توانایی ام را بنگر نه معلولیتم را

توانايي ام را بنگر نه معلوليتم را

شهرما، شهر بسیارناامنی  برا ی معلولان اعم از جسمی – حرکتی و حسی است . تصور کنید که فرد روشندلی قصد عبور از خط عابر پیاده را دارد، از کجا باید بداند چراغ عابر سبز است یا قرمز ؟ شهرما و امکانات شهری آن حتی برای افراد عادی مشکل ساز است چه رسد به معلولان حسی حرکتی ، نابینایان و ناشنوایان .
هیچ کدام از امکانات شهری ما به گونه طراحی نشده اند که استقلال یک معلول را ارج نهند . فرد معلول در مسافرت های درون شهری باز هم وابسته به اعضای خانواده یا رهگذران کوچه و خیابان است. بسیار دیده ایم که عابران پیاده ، معلول حرکتی نشسته برویلچر را برای عبور از پل کمک می کنند، یا نابینایی را ازخیابان عبور می دهند ، و یا تردید معلولی با عصای دستی را هنگام عبور از پل های فلزی برروی جوی های آب دیده ایم. مشکلات در جوامع توسعه نیافته به شکل جدی تری بروز می کند چون در جوامع پیشرفته ، سیستم های شهرسازی وهمچنین امکانات شهری از قبیل مترو، پارک ، سینما… با مدد تکنولوژی روز تا حد زیادی مشکلات معلولین حسی را مرتفع ساخته است. اما در جوامعی مانند جامعه ما که حتی افراد عادی در آن نمی توانند آن طور که باید و شاید راحت زندگی کنند معلولین به خصوص معلولین حسی اغلب ناچار می شوند از جامعه دوری گزینند  و خانه نشین شوند. آنچه در گوشه نشینی مزید بر علت شده رفتار ترحم آمیز و نا آگاهانه سایر شهروندان با معلولین است” .(۱) در یک کلام  ، ما ، مردم جامعه در شکل نگرفتن استقلال فردی معلولان سهیم هستیم. ” تمامی افرادی که به دلیل فقدان یکی از ملزومات زندگی متعارف اجتماعی به گونه ایی متفاوت از سایرین زندگی می کنند، معلولند”(۲)
بسیاری را تصور بر این است که معلولان عمدتاً افرادی هستند که با این نقص متولد می شوند ، ولی آمار عکس این مطلب را بیان می کند. ” براساس یک بررسی مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی کشور ۲/۲۷ درصد معلولیت ها درکشور ناشی از تصادفات وسوانح است… معلولیت مادرزادی با ۷/۲۵ درصد دومین علت معلولیت درمیان افراد جامعه به شمار می رود، جنگ با ۳/۶ در صد و سکته مغزی با ۷/۴در صد”(۳ ) رتبه های بعدی میزان معلولیت در کشور به خود اختصاص داده است ” میزان معلولیت در مردان ۴/۳ درصد و در زنان ۲ درصد است”(۴)
چنان که از آمار بر می آید بیشتر معلولیت ها در نتیجه تصادفات و حوادث است و آیا مراکز توانبخشی در کشورما آنچنان توسعه یافته هستندکه بازگشت این افراد را ( که بخشی از عمر خود را بدون هیچ محدودیتی گذرانده و حال با محدودیت ناشی از معلولیت مواجهند ) به زندگی عادی تسهیل نمایند و به آنان در عادی سازی زندگیشان کمک کنند ؟
ما در جامعه ، فرد معلول را یک انسان ناقص می بینیم ، جسم معلول او را می نگریم  و نه روح انسانی و کامل او را از اینروست که ” فرهنگ ارتباط با معلولیت درجامعه ما بسیار نادرست است … تشخیص غلط … واشتباه گرفتن ( معلولان حسی – حرکتی ) با کم توان ذهنی گاه ممکن است که ( فرد معلول ) را یک عمر از تحصیل محروم و او را در خانه حبس کند.”(۵)
جامعه ما ازهمان ابتدا کودک معلول را در مدارس جداگانه آموزش می دهد ، او را درجمعی همانند خود او محصورمی سازد و این امر به دوری فرد معلول از جامعه و از افراد جامعه کمک می کند. فرد معلول چون در طول مدت تحصیل از افراد عادی دور بوده است، هنگام ورود به اجتماع در بر قراری ارتباط با آنان ناتوان است . از سوی دیگر افراد عادی اجتماع نیز، عادی سازی روابط با معلولان را نمی آموزند و این دو سبب می شود که آسیب های روانی بر معلولیت فرد کم توان افروده گردد.
” این درحالی است که امروزه جوامع اروپایی سیاست عادی سازی را پیش گرفته واین امکان را فراهم آورده اند که معلولین جسمی – حرکتی نیز درمدارس عادی تحصیل کنند. این امر باعث می شود که این گونه افراد در روند تطبیق خویش با محیط و سایر دانش آموزان به پیشرفت های جسمی دست یابند، به هر صورت آنچه مهم است آن است که حتی المقدور فرصت ها به نسبت مساوی بین معلولان و افراد عادی تقسیم شود و معلولان هم امکان دست یابی آسان به امکانات را داشته باشند ،  آنچه که در جامعه ما تاکنون رخ نداده است. معاون امور توابخشی سازمان بهزیستی کشور تعداد معلولان جامعه را درحدود ۵۰۰ هزارنفر تخمین  زده است که از این تعداد ۴۵هزار نفر با اعطای یارانه درمراکز بخش خصوصی نگهداری می شوند.
بنا به گفته مسئولان سازمان بهزیستی مساله اشتغال عمده ترین مشکل این قشر از جامعه است.  درحال حاضر دستگاههای دولتی موظفند سه در صد از ظرفیت استخدامی خود را به معلولان اختصاص دهند با این حال بنا به گفته ” محمد رضا راه چمنی رئیس سازمان بهزیستی تعداد معلولان جویای کار ۲۰۰ هزار نفر است(۷) ( این رقم در گفته های اصغر مکارم معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی ۲۰ هزار نفر اعلام شده است(۸)
اگر رقم ارائه شده در گفته های رئیس سازمان بهزیستی درست باشد، اندکی کمتر از نیمی از جمعیت معلولان کشور بیکار هستند ( یعنی درحدود ۵۰% ) واین رقم در مقایسه با رقم بیکاری درمیان افراد سالم که حداکثر ۱۷%  اعلام شده است از نبود برابری امکانات و فرصت های معلولان حکایت می کند.” ازجمله اهداف برابر سازی فرصت ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد :- تحقق مشارکت های اجتماعی معلولان درجامعه
– ایجاد فرصت ها ی برابر به منظور دسترسی به سیستم های عمومی جامعه
– ارائه راهکارهای عملی در خصوص رفع مشکلات زندگی انسانهای دارای نیازهای ویژه
– تغییر واصلاح درنگرش نسبت به افراد معلول
– آشنایی با مشکلات اجتماعی معلولان .”(۹)
اولین گام در ایجاد برابر سازی فرصت ها برعهده سازمان بهزیستی است . رسانه ها نیز می توانند با فرهنگ سازی نحوه رفتار درست با معلولان را آموزش داده و ما مردم فراموش نکنیم که هر آن ممکن است ما هم در زمره معلولان درآئیم . پس استقلال  و احترام آنان را پاس بداریم بر آنان ترحم نکنیم بلکه در صدد باشیم آنان را آنگونه که هستند بپذیریم .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا