جلوه های نوزده گانه امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم (۴)

جلوه های نوزده گانه امر به معروف و نهى از منكر در قرآن کریم (4)

۱۵) کشندگان آمرین و ناهین
کسانى که امرکنندگان به قسط و انبیا را به قتل برسانند، به عذابى دردناک بشارت داده شده اند. آیه اى که ذکر خواهیم کرد متضمن نکات مذکور است. جالب توجه است که امرکنندگان به قسط «من الناس» (از مردم) هستند. ان الذین یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم (آل عمران، ۲۱). «کسانى که به آیات خدا کفر مى ورزند و پیامبران را به ناحق مى کشند و دادگستران را به قتل مى رسانند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده». نکته مهمى که از این آیه استنباط مى شود این است که امر به معروف و نهى از منکر رسالتى پیامبرانه است و آمر به معروف و ناهى از منکر کسى است که مشى پیامبرانه دارد. بنابراین، هر امر و نهى اى ولو به قصد خدمت به دین و گسترش آن، امر به معروف و نهى از منکر نیست. در همه آیات قرآن که در آن ها از امر به معروف و نهى از منکر سخن گفته شده است (از جمله آیات مذکور) موضوع بحث همواره سه چیز بوده است: توحید، معاد و عمل صالح؛ یعنى سه مولفه ایمان در قرآن. سه موضوعى که همه دعوت پیامبر در آن خلاصه مى شود. این نکته نشان مى دهد که امر به معروف و نهى از منکر امرى فرافقهى است و در وراى رساله عملیه قرار داد. 
۱۶) طرق اجتناب و جلوگیرى از منکر
با تامل در آیات قرآن در مى یابیم که راه هاى گوناگونى براى جلوگیرى و دورى از منکر یافت مى شود. این طرق را مى توان در دو گروه عمده جاى داد: الف) معطوف به اجتماع ب) معطوف به نفس انسان. درخصوص گروه اول ذیل عنوان: «تمکن و امر به معروف و نهى از منکر» و نیز ذیل عنوان: «امت برتر» توضیحاتى ارایه کردیم. در این جا سخن از گروه دوم است. در قرآن کریم مى توان آیات بسیارى را مشاهده کرد که در آن از منکر نهى و به معروف امر شده است. در اکثر این آیات به امکان وجودى انسان اشاره شده و از او خواسته شده است تا از طریق به کارگیرى و تاثیرگذارى بر این امکان (و یا امکانات بالقوه خویش) راه خود را به سوى کرانه هاى وسیع اخلاقى معطوف به خداوند بگشاید و به حقیقت کلمه «ذکر» دست یابد. ذکر یعنى قرآن کریم و از این رو است که نماز را نیز مى توان وسیله اى تنبه دهنده و تحریک کننده انسان تلقى کرد و از این دیدگاه است که نماز خالصانه و بى روى و ریا مى تواند آدمى را در فضاى معروف (عمل و گفتار صالح) سیر دهد.
آیه زیر شاید اشاره به همین معنا داشته باشد: اتل ما احى الیک من الکتب و اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشا و المنکر و لذکرالله اکبر و الله یعلم ما تصنعون (عنکبوت، ۴۵). «آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان. نماز را بر پا دار که نماز از کار زشت و ناپسند بازمى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى داند چه مى کنید.» 
۱۷) اهل کتاب
لیئسوا سواء من اهل الکتاب امه قائمه یتلون آیات الله اناء الیل و هم یسجدون ‎/ یومنون باالله و الیوم الاخر و یامرون باالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فى الخیرات و اولئک من الصالحین (آل عمران، ۱۱۱-۱۱۰). «اهل کتاب همه یکسان نیستند. گروهى به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت مى کنند و سجده به جاى مى آورند ‎/ و به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و در کارهاى نیک شتاب مى ورزند و از جمله صالحانند.»
در آیات مذکور سخن از یهود و نصارى است که در قرآن به آنان «اهل کتاب» نیز اطلاق شده است. آیات به روشنى بیان مى کنند که آموزه امر به معروف و نهى از منکر تنها اختصاص به پیروان محمد (ص) ندارد و در میان اهل کتاب نیز افرادى یافت مى شوند که نه تنها به این آموزه عمل مى کنند، بلکه در کارهاى خیر نیز بر دیگران پیشى مى گیرند. در آیه ۱۱۵ همین سوره آمده است: و ما یفعلوا من خیر فلن یکفره والله علیم بالمتقین. «و هر کار نیکى که کنند نادیده انگاشته نشود زیرا خدا به پرهیزگاران آگاه است.» چنان که پیشتر گفتیم، در این آیه و آیات دیگر قرآن کریم تصریح شده است که اصل ایمان داراى سه مولفه اساسى است: ایمان به خداوند، ایمان به معاد و عمل صالح. تجلى باطنى و ظاهرى این سه مولفه، منوط به رجوع به درون و تحقق امکان وجودى انسان است. این که اهل کتاب در امور خیر بر دیگران پیشى مى گیرند، فقط به این دلیل نیست که در فضاى مسیحیت و یهودیت و غیره تنفس مى کنند، بلکه به دلیل بالفعل کردن چنین «امکانى» است. با تامل در آیه ۱۲۵ سوره انعام مى توان ضرورت رجوع به درون و از قوه به فعل درآوردن امکان وجودى را دریافت. در این آیه خداوند متعال از گمراه نمودن کسانى سخن گفته است که ایمان نمى آورند: فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره الاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فى السماء کذالک یجعل الله الرجس على الذین لا یومنون. «پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید دستش را به پذیرش اسلام مى گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند دلش را سخت تنگ مى گرداند، چنان که گویى به زحمت در آسمان بالا مى رود. این گونه خدا پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى آورند قرار مى دهد.» این آیه و آیاتى نظیر این بسیار تامل برانگیز است. آیا خداوند تعمدى در گمراه کردن عده اى و هدایت کردن عده اى دیگر دارد؟ آیا خداوند در هدایت کردن مردمان تبعیض قائل مى شود؟ پاسخ این پرسش ها قطعا منفى است.
اگر خداوند عده اى را گمراه و عده اى را هدایت کند، خداوندى ظالم و تبعیض گر خواهد بود و به شهادت قرآن خداوند نه ظالم و نه تبعیض گر است. چنان که قرآن مى گوید خداوند نسبت به همه مهربان و رحیم است. پس این آیه و آیات دیگر مشابه آن چه مى خواهد بگوید؟ پاسخ این است که نسبت دادن هدایت یافتگى یا گمراهى خلق به خداوند برقرارى نسبتى تکوینى و به واسطه است نه نسبتى مستقیم. این واسطه عمل و مشى خود انسان است، بدین ترتیب، این آیه و آیات نظیر آن با نسبت دادن هدایت یافتگى و گمراهى انسان ها به خداوند به ما مى آموزد که هدایت یافتن یا گمراهى انسان ها امرى آنى و بى زمینه نیست و نباید انتظار داشت که اولا همه دعوت شدگان ایمان بیاورند و ثانیا ایمان آورندگان احتمالى به سرعت ایمان بیاورند. بارها در قرآن خطاب به پیامبر آمده است که نباید انتظار داشته باشد همه ایمان بیاورند.
پس اصل ایمان آوردن و بن مایه راهیابى به فضاى هدایت از انسان آغاز مى شود. 
۱۸) روش هاى امر و نهى
با یک نگاه کلى و اجمالى به قرآن کریم مى توان به چهار روش براى امر به معروف و نهى از منکر اشاره کرد: ۱) همراه با عطوفت و مهربانى باشد.
۲) همراه با دلیل و مثال باشد.
۳) به تاثیرگذارى آن توجه شود (از طریق عامل بودن آمر و ناهى به معروف ها و دورى از منکرات).
۴) به شکل توصیه و ترغیب باشد.
اکنون درباره هر یک از روش هاى مذکور توضیحاتى ارایه مى کنیم. قبلا این نکته را متذکر مى شویم که اگر مطالعه وسیع ترى در قرآن کریم انجام شود، احتمالا مى توان از روش هاى دیگرى نیز سخن گفت. هر چند این روش ها هیچ گاه به شکلى مستقیم و آموزشى مطرح نشده، اما سیاق آیات آن چنان روشن است که هرگونه تعبیر دیگرى را نیازمند به ادله متقنى مى کند. ۱-۱۸- همراه با عطوفت و مهربانى باشد
از آنجا که قرآن کریم پیوسته به «احسان» و سخن نیکو امر کرده است، و خداوند نیز همواره «بالناس لرئوف الرحیم» است، وعظ و نصیحتش نیز همراه با عطوفت است؛ و از آن جا که تخلق به اخلاق الهى از جمله وظایف یک مسلمان به شمار مى آید، التزام به محبت و دلسوزى در اخلاق اسلامى، خصوصا در مقوله امر به معروف و نهى از منکر، بسیار به جا و قابل درک است. امر خداوند به عدل و احسان، و بخشش به نزدیکان و نیز نهى او از فحشا و منکر و بغى را که در آیه ۹۳ از سوره بقره آمده است، مى توان از جمله توصیه هایى که قرآن براى رعایت اصل عطوفت نموده است دانست. «اصلاح بین الناس» نیز از امورى است که بدون در نظر گرفتن اصل عطوفت قابل درک نیست، چنان که اگر بخواهیم مبناى اصلاح بین الناس را مصلحت – چه فردى و چه جمعى – در نظر بگیریم، بدون دمیدن روح عاطفه در آن، کمترین اصلاح را باید انتظار داشته باشیم و شاید به آنجا کشیده شویم که ابتدا مصلحت را تعریف کنیم. در هر حال چه با و چه بى مصلحت، اصلاح بین الناس بدون عاطفه با یک خلأ جدى روبه رو خواهد بود.
در یک حالت کلى و فراگیر براى نشان دادن تاکید قرآن بر رعایت اصل رافت مى توان به این آیه توجه نمود: محمد رسول الله والذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم (فتح، ۲۹). «محمد (ص) پیامبر خداست و کسانى که با اویند به کافران سختگیر (و) با همدیگر مهربانند». در واقع رعایت اصل عطوفت (رافت، مهربانى، دلسوزى و غیره) در نظام اخلاقى قرآن کریم از اصول اساسى است.
بى تردید سخن گفتن به زبان خوش با مردم در کنار سایر توصیه هایى که در آیه مذکور آمده است نشان از توجه خاص قرآن به ملایمت، عطوفت و مهربانى دارد. بدیهى است که توجه به این اصل در مقوله امر به معروف و نهى از منکر اهمیتى مضاعف دارد. چرا که به تجربه ثابت شده است استفاده از روش هاى غیر «لیّن» تاثیر مطلوبى بر مخاطب به جاى نمى گذارد. از دیگر آیاتى که به روشنى نشان مى دهد بکارگیرى روش هاى «لیّن» در دعوت به سوى معروف مورد تایید قرآن نیست آیه ۴۶ از سوره عنکبوت است: و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتى هى احسن … . وبا اهل کتاب، جز به (شیوه اى) که بهتر است مجادله نکنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا