ثنای خدا به دو شکل است : یکی تسبیح و دیگری تحمید . تسبیح یعنی تنزیه ، یعنی خدا را از آنچه که ذات او مبراست منزه کردن ، و برتر دانستن او از آنچه که شأن مخلوقین است ، از آنچه که حاکی از نوعی نقص و ناتوانی و نارسایی است . اصلا کلمه ” سبحان ” معنایش این است که من او را تسبیح و تنزیه میکنم از اینکه به چشم دیده شود ، با دست لمس شود ، او را جسم بدانم و بگویم در جایی قرار گرفته است ، او را محتاج و نیازمند بدانم به هر چیزی از جمله به عبادت خودم ، خیر ، او منزه است از نیاز و احتیاج ، تنزیه میکنم او را از اینکه به او نسبت ظلم و ستم بدهم ، برای او شریکی قائل باشم ، او را مرکب و دارای اجزاء بدانم ، بگویم از چه درست شده و از کجا آمده است . پس تسبیح یعنی یک سلسله چیزهایی را که من میفهمم که خدا از اینها برتر و بالاتر است ، با کلمه ” سبحان ” از او نفی میکنم . ثنای الهی نظیر اقرار به توحید است که مجموع نفی و اثبات است ، وقتی میگوییم ” لا اله الا الله ” نفی میکنیم معبودیت غیر را و اثبات میکنیم ذات او را.
ثنای الهی هم همیشه نفی است و اثبات ، نفیاش همین است : منزه است از . . . ، ولی ” حمد ” توصیف پروردگار است به صفات اثباتی ، او را ستایش میکنم که همه نعمتها از اوست ، همه کمالات از اوست و به او برمیگردد ، او به هر چیزی داناست : ” « بکل شیء علیم» ” ، بر هر چیزی تواناست : ” « و هو علی کل شیء قدیر »” ، او سمیع است ، او بصیر است ، او حی است ، او قیوم است ، او ملک است ، او مؤمن است ، مهیمن است ، عزیز است ، جبار است ، متکبر است .
پس ما با یک «سبحان ربی العظیم و بحمده »:پاک و منزه است خداوند با عظمت ، یا یک« سبحان ربی الا علی و بحمده»: پاک و منزه است خداوند بلند مرتبه. یک دنیا نقص را به نظر میآوریم و میگوییم خدای ما از اینها منزه است ، و یک سلسله کمالات را ( به نظر میآوریم و میگوییم ) خدای ما دارای چنین صفاتی است . در نماز وقتی سوره توحید را میخوانیم میگوییم : «قل هو الله احد ، الله الصمد ، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد»بگو: خداوند، یکتا و یگانه است (اخلاص،۱)خداوندى است که همه نیازمندان قصد اومىکنند(اخلاص،۲)(هرگز) نزاد، و زاده نشد، (اخلاص،۳)و براى او هیچگاه شبیه و مانندى نبوده است! (اخلاص،۴).هم صفات اثباتی در آن است و هم صفات سلبی . بعد میگوییم : ” « کذلک الله ربی ” چنان است پروردگار من» ، آن صفات کمالی اثباتی را دارد و من او را به آن صفات ستایش و حمد میکنم . نقصی در او نیست ، اینکه فرزند داشته باشد ، فرزند چیزی باشد ، مثل و مانند داشته باشد ، در او نیست« کذلک الله ربی ».
آیات مختلف قرآن سخن از چهار عبادت در مورد همه موجودات این جهان بزرگ مى گوید : تسبیح ، حمد ، سجده و نماز ، در آیه «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسبِّحُ لَهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ الطیرُ صفَّت کلُّ قَدْ عَلِمَ صلاتَهُ وَ تَسبِیحَهُ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِمَا یَفْعَلُونَ»: آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح مىکنند، و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مىداند و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست! (نور،۴۱)سخن از نماز و تسبیح بود . تفسیر جمله( کل قد علم صلاته و تسبیحه) جمعى از مفسران ضمیر علم را به کل بر گردانده اند که طبق آن مفهوم جمله فوق چنین مى شود : هر یک از کسانى که در زمین و آسمان هستند و همچنین پرندگان ، از نماز و تسبیح خود آگاهند .
و در آیه ۱۵ سوره رعد سخن از سجود عمومى است« و لله یسجد من فى السماوات و الارض »: تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند- از روى اطاعت یا اکراه- و همچنین سایه هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مىکنند . و در آیه ۴۴ سوره اسراء سخن از تسبیح و حمد تمامى موجودات عالم هستى است« و ان من شىء الا یسبح بحمده»: همه تسبیح او مىگویند و هر موجودى، تسبیح و حمد او مىگوید . سجده در این گونه موارد به معنى خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است ، یعنى همه فرشتگان و انسانها و همه صاحبان عقل و اندیشه براى خدا متواضعند و در برابر فرمان او خاضع مى باشند ، منتهى گروهى سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینى دارد ، یعنى در برابر قوانین عالم هستى و آفرینش خاضعند ، ولى گروهى علاوه بر سجود تکوینى سجود تشریعى نیز دارند یعنى با میل و اراده خود در برابر خداوند سجده مى کنند ، مثلا همین که مى بینیم جسم و جان آنها تسلیم قوانین حیات و مرگ و نمو و رشد و سلامت و بیمارى و مانند آن است این حالت تسلیم و خضوع در برابر قوانین آفرینش در حقیقت یک نوع سجود تکوینى از ناحیه آنها است .