حضرت علی دو جمله را فرمود: «إِعمَلُوا الخَیر» و «وَ ذَکِّروا به» به خیر یادآوری کن. چون ضمیر به خیر بر می گردد. در اینجا دو مطلب است که اشاره می کنم. اول اینکه “خیر” به معنای خوبی است. مفهوم عام دارد. هم رفتارهای انسان پسندانه است، هم خداپسندانه. هر دو آن را خیر می گویند. یعنی هم به کاری که از دیدگاه الهی نیک است خیر می گویند، و هم به کاری که از دیدگاه انسانی پسندیده است. به هر دو آنها خیر می گویند. روایت هر دو آنها را در بر می گیرد، کمک به مستمندان از دیدگاه انسانی خیر است.
امّا نماز خواندن از دیدگاه الهی خیر است. خیر که گفته می شود، دو مصداق دارد؛ هم از دیدگاه انسانی یک مصداق دارد، هم از دیدگاه الهی. هیچ مانعی هم ندارد کاری از دیدگاه انسانی خیر باشد و الهی هم باشد. که این بحثی است که بعد ـ انشاء الله ـ وارد می شوم.
تأکید بر تربیت الهی
اول کلّی را بیان می فرماید که هر دو آن را در بر می گیرد. بعد می فرماید: «وَ أَدِّبوهُم عَلی طاعَهِ الله» این را جداسازی می کند و روی این تکیه می کند که آنچه از دیدگاه الهی خیر است، و خداوند به او امر فرموده است – طاعت – روی این کار کن! یک شاکله وجودی الهی هم بساز! هم انسانی، هم الهی! اما روی بعد الهی آن سرمایه گذاری کن! «وَ أَدِّبوهُم عَلی طاعَهِ الله» او را تربیت کن، یک تربیت الهی!
موعظه ی کسی که عامل است تاثیر می گذارد
چهارم اینکه تمام این جملات حساب شده است. یعنی همینطور ـ نعوذ بالله ـ بی اساس نیست. اینها همه حساب شده است که چه چیزی را اول بگوید، چه چیزی را بعد بفرماید. چه بسا در باب تربیت اشاره به این نکته بسیار اساسی است که اول «إِعمَلُوا الخَیر » بعداً « وَ ذَکِّروا بِه أَهلیکُم ».
اول می گوید: « إِعمَلوا » اول خودت برو کار خوب بکن. بعد می گوید « وَ ذَکِّروا بِه أَهلیکُم» بعد به بچه ات بگو کار خوب بکن! چرا؟ چون اگر بخواهی این گفتار تو اثر داشته باشد، باید مسبوق به کردار تو باشد. گفتاری مؤثر است که مسبوق به کردار باشد و الّا بی فایده است. بلکه اگر منافات داشته باشد و خلاف آن را بکند اثر عکس دارد. ما این را منافقانه می گوییم. بچه با خود می گوید: به من می گوید این کار را بکن، خود او آن کار را نمی کند یا خلاف آن را انجام می دهد!!!
اگر می خواهی بچّه ات درست بشود باید اینگونه عمل کنی. موعظه اگر بخواهد مؤثر باشد، واعظ باید عامل باشد. علی(علیه السلام) می گوید من شما را موعظه می کنم چون خودم قبلاً به آنها عمل کردم. موعظه کار هرکسی نیست. آن کسی که عامل است باید موعظه کند. آن وقت مؤثر واقع می شود. اوّل می فرماید «إِعمَلُوا الخَیر» و بعد می گوید «وَ ذَکِّروا بِهِ أَهلیکُم» خودت کار انسانی و الهی بکن، بعد به فرزندان و خانواده ات بگو و تذکّر بده.
یادآوری و تذکر خیر، موجب شکوفایی فطریات است
پنجم. چه بسا یک نکته دقیقی در این جمله « ذَکِّروا بِهِ أَهلیکُم » به کار رفته است. «به یاد او بیاور» و «یاد او بده» با هم تفاوت دارد. در روایت «یاد او بده» نیست. بلکه این است: به او یادآوری کن! یعنی آنچه را که می دانسته است را به یاد او بیاور! فرق است بین یاد دادن و یادآوری کردن. در « وَ ذَکِّروا بِهِ أَهلیکُم » یادآوری را مطرح می کند. یک وقت ظاهر روایت را می گیریم، معنای آن این است که وقتی خود تو انجام دادی، بعد به یادآوری او کن که آن کاری را که من کردم تو هم انجام بده! این ظاهر آن است. یک وقت آنچه را در وجود اوست یادآوری می کنی.
این بحث گذشت که هر انسانی که پا به این عرصه و نشئه می گذارد، هم فطرت های انسانی از ناحیه الهی در او نهفته است، هم الهی. هر دو آنها هست. یعنی چه در بُعد انسانی – که می گوییم عقل عملی – چه در بُعد الهی او. در جلسات گذشته گفتم که خدا در این زمین، هم بذرِ خیرهای انسانی پاشیده است، هم خیرهای الهی. نِشای هر دو را کاشته است. تو فقط او را آب بده و این را شکوفایش کن!
چه بسا اشاره به این باشد آن خیر را یادآوری کن. « بِهِ » به خیر برمی گردد نه به عمل. وَ ذَکِّروا بِالخَیرِ أَهلیکُم ( لا بِعَمَلِکُم ). یعنی خیر را، این نِشایی را که خدا در دل او کاشته است و در وجود او هست، مفطور است به فطرت خیر را به یادش بیانداز. چه در بُعد انسانی او، چه در بعد الهی او. تو یادآوری کن! کَأَنَّه اگر فراموش کرده است، می فهمد و به یادش می آید. تا به او بگویی کمک کردن به مستمندان خوب است، همانی که در درون او هست شکوفا می شود، و بیرون می ریزد.
در بُعد الهی آن هم همینطور است. لذا تعبیر می کند « وَ ذَکِّروا بِهِ (أَی ذَکِّروا بِالخَیر) أَهلیکُم » نمی خواهد یاد او بدهی، خدا یاد او داده است. تو فقط یادآوری کن و با کارهایت نگذار به فراموشی بسپرد! هم غیرت انسانی تو اقتضا می کند، هم غیرت الهی تو اقتضا می کند که این بچه را اینگونه تربیت بکنی.
نهفته در آن را آشکار کن، یک روایت از علی (علیه السلام )می¬خوانم که در این جلسه نمی توانم باز کنم. حضرت فرمود: « أَلأَدَبُ فِی الإِنسان کَشَجَرَهٍ أصلُها العَقل » ادب در آدمی مانند درختی است که ریشه اش عقل است. تو که داری تربیت می کنی و این مسائلِ خیر را به او می گویی، بدان این درخت یک ریشه دارد. ریشه اش تو نیستی. تو نمی توانی ریشه به این بدهی. ریشه اش را خدا کاشته است و آن عبارت است از عقل! چه در بُعد انسانی او، چه در بُعد الهی او. عقل اعمّ از نظری و عملی است. در حقیقت تو آنچه را که نهفته است در او آشکار کن…
پی نوشت :
[۱] بحار الانوار، ج ۶۸، ص۳۴۲
[۲] کنز العمّال، ج ۱۶، ص۴۴۱
[۳] مجموعه ورام، ج۲، ص۱۵۵
[۴] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶
[۵] مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۰۱
[۶] اصول کافی، ج ۴، ص ۴
[۷] غررالحکم، ص ۲۴۷، روایت ۵۰۹۸
سایت اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی
خیر یعنی کار انسانی و کار خداپسندانه

- اسفند 1, 1392
- 00:00
- No Comments
- تعداد بازدید 170 نفر
- برچسب ها : انسان پسندانه, تربیت, حقوق خانواده, خداپسندانه, خوبی, خیر, دانستنی ها, مشاوره, والدین
اشتراک گذاری این صفحه در :

نکات ضروری در دوست داشتن همسر
۱۴۰۴/۰۱/۲۰
مدت زمان شیردهی نوزاد
۱۴۰۴/۰۱/۱۹
هم کفو بودن در ازدواج
۱۴۰۴/۰۱/۱۸
روان شناسي رابطه خانواده با نوجوان
۱۴۰۴/۰۱/۱۷
از زندگی تا شهادت سید حسن نصرالله
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
مفهوم «کوثر» در قرآن و ارتباط آن با شخصیت حضرت زهرا (س) چیست؟
۱۴۰۳/۰۸/۳۰
رعایت حریم خصوصی دیگران در قرآن، احادیث و آثار امام
۱۴۰۳/۰۸/۱۶