از اساسی ترین مباحث ازدواج در بخش انتخاب همسر، مجالس خواستگاری و آداب آن است. اگر جوانان عزیز در چگونگی و آداب خواستگاری دقت لازم را نداشته باشند، چه بسا به دلیل عدم رعایت یک مسأله ی بسیار کوچک موفق به انتخاب مناسب خود نشوند و با وجود اینکه فرد مورد نظر خود را یافته اند و تمام شرایط یک همسر ایده آل را در آن مجسم دیده اند، به دلیل روش غیر متعارف، آن فرد را از دست بدهند. و چه بسا به عکس مورد ذکر شده، فردی نامناسب و ناشایست که خود را فردی مناسب جلوه دهد، در پیش دختر و یا پسر جوان خوب قلمداد شود و ازدواج نامناسبی صورت گیرد و به دنبال آن، مشکلات متعدد نه تنها برای آن دو که برای خانواده و حتى فامیل طرفین بوجود آید. از این رو، به مباحث این بخش توجه دقیقی داشته باشید تا با عمل نمودن به این آداب، به مطلوب خود دست یابید. ان شاء الله.
جایگاه قلب و عقل در انتخاب
اولین مسأله ی مهم در آداب خواستگاری این است که بدانیم در انتخاب همسر، انتخابگر اصلی در وجود ما کیست؟ یعنی مشخص شود که آیا «قلب» انسان تصمیم می گیرد یا «عقل»؟ اگر جایگاه عقل و قلب در تصمیم گیری در انتخاب همسر تبیین شود، آداب آن به راحتی مشخص خواهد شد. به تناسب پاسخ به این سؤال، آداب متفاوتی در برابر ما جلوه می نماید.
عموما پاسخ می دهند عقل تصمیم گیرنده است و اغلب ما چنین ادعایی داریم که باید عقل تصمیم بگیرد؛ اما در عمل تصمیم گیرنده قلب است
یعنی در مقام ادعا عموما بر عقل تأکید می ورزند ولی در عمل، تابع حکم قلب خود هستند و بین این واقعیت و آن حقیقت تفاوت دیده می شود.
نظر ما به عکس دیدگاه و ادعای عموم، تأکید بر تکیه نمودن به حکم قلب است. زیرا در حقیقت تصمیم گیرنده ی واقعی در مسأله ی ازدواج قلب است. چنانکه بر روی کارت های ازدواج نیز تصویر دو قلب صنوبری که به هم پیوند خورده اند دیده می شود. هیچگاه بر روی کارت های دعوت عقد و عروسی، شاهد نبوده ایم که دو مغز را به هم بچسبانند و بنویسند پیوندتان مبارک! زیرا ازدواج پیوند قلب هاست نه مغزها. بنابراین قلب ها باید با هم سنخیت داشته باشند. از این رو، با صراحت و بی پرده خطاب ما به جوانان این است که باید ببینید دلتان چه می گوید. بدون هیچ تردیدی همسری را انتخاب کنید که دل شما آن را بر می گزیند.
ریاست و فرماندهی ازدواج با دل است. اما یک اصل مدیریتی را نباید از نظر دور کنیم و آن اینکه مدیرانی موفق هستند که در کنار خود، کارشناسانی آگاه را به کار بگمارند. یعنی مدیران موفق قبل از اقدام به هر کاری و فرمانی و اظهار نظری باید به کارشناسان خود فرصت بدهند تا آنان نظر کارشناسی خود را اعلام دارند و کارشناسان بدون اینکه نگران نظر مدیر باشند و از نظر مدیر اطلاع داشته باشند، با خیال آسوده کارشناسی خود را انجام دهند، نتایج آن را به مدیر ارائه دهند و محاسن، معایب، کیفیت و کمیت پروژه ی مورد نظر را گزارش دهند. سپس مدیر با آگاهی از تمام نکات مؤثر در موضوع، تصمیم بگیرد که پروژه انجام شود یا دستور به توقف آن دهد.
در امر ازدواج نیز قبل از هر گونه تصمیم و گزارشی، قلب باید از کارشناس ویژه ی خود – یعنی عقل – کار کارشناسی طلب کند، زیرا خداوند عقل را به عنوان کارشناس عالی رتبه در وجود انسان نهاده است.
در فرایند ازدواج ابتدا عقل باید با خیال آسوده و بدون هیچ آشفتگی خاطر فرصت اظهار نظر پیدا کند. عقل باید فارغ از نگرانی دل و شوقی که در دل ایجاد شده یا نفرتی که در دل بوجود آمده است، شروع به شناسایی نقاط ضعف و قوت فرد مورد نظر نماید و در این امر باید نظرات کارشناسان دیگر مانند پدر و مادر، مشاوران امین و معرف های مطمئن را جمع بندی کند. پس از آنکه عقل گزارش ها و اطلاعات خود را آماده ساخت، قلب وارد میدان می شود و با توجه به نظریات کارشناسانه ی عقل، در نهایت اعلام نظر می کند که او را پذیرفته است یا نه.
اگر با توجه به اوصاف فرد مورد نظر و آگاهی بخشی های عقل، آن فرد به دل ننشست، پاسخ روشن است و نباید آن ازدواج صورت گیرد. اما نکته اساسی در اینجاست که دل باید حرف آخر را بزند، نه حرف اول را. مدیرانی که حرف آخر را می زنند موفقند؛ نه اینکه از اول یک حرف را بزنند و تا آخر بر آن پافشاری داشته باشند.