اسلام راهبردهای روشنی برای زمان آغاز جنگ وچگونگی انجام جنگ از لحاظ اخلاقی ارائه داده است. جنگ در زمان دفاع از خود، زمان حمله دیگر کشورها به کشور اسلامی و زمانی که دیگر کشورها به مسلمانان خود ستم روا دارد واجب است. جنگ باید به شکلی منظم، با اجتناب از صدمه زندن به غیر نظامیان، استفاده ازحداقل نیروی لازم، بدون وجود خشم و رفتار انسانی با اسرای جنگی صورت گیرد. مسلمانان باید بر اساس اصول عدالت الهی اقدام به جنگ کنند. خداوند در قرآن سوره النساء آیه ۷۶ می فرماید: کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید (و از آنها نهراسید) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است . و در آیه ۳۹ و ۴۰ سوره سوره الحج آمده است: به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته اند؛ و خدا بر یارى آنها تواناست. همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز این که مى گفتند: «پروردگار ما، خداى یکتاست» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود، ویران مى گردد و خداوند کسانى که او را یارى کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یارى مى کند؛ خداوند قوى و شکست ناپذیر است. همچنین در آیه ۷۵ سوره النساء می فرماید: چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)تضعیف شده اند، پیکار نمى کنید؟ همان افراد (ستمدیده اى) که مى گویند: « پروردگارا ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما.اما ایده جنگ نامحدود و بدون درنظرگیری حد کاملاً غیر اسلامی است. چنانچه در سوره بقره آیه ۱۹۰ نیز آمده است: و در راه خدا، با کسانى که با شما مى جنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدى کنندگان را دوست نمى دارد.اسلامی دینی است که از صلح و آرامش حمایت می کند و سزای کسانی که بی گناهی را به قتل رساند دوزخ می شمارد. خداوند در قرآن سوره المائده آیه ۳۲ می فرماید: به همین جهت، بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است و رسولان ما، دلایل روشن براى بنى اسرائیل آوردند، اما بسیارى از آنها، پس از آن در روى زمین، تعدى و اسراف کردند.
قرآن هدف از جنگ را تنها انگیزه های در خور توجه می داند نه پاداش دنیوی. همانطور که خداوند در قرآن کریم سوره النساء آیه ۷۴ می فرماید: کسانى که زندگى دنیا را به آخرت فروخته اند، باید در راه خدا پیکار کنند و آن کس که در راه خدا پیکار کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهیم داد.
مسلمانان از حمله به سربازان زخمی منع شده اند مگر این که شخص زخمی به جنگ ادامه دهد. دیدگاه حضرت محمد (ص) درباره جنگ با غیر نظامیان در حدیثی چنین بیان شده است که در جنگی حضرت(ص) زنی رامی بیند که کشته شد و این عمل را تقبیح می کند. زمانی که دشمن شکست خورده سربازان باقی مانده را باید به عنوان اسیر جنگی زندانی کرده و از کشتن آنان اجتناب کنند. خداوند در سوره محمد آیه ۴ می فرماید: و هنگامى که با کافران در میدان جنگ روبه رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافى دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادى از آنان فدیه ( غرامت) بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ( آرى) برنامه این است و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى کرد، اما مى خواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید؛ و کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمى برد.
جنگ و اخلاق جنگ در دین مسیحیت
نظریه بنیادین مسیحیت مدرن این است که جنگ به ندرت توجیه شده است و باید از آن اجتناب کرد مگر این که شرایط جنگ عادلانه فراهم شده باشد. یک فرد مسیحی ممکن است اعتقاد داشته باشد که شواهد و استدلال های مورد نیاز برای حمایت از جنگ متعالی تر از شواهدی است که رهبران ملی برای جنگ بدان نیاز دارند. مسیحیت به هیچ عنوان ضد جنگ نیست. برخی ها می گویند که مسیحیت مدرن علیه جنگ یک پیشفرض دارد، اما دیگران می گویند که پیشفرض مسیحیت مدرن علیه بی عدالتی است و تعصبات ضد جنگ از بی عدالتی ناشی می شود که در زمان جنگ به وجود می آید.
این دیدگاه می گوید که هدف مسیحیت گسترش صلح و عدالت در سراسر جهان است: ممکن است که جنگ گاهی ابزاری برای تحقق این امر باشد و آغاز جنگ ممکن است گاهی بهتر از اشاعه بی عدالتی و قربانی شدن افراد بی گناه باشد. مسیحیان بسیاری از هر نوع جنگ احتراز می کنند. این امر درمورد فعالان صلح یا کسانی که باید به سختی آنها را قانع کرد که جنگ توجیه شده است صدق می کند. مسیحیان استدلال می کنند که آیین احتراز از جنگ بر اساس تعالیم مسیح به وجود آمده است. گروه های مسیحی که بر آیین احتراز از جنگ تاکید دارند منونیت ها و کویکرها هستند.دیدگاه مسیحیت از جنگ در طی تاریخ دین دستخوش تغییر شده است. ۳۰۰ سال اول دوران مسیحیت، آیین احتراز از جنگ به شدت رواج داشت. این امر به سرعت در زمان کنستانتین تغییر کرد. سالها مسیحیان اعتقاد داشتند که استفاده از خشونت و جنگ برای تبلیغ و ترویج دین و برخورد با مخالفان درست است. آنها خشونت را به عنوان اقدامی که ذاتاً بد است در نظر نمی گرفتند. این طرز تفکر منجر به جنگ های مقدس که بهترین نمونه آن جنگ های صلیبی به شمار می رود شد. از زمان کنستانتین به بعد نویسندگان و واعظان مسیحی از استعارات جنگی و دلیرانه در وصف دین خود سود جستند. این ایده که خشونت ذاتاً بد نیست را می توان در اشکال مختلف نظریه جنگ عادلانه و خشونت(جنگ) به مثابه ابزاری تلقی کرد که عدالت و صلح را بر قرار می کند.
دین یهود
دین یهود خشونت و جنگ را به منظور ترویج عدل در نظر نگرفته است. این دین تصدیق کرده است که انواع خاصی از جنگ از لحاظ اخلاقی توجیه شده است و گاهی از نظر دین قابل قبول است که مردم کشته شوند. در دین یهود آمده است پیش از شروع و یا اعلام جنگ باید تلاشی حقیقی در جهت ایجاد صلح و اجتناب از جنگ صورت گیرد. قوانین یهود تنها به سربازان اجازه داده تا با انتخاب خود در جنگ شرکت کنند. شهروندان بی گناه باید پیش از آغاز جنگ از میدان نبرد دور شوند.
در کتاب عهد قدیم جنگ تایید و خداوند به عنوان یک جنگجو توصیف شده و که در مواقع جنگ یهودیان را هدایت کرده و پیروزی را ازآن آنها می کند و در مقابل دشمنان از آنها حمایت می نماید. اما در عین حال در کتاب عهد قدیم از آرزوی یهودیان برای صلح نیز سخن رفته است. در کتاب عهد قدیم اشعیاء:۲ آمده است: خداوند به جنگ های بین قوم ها خاتمه خواهد داد و آنان شمشیر های خود را به گاو آهن و نیزه های خویش را به اره تبدیل خواهند کرد. قوم های دنیا دیگر در فکر جنگ با یکدیگر نخواهند بود.
صلح در دین یهود به مثابه امر توصیف شده از سوی خداوند می آید. زمانی که عدالت و هماهنگی نه تنها در میان مردم بلکه در میان فرد فرد جامعه به وجود آید، صلح تحقق می یابد. برخی از استدلالهای امروز که دربافت تروریسم مطرح می شود این ایده را قبول می کند که اگرعدالت در همه جا و برای همه کس وجود نداشته باشد، صلح به وجود نمی آید. اهمیت صلح برای یهودیان در واژه سلام به زبان عبری شالوم نشان داده شده است این واژه به معنای صلح است.
در تلمود ( مجموعه قوانین شرعی و عرفی یهود) آمده است که فرد مجاز است کسی را که زندگی او را تهدید می کند به قتل برساند. این قانون در مورد کشور نیز اجرا می شود. پیشوایان دینی یهود در عهد باستان سه نوع جنگ را که یهودیان باید به آن توجه کنند را چنین بیان کرده اند: الف) جنگهای واجب: جنگ هایی که به فرمان خداوند انجام می شود همانند جنگ علیه کنعانی ها. ب) جنگهای دفاعی: اگر یهودیان مورد حمله قرار گیرند دفاع از خود واجب تلقی می شود.ج) جنگ های اختیاری: این جنگ ها از دسته ای هستند که بنا بر هدف های خوب انجام می شود. زمانی که دیگر جایی برای مذاکره باقی نمی ماند.
در کتاب دوم تورات آمده است که یهودیان پیش از اعلام جنگ باید تمام تلاش خود را برای ایجاد صلح به کار گیرند. هر گونه اقدام نظامی پیش از این امر غیر قانونی تلقی می شود. در میدان نبرد تنها نظامیان کشته می شود و به غیر نظامیان فرصت داده شود تا صحنه کارزار را ترک کنند، اما مقامات یهودی می گویند اگر غیر نظامیان آگاهانه در صحنه نبرد ماندند حفظ جان آنها به سربازان مربوط نمی شود.
جنگ و اخلاق جنگ در دین هندو
دین هندو اصلی ترین دین هند را تشکیل می دهد. در سنت های این دین در میان هندی ها تفاوت های بسیاری وجود دارد؛ اما در نکات اصلی با یکدیگر مشترک هستند. دین هندو نیز همانند ادیان دیگر جنگ و خشونت را تقبیح کرده است. محکوم کردن خشونت در تعالیم آهیسما ( همه موجودات به همه وابسته و مقدس هستند، لذا نباید هیچ موجودی را کشت) وجود دارد.
دین هندو اعتقاد دارد که خشونت در دفاع شخصی مانعی ندارد. در کتاب مقدس هندوها ریگ ودا ۱-۳۹:۲ آمده است: سلاح هایتان در دور راندن حمله کنندگان محکم باد، بازوهایتان در مقابله با دشمنان نیرومند باد، بگذارید ارتش تان پر افتخار باشد نه خطا کار؛ و باز در ریگ ودا ۶-۷۵:۱۵ آمده است که تیر سمی پرتاب نکنید، به کهنسالان و بیماران حمله نکنید، به زنان و کودکان حمله نکنید، از پشت حمله نکنید و در ادامه آمده است هر کس از این دستورات سرپیچی کند به دوزخ می رود. یکی از تعالیم دین هندو دستان آرجونا است. آرجونا تصمیم گرفت به جنگ برود اما متوجه شد طرف مقابل را دوستان و آشنایان او تشکیل می دهند. او نمی خواست افرادی را که دوست دارد به قتل برساند، اما کریشنا او را متقاعد کرد که در جنگ حضور یابد. کریشنا به آرجونا گفت باید به این دلایل به جنگ بروی: این وظیفه توست که بجنگی چرا که تو جنگجو متولد شده ای؛ خشونت جنگ تنها به بدن صدمه می زند نه به روح بنابراین کشتن در جنگ اشتباه نیست و دلیلی برای نکشتن دشمن در جنگ وجود ندارد، بنابراین، جنگجو نباید به خاطر کشتن دشمن متاسف باشد. جنگ و اخلاق جنگ در دین سیکدر دین سیک نیز مفهوم جنگ عادلانه وجود دارد و زبان سانسکریت به آن Dharam Yudh گفته می شود که به معنای جنگ در دفاع از عدالت و نیکوکاری است. در چنین جنگی باید جنگ به عنوان آخرین راه حل تلقی شود، انگیزه جنگ نباید انتقام یا دشمنی باشد، ارتش نباید دربرگیرند سربازان مزدور باشد، ارتش باید منظم باشد، از حداقل نیرو باید استفاده کرد، غیر نظامیان نباید صدمه ببینند، دشمن نباید غارت شود، سرزمین نباید پهناورتر شود، دارایی ها باید به صاحبان آن بازگردانده شود.
این ایده به نظریه جنگ عادلانه که در غرب رایج است شباهت دارد. سیک ها همچنین اعتقاد دارند معاهده و آتش بس باید شرافتمندانه باشد، مکانهای عبادی هیچ کدام از ادیان نباید صدمه ببیند. تفاوت مهم اعتقادات سیک ها با نظریه جنگ عادلانه این است که سیک ها اعتقاد دارند که اگر جنگ عادلانه است باید آن را انجام داد حتی اگر هیچ گونه احتمال پیروزی در جنگ نمی رود. اگرچه سیک ها اعتقاد شدیداً از اقداماتی که حقوق بشررا ترویج می دهد و میان دین و کشورهماهنگی به وجود آورد حمایت می کنند.
در تعالیم گورونانک (گورو به معنای معلم پیشوای دینی) پایه گذار دین سیک درقرن ۱۶ آمده دین سیک دین صلح است او نوشته: هیچ کس دشمن من نیست، هیچ کس غریبه نیست، من در کنار همه با صلح زندگی می کنم، خداوند مرا یاری می کند تا از نفرت و تعصب دور شوم. در زمان گوروی پنجم، ارژآن دو دین سیک به طور فزاینده ای نظامی شد، اما این امر تنها در پاسخ به اقداماتی صورت گرفت که قصد سرکوب کردن این دین را داشت. ششمین گورو، هار گوبایند گفت که خشونت گاهی برای ایجاد صلح و حمایت از بیگناهان لازم است. دهمین و آخرین گورو، گوبایند سینگ سیک ها را موظف کرد علیه تخاصم بجنگند: زمانی که تمام تلاش ها برای ایجاد صلح ناکام می ماند برق فولاد قانونی است و شمشیر کشیدن حق است.
دین بودا
خشونت در تفکر و رفتار بودایی وجود ندارد. اولین قانون از پنجمن قانون دین بودا این است که پیروان این دین باید از کشتن و صدمه زندن به موجودات زنده پرهیز کند. دین بودا الزاماً یک سنت صلح آمیز است. در متون مقدس بودا موردی در حمایت از استفاده خشونت در راستای حل منازعه عنوان نشده است: در زمان جنگ حس شفقت را در خود تقویت کنند به موجودات زنده کمک کنید و از میل به جنگ پرهیز نمایید. شخصیت هایی همچون دالایی لاما ( که برنده جایزه صلح نوبل شد) نیز درکلام و عمل تعهد دین بودا را نسبت به صلح نشان داد: نفرت با نفرت از بین نمی رود، نفرت تنها با عشق از میان می رود این امر از قوانین باستانی به شمار می رود.بسیاری از بودایی های از پیوستن به ارتش تحت هر شرایطی پرهیز می کنند. قوانین بوادیی به پیروان این دین اجازه داده از خود دفاع کنند اما بودایی ها از کشتن دیگران نهی شده اند حتی در دفاع از خود. کشورهای بودایی اصولا با این مخمصه اخلاقی رو به رو می شوند که چگونه بدون نقص اصول ضد خشونت از حقوق شهروندان دفاع کنند.
اما در دین بودا چندین نمونه از حضور بودایی ها در اقدامات خشونت وجود دارد: درقرن چهاردهم جنگجویان بودایی شورشی را به راه انداختند که منجر به بیرون راندن مغول از چین شد؛ در ژاپن، رهبران بودایی به جنگجویان سامورایی مدیتیشن آموزش دادند که بهتر بجنگند؛ در قرن بیستم استادان ذن ژاپنی در حمایت از جنگهای ژاپن مطالبی نوشتند؛ در سری لانکا قرن بیستم جنگ داخلی میان اکثریت بودایی های سیلانی و اقلیت هندو تامیلی درگرفت که ۵۰ هزار نفر کشته شدند.
منبع:
سایت انگلیسی زبان بی بی سی ؛ گفتنی است که مطالب بی بی سی به صورت پراکنده منتشر شده است که در متن فوق به صورت یک جستار ترجمه تنظیم شده و در ترجمه استنادات کتاب های مقدس ادیان از ترجمه های رایج این متون استفاده شده است.
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه