اسلام با تغییر برخی از باورهای جاهلی دربارهی حقوق زنان در خانواده، نگرشی نو را در برخی از مسائل زنان به جامعه عرضه داد. اینک، برای روشن شدن میزان اصلاحات و تغییر و تحولات ایجاد شده، مباحث زنان در خانواده را بررسی میکنیم.
الف – خواستگاری
در فرهنگ گوناگون، غالباً مرد خواستگاری میکند و مردان به عنوان خواستگار نزد زنان میروند. این اصل در سیرهی پیامبر و ائمه نیز تأیید شده است. وقتی حضرت رسول خواست با زینب دختر جحش، پس از طلاق زید از زینب ازدواج کند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زید یا شخص دیگری فرمود: زینب را برای من خواستگاری کن. (۱) در ادامه، زید نقل میکند که نزد زینب آمدم و ماجرای خواستگاری پیامبر را به او گفتم و او خوشحال شد. (۲) یا هنگامی که حضرت علی (علیه السلام) میخواست حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به همسری برگزیند، خدمت پیامبر رسید و حضرت زهرا را از ایشان خواستگاری کرد. (۳)
چنان که بیان شد، در خواستگاری درخواست مرد از زن و بستگان او اصل میباشد، ولی این بدان معنا نیست که برای خواستگاری صورت دیگری متصور نشود. چنان که از آیات قرآن و سیرهی پیامبر استفاده میشود، گاه خواستگاری به صورت معکوس، یعنی خواستگار زن یا خانوادهی او از مرد، نیز انجام میگرفت. داستان حضرت شعیب به خوبی بیانگر این مسئله است: «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ؛ (۴) یکی از آن دو دختر [صفورا] گفت: ای پدر، این مرد [که به شجاعت و امانت آراسته است] به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید کسی که امین و توانا باشد. شعیب [تقاضای دختر را پذیرفت و به موسی] گفت: من میخواهم که یکی از این دو دختر را به نکاح تو آورم به این شرط که هشت سال خدمت من کنی و اگر ده سال تمام کنی [آن دو سال] به میل و اختیار تو و من در این نکاح رنج بر تو نخواهم نهاد. ان شاء الله مرا شخص شایستهی [این خدمت] خواهی یافت.» نکتهی مهم در اینجا پیشنهاد ازدواجی است که شعیب به موسی میدهد؛ با صراحت و سادگی و بدون هیچ گونه تردید و کنایه، البته همراه با حفظ وقار و عظمت و احترام.
در تاریخ نقل شده است که زنان در صدر اسلام گاه خود را بر پیامبر عرضه میکردند. از جملهی این زنان، عاقله دختر یزید معروف به ام شریک بود. وی از زنان با ایمانی بود که در مکه تبلیغ اسلام میکرد. کفار مکه پس ازآگاهی از تبلیغات او، وی را بر شتری بی جهاز سوار کردند و به همراه عدهای روانهی مدینه کردند. او پس از ورود به مدینه، خدمت پیامبر رسید و گفت: «من زنی بیوه هستم و فرزند و اولادی ندارم که مانع همسرداری شود، آیا حاضری مرا به خدمت و کنیزی بپذیری تا افتخار همسری آن سرور را داشته باشم؟ من حاضرم که خود را به شما ببخشم و توقعی در برابر آن ندارم». این زمان، آیهی ۵۰ احزاب دربارهی این زن نازل شد: «… وَ امْرَأَهً مُؤْمِنَهً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ …؛ اگر زن مؤمنهای خود را برای تو ببخشد، برای تو مانعی نیست و او را به همسری برگزین.» پس از نزول این آیهی شریفه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ام شریک و به تعبیر قرآن، آن زن با ایمان، ازدواج کرد. این نحوهی ازدواج در صدر اسلام و پس از آن بوده است. در مواقعی، زنان میآمدند و خود را بر پیامبر عرضه می کردند و پیامبر آنها را به ازدواج مسلمانان درمی آوردند.
ب – مهریه
چنان که گفته شد، مهریه قبل از اسلام نیز رواج داشت و وجه تمایز بین ازدواج و روسپی گری به شمار میآمد و گاه دختر از آن بی بهره میشد و خانوادهی عروس تصاحب مهر را حق مسلم خود میپنداشتند. اسلام بر این رسوم خط بطلان کشید و مهر را حق مسلمی به زن اختصاص داد و در آیات قرآن، مردان را به رعایت کامل این حق توصیه کرده است: «وَ آتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً؛ (۵) و مهر زنان را به طور کامل به عنوان بدهی، یا یک عطیه، به آنها بپردازید». همچنین خداوند متعال مردان را نیز از آزار زنان برای بخشیدن یا برگردانیدن مهر به آنان نهی کرده است: «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَکَانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَاراً فَلاَ تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَ إِثْماً مُبِیناً وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضَى بَعْضُکُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثَاقاً غَلِیظاً ؛ (۶) و اگر مال فراوانی [به عنوان مهر] به او پرداخته اید، چیزی از آن را نگیرید. آیا برای بازپس گرفتن مهر زنان، متوسل به تهمت و گناه آشکار میشوید؟ و چگونه آن را بازپس میگیرد، در حالی که شما با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته اید و [از این گذشته] آنها پیمان محکمی [هنگام ازدواج] از شما گرفته اند؟»
«… وَ لاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ … (۷) و آنها را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه به آنها پرداخته اید [از مهر] تملک کنید مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند…»
و در نهایت، جواز تصرف مرد در مهر را به این صورت بیان میدارد که: «… فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً ؛ (۸)… اگر پارهای از آن [مهر را] به رضایت به شما بخشیدند، بگیرید که خوش و گوارایتان خواهد بود».
شرعاً محدودیتی در تعیین مهر وجود ندارد، با این حال زیاد بودن مهریه کراهت دارد و کم بودن آن مستحب است.
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): افضل نساء امّتی اصبحهنّ وجهاً، و اقلهنّ مهرا؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بهترین زنان امّت من کسانی هستند که جمال و زیبایی و مهریههای کم داشته باشند». (۹)
«عن علی (علیه السلام) قال: لا تغالوا بمهور النساء فیکون عداوه؛ (۱۰) حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: مهریهی زنان را زیاد نکنید که موجب عداوت میشود».
«روی: انّ من برکه المرأه قلّه مهرها، و من شؤمها کثره مهرها؛ (۱۱) روایت شده است که: کمی مهریه زن برکت، و زیادی مهریه شوم است.»
ج – اختیار زن در ازدواج
در فقه اسلامی، قول مشهور فقها دربارهی ازدواج دختر باکره این است که پدر و جد پدری در هنگام ازدواج ولایت دارند. (۱۲) هر چند برخی نیز بر این باورند که ولایت پدر و جد پدری پس از بلوغ از بین میرود و دختر در ازدواج استقلال کامل دارد و پدر و جد پدری ولایتی ندارند. (۱۳) در عین حال، ارکان اصلی ازدواج، دختر و پسر هستند و بدون رضایت هر یک از آنها، پیمان و عقد ازدواج باطل است (۱۴) که سیرهی قولی و عملی ائمه نیز بهترین مؤید برای این مسئله است.
مشورت با زنان:
«عن عدی بن الکندی عن ابیه عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال: شاوروا النساء فی انفسهن فقیل له: یا رسول الله انالبکر تستحیی قال: الثّیب تعرب عن نفسها و البکر رضاها صمتها؛ (۱۵) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: با زنان در ازدواج آنها مشورت کنید، به پیامبر گفتند که دوشیزه از پاسخ شرم دارد. ایشان فرمودند: بانوان خواست خود را آشکار میکنند، و رضایت دوشیزگان در سکوت است.»
«عن أبی هریره، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ البکر تستامروا و الثیب تشاوروا. قیل یا رسول الله ان البکر تستحیی قال: سکوتها رضاها؛ (۱۶) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: با دوشیزه و بانو دربارهی ازدواج آنها مشورت کنید. گفته شد: دوشیزگان حیا میکنند. فرمود: سکوت آنان رضایت آنهاست.»
سیرهی عملی پیامبر نیز مؤید دیگری بر این مطلب میباشد. در تاریخ، شواهد متعددی نقل شده که در سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ضرورت این موضوع در ازدواجها تأکید کرده است.
ابوسلمه گوید: زنی از انصار همسر مردی از انصار بود. شوهر او در جنگ احد به شهادت رسید و از وی فرزندی داشت. عموی بچه [برادر شوهر] و مردی دیگر او را از پدرش خواستگاری کردند. پدر او را به ازدواج مرد بیگانه درآورد و عموی فرزند را کنار گذارد. دختر نزد پیامبر آمد و گفت: پدرم مرا به ازدواج مردی درآورده که او را نمیخواهم. برادر شوهرم فرزندم را از من میگیرد. پیامبر پدرش را فراخواند و فرمود: دختر را به ازدواج فلان مرد درآوردی؟ گفت: بلی. فرمود: تو اختیاردار ازدواج دختر نیستی [و رو کرد به دختر و فرمود:] برو با برادر شوهرت ازدواج کن. (۱۷)
در متون تاریخی آمده است که خنسا دختر خذام بن خالد انصاری دختر باکرهای بود. پدرش تصمیم گرفت او را به ازدواج مردی درآورد، اما وی کراهت داشت. ناچار، نزد رسول خدا رفت و موضوع ازدواج اجباری خود از سوی پدر را با آن حضرت مطرح کرد؛ اما پیامبر چنین ازدواجی را ناپسند شمرد و به پدر سفارش کرد که در ازدواج دختر تحمیل و اجباری نکند و آن را به اختیار خودش بگذارد. (۱۸)
ابن عمر دختر دایی اش را به ازدواج عثمان بن مظعون درآورد. مادر دختر نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و گفت به خدا سوگند، دخترم به این ازدواج راضی نیست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد دختر جدا شود و فرمود: زنها را پیش از مشورت با آنان شوهر ندهید. اگر سکوت کردند، نشانهی رضایت است. آنگاه آن دختر با مغیره بن شعبه ازدواج کرد. (۱۹)
زمانی که ابولهب، برای خواستگاری دختران پیامبر، رقیه و کلثوم، برای دوپسر خود عتبه و عتیبه به خانهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، حضرت فقط خویشاوندی یا اصرار عموی خود را عامل پیوند قرار نداد. حضرت، همسر گرامی خود را فراخواند و از او خواست که با دختران کوچک او صحبت کند و آنها را در این باره آگاه سازد؛ هر چند این وصلت به دلیل خردسالی دختران و مسائل دیگر انجام نگرفت. (۲۰)
پس از نبرد با بنی قریظه، زنی به نام ریحانه دختر یزید به اسارت مسلمانان درآمد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را بین دو امر مخیر ساخت؛ یا آنکه در خانه پیامبر بماند و تحت حمایت حضرت باشد یا آنکه با وی ازدواج کند. در هر دو صورت، این زن که از طبقهی کریمان بنی قریظه بود، در خانهی سایر مسلمانان به کنیزی نمیرفت و حرمتش پاس داشته میشد. ریحانه گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، من میترسم از اینکه نتوانم شأن همسری پیامبر را رعایت کنم و میخواهم ملک یمین شما باشم. سپس آن گونه که میخواست شد. (۲۱) نکتهی جالب، اعطای آزادی و حق انتخاب پیامبر به این بانوی اسیر است.
د – معیارهای انتخاب همسر
ازدواج عقدی است که هر کسی خود را با آن زنجیر میکند و به بند همیشگی میکشاند. باید توجه داشت که با انتخاب همسر، با چه نوع زنجیری خود را به بند میکشیم. لذا در اسلام به انتخاب همسر به ملاکهای برتر توجه فوق العاده شده و دستورالعملهای فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیه السلام) برای تحقق ازدواجی سالم به ما رسیده است.
1. اصالت خانوادگی:
«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً کَذ?لِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ ؛ (۲۲) سرزمین پاکیزه، گیاه آن به فرمان پروردگارش درآید و آن زمین که ناپاک است [گیاه آن] جز سختی درنیاید. بدین سان آیهها را برای گروهی که سپاس میدارند، گوناگون میکنیم.»
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ایّاکم و خضراء الدّمن، قیل یا رسول الله و ما خضراء الدّمن؟ قال المرأه الحسناء فی منبت سوء؛ (۲۳) بپرهیزید از گلهای زیبایی که در لجن زارها روییده اند. عرض شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خضراء دمن چیست؟ فرمود: زن زیبایی که از خاندان بد و پلید به وجود آمده باشد.»
2. سنخیت در ایمان:
«وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ ؛ (۲۴) با زنان مشرک ازدواج نکنید تا اینکه ایمان بیاورند و کنیز با ایمان از زن مشرک بهتر است، اگر چه زن مشرک [از لحاظ زیبایی] مایهی شگفتی شما باشد، و به مردان مشرک زن ندهید تا اینکه ایمان بیاورند و بندهی با ایمان از مرد مشرک بهتر است، اگر چه آن مرد مشرک مایهی شگفتی شما باشد.»
در تاریخ، نقل شده که پیامبر جویبر را که مرد تهیدستی بود، به خانهی زیادبن لبید فرستاد که مردی متمکن بود و از او خواست که دختر خود را به وی بدهد. زیاد به حضور پیامبر آمد و گفت: ما دخترانمان را به کسی میدهیم که با ما کفو باشند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «جویبر مؤمن، و المؤمن کفو للمؤمنه، و المسلم کفو للمسلمه، فزوّجه یا زیاد و لا ترغب عنه؛ (۲۵) جویبر مؤمن است و مرد مؤمن کفو و همتای زن مؤمنه و مرد مسلمان کفو زن مسلمان است. دخترت را به او بده و به این کار بی میل نباش.»
حسین بن بشار گفت: به حضرت جواد علیه السلام نامهای نوشتم و دربارهی خواستگار از وی سؤال کردم. وی پاسخ مرا چنین نگاشت: «من خطب الیکم فرضیتم دینه و امانته فزوّجوه؛ (۲۶) هر کس از شما خواستگاری کند و دین و امانت او را بپسندید، هر که باشد، به وی دختر دهید».
3. عفت و پاکدامنی:
«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ؛ (۲۷) زنهای پلید برای مردهای پلید و مردهای پلید برای زنهای پلید و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک اند».
«الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَ لاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ؛ (۲۸) امروز هر چه پاکیزه است شما را حلال شد و طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آنها حلال است و نیز حلال شد ازدواج زنان پاک دامن و مؤمن و زنان پاک دامن اهل کتاب در صورتی که شما اجرت و مهر آنان را بدهید و آنها هم زناکار نباشند و رفیق و دوست نگیرند».
4. زیبایی و جمال:
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): افضل نساء امّتی اصبحهنّ وجها، و اقلهنّ مهراً؛ (۲۹) پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بهترین زنان امت من کسانی هستند که جمال و زیبایی و مهریههای کم داشته باشند.»
«قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): تزوّجوا الزُّرقَ فاِن فیهنّ الیُمنَ؛ (۳۰) با زنانی که چشمان کبود و آبی دارند ازدواج کنید؛ زیرا آنان خیر و برکت دارند.»
«عن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) : من سعاده الرجل ان یکشف الثوب عن امراه بیضاء؛ (۳۱) امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: از نشانههای سعادت مرد آن است که همسر زیبا و سفیدپوست داشته باشد.»
«عن ابی عبدالله (علیه السلام) : اذا اراد احدکم أن یتزوّج، فلیسأل عن شعرها کما یسئل عن وجهها فانّ الشعر احدُ الجمالین؛ (۳۲) امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هرگاه کسی از شما خواست ازدواج کند، بیشتر تحقیق کند حتی از موی وی و از کیفیت آن سؤال کند، همان طوری که از صورت و ظواهر دیگر او سؤال مینماید؛ زیرا نیمی از زیباییهای زنان موی آنان است».
همچنین در روایات دیگری نیز توصیه شده که زن را برای جمال و ثروت مخواهید. «عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): من تزوجّ امراه لمالها و کلَه الله الیه، و من تزوّجها لجمالها رأی فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک؛ (۳۳) کسی که با زنی برای مال و منال ازدواج کند، خداوند او را به آن ثروت واگذار کند و هر کس برای زیبایی زن با وی ازدواج نماید، سرانجام پشیمان میشود. اما اگر دیانت و تقوای کسی را در نظر بگیرد، خداوند همهی اینها را به وی مرحمت فرماید».
«عن ابی عبدالله (علیه السلام): اذا تزوّج الرجل المرأه لمالها او جمالها لم یرزق ذلک، فان تزوّجها لدینها رزقه الله عزّ و جل جمالها و مالها؛ (۳۴) امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هنگامی که مردی با زنی برای ثروت و زیبایی اش ازدواج کند، از آن بهره مند نمیشود اما اگر ازدواج او بر اساس دین و تقوا باشد، خداوند مال و زیبایی نیز به وی عطا فرماید [زیرا در سایهی دین و کمالات معنوی رضایت و خشنودی شوهر را فراهم میسازد]». این سخنان بدان معنا نیست که ثروت و جمال معیاری در ازدواج قرار نگیرد بلکه بدان معنا است که نباید فقط آن دو را معیاری برای ازدواج قرار داد.
5. ولود بودن:
«انَّ مِن خیرِ نِسائکُم: الوَلودَ الوَدودَ السّتیرهَ فی اهلها، الذّلیلهُ مع بعِلها، المتبرّجه مع زوجها، الحصانَ علی غیرهِ، الّتی تسمُع قَولهُ، و تطیعُ امَره، و اذا خلا بِهَا بذَلَت لَهَ ما یرید منها. (۳۵)
جابربن عبدالله انصاری میگوید: روزی با اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار آن بزرگوار دربارهی صفات زنان بحث میکردیم. آن سرور فرمود: آیا من شما را به بهترین زنان امتم راهنمایی کنم؟ عرض کردیم: بلی یا رسول الله. آنگاه فرمودند: بهترین زنان کسانی هستند که زایا و مهربان باشند، در عفت و حجاب کامل باشند. کسانی که مورد احترام خانواده خود هستند اما در برابر شوهر متواضع اند. این اشخاص برای شوهران خود آرایش میکنند ولی در برابر دیگران نفوذناپذیرند. از شوهران خود پیروی میکنند و در خلوت، خود را تسلیم ارادهی آنان مینمایند و هر چه بخواهند، دریغ نمیکنند».
«قال رسول الله: الا اخبرکم بنسائکم من اهل الجنه؟ الودود الولود العَثُود الّتی اذا ظلمت قالت هذه یدی فی یدک لا اذوق غمضاً حتی ترضی؛ (۳۶) میخواهید شما را از زنانی که اهل بهشتند خبر دهم؟ زن وفاداری که بسیار فرزند آورد و زود آشتی کند و همین که بدی کرد، گوید: این دست من در دست توست؛ چشم بر هم نمیگذارم تا از من راضی شوی.»
«قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): اعلموا ان المرأه السوداء انه کانت ولوداً احبّ الیّ من الحسناء العاقر؛ (۳۷) بدانید که زن سیاه زایا نزد من از زن عقیم زیبا بهتر است.»
6. باکره بودن:
وقتی جابر با زن بیوه ازدواج کرد، آن حضرت به جابر فرمودند: «هلّا تزوّجت بکرا تلاعبها و تلاعبک؛ (۳۸) برای چه با زن باکره ازدواج نکردهای تا با او شوخی کنی و او نیز با تو شوخی کند».
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تزوّجوا بکراً ولوداً و لا تزوّجوا حسنا جمیله عاقرا؛ (۳۹) رسول خدا فرمود: با زنان باکره ازدواج کنید ولی با زنان زیبای عقیم ازدواج نکنید.»
ولود بودن زن قبل از ازدواج مشخص نمیشود، لذا برای تشخیص این امر به دو نکته تذکر داده شده است؛ اولاً در مزاج او علائم نازایی همچون حیض نشدن وجود نداشته باشد؛ ثانیاً در میان زنان فامیل مانند عمهها، خالهها شخص نازایی وجود نداشته باشد.
هـ – رابطهی شوهر با زن
زن و شوهر در محیط خانواده، دومین عرصهی رشد و بهره بری زندگی را طی میکنند، لذا حسن معاشرت در خانواده نه تنها باعث میشود زندگی مشترک دوام و قوام یابد و برای هر یک از زن و شوهر دوام و قوام خواهد شد، بلکه باعث شکوفا شدن استعدادهای آنها و عاملی برای پیشرفت آنها در زندگی میشود.
عشق و علاقهی شوهر به زن:
اصل مهر و محبت و علاقهی همسران به هم را خداوند متعال، در وجود زوجین قرار داده است. (۴۰) این محبت و علاقه گاه قبل از شروع زندگی یا بعد از شروع زندگی مشترک به وجود میآید و با ادامهی زندگی، استحکام و تثبیت میشود. در روایات نیز، محبت به زنان نشانهی ایمان و اخلاق پیامبران معرفی شده است.
«عن علی (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اعطینا اهل البیت سبعه لم یعطهن احدُ قبلنا، و لا یعطاها احدٌ بعدنا: الصباحه، و الفصاحه و السماحه، و الشجاعه، و الحلم، و العلم، و المحبّه من النساء؛ (۴۱) ما خاندان به هفت خصلت اختصاص یافتیم که پیشینیان آن را نداشتند و آیندگان نیز نخواهند داشت؛ خوش منظری، رساگویی، گشاده دستی، شجاعت، بردباری، دانش و علاقه مندی به زنان.»
«عن جدّه علیّ بن الحسین، عن أبیه عن علیّ (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): کلّما ازداد العبد ایماناً، ازداد حبّاً للنساء؛ (۴۲) رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر چه ایمان آدمی افزایش یابد، علاقهاش به زنان بیشتر گردد».
حضرت علی (علیه السلام) پس از شهادت حضرت زهرا این اشعار را سرودند که نشان از عشق امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ایشان است:
«فراقک اعظم الاشیاء عندی *** و فقدک فاطم ادهی الثکول
سأبکی حسره و أنوح شجواً *** علی خلّ مضی اسنی سبیل
الا یا عین جودی و اسعدینی *** فحزنی دائم أبکی خلیلی؛ (۴۳)
دوری از تو برای من عظیمترین چیز است و از دست دادن تو ای فاطمه، سختترین داغ. با حسرت گریه میکنم و با حزن نوحه سرایی مینمایم بر محبوبی که در والاترین راه گام نهاد. ای چشمها، بخشش داشته باشید و ببارید و مرا یاری کنید. اندوه من همیشگی است و همواره برای یار خود اشک میریزم.»
امام حسین (علیه السلام) نیز عشق خود به همسرش رباب و دخترش سکینه را این چنین به تصویر میکشد:
«لعمرک إنّنی لأحبّ دارا *** تکون بها سکینه و الرباب
أحبّهما و أبذل جلّ مالی *** ولیس لعاتب عندی عتاب؛ (۴۴)
به جانت قسم، من خانهای را که در آن سکینه و رباب باشند، بسیار دوست دارم. این دو را دوست دارم و بیشترین مالم را به آنها میبخشم و در این کار سرزنش سرزنش کنندهای اثر ندارد».
سفارش به تکریم زن:
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): خیرکم، خیرکم لأهله، و أنا خیرکم لأهلی؛ (۴۵) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بهترین شما، بهترین شما با خانواده است و من بهترین شما با خانواده هستم».
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): خیرکم، خیرکم لنسانه، و أنا خیرکم لنسائی؛ (۴۶) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بهترین شما بهترین شما با زنانش میباشد و من بهترین شما با زنانم هستم.»
«عن علیّ (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی حدیث و من اتّخذ زوجه فلیکرمها؛ (۴۷) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس همسری گزیند، وی را تکریم کند.»
«فقالت الحولاء… قالت: فما للنّساء علی الرّجال؟ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اخبرنی أخی جبرئیل و لم یزل یوصینی بالنّساء، حتّی ظننت أن لا یحلّ لزوجها أن یقول لها افّ؛ (۴۸) حولاء از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید:… زن چه حقی بر مرد دارد؟ آن حضرت فرمود: جبرئیل همواره زنها را سفارش میکرد، چنان که خیال کردم مرد حقی ندارد [حتی کوچکترین کلمهی توهین آمیزی مثل] اف به او بگوید».
«فاطمه ابنه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قالت: خیارکم ألینکم مناکبه و اکرمهم لنسائهم؛ (۴۹) حضرت فاطمه (س) فرمود: بهترین شما کسی است که در رفتار با مردم نرمتر و مهربانتر باشد و همسر خویش را بیشتر تکریم کند».
«عن الصادق (علیه السلام)، عن ابیه (علیه السلام) قال:… من اتّخذ امراه فلیکرمها. فانّما امرأه احدکم لعبه فمن اتّخذها فلا یضیّعها…؛ (۵۰) امام باقر (علیه السلام) فرمود: هر که زن میگیرد، باید او را تکریم نماید، همانا زن هر فردی، باعث خوشی او میباشد. پس هر که زن میگیرد، نباید او را ضایع نماید».
ستایش زن توسط شوهر:
«و روی أن عجوزاً دخلت علی النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فالطفها، فلمّا خرجت سألته عائشه. فقال: انّها کانت تأتینا فی زمن خدیجه؛ (۵۱) روایت شد که پیرزنی بر پیامبر وارد شد. حضرت نیز به او محبت و لطف نمود. وقتی پیرزن خارج شد، عایشه از پیامبر دربارهی او پرسید. حضرت فرمود: او در زمان حیات خدیجه پیش ما میآمد.»
«… و الصادق (علیه السلام):… ثمّ امر [رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)] منادیاً ینادی فی المدینه فاجتمع النّاس فی المسجد فقام و قال: یا معشر النّاس ألا أدلّکم علی خیر النّاس جدّاً وجدّه؟ قالوا: بلی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم). قال: الحسن و الحسین فانّ جدّهما محمّد و جدّتهما خدیجه…؛ (۵۲) امام صادق (علیه السلام) فرمود:… رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امر کردند تا منادی در مدینه ندا دهد. پس مردم در مسجد جمع شدند، آنگاه ایستاد و چنین فرمود: ای گروه مردم! آیا بهترین مردم از نظر جد و جدّه را به شما معرفی کنم؟ عرض کردند: بله یا رسول الله. حضرت فرمودند: حسن و حسین میباشند که جدّ آنها محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و جدّه آنها خدیجه است…».
«قال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ذات یوم علی منبر الکوفه: انا سیّد الوصیّین و وصی سیّد النبیّین… و زوج سیّده نساء العالمین…؛ (۵۳) امیرالمؤمنین (علیه السلام) روزی بر منبر کوفه فرمود: من سرور جانشینان و جانشین برترین انبیا هستم… و همسر سرور زنان جهان میباشم…».
حسن معاشرت شوهر با زن:
از منظر قرآن و روایات، اصل در رفتار و تعامل میان زن و شوهر، معاشرت به معروف است. معاشرت به معروف را به معنای گوناگونی آوردهاند از جمله: خوش رفتاری، خوش زبانی، (۵۴) ادای کامل حقوق زن از مهریه و نفقه (۵۵) و عدالت در هم خوابگی با زنان در صورت تعدد زوجات. (۵۶)
«عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً؛ (۵۷) «… با همسر خود [زن] به نیکویی رفتار کنید و اگر شما را از زنان خوش نیامد، چه بسا چیزها که شما را از آن خوش نمیآید در حالی که خدا خیر کثیری در آن نهاده است».
«فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ…؛ (۵۸) همسرتان [زن] را به نیکی نگاه دارید یا به وجهی نیکو از آنها جدا شوید…»
«عن النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: انّ اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً و خیارکم خیارکم لنسائهم؛ (۵۹) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کاملترین مؤمنین در ایمان، کسی است که در اخلاق نیکوترین آنها باشد و برترین شما کسانی هستند که با زن خود خوش رفتارتر باشند».
«هذه رساله علی بن الحسین (علیه السلام)… امّا حقّ الزّوجه فان تعلم انّ الله عزّ و جلّ جعلها لک سکنا و انساً، فتعلم انّ ذلک نعمته من الله علیک فتکرمها و ترفق بها؛ (۶۰) امام سجاد (علیه السلام) فرمود:… حق زن بر تو [شوهر] آن است که بدانی خداوند او را برای تو مایهی آرامش و انس قرار داده. پس بدان که همسری او نعمتی الهی میباشد و بر تو واجب است که او را تکریم و احترام نمایی و با او رفاقت و دوستی نمایی.»
مشورت با زنان:
«فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ؛ (۶۱) پس هرگاه والدین خواستند با رضایت و مشورت، فرزند خود را از شیر بگیرند، این کار ایرادی ندارد و اگر خواستید برای فرزندتان دایه بگیرید، در صورتی که حقوقی به حد متعارف به او دهید، اشکال ندارد.»
نمونهی دیگری که قرآن کریم دربارهی مشورت مردان با زنان در محدودهی خانواده اشاره کرده است، ماجرای ملاقات حضرت موسی با دختران شعیب نبی (علیه السلام) و مشورت مفیدی است که دختر شعیب به پدر داد و تمام خانواده از نتایج آن برخوردار شدند. «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ ؛ (۶۲) یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام میکنی. هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است.» و خانوادهی شعیب از کمک حمایتی و اقتصادی موسی بهره مند شدند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در مواردی با زنان آگاه به خصوص در خانوادهی خود مشورت مینمود. در صلح حدیبیّه پس از امضای قرارداد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسلمانان دستور داد تا قربانی کنند و پس از آن تقصیر نمایند. هیچ کس به دستور پیامبر عمل نکرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ام سلمه وارد شد و جریان را گفت. ام سلمه گفت: شما خود قربانی کنید و با کسی سخن مگویید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون آمد و آن عمل را انجام داد، مسلمانان نیز تبعیت کردند. (۶۳)
منع از خشونت علیه زنان:
در جاهلیت، گاه مردان از زدن و اعمال خشن برای تنبیه زنان بهره میبردند. بررسی آیات و سخنان و رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام)، بیانگر تلاش خداوند متعال و پیامبر و ائمه (علیه السلام) برای محو این رفتار در جامعهی انسانی و در میان مسلمانان است.
«… وَ لاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ * وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَکَانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَاراً فَلاَ تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَ إِثْماً مُبِیناً * وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضَى بَعْضُکُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثَاقاً غَلِیظاً؛ (۶۴) و برای اینکه قسمتی از آنچه را به آنها داده اید، بازپس ستانید بر آنها سخت مگیرید، مگر آنکه مرتکب فحشایی آشکار شده باشند… اگر خواستید زن دیگری بگیرید، درحالی که به همسر خود مال فراوان داده اید، نباید چیزی از او بازستانید. آیا به آن زنان تهمت میزنید تا مهرشان را بازپس گیرید؛ این گناهی آشکار است و چگونه آن مال را بازپس میگیرید و حال آنکه هر یک از شما از دیگری بهره مند شده است و زنان از شما پیمانی استوار گرفته اند.»
«اخبرنا محمدبن عمر، عن أبی حبیبه عن داود بن الحصین، عن ابی سفیان، عن أیوب، قال: جاءت أمرأه الی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قد ضربها زوجها ضرباً شدیداً. فقام رسول الله: فانکر ذلک و قال: یظل أحدکم یضرب امرأته ضرب العبد ثم یظل یعانقها و لا یستحیی؛ (۶۵) زنی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از کتک کاری شوهرش شکوه کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این عمل را زشت شمرد و فرمود: چگونه شما مردان همسرانتان را همچون بردگان کتک میزنید و سپس او را در آغوش میگیرید، آیا شرم نمیکنید؟»
«عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال: انی أتعجب ممن یضرب امرأته و هو بالضرب اولی منها، لا تضربوا نساءکم بالخشب، فان فیه القصاص، ولکن اضربوهن بالجوع و العری، حتی تربحوا فی الدینا و الاخره؛ (۶۶) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در شگفتم از مردی که همسرش را کتک زند در حالی که خود به تنبیه سزاوارتر است. زنان را با چوب کتک نزنید که قصاص دارد، بلکه زنان را با گرسنگی و برهنگی تنبیه کنید تا در دنیا و آخرت سود برید».
«عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انه قال: فایّ رجل لطم إمرأته لطمه امرالله عزّ و جلّ مالکاً خازن النّیزان فیلطمه علی حُرِّ وجهه سبعین لطمه فی نار جهنّم؛ (۶۷) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر مردی که به صورت همسرش یک سیلی بزند، خداوند عز و جل به مالک دوزخ فرمان میدهد او را در جهنم، هفتاد سیلی بزنند».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خود نیز هیچگاه مرتکب چنین رفتاری نشد: «حدثنا ابوبکربن ابی شیبه، ثنا وکیع، عن هشام بن عروه، عن ابیه، عن عائشه، قالت: ما ضرب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خادماً له و لا امراه و لا ضرب بیده شیئاً؛ (۶۸) عایشه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچگاه خدمتگزار و زنی را کتک نزد.»
«عن الحسین بن بشار قال: کتبت الی أبی الحسن (علیه السلام) انّ لی قرابه قد خطب الی و فی خلقه سوء. قال لا تزوّجه إن کان سیء الخلق؛ (۶۹) حسین بن بشار گوید: به ابالحسن (علیه السلام) نوشتم: یکی از نزدیکانم که بداخلاق است، برای خواستگاری نزد من آمد. امام فرمود: اگر بداخلاق است، به او زن ندهید.»
«عن ابی الدرداء قال: اوصانی خلیلی ابوالقاسم (علیه السلام) فقال: انفق من طولک علی اهلک و لا ترفع عصاک اخفهم فی الله؛ (۷۰) ابودردا گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من توصیه کرد که از توان مالی خود بر اهل و عیالت انفاق کن. عصا را بالا مبر، و برای خدا بر ایشان آسان گیر.»
در تاریخ نقل شده که روزی همسر ولیدبن عقبه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از اینکه همسرش او را کتک میزد، گلایه کرد. حضرت فرمود: نزد او برو و بگو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا پناه داد. زن رفت و در مدت کوتاهی برگشت و گفت: مرا بیشتر کتک زد. برای دومین بار، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را پناه داد ولی باز همسرش او را کتک زد و به نقلی در مرتبهی دوم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قسمتی از نخ لباس خود را جدا کرد و به زن داد و فرمود: این را به همسرت نشان بده و بگو که من تو را پناه دادم. او رفت و بار دیگر بازگشت و از همسرش شکایت کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست هایش را به آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم علیک الولید! أثم بی مرّتین أو ثلاثه؛ (۷۱) پروردگارا، کار ولید را به تو وامی گذارم. او دو بار [یا سه بار] مرا عصیان کرد».
و – رابطهی زن با مرد
در اسلام، برای حسن روابط خانوادگی توصیه و سفارشهایی نیز به زنان شده است تا با رعایت آن معیارها خانوادهای سالم داشته باشند.
عشق و علاقه زن به شوهر:
عشق و علاقه به همسر امری طبیعی و فطری در درون آدمی است، به خصوص برای زن که پس از ازدواج تمام امیدها و آرمانهایش را در شوهر و خانه او دنبال میکند.
«قال علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام):… و اعلم انّ النّساء شتّی. فمنهنّ الغنیمه و الغرامه و هی المتحبّبه لزوجها و العاشقه له…؛ (۷۲) امام رضا (علیه السلام) فرمود:… بدان که زنان چند گروهند. گروهی از آنان گنج و غنیمت محسوب میشوند. این گروه، زنانی هستند که شوهران خود را دوست دارند و به آنها عشق میورزند…».
«قال الصادق (علیه السلام)… لاغنی بالزّوجه فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال و هنّ… و اظهار العشق له بالخلابه…؛ (۷۳) امام صادق (علیه السلام) فرمود:… زن در روابط بین خود و شوهر همدلش، از سه خصلت بی نیاز نمیباشد که یکی از آن سه اظهار عشق به شوهر با دلربایی است…»
«قال الصادق (علیه السلام): خیر نسائکم… ألطهنّ بأزواجهنّ و ارحمهنّ باولادهنّ، المجون لزوجها، الحصان لغیره. قلنا له و ما المجون؟ قال: الّتی لا تمتنع؛ (۷۴) امام صادق (علیه السلام) فرمود: بهترین زنان شما…با محبّتترین زنان به شوهران و مهربانترین مادران به فرزندان هستند. آنهایی که در امور جنسی مطیع همسران میباشند و در برابر مردان دیگر، عفیف میباشند.»
حسن معاشرت زن با شوهر:
«عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: جهاد المرأه حسن التبعّل؛ (۷۵) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: جهاد زن خوب شوهرداری کردن است». «قال ابی عبدالله: ثلاثه اشیاء لا یحاسب الله علیها المؤمن، طعام یأکله و ثوب یلبسه و زوجه صالحه تعاونه و تحصن فرجه؛ (۷۶) امام صادق (علیه السلام) فرمود: سه چیز است که خداوند مؤمن را بر آن محاسبه نمیکند؛ ۱. غذایی که میخورد، ۲. لباسیکه میپوشد، ۳. همسر صالحهای که او را یاری میکند و عفت خود را نگاه میدارد.»
«عن الصادق، عن ابیه، قال: ما أفاد عبد فائده خیراً من زوجه صالحه، اذا راها سرته؛ (۷۷) امام باقر (علیه السلام) فرمود: برای مرد هیچ چیز بهتر از زن صالح نیست که هرگاه شوهرش او را ببیند، مسرور شود.»
«نروی انّ کبر الدّار من السّعاده و کثره المحبّین من السّعاده و موافقه الزّوجه کمال السرور…؛ (۷۸) یکی از اصحاب گوید روایت شده: بزرگی خانه و دوستان فراوان از سعادت است و همراه بودن زوجه، کمال شادمانی است…».
حسن رفتار زن در مقابل خطای شوهر:
«قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم):… من صبرت علی سوء خلق زوجها اعطاها مثل ثواب آُسیه بنت مزاحم؛ (۷۹) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند به زنی که بر بداخلاقی شوهرش صبر نماید، مانند ثواب آسیه [همسر فرعون] عطا میکند.»
منع از خشونت علیه شوهر:
«خطبنا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):…من کانت له امرأه تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنه من عملها حتّی تعینه و ترضیه و ان صامت الدّهر و قامت و اعتقت الرّقاب و انفقت الاموال فی سبیل الله و کانت اوّل من یردالنّار؛ (۸۰) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:… زنی که شوهر خود را اذیت کند، خداوند نماز و اعمال نیک او را قبول نمیکند، مگر آنکه یاور همسرش گردد و او را راضی نماید، هر چند روزها روزه گیرد و عبادت به جا آورد و در راه خدا انفاق نماید و بنده آزاد نماید. در غیر این صورت این زن در زمرهی اولین گروهی است که وارد جهنم میشود…».
«عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: کان من دعاء رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : اعوذبک من امرأه تشیبنی قبل مشیبی؛ (۸۱)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: از جمله دعاهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود: خدایا به تو پناه میبرم از زنی که قبل از آنکه پیر شوم، مرا پیر سازد.»
«قال الصادق (علیه السلام):… ثلاثه تکدر العیش؛ السلطان الجائر و الجار السوء و المرأه البذیه؛ (۸۲) امام صادق (علیه السلام):… سه چیز زندگی را تیره و تار میکند: سلطان ستمگر، همسایهی بد، زن بددهان و فحاش.»
اطاعت از شوهر:
«قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ما استَفادَ امرُءٌ فائده بعد الاسلام افضلَ من زوجه مسلمه تسرُّه اذاً نَظَر الیها، و تُطیعُه اذا اَمرها و تحفُظه اذا غاب عنها فی نفسها و مالِه؛ (۸۳) بزرگترین استفادهی هر مردی پس از داشتن اسلام، زنی مسلمان است که اگر بر او نظر کند، خوشحال شود و اوامر او را اطاعت کند و در غیاب او مال او و ناموس خویش را حفظ نماید.»
«قال رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): لو امرتُ اَحداً أن یسجد لاحدٍ لَاُمرتُ المَرئَه ان تسجد لزوجها؛ (۸۴) رسول خدا فرمود: اگر میخواستم کسی را امر کنم که برای دیگری سجده کند، یعنی اگر سجده برای غیر خدا جایز بود، دستور میدادم زنان، شوهران را سجده نمایند».
«عن ابی عبدالله: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نهی ان تَخرُج المرأه من بَیتها بغیر اذن زوجها فان خرجت لعنها کلّ ملک فی السماء و کل شیء تمرّ علیه من الجنّ و الانس حتّی ترجع الی بیتها، و نهی أن تتزینَ لغیر زوجِها فان فعَلَت کان حقّاً علی الله أن یُحرقها بالنّار؛ (۸۵) رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نهی فرمودند که زن بدون اجازهی شوهر از خانه خارج شود و اگر خارج شد، تا وقتی که برگردد تمام ملائکهی آسمان و بر هر که از جن و انسان عبور کند، بر او لعنت میفرستند. و نیز نهی فرمودند که زن برای غیر شوهر، خود را آرایش کند و اگر چنین کرد، بر خداست که او را با آتش بسوزاند.»
ز – تعدد زوجات
تک همسری طبیعیترین شکل زندگی زناشویی است. شکلهای دیگر زناشویی، یعنی چند زنی، چند شوهری و ازدواج اشتراکی عارضهای بر شکل طبیعی ازدواج بوده و هست.
در جاهلیت، انواعی از ازدواج وجود داشت که اسلام با تحریم چند شوهری و ازدواج اشتراکی و با قرار دادن اصل ازدواج، بر تک همسری تعدّد زوجات را به صورت محدود و مشروط پذیرفت.
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُوا ؛ (۸۶) و اگر میترسید از اینکه دربارهی یتیمان مراعات عدل و داد نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است. دو یا سه یا چهار [نه بیشتر] و اگر بترسید که چون زنان متعدد گیرند، راه عدالت نپیمایید و به آنها ستم کنید، پس فقط یک زن اختیار کنید، یا چنانچه کنیزی دارید، به آن اکتفا کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است.»
دربارهی این آیه تفاسیر مختلفی بیان شده است؛ (۸۷) استاد محمد محمد المدنی تقریباً تفسیری پذیرفتنی دربارهی این آیه بیان میکند. ایشان بر این باورند که در جاهلیت، به یتیمان ظلم میشد و از اموال و ارث محروم میشدند؛ لذا اسلام با این رفتار مبارزه کرد و پس از ترس از ستم بر یتیمان، اوضاع برای سرپرست خانوادههای ایتام سخت شد، زیرا رسیدگی به این خانوادهها مستلزم رفت و آمد بود که دختران یا بیوگان آمادهی ازدواج داشتند. این موضوع برای سرپرستان مشکل ایجاد میکرد، یا باید قطع رابطه میکردند که در نتیجه، به امور آنان رسیدگی نمیشد یا باید رفت و آمد میکردند در حالی که بر خود هراس داشتند. در این زمان، این آیه نازل میشد که اگر ترس دارید به امور آنان رسیدگی نکنید، با زنان آن خانواده اعم از دختران یا بیوگان ازدواج کنید.
المدنی بر این باور است که ترس از رسیدگی نکردن امور یتمیان، یگانه شرط جواز تعدد زوجات نیست، بلکه مجوز سایر موارد با قیاس به دست میآید؛ بدین معنا که هر جا غرض عقلایی همچون اوضاع جنگ، مریضی زن و… باشد، تعدّد مجاز است. در کنار این شرط، شرط دیگری نیز درآیه بیان شده است و آن رعایت عدالت است. بر این اساس، تعدد زوجات دو شرط دارد: ۱. وجود غرض عقلایی، ۲. جور و ستم نکردن. (۸۸)
چون این دو شرط، اموری درونی هستند و ممکن است از آنها سوء استفاده شود، حاکم میتواند و حق دارد بر رعایت این دو شرط نظارت کند و وسایل لازم را در اجرای صحیح آن به کار گیرد. پس قرآن تعدد زوجات را به عنوان مباح اجتماعی و عمومی نپذیرفته، بلکه به عنوان ضرورت اجتماعی برای شرایط خاص تجویز کرده است. شرایط تجویز چند زنی عبارت اند از: ۱. رعایت عدالت مادی میان همسران که در آیه آمده است. ۲. توان ادارهی زندگی که عقل و عقلا بر آن اتفاق نظر دارند، ۳. وجود مصالح عقلایی که از حکمت تشریع میتوان به دست آورد. دربارهی شرط سوم خواه معیار، متن آیه باشد یا عللی که اندیشمندان مسلمان گفته اند، میتوان مصالح عقلایی همچون نازایی زن، سردمزاجی زن، فزونی تعداد زنان و… را مبنا و مجوز این عمل دانست و تعمیم دادن به بیش از اینها، دلیل میخواهد. نتیجه آنکه وجود این سه شرط مجوز تعدد زوجات است. (۸۹)
ح – طلاق
یکی از پدیدههای حقوقی – اجتماعی در زندگی خانوادگی انسان، مسئلهی طلاق است. چنان که انسانها برای تداوم نوع خود، تأمین نیازهای جنسی و اشباع خواسته های عاطفی و روحی به ازدواج و خانواده نیز دارند، برای برهم زدن زندگیهایی که بر اثر نبودن شباهتهای اخلاقی و روحی رقت بار بلکه مرگبار و جهنمی شده اند، به طلاق نیاز است. در شریعت اسلامی نیز طلاق پذیرفته شده است. جواز اصل طلاق رأیی مشهور در میان فقها است؛ هر چند برخی معتقدند که طلاق بدون سبب حرام است و آن را امری محدود میدانند که با وجود اسباب و علل معقول همچون ناسازگاری اخلاقی، نازایی، اعتیاد، عیوب زن و مرد… مجوز پیدا می کند و در غیر این صورت، امری حرام است. (۹۰)
در هر صورت، در احادیث فراوانی نیز به منفور و مبغوض بودن این امر اشاره شده است: «عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):… و ما من شیء ابغض الی الله عز و جل من بیت یخرب فی الاسلام بالفرقه یعنی الطلاق؛ (۹۱) امام صادق (علیه السلام) فرمود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هیچ چیز نزد خداوند مبغوضتر نیست از خانهای که با طلاق خراب شود.»
«عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:… و ما من شیء ابغض الی الله عز و جل من الطلاق…؛ (۹۲) امام صادق (علیه السلام) فرمود: هیچ چیز نزد خداوند از طلاق مبغوضتر نیست.»
«عن طلحه بن زید، عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال سمعت ابی یقول: ان الله عز و جل یبغض کل مطلاق و ذواق (۹۳) امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم میفرمود که خداوند طلاق دهندهی تنوع طلب و هوس باز را مبغوض میدارد».
«قال (علیه السلام): تزوجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش؛ (۹۴) فرمود: ازدواج کنید و طلاق مدهید؛ زیرا عرش از طلاق میلرزد».
انواع طلاق:
در جاهلیت، طلاق به صور مختلف انجام میشد و اقسام فراوانی داشت که گاه برخی از آنها وسیلهای برای آزار و اذیت زنان بود. اسلام با ابطال آنها دو نوع طلاق را مجاز شمرد که عبارتند از:
1. طلاق بائن؛ طلاقی است که شوهر حق رجوع به زن را ندارد. انواع این طلاق عبارت است از: طلاق قبل از رابطهی زناشویی، طلاق یائسه، طلاق زن نابالغ، طلاق خلع (۹۵) و مبارات، (۹۶) و طلاق سومی که قبل از آن دو رجوع واقع شده باشد. (۹۷)
2. طلاق رجعی؛ طلاقی است که در غیر موارد فوق جاری شود. در این گونه طلاق، شوهر حق دارد در مدت عده رجوع نماید و رجعی نامیدن این طلاق اعم است از اینکه از این حق استفاده کند یا استفاده نکند.
طلاق و اختیار زن:
فقهای اسلامی بر این باورند که طلاق از آن مرد است، لکن در شریعت اسلامی تدابیری اندیشیده شده که اولاً مرد نتواند از این حق سوء استفاده کند و ثانیاً حق زن نیز احقاق شود و مرد نتواند آن را تضییع کند.
موانعی که در شریعت اسلامی برای جلوگیری از لجام گسیختگی مردان اندیشیده شده، از این قرار است؛ توصیههایی اخلاقی در مذمت طلاق و مذمت مردانی که بدون انگیزه زن خویش را طلاق میدهند. توصیه و دعوت به حکمیت برای رفع اختلاف میان زوجین. (۹۸) تعهدهای مالی که برعهدهی شوهر است؛ زیرا باید مهریهی زن را بپردازد. نفقهی دوران عده در طلاق رجعی بر عهدهی شوهر است؛ زیرا باید مهریهی زن را بپردازد. نفقهی دوران عده در طلاق رجعی بر عهدهی اوست شود. همچنین اسکان زن نیز در این ایام برعهدهی شوهر است. تعیین زمان خاص برای طلاق یکی دیگر از موانع است، زیرا طلاق نباید در ایام حیض، نفاس و طهر مواقعه صورت گیرد. حضور دو شاهد عادل هنگام طلاق از دیگر موانع است. (۹۹) علاوه بر این موانع که بر سر راه انجام طلاق برای مرد گذاشته شده؛ راهها و فرصتهایی نیز برای احقاق حق زن گذاشته شده که این فرصتها و راهها از این قرار است:
شرط ضمن عقد: زن میتواند هنگام ازدواج ضمن عقد نکاح این حق را برای خود محفوظ بدارد. طلاق قضائی:
زن میتواند در مواردی از دادگاه تقاضای طلاق کند و حاکم نیز مرد را به طلاق مجبور میکند. اگر موافقت نکرد، دادگاه طلاق را اجرا میکند. طلاق خلع:
چنان که گفته شد، زن میتواند مبلغی به شوهر بپردازد و شوهر او را طلاق دهد. (۱۰۰)
پینوشتها:
۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص ۱۷۹.
2. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، ج۲، ص ۱۵۰.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۹۲-۱۲۷.
4. قصص، آیهی ۲۶ و ۲۷.
5. نساء، آیهی ۴.
6. همان، آیهی ۲۰ و ۲۱.
7. همان، آیهی ۱۹.
8. همان، آیهی ۴.
9. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص ۲۵۲، ب ۵، ص ۲۷۰۱۹.
10. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۳۵۱.
11. قمی، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص ۲۵۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص ۲۵۱، ب ۵، ح ۲۷۰۱۸.
12. بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، ج۲۳، ص ۲۰۲؛ جبلی عاملی، زین الدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه المدشقیه، ج۵، ص ۱۱۶.
13. حلی، جعفربن حسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص ۲۷۷.
14. جبلی، عاملی، زین الدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه، ج۵، ص ۱۴۰.
15. هندی، علاءالدین، کنزالعمال، ج۱۶، ص ۳۱۳، ش ۴۴۶۶۶.
16. مسند احمدبن حنبل، ج۲، ص ۲۲۹.
17.هاشمی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص ۴۵۶.
18. شیبانی، ابن اثیر، اسدالغابه، ج۵، ص ۴۴۱؛ عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۳، ص ۱۰۳.
19. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۲، ص ۱۶۷.
20. محمدعمر، عبدالمنعم، خدیجه ام المؤمنین، ص ۴۵۶.
21.هاشمی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، همان، ص ۱۳۰.
22. اعراف، آیهی ۵۸.
23. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۲۲۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ص ۲۰۲ و ۲۰۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۴۸ باب ۱۴، ح ۲۵۰۰۱.
24. بقره، آیهی ۲۲۱.
25. مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین، ج۸، ص ۱۱۷-۱۲۲.
26. قمی، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص ۲۴۳، باب ۱۱۴.
27. نور، آیهی ۲۶.
28. مائده، آیهی ۵.
29. همان، ج ۲۱، ص ۲۵۲، ب ۵، ح ۲۷۰۱۹.
30. کلینی، محمدبن یعقوب، فروع کافی، ج۵، ص ۳۴۰.
31. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۵۸، ب ۲۰، ح ۲۵۰۲۷.
32. همان، ص ۵۹، ب ۲۱، ح ۲۵۰۳۲.
33. نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۲۹، ص ۳۹.
34. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۴۹ و ۵۰، ب ۱۴، ح ۲۵۰۰۴؛ مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین، ج۸، ص ۱۱۴.
35. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۲۳۵ و ۲۳۹؛ نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۲۹، ص ۳۸.
36. نهج الفصاحه، ص ۳۰۱، ح ۲۰۲۸.
37. قمی، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص ۲۴۳، ب ۱۱۱.
38. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۵۴، ب ۱۵، ج۱۷، ص ۲۵۰.
39. همان، ب ۱۶، ح ۲۵۰۱۸.
40. وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِّن أنفُسِکُم أَزواجاً لتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینکُم مَّوَدّهَ و رَحمَهً. روم آیهی ۲۱.
41. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص ۲۶۵ و ج۱۴، ص ۱۵۷، ح ۱۶۳۶۶.
42. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، همان، ۱۶۳۶۵.
43. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۷۹و ۱۸۰.
44. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص ۹۰.
45. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۱۷۱، ب ۸۸، ح ۲۵۳۳۷.
46. همان؛ قمی، محمدبن علی، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص ۲۷۶، ب ۱۳۱، ح ۱۴.
47. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص ۲۵۵، ح ۱۶۶۳۶.
48. همان، ج۱۴، ص ۲۵۲، ح ۱۶۶۲۷.
49. طبری، محمدبن جریربن رستم، دلائل الامامه، ص ۱۱.
50. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص ۸۵، و ج۷۹، ص ۲۹۷.
51. همان، ج۱۶، ص ۸؛ مجلسی، محمدتقی، روضهالمتقین، ج۲، ص ۲۶۹.
52. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۹، ص ۳۴۳.
53. همان، ص ۳۴۱.
54. دمشقی، اسماعیل بن عمربن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۱، ص ۴۶۶.
55. قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القران، ج۵، ص ۹۷.
56. زمخشری، جارالله، الکشاف، ج۱، ص ۴۹.
57. نسأ، آیهی ۱۹.
58. طلاق، آیهی ۲.
59. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۲۲۶.
60. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ص ۲۲۳.
61. بقره، آیهی ۲۳۳.
62. قصص، آیهی ۲۶.
63. شیبانی، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص ۴۲۲.
64. نساء، آیهی ۱۹ و۲۱.
65.هاشمی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص ۲۰۵.
66. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص ۲۵۰ ح ۱۶۶۱۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۳۴۹.
67. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، همان، ح ۱۶۶۱۹.
68. قزوینی، محمدبن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۶۳۸، ح ۱۹۸۴.
69. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۲۳۴ و ۲۳۵؛ کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج۵، ص ۵۶۳.
70. هندی، علاءالدین ، کنزالعمال، ج۱۶، ص ۵۶۰، ح ۴۵۸۷۲.
71. همان، ج۱۳، ص ۶۰۳ و ۶۰۴.
72. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۲۳۴؛ نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص ۱۶۱.
73. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص ۲۳۷.
74. همان، ج۱۰۰، ص ۲۳۹؛ کافی، ج۵، ص ۳۲۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۳۷، ب ۸، ح ۲۴۹۶۷.
75. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ص ۲۴۷؛ قمی، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص ۲۷۳، باب ۱۳.
76. همان، ص ۲۱۷.
77. همان.
78. نوری، میرزا حسین ، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص ۲۴۸.
79. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص ۲۴۷؛ طبرسی، فضل بن علی، مکارم الاخلاق، ص ۲۱۳.
80. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص ۳۶۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۱۶۳، ب ۸۲، ح ۲۵۳۱۵.
81. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۳۹، ب ۹، ح۲۴۹۷۲.
82. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص ۲۳۴.
83. کلینی، محمدبن یعقوب، فروع کافی، ج۵، ص ۳۳۱.
84. همان، ص ۵۱۴.
85. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۱۶۱ و ۱۶۲، ب ۸۰، ح۲۵۳۱۰.
86. نساء، آیهی ۳.
87. طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج۳، ص ۱۰۷ و ۱۰۸؛ رازی، محمدفخرالدین، لتفسیر الکبیر، ج۳، ص ۴۷۸-۴۷۹؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.
88. «رأی جدید فی تعددالزوجات»، مجله رساله الاسلام سال ۱۰، ش ۴، ص ۴۲۵-۴۳۰.
89. مهریزی، مهدی، شخصیت و حقوق زن در اسلام، ص ۴۳۷-۴۴۱.
90. ر.ک، همان، ص ۴۳۶-۴۴۱.
91. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۲، ص ۷، ب ۱، ح ۲۷۸۷۴.
92. همان، ص ۷ و ۸، ح ۲۷۸۷۵.
93. همان، ص ۸، ح ۲۷۸۷۶
94. همان، ص ۹، ح۲۷۸۸۰.
95. در طلاق خلع، زن به سبب بیزاری و نفرت از شوهر با بذل و بخشش مالی، خود را از او رها میسازد.
96. در طلاق مبارات تمام شرایط پیشین طلاق خلع مانند بخشش و بیزاری و کراهت معتبر است، با این تفاوت که در طلاق مبارات بیزاری زن و شوهر با هم شرط است.
97. پس از طلاق سوم، زن و مرد بر هم حرام میشوند تا زمانی که پس از اتمام عده، با فرد دیگری ازدواج نماید و پس از برقراری رابطهی زناشویی، با فسخ یا طلاق از هم جدا شوند. در این فرض، زن با شوهر اول میتواند ازدواج نماید.
98. خداوند در آیهی ۳۵ سورهی نساء میفرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا؛ اگر از اختلاف میان زن و شوهر آگاه شوید، داوری از کسان مرد و داوری از کسان زن برگزینید. اگر آن دو را قصد اصلاح باشد، خدا میانشان موافقت پدید آورد».
99. مهریزی، مهدی، شخصیت و حقوق زن در اسلام، ص ۴۵۰.
100. همان، ص ۴۵۱ و ۴۵۲.