آورد، حتی گفتند هر کسی می تواند با خواندن کتب حدیثی، به آن احکام عمل کند، اما در آستانه دولت صفوی که مجتهد جایگاه بالایی دارد، طبیعی است که این بحث می تواند به صورت یک بحث جدی درآید و غالبا با همان نگاه سابق که مجتهد باید زنده باشد و نه مرده.
محقق کرکی (م ۹۴۰) تئوریسین دولت صفوی، بسان چند مسأله مهم دیگر مانند نماز جمعه و خراج، نخستین رساله مستقل را در این باره نوشت که برجای نمانده و تنها برخی از استدلال های آن در رساله مستقلی که مقدس اردبیلی در این باره نوشته آمده است. این بار هم، درست مانند نماز جمعه که کرکی اولین رساله را نوشت و دومین را شهید ثانی (م ۹۶۵)، در این جا هم، دومین رساله مستقل در باره تقلید از میت و البته این بار در تأیید نظر محقق کرکی از آن شهید ثانی است که خوشبختانه برجای مانده است.(۲) زمانی که شهید ثانی این رساله را نوشت، نسخه ای از آن را برای سید فضل الله استرآبادی فرستاد.۵۵ وی هم رساله ای در این باره نوشت و از رساله شهید به عنوان «رساله ای که برای ما فرستاده»۵۶ یاد کرد.
شیخ حسن صاحب معالم الاصول و فرزند شهید ثانی هم رساله ای در تأیید نظر پدرش در عدم جواز تقلید از میت نوشت. آقابزرگ نسخه ای از آن را به خط خودش ملاحظه کرده است.۵۷ شیخ عبداللطیف بن نور الدین، رساله ای در باره جواز تقلید از میت، ناظر به رساله شیخ حسن نوشته است.۵۸ بعدها فیض کاشانی رساله ای در این باره باعنوان التفقه فی الدین محاکمه بین الفاضلین نوشت و ضمن آن تصریح کرد که محاکمه ای است میان صاحب معالم با عالمی دیگر که عدم جواز تقلید از میت را تکلیف مالایطاق خوانده است.۵۹
گفتنی است که صاحب معالم، بحث مستوفا در این باره را به کتاب دیگری تحت عنوان مشکاه القول السدید فی معنی الاجتهاد و التقلید ارجاع داده است.۶۰
اما افراد دیگری که پس از آن در این باره نوشتند، عبارتند از:
شیخ محمد بن جابر بن عباس عاملی نجفی (م ۱۰۳۰) (ذریعه ج ۴، ص ۳۹۳)
میرزا محمد بن الحسن الشیروانی (م ۱۰۹۸) (ذریعه، ج ۴، ص ۳۹۳)
محمد بن حسن حر عاملی (م ۱۱۰۴) (ذریعه، ج۴، ص ۳۹۳)
سید نعمت الله الجزائری با عنوان منبع الحیاه فی حجیه قول المجتهدین من الاموات، که چاپ شده است.
سلیمان بن عبدالله الماحوزی (م ۱۱۲۴) (ذریعه، ج ۴، ص ۳۹۲) وی رساله ای هم با عنوان رساله فی عدم خلوّ کلّ زمان عن المجتهد الجامع للشرائط دارد که مربوط به همین بحث است (ذریعه، ج ۱۵، ص ۲۳۷)
محمد باقر وحید بهبهانی (م ۱۲۰۶) (ذریعه، ج ۴، ص ۳۹۱)
و شماری دیگر.۶۱
گفتنی است که از سال ۱۰۰۰ به بعد، با ظهور تفکر اخباری و تألیف کتاب الفوائد المدنیه ملامحمد امین استرآبادی (م ۱۰۳۳) جریان ضد اجتهاد و تقلید در میان علمای شیعه قوت گرفت۶۲ و کسانی مانند فیض کاشانی به سرعت مرید آن گشتند.۶۳ طبعا دنبال کردن تاریخچه بحث اجتهاد و تقلید از این زمان به بعد، در حیطه این مقاله ما نیست.
تاریخ مبحث «تقلید از میت» از کرکی تا رساله شهید ثانی
باید گفت مسأله ای که روزگاری در یک سطر بیان می شد (لاقول للمیّت)، در آغاز عصر صفوی موضوع جدی بحث و نظر علما و فقیهان شد و به زودی رساله های مستقلی در باره آن تألیف گردید.
نخستین رساله مستقل در این باره، رساله محقق کرکی است؛ البته اشاراتی که به آن متن داریم، مطالبی است که مقدس اردبیلی (م ۹۹۳) از آن نقل کرده است. البته محقق اردبیلی در این رساله که موضوعش رد بر نظریه عدم امکان خلوّ زمان از مجتهد است نام صریحی از محقق کرکی ندارد، اما از وی تعبیر به «شیخنا» می کند و محقق رساله هم در پاورقی اشاره کرده است که مطالبی که وی از این «شیخنا» نقل کرده، همان هاست که محقق کرکی در حواشی خود بر شرایع آورده است.۶۴ محقق کرکی، در آن جا در باره عدم جواز تقلید از میت، ادعای اجماع کرده است.۶۵
مهم ترین استدلال های کرکی در باره عدم جواز تقلید از میت، سه دلیل است:
نخست آن که با مرگ مجتهد،، اعتبار شرعی قول او از میان می رود؛
دوم آن که دلایل فقیه، دلایل ظنی است، آن گونه که وقتی آنها را اثبات می کند، معنایش این نیست که ضد آن حکم حتما ممتنع است. با چنین دلایل ظنی و این گونه نتیجه گیری، روشن است که حجیت آنها وقتی است که این ظن به درستی در ذهن مجتهد باشد؛ اما وقتی او مرد، این حالت از میان می رود؛ سوم آن که اگر کسی عمل به قول میت را تجویز کند، در زمان ما چنین چیزی ممتنع است، زیرا تقلید از اعلم و اورع واجب است و شناخت چنین صفات از گذشتگان امری ناممکن است.۶۶
کرکی، در شرح الفیه شهید اوّل نیز بحثی را در باره اجتهاد و تقلید مطرح کرده و با اشاره به این که عبارت شهید با ظرافت اشاره به شرط حی در مجتهد دارد می گوید: «فإن ذلک مذهب اصحابنا الإمامیه قاطبه» که در کتاب های اصولی و فقهی خود آن را آورده اند.۶۷ همچنین در رساله کوتاه طریق استنباط الاحکام با اشاره به این که احکام منصوص در قرآن و سنت و آنچه مُجْمَع علیه علماست بدون اجتهاد قابل پیروی است (لیس هو محل الفتوی المحتاج الیه إلی التقلید)، اما در احکامی که میان مجتهدان اختلاف است و غالب آنها در مختلف علامه آمده تقلید لازم است و این تقلید هم از مجتهد میت جایز نیست. همین طور در «حوادث» نیز عامی باید به مفتی رجوع کند، و به مجتهد میت، نه حقیقتا و نه مجازا، مفتی اطلاق نمی شود.۶۸
اینها استدلال هایی است که شهید ثانی نیز به تفصیل در همان رساله خود آورده است. اما این که محقق کرکی، آیا علاوه بر بحث علمی، مطلب خاصی هم درباره اوضاع و احوال اجتهاد در روزگار خود گفته است یا نه، نمی دانیم. آنچه هست این که وی مجتهد الزمانی عصر خودش بوده است.
به هر روی، مقدس اردبیلی قول به «عدم جواز خلوّ زمان از مجتهد» را در صورتی قابل طرح می داند که تقلید از میت جایز نباشد، در حالی که وی معتقد است چنین تقلیدی جایز است و به این ترتیب مطالب محقق کرکی را نقد کرده است. گفتنی است که در ادامه رساله وی، رساله ای به صورت تعلیقه بر آن از عبدالواحد تستری چاپ شده که تاریخ کتابت آن در سال ۱۱۱۷ است.۶۹ بر اساس رساله موجود از مقدس، وی ادله محقق کرکی را در عدم جواز تقلید از میت رد می کند، اما خود در مجمع الفائده با اشاره به این که این مسأله یک رساله مستقل می خواهد می گوید: عدم جواز تقلید میت به طور مطلق، مذهب بیشتر علماست.۷۰
از دوره نخست صفوی و پیش از شهید، متن کوتاه اما قابل توجه دیگری در قالب «اجازه» از شیخ ابراهیم قطیفی در باره روا نبودن تقلید از میت در دست است. این اجازه را قطیفی در سال ۹۴۴ برای سید جمال الدین بن نورالله بن سید شمس الدین محمد شاه تستری جد قاضی نورالله تستری نوشته است. وی در این اجازه با ستایش از سید جمال الدین، می گوید که وی از او خواسته است تا کتاب ارشاد الاذهان را بر وی قرائت کند. وقتی تمام شده، اجازه ای از وی خواسته است. قطیفی در مقدمه این اجازه پس از توضیحاتی می گوید: اجازه اگر مربوط به آثار حدیثی باشد، طبعا احادیث، ثابت است و زنده و مرده بودن مجیز دخلی در صحت و فساد آن ها ندارد… اما اگر از کتب فقهی و فتاوا باشد، باز هم در مسائل فقهی مُجْمع علیه ایرادی ندارد. البته مسائلی هم که خلاف های نامتعارفی در آنها هست، باید در همین مجموعه اجماعی ها ملاحظه شود…. اما اگر فتاوا محل اختلاف بود، جمال و دیگران تا وقتی که مجتهد زنده است می توانند به آنها عمل کنند؛ اما وقتی مرد، من حیث فتوایی، نمی تواند به آن عمل کند، «لأن المیّت لا حکم لفتواه فی العمل بالنسبه الیه، لان المیت لا قول له، و لایحلّ تقلیده»، حتی اگر مجتهد باشد، کما این که علامه در ارشاد و جز آن به آن تصریح کرده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا