در آیات بسیاری با تعبیر سماوات، بر تعداد آسمانها و با واژه های سبع سماوات (فصلت/۱۲)، سبع طرائق (مؤمنون/۱۷) و سبعاً شدادا (نبأ/۱۲) به هفتگانه بودن آنها تصریح شده است. بعضی عدد هفت را در این آیات کنایه از تعداد نامعین و تعداد آسمان ها را به شمار ستارگان می دانند. طنطاوی، با ذکر اجمالی از سیر تطور آرا درباره هفت آسمان و افلاک سبعه و ورود این نظریات به حوزه اندیشه اسلامی می گوید: دانشمندان مسلمان برآنند که واژه «سبع» حصر را نمی رساند؛ زیرا عدد، مفهوم مخالف ندارد و نفی ما عدا نمی کند. وی، مقصود از هفت آسمان را منظومه شمسی می داند که برای بشر کشف شده و شاید سیارات دیگری وجود داشته باشند که به دور خورشید می چرخند و تاکنون کشف نشده اند؛ ولی بیشتر مفسران برآنند که عدد هفت، حقیقی است نه کنایی؛ زیرا اگر کنایی بود نه بار در آیات گوناگون تکرار نمی شد؛ البته بشر تاکنون نتوانسته نظر نهایی و دقیقی را درباره هفت آسمان و طبقات آن ارائه دهد.
ملاصدرا، شمار آسمان ها را براساس قرآن، بیش از هفت عدد نمی داند و برآن است که روش رصد و حس در فهم امور آسمانی ناقص است و هیچ کس جز پدیدآورنده اش بر آن احاطه ندارد؛ چنان که خداوند می فرماید: «ما اشهدتهم خلق السموات والارض و لاخلق انفسهم»؛ من هرگز آنها (ابلیس و فرزندانش ) را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گمراه کنندگان را دستیار خود قرار نمى دهم! (کهف/۵۱). بنابراین باید به ظاهر قرآن بسنده کرد که فقط بر وجود هفت آسمان و دو جسم عظیم به نام عرش و کرسی دلالت دارد. منجمان قدیم، گمان می کردند که زمین مرکز عالم است و حالت سکون دارد و پدیده ها و افلاک دیگر، درحال گردش به دور آن هستند. به نظر شیخ بهایی، و پیش از او بوعلی سینا که در این زمینه از فلسفه یونان، یعنی هیئت بطلمیوس (بطلیموس) متأثر بودند.
جهان از سیزده کره به هم پیوسته تشکیل شده، نه فلک علوی و چهار عنصر سفلی که پایین تر از همه، زمین است و در وسط عالم قرار دارند؛ سپس کره آب که بر زمین احاطه تام ندارد. سوم کره هوا، چهارم کره ناری، سپس افلاک نه گانه، به ترتیب فلک قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس یا فلک الافلاک که چرخش روزانه همه افلاک به چرخش فلک الافلاک بسته است. همو، با بیان این که مقصود از «سبع سماوات» در قرآن، افلاک منظومه شمسی است، دو فلک ثوابت و اطلس را همان کرسی و عرش در اصطلاح شرع می داند؛ ولی محی الدین، افزون به سیزده فلک، عرش و کرسی را به دو فلک دیگر دانسته.
هبه الدین شهرستانی، با رد نظریه قدما که اساس آن هیئت بطلمیوس است، می گوید: منظور از ارضین سبع (زمین های هفت گانه) – چنان که در دعاها آمده- هفت کره اطراف خورشید، یعنی زمین، زهره، عطارد، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس هستند، و آسمان های هفت گانه، هوا یا بخارهایی اند که هر یک از این کرات را احاطه کرده اند؛ پس هفت آسمان بر هفت زمین محیط است. برخی، آسمان ها را از نظر عنصرهای تشکیل دهنده آن، به هفت قسمت تقسیم کرده و برخی اسم خاصی را برای هر کدام از آسمان های هفتگانه ذکر کرده اند.
آنان برای نظر خود دلیلی بیان نکرده اند. برخی نیز با تقسیم عناصر موجود در جهان آفرینش و تعبیر عوالم از آن ها، آسمان های هفت گانه را به این عوالم تفسیر و ترتیب آن ها را چنین ذکر کرده اند: عالم جماد، نبات، حیوان، انسان، آسمان های محسوس مادی، موجودات برزخی، ملکوت و عالم عقل و جبروت. در هر حال، مهم، ملاحظه تعابیر قرآن است که نه بار به آسمان های هفت گانه تصریح کرده و در دعاها نیز «هفت آسمان» فراوان آمده است و نمی توان به سادگی از کنار آن ها گذشت؛ بنابراین باید گفت: آسمان ها، فضای گسترده ای هستند که یکی پشت دیگری، در فضای بی پایان قرار دارد و همه ستارگان و مجموعه های شمسی و کهکشان های مشهود، در متن نخستین و نزدیک ترین آسمان (سماء دنیا) جای گرفته اند؛ چنان که در آیه ۱۲ فصلت آمده است: «و زیّنّا السّماء الدّنیا بمصابیح»؛ در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانى کار آن (آسمان) را وحى (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایى )ستارگان) زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا.
با توجه به این آیه و آیه ۶ صافات: «انّا زیّنّا السّماء الدّنیا بزینه الکواکب»؛ ما آسمان نزدیک (پایین) را با ستارگان آراستیم. آشکار می شود که اجرام آسمانی قابل مشاهده، در آسمان اول جای دارند؛ پس باید شش آسمان دیگر وجود داشته باشد که در دسترس بشر نیست. در قرآن از این شش آسمان، وصفی به میان نیامده، جز آن که به صورت طبقاتی پشت سرهم قرار دارند. آیه ۱۵ سوره نوح نیز قرار گرفتن هفت آسمان روی هم را تأیید می کند: «الم تروا کیف خلق الله سبع سموت طباقا»؛ آیا نمی دانید خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفرید؟ برخی، رؤیت در آیه را به معنای علم دانسته و برآنند که ذکر هفت آسمان در کلام نوح به صورت نشانه توحید، دلیل آن است که مردم آن زمان از هفت آسمان آگاه بودند و انبیای گذشته نیز از آن یاد کرده اند.
علامه طباطبایی بر آن است که از مجموع آیات مربوط به آفرینش آسمان ها در قرآن، چهار مطلب درباره آسمان های هفت گانه به دست می آید:
۱- از ظاهر (نه صریح) آیات فهمیده می شود که آسمان دنیا از این هفت آسمان، جهان ثوابت و سیارات است که بالای سر ما قرار دارند.
۲- همه آسمان های هفت گانه، مخلوقات جسمانی، و هفت طبقه بر روی هم هستند و نزدیک ترین آن ها به ما، جهان ثوابت و سیارات (آسمان دنیا) است.
۳- مقصود از سماوات سبع، اجرام آسمانی یا خصوص بعضی از آن ها، مانند خورشید و ماه نیست.
۴- مواردی از آیات و روایات که به جایگاه ملائکه بودن آسمان ها یا این که آسمان درهایی دارد که به روی کافران باز نمی شود و این که اشیاء و روزی ها از آن جا نازل می شوند و مانند این امور اشاره دارد، کاشف از آن است که این امور به آسمان های هفت گانه، نوعی تعلق دارند که مانند تعلق اجسام به جایگاه جسمانیشان نیست؛ زیرا امور یاد شده همگی غیرجسمانی هستند؛ پس روشن می شود برای فرشتگان، عوالم هفت گانه ملکوتیه ای وجود دارد که آن ها جسمانی نیستند. این عوالم در آیات و روایات، آسمان های هفت گانه نامیده شده و خواص و آثار آن ها به ظاهر آسمان های جسمانی نسبت داده شده است تا فهم مخاطبان معمول به آن برسد.
گسترش آسمان ها:
در صورتی که عبارت «و انا لموسعون» در آیه ۴۷ ذاریات «والسماء بنیناها بأید و انّا لموسعون»؛ و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم، و همواره آن را وسعت مى بخشیم! جمله مستأنفه باشد، به گسترش آسمان ها اشاره دارد. در این که مقصود از توسعه آسمان ها چیست، آرای گوناگونی بیان شده است.
از ابن عباس نقل شده که یعنی ما توانایی آفرینش پدیده ای بزرگ تر از آسمان ها یا توسعه در آفرینش را داریم. به نظر برخی، خداوند در این آیه، عظمت آفرینش آن ها را گوشزد کرده؛ یعنی آسمان به قدری بزرگ است که زمین و فضای اطراف آن در برابرش، چون حلقه ای در کویر است؛ اما این تفسیرها با صریح آیه ناسازگار است؛ زیرا کلمه «لموسعون» بر فعلیت و ادامه توسعه دلالت دارد و نه صرف مقدور بودنش برای خداوند؛ از این رو برخی مفسران متأخر آیه را با توجه به کشفیات کیهان شناسی تفسیر کرده و گفته اند: به نظر دانشمندان، همه جهان در آغاز، یک قطعه بوده است؛ سپس انفجاری رخ داده و کرات و کهکشان ها پدید آمده اند و همواره در حال دور شدن از مرکز اصلی خود هستند و این تغییر، تحول و تکامل، میلیون ها سال طول کشیده است و هم اکنون نیز ادامه دارد.
برخی نیز این نظر را یکی از احتمال ها، در تفسیر آیه مذکور دانسته اند. انیشتین، سلیفر و هوبل از جمله کسانی اند که بر گسترش دائم آفرینش و کهکشان ها تأکید دارند. هوبل می گوید: تمام سحابی ها جز پنج یا شش تای آن ها که به ما نزدیک ترند، از ما دور می شوند و سرعت آن ها متناسب با فاصله زمین است؛ یعنی ستاره ای که یک میلیون سال نوری فاصله دارد، در هر ثانیه ۲۵ کیلومتر از زمین دور می شود و آن که دو میلیون سال نوری فاصله دارد، سرعتش دو برابر اولی است؛ بنابراین، آیه درصدد بیان ادامه گسترش آسمان ها است؛ چنان که آیات ۲۷ و ۲۸ نازعات به برافراشتن سقف آسمان (وسعت آفرینش) تصریح دارد: «ءأنتم أشدّ خلقا أم السماء بناها* رفع سمکها فسویها»؛ آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکل تر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟ و به سبب توسعه آسمان ها، با وجود ستارگان نورافشان؛ شب تاریک و سیاه است.
* * *
منبع :
التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۱۵۳ و ج ۲۸، ص ۲۲۷
تفسیر ملاصدرا، ج ۲، ص ۲۸۹-۲۹۳
زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص ۲۲۳
بینات، س ۱، ش ۳، ص ۵۷-۶۲
تفسیر نمونه، ج ۲۰