پاسخ:
ظهور دین اسلام با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام بوده است. مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی کرده اند، هیچ گاه برای آنها این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیغمبر دیگری خواهد آمد یا نه؟
قرآن کریم با صراحت پایان یافتن نبوت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است. در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت با ایمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است. تلاش و کوششی که در میان دانشمندان اسلامی در این زمینه به عمل آمده است، تنها در این جهت بوده که می خواسته اند به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند.[۱] با توجه به این مقدمه هر اندیشه یا فرقه ای بخواهد نبوت یا خاتمیت حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را انکار کند، سست و بی ارزش خواهد بود. در اعتقاد اولیه فرقه قادیانیه که مؤسس آن میرزا احمد قادیانی باشد تا پایان مرگ او کسی به ظاهر منکر ختم نبوت نبود و حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را خاتم پیامبران می دانستند در ایمان نامه ایشان چنین آمده است:
گواهی می دهم تنها خداوند بزرگ را باید پرستید. او کسی است که انباز و شریک ندارد. من می کوشم تا به همه قوانین اسلام عمل کنم. من محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیغمبر اکرم را خاتم پیامبران می دانم و نیز به تمام دعوی های میرزا غلام احمد قادیانی اعتقاد دارم.[۲]
پس از مرگ مؤسس فرقه قادیانیه و خلیفه اول او نور الدین در این فرقه انشعاب پدید آمد و به دو گروه تقسیم شدند:
۱. گروهی به ریاست مولوی محمد علی بر این عقیده شدند که غلام احمد نبی یا مهدی یا مسیح نبوده، بلکه مبشَر و مجدد اسلام بوده است. این گروه انجمنی به نام «انجمن اشاعت اسلامی احمدیه» تشکیل دادند و به اعضای انجمن لاهور و مجددی معروف گشتند.
۲. اکثر قادیانیها به ریاست میرزا بشیر الدین بر عقیده نبوت و مهدویت و مسیحیت غلام احمد باقی ماندند.[۳] آنچه در ایمان نامه آنها درباره ختم پیامبران (حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ) آمده اعتقاد قلبی آنها نیست، بلکه ختم نبوت را در شخص حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ دانستن، یک تاکتیک سیاسی بود، چرا که دولت پاکستان برای نابودی اینها سعی می کرد، آنها را متهم به انکار خاتمیت پیامبر اسلام نماید.[۴]
بنابراین میرزا احمد قادیانی ختم نبوت در پیامبر اسلام را نمی پذیرد. و دلایلی که در کتاب ختم نبوت آورده چنین است:
اعتقاد به پایان گرفتن پیامبری و بستن در نبوت، مستلزم پایان گرفتن فیض الهی است و چنین اعتقادی شوم و نحس است. (فیض خداوند هیچ وقت از بندگانش قطع نمی شود.) و همچنین اعتقاد به ختم نبوت مستلزم تکذیب قول خداوند می شود که می فرماید: «کنتم خیر امهٍ»[۵] زیرا بستن باب نبوت تناسبی با خیر امت بودن ندارد، بلکه امت پس از انقطاع نبوت بدترین امت می شود. و همچنین اعتقاد به ختم نبوت رتبه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از رتبه حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ پایین می آید زیرا خدا پس از موسی صدها پیامبر برانگیخت تا با امت او سخن بگوید، مثل اینکه خداوند امت پیامبر اسلام را ناخوش دارد که با آنها سخن نمی گوید، زیرا محبت و دوستی مستلزم سخن گفتن و مخاطبه است.[۶]
با این مغالطه میرزا احمد اعتقاد به استمرار نزول وحی و ظهور انبیاء دارد در حالیکه خاتمیت نبوت در پیامبر اسلام خودش دلیل بر بهتر بودن امت آن حضرت می باشد. همانطوریکه خداوند فرموده است «کنتم خیر امه» زیرا این امت با آمدن حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ از داشتن کتاب آسمانی کامل و غیر قابل تحریف برخوردار شده است. و رتبه پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ با ختم نبوت نه تنها از رتبه حضرت موسی پایین نمی آید. بلکه رتبه او با ختم نبوت نسبت به همه انبیاء در بالاترین رتبه قرار می گیرد. و ارتباط خداوند با امت اسلامی نیز با ختم نبوت قطع نشده است بلکه تا روز قیامت توسط قرآن و اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ این ارتباط برقرار می باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. القادیانیه و الاستعمار الانجلیزی نوشته عبدالله سلوم السامرائی .
۲. ختم نبوت استاد شهید مطهری.
[۱] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ج۳، ص ۱۵۳.
[۲] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص ۴۰.
[۳] . حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۳۶۹، ج۴، ص ۱۷۳۹.
[۴] . مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، نشر سینا، چاپ اول، ۱۳۷۳، ج۳، ص۱۴۲۳.
[۵] . آل عمران/۱۱۰.
[۶] . عبدالله سلوم السامرائی، القادیانیه و الاستعمار الانجلیزی، بغداد، انتشارات دارالاوسط، ص ۷۷، به نقل از میرزا غلام احمد، رساله ختم نبوه، ص ۶