ترجمه پیروز سیار از کتاب مقدس، بخش عهد جدید اولین ترجمه اصولی فارسی از این کتاب مهم تاریخ بشر است. سیار این کتاب را در زمانی نزدیک به ? سال ترجمه و در دی ماه امسال به کوشش نشر نی چاپ کرده است. عهد جدید با ترجمه پیروز سیار براساس نسخه معروف «کتاب مقدس اورشلیم» انجام شده و دارای انبوهی توضیح، حاشیه و ضبط اعلامی استثنایی است.
ترجمه پیروز سیار از کتاب مقدس، بخش عهد جدید اولین ترجمه اصولی فارسی از این کتاب مهم تاریخ بشر است. سیار این کتاب را در زمانی نزدیک به ? سال ترجمه و در دی ماه امسال به کوشش نشر نی چاپ کرده است. عهد جدید با ترجمه پیروز سیار براساس نسخه معروف «کتاب مقدس اورشلیم» انجام شده و دارای انبوهی توضیح، حاشیه و ضبط اعلامی استثنایی است. این گفت وگو بیشتر پیرامون ویژگی های این ترجمه در روزهای دی ماه امسال انجام شد. در دفتر نشر نی و در زمانی که کتاب در حال پخش اولیه بود. جناب آقای سیار، این اولین بار است که یک مترجم و ناشر غیرمسیحی اقدام به ترجمه و چاپ «عهد جدید» در ایران کرده است. اول اینکه چطور شد به تنهایی سراغ این کار مشکل رفتید (چون معمولا این نوع ترجمه ها گروهی انجام می شود) و دوم اینکه پروسه ترجمه عهد جدید چطور بود؟
حق با شماست. در دنیای امروز ترجمه کتاب مقدس (عهد جدید) همواره به صورت گروهی انجام می شود. خود کتاب مقدس اورشلیم که مبنای ترجمه من بوده است، به دست ??عالم برجسته به زبان فرانسه برگردانده شده است یا ترجمه جامع کتاب مقدس که یک اثر فوق العاده مهم است، ???مترجم داشته است. اما در کشور ما گردآوردن یک گروه مترجم کتاب مقدس و به سرانجام رساندن کار آنها اگر نگوییم محال است، دست کم بسیار دشوار است. خصوصا که تجربه نشان داده کارهای گروهی ما کمتر به سرانجام می رسد، آن هم در زمینه های تخصصی مثل ترجمه کتاب مقدس که مجریان آن در هر دوره ای انگشت شمار هستند. در وهله بعد چنین گروهی، به فرض گرد آمدن، نیازمند دفتر و رایانه و کتاب های مرجع و سرپرست و مشاور و دستیار و ویراستار و حروفچین و نمونه خوان و ناظر چاپ و انباردار و منشی و حسابدار و … هستند. شما کدام تشکیلات یا سازمانی را سراغ دارید که طی سال های متمادی عهده دار تامین هزینه کار چنین گروهی شود. در نتیجه، اگر بنا باشد چنین طرحی در شرایط موجود به سرانجام رسد، ناچار باید به صورت فردی اجرا شود. اما انگیزه های من در انجام این کار، مثل اکثر امور فرهنگی، کشش ها و علایق شخصی بوده است. من ??سال است که مشغول کار کتاب هستم و خطوط این علایق و کشش های من در تمام این سال ها پراکنده است. به طور خلاصه می توانم بگویم که دلبستگی های شخصی، نوع تربیت فکری، زمینه های کار حرفه ای، علاقه به شناخت مآخذ بزرگ فرهنگی، در کنار نارسایی هایی که در منابع فارسی جهت شناخت این مآخذ وجود دارد، مجموعه انگیزه هایی را تشکیل می دهد که مرا به سوی انجام این کار سوق داده است. قصد من این بوده که این اثر را به عنوان یکی از مهمترین شواهد میراث فرهنگی بشر، هر چه بهتر و صحیح تر به فارسی زبانان معرفی کنم. چراکه اگر بخواهیم ?? اثر برجسته را به عنوان مهمترین شواهد میراث فرهنگی بشر برشماریم، بدون تردید کتاب مقدس (عهد جدید) یکی از آنها خواهد بود.
شناخت این اثر نه تنها برای آشنایی با کتاب بزرگ دینی مسیحیان جهان مهم است، بلکه برای مطالعه فرهنگ و اندیشه و ادبیات و هنر و زبان های مغرب زمین نیز اهمیت دارد و برای شناخت گوشه هایی از فرهنگ و ادب بومی خود ما نیز کارساز است. ما در زبان ادیبان و شاعران بزرگ جهان به اشارات و تعبیرات زیادی برمی خوریم که ریشه در کتاب مقدس دارند. بی گمان عهد جدید یکی از منابع راهگشا برای ارتقای این شناخت فرهنگی است. در عین حال، به عنوان مترجم، هیچگاه دوست نداشته ام پا در راه های هموار و طی شده بگذارم و همیشه علاقه داشته ام با متنهای دشوار درگیر شوم. دشواری های متن هر قدر بیشتر باشد، با شدت بیشتری مرا برمی انگیزد و ترجمه عهد جدید واقعا دشواری های بسیار زیادی در بر دارد. روز اولی که این کار را آغاز می کردم، احساس کوهنوردی را داشتم که می خواهد به قله اورست صعود کند، درست همین حس را داشتم، مثل کوهنوردی که در دامنه اورست ایستاده و به قله ی???? متری آن نگاه می کند. به هر حال انگیزه ها و علایق شخصی، در کنار نارسایی های ترجمه های گذشته که فی المثل درک مفاهیم رسالات پولس را که قلب مسیحیت هستند ناممکن می ساخت، مجموعه ای از انگیزه ها بود که شاید نزدیک به ? دهه در ذهن من می گشت تا آنکه مرا به مرحله اجرای ترجمه عهد جدید رساند.
گویا این پروژه را اول با ترجمه کتاب های قانونی ثانی شروع کردید
بله. کار من در حیطه ترجمه کتاب مقدس با برگرداندن بخشی از عهد عتیق که هیچگاه به زبان فارسی ترجمه نشده بود، یعنی «کتاب های قانونی ثانی»، آغاز شد. گام بعدی ترجمه عهد جدید بود که اکنون انتشاریافته است. گام بعدتر منطقا ترجمه کل عهد عتیق خواهد بود که حجم آن حدود ? برابرونیم عهد جدید است. اگر طرح ترجمه عهد جدید حدود ?سال به درازا کشید، برای ترجمه عهد عتیق باید زمانی در حدود ?? تا ?? سال در نظر گرفت.
آیا روحیه ادبی شما هم در این امر دخیل بود. چون کتاب مقدس در قشر نویسنده و روشنفکر ما به عنوان یک متن زیبایی شناختی، بسیار مورد توجه است. با این دید که این کتاب، متنی است که شاید بیشترین تاثیر را در ادبیات غرب به خصوص بعد از دوره روشنگری گذاشته است و همین پروسه توجه بسیاری از منتقدان و نویسندگان ما را هم به خود جلب کرده…
همین طور است. یکی از دوستان من که در فرانسه در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است، می گفت در اولین جلسه درس دوره دکترا استاد به ما گفت اگر کتاب مقدس را نمی شناسید، بروید و رشته دیگری انتخاب کنید، چون بدون آشنایی با این کتاب، قادر به شناختن ادبیات انگلیسی نخواهید بود. حتی برای شناخت آثار نویسندگان انگلیسی زبانی که گرایش های مذهبی نداشته اند، آشنایی با کتاب مقدس از ضروریات است، چون تعبیرات کتاب مقدس به نحوی با ادبیات و زبان انگلیسی گره خورده که جدا ساختن آنها از هم محال است و بدون آشنایی با این کتاب، محقق ادبیات انگلیسی راه به جایی نمی برد. یکی دیگر از دوستان هم که در فرانسه فلسفه خوانده بود، عین همین ماجرا را در مورد دوره دکترای خود نقل می کرد.
درست است. چون فلسفه مسیحی به نوعی برگرفته از رساله های پولس است و قطعا شما در ترجمه باید هم فلسفه یونان را می شناختید و هم سنت یهودی را.
اصلا عالمان الهیات مسیحی یکی از تلاش های عمده شان وفق دادن فلسفه یونانی با مبانی الهیات مسیحی بوده است.
به هر حال به نظر می رسد روحیه ادبی شما در ترجمه کتاب تاثیر بیشتری داشته است.
مسلما یکی از چالش های بزرگ ترجمه کتاب مقدس، ارائه قالب ادبی تازه ای برای بیان مفاهیم این کتاب است و قضاوت در مورد میزان توفیق مترجم در انجام این کار بر عهده صاحب نظرانی است که سالیان دراز با آثار نثر و نظم فارسی انس و الفت داشته اند. چون شاید خوانندگان عادی میان نثرهای مختلف فرق چندانی نگذارند، مثل آثار خطاطان که اگر کسی با شیوه ها و فنون خطاطی آشنایی نداشته باشد، نمی تواند میان آنها فرق بگذارد، اما یک کارشناس خطاطی می تواند در مورد کار هر خطاط نظر بدهد و میان شیوه فی المثل میرزارضا کلهر و سلطان علی مشهدی و استاد حسین میرخانی فرق بگذارد. در مورد ترجمه نیز همین اصل صادق است و ریزه کاری های یک متن ترجمه شده را کسانی می توانند تشخیص بدهند که سال های متمادی با نمونه های نثر فارسی و به ویژه با ترجمه های کتاب مقدس انس و آشنایی داشته اند. اما کار مترجم یک متن مقدس به همینجا ختم نمی شود و تنها اندوخته ادبی برای توفیق او در انجام کار خود کافی نیست. در ترجمه کتاب مقدس باید انبوهی از اطلاعات تفسیری، الهیاتی، زبانی، تاریخی، جغرافیایی و… نیز به کار گرفته شود تا از صحت مطالب منتقل شده اطمینان حاصل شود و متن ترجمه شده به صورت منبع قابل اعتمادی برای محققان و پژوهشگران درآید. در این صورت است که اثر پدید آمده کارآیی های مختلفی پیدا می کند، نه تنها در زمینه ارائه قالب ادبی تازه ای در انتقال مفاهیم یک کتاب دینی، بلکه در حیطه انتقال انبوهی از اطلاعات تفسیری، الهیاتی، زبانی و… . مولانا در «فیه ما فیه» می فرماید که گاه آثار مترتب بر اعمال آدمی بسیار فراتر از آنچه تصور می کند می رود و این کاملا درست است. ترجمه عهد جدید نه تنها در حیطه ارائه یک زبان ادبی، بلکه در زمینه های مختلفی همچون دین پژوهی، مسیحیت شناسی، بررسی تطبیقی ادیان، شناخت الهیات مسیحی، مطالعه شیوه های ترجمه متون مقدس و … کاربرد و کارآیی پیدا می کند. مهم این است که مترجم در انجام وظیفه ای که در انتقال دقیق و صحیح مفاهیم دارد، از هیچ کوششی فروگذار نکند و هیچ یک از جزئیات کار خود را کوچک نشمارد و در انجام آن کوتاهی نکند. ترجمه کتاب مقدس کارگاه عریض و طویلی است که در آن انواع و اقسام دشواری های فن ترجمه مطرح می شود و اگر شما ترجمه را یک علم بدانید – که قطعا چنین است – باید کتاب مقدس را کارگاه بزرگی بینگارید که در آن هر قسم و شکلی از مشکلات پیچیده ترجمه مطرح می شود، مشکلاتی که مترجم برای برطرف کردن یکایک آنها باید چاره ای بیندیشد. کسی که کتاب چاپ شده را می بیند، شاید نداند پشت پرده ترجمه آنچه گذشته است و مترجم چه روزها و شب هایی را صرف حل مشکلات آن کرده است.
شیوه شما در ساختار زبانی اثر چه بود؟
شیوه من در این حوزه مثل کار یک بندباز بوده است که باید مستقیم روی یک طناب باریک قدم بردارد و پیش برود و مراقب باشد که از چپ و راست به پایین سقوط نکند. یعنی باید صحت و گویایی زبان ترجمه را با نشانه هایی از بیان ادبی و رنگ و بویی از کهن نمایی تلفیق می کردم و در عین حال به متن اصلی نیز وفادار می ماندم و دقیقا در چارچوب آن کار می کرد بی آنکه کلمه ای به آن بیفزایم یا از آن بکاهم. مترجم یک کتاب دینی به هیچ وجه نمی تواند و اجازه ندارد که برای زیبا کردن زبان ترجمه خود، پیام متن را تغییر دهد و از چارچوب آن عدول کند. حتی نمی تواند برای گویاتر شدن ترجمه خود، در یک آیه به جای ضمیر، اسمی را که ضمیر به آن ارجاع دارد، بگذارد، چون در آن صورت در آن آیه اسمی وارد خواهد شد که در هیچ کشف الآیاتی ثبت نشده است. شما باید تمام این قواعد سختگیرانه را نه در حجم ??? یا ??? صفحه، بلکه در حجم بالای هزار صفحه اعمال کنید. به دلیل همه این مشکلات عدیده، وارد شدن من در حیطه ترجمه کتاب مقدس در ابتدا با تردید و دودلی زیاد همراه بود و واقعا جرات نمی کردم در این دریا وارد شوم، چون وقتی کسی از مشکلات پیچیده و پرشمار یک کار آگاهی داشته باشد، خیلی سخت تر تن به وارد شدن در آن می دهد. در هر حال ابتدا محتاطانه و به صورت آزمایشی به ترجمه کتاب مقدس پرداختم. اما دوستان صاحب نظری که نمونه ترجمه مرا دیدند، به ادامه کار تشویقم کردند و آن نمونه را که به یاد دارم از کتاب طوبیای عهد عتیق بود، به عنوان پیش زمینه کار پسندیدند. پس از آنکه «کتاب های قانونی ثانی» انتشار پیدا کرد و با استقبال محافل علمی و فرهنگی روبه رو شد، انگیزه پیدا کردم که به ترجمه عهد جدید روی آورم. البته پشتیبانی و همراهی نشر نی هم بسیار مهم بود. چون در این نوع کارها باید یک سازمان انتشاراتی در کنار مترجم باشد.
با توجه به ترجمه ای که از عهد جدید کرده اید، قطعا مشکلات تان برای ترجمه عهد عتیق کمتر خواهد بود، چون وابستگی متنی فوق العاده ای بین «عهدین» وجود دارد.
درست است، خصوصا که پیش از این بخش هایی از عهد عتیق را نیز ترجمه کرده ام و در واقع کار من در حیطه ترجمه کتاب مقدس با برگرداندن کتاب های قانونی ثانی از عهد عتیق آغاز شد. البته باید امکانات اجرای چنین طرح بزرگی فراهم شود، چون ترجمه کل عهد عتیق بین ?? تا ??سال به درازا خواهد کشید، زمانی طولانی که باید صرف انجام یک کار بسیار دشوار شود. هرچند به اعتقاد من دشواری ترجمه رساله پولس با هیچ بخش دیگری از کتاب مقدس قابل مقایسه نیست. در هر حال اجرای این طرح بلندمدت نیازمند سرمایه گذاری و حمایت است و با توجه به محدودیت های بخش انتشارات، شاید لازم باشد حامیانی از خارج از این بخش نیز در اجرای این طرح مشارکت داشته باشند.
تاکید بر ویژگی های رساله های پولس بسیار زیاد است. توضیح می دهید این دشواری ریشه در چه دارد؟
پولس زبان بسیار خاصی دارد که در موارد زیادی ناهموار است و مفاهیم پیچیده ای که به بیان آنها می پردازد، منظومه اعتقادی مسیحیت را پایه ریزی می کند. مترجم باید این منظومه را بر اساس یک زبان پیچیده و ناهموار ترجمه کند و این در حالی است که همه اذعان دارند رسالات پولس سنگ بنای فکری و اعتقادی مسیحیت را تشکیل می دهند و از دیرباز تاکنون آرای متعدد و متنوعی از سوی مفسران در شرح و تفسیر مفاهیم این رسالات ارائه شده است. پیچیدگی زبان پولس به حدی است که از دوران باستان، یکی از دلایل مناقشه در انتساب رساله به عبرانیان به پولس رسول، روانی و ظرافت زبان این رساله بوده است. واقعا هم همین طور است و وقتی شما ترجمه ??رساله پولس را پشت سر می گذارید و آغاز به ترجمه رساله به عبرانیان می کنید، گویی از راهی پرنشیب وفراز وارد جاده ای هموار می شوید. من بیش از هزار ساعت روی رساله های پولس کار کردم و تمام کوششم بر این بود که در این ترجمه تازه عهد جدید، مفاهیم این رسالات را که به تعبیری قلب مسیحیت هستند، به صورت هر چه روشن تر به خوانندگان فارسی زبان منتقل کنم. پولس بر آن است تا نظام اعتقادیی را پایه ریزی کند که از نظام شریعت عهد عتیق تمایز می یابد. از این رو، مثلا وقتی می خواهد تفاوت «عهد» در نظام شریعت قدیم را با «وعده» مسیحی بیان کند (عهد بین دو طرف بسته می شود، اما وعده به صورت یک طرفه داده می شود) می گوید: «واسطه نه از برای یکی ا ست و خدا یکی ا ست» (رساله به گالاتیان، باب ?، آیه ??). این زبان پولس است! اگر مترجم بخواهد این زبان را بیش از اندازه قابل فهم کند و شرح و تفصیلاتی را به لابه لای ترجمه خود بیفزاید، این دیگر زبان پولس نمی شود. مترجم باید طعم و مزه ای از این زبان را به خواننده فارسی زبان بچشاند. از این رو، مدام در این دودلی قرار می گیرد که بدنامی ارائه یک ترجمه ناهموار اما وفادار را بخرد یا خوشنامی ترجمه ای روان و سلیس اما به دور از سبک و سیاق مولف را. البته من روش اول را برگزیدم و سعی کردم به سبک پولس و طرز بیان او وفادار بمانم. مترجم عهد جدید نمی تواند زبان پولس را فی المثل به سیاق زبان لوقا ترجمه کند. لوقا پزشک بوده و با زبان و ادبیات یونانی انس داشته و به روایت های خود شاخ و برگ های ادبی داده است. او جزئیات زیبایی را به روایات خود افزوده است که در کار انجیل نگاران دیگر به چشم نمی خورد. بنابراین مترجم نمی تواند ??فصل تشکیل دهنده عهد جدید را که مولفان مختلفی داشته اند و به سیاق های متفاوتی نگاشته شده اند، با یک سبک واحد ترجمه کند. مثلا انجیل مرقُس دارای زبانی است که در آن گرته برداری هایی از ساخت های نحوی زبان آرامی به چشم می خورد. انجیل متی که انجیل پایه شمرده می شود، یک انجیل یهودی – مسیحی است که در آن مولف سخنان خود را با استناد به عهد عتیق مطرح می کند و … پس در ترجمه هر کدام از این بخش های تشکیل دهنده عهد جدید باید رنگ و بویی از سبک و سیاق متن اصلی منعکس شود، همچنان که در ترجمه فرانسه آنها نیز اینگونه گونی و تنوع دیده می شود، با این تفاوت که در کتاب مقدس اورشلیم، عهد جدید را ?? مترجم به زبان فرانسه ترجمه کرده اند که آنها نیز هر کدام طرز بیان خاص خود را داشته اند و این مزید بر علت شده است. البته گروه مترجمان کتاب مقدس اورشلیم که در کل ??نفر بوده اند، بی نظیر و در زمره برجسته ترین عالمان دوران خود بوده اند. مثلا پر دومناش که در کتاب مقدس اورشلیم کتاب دانیال را به فرانسه ترجمه کرده است، بزرگترین متخصص زبان های باستانی ایران بوده و دانشمندانی همانند مرحوم دکتر تفضلی شاگرد او بوده اند. پر دومناش اصلا روحانی بوده و در اتاقی در یک دیر زندگی می کرده و در همانجا به شاگردان خود درس می داده است.
? آیا برای ترجمه و چاپ کتاب از انجمن های مسیحی کمک گرفتید؟
اصلا، از هیچ انجمن مسیحی کمک نگرفتیم.
? تجربه شما با توجه به برخی تجربه های قبلی که به نفع زیبایی زبان یا مفهوم از پاره ای غلط های فاحش گذر کرده اند، چه بود؟
در ترجمه متون مقدس مترجم نباید برای زیبا کردن زبان ترجمه، از چارچوب متن عدول کند و در وهله اول باید آنچه را در متن آمده است، بدون کاستن و افزودن کلمه ای، به خواننده انتقال دهد. مانند بازیگری که متن نمایشنامه ای را به دست می گیرد و عین اعمال و گفتاری را که در آن آمده اجرا می کند. در واقع وقتی مترجم در کار خود عمیق می شود، به نوعی تبدیل به یک بازیگر می شود. یعنی در قالب نمایشنامه یا نقش خود فرو می رود. یا به تعبیر بهتر مبدل به یک «مدیوم» می شود. در واقع مترجم مدیومی است که باید در کار خود روح متن را احضار یا حاضر کند. یا به قول کریستیان بوبن، مترجم مثل راهنمایی است که افرادی را از مرز کشوری به مرز کشور دیگر عبور می دهد. این هم تعبیر درست و زیبایی است. چون یک مترجم شایسته این نام، با ترجمه یک اثر، آن را از یک ساحت فرهنگی به ساحت فرهنگی دیگر عبور می دهد و در واقع نقش واسط در انتقال فرهنگ ها را ایفا می کند. پس باید نقش خود را به خوبی بشناسد تا متن راهبر او شود.
می دانید ما در فارسی نثر معیاری داریم که از آن به عنوان نثر کتاب مقدس نام می برند (با توجه به ترجمه معروف عیلام) حالا می خواهیم بدانیم نثر مذکور اصلا چقدر با نثرهای اصلی کتاب مقدس مطابقت دارد.
البته من اصطلاح «نثر معیار» را برای دو ترجمه فارسی کتاب مقدس که به اهتمام انجمن کتاب مقدس بریتانیا در لندن انتشار یافته است به کار نمی برم. برعکس، نثر این ? ترجمه را در موارد زیادی خلاف متعارف و خارج از چارچوب قواعد زبان فارسی می دانم. چون این ترجمه ها را نه ادبای متبحر در زبان و ادبیات فارسی، بلکه کسانی همچون ویلیام گلن، هنری مارتین و رابرت بروس پدید آورده اند که زبان مادری هیچ کدام از آنها فارسی نبوده است و تنها از دستیاران فارسی زبانی همچون میرزا سیدعلی خان شیرازی و میرزا محمدجعفر شیرازی و… استفاده کرده اند که ظاهرا هیچ کدام مسیحی نبودند و به احتمال بسیار زیاد با کتاب مقدس هم آشنایی چندانی نداشتند. متفاوت بودن نثر این ترجمه ها به همین علت است و نه به دلیل آنکه مترجمان نثر فارسی بدیعی را پدید آورده اند. در این ? ترجمه فارسی هر جا که مطلب پیچیده می شود (مثلا در رسالات پولس)، متن به صورت کاملا تحت اللفظی و با الهام از سیاق یک ترجمه انگلیسی کتاب مقدس که به احتمال زیاد ترجمه کینگ جیمز بوده است، برگردانده می شود، چون آن ? کشیش فارسی درست و حسابی نمی دانستند و مشاوران فارسی زبان آنها هم اطلاع چندانی از کتاب مقدس نداشتند. حالا اگر کسانی و حتی شاعرانی این نثر را بدیع شمرده اند و در آثار و اشعار خود از آن تقلید هم کرده اند، به سلایق شخصی آنها ربط پیدا می کند. روش من در ترجمه کتاب مقدس این بوده است که از هیچ کدام از ترجمه های قدیم و جدید این کتاب و از هیچ یک از آثار شاخص نثر فارسی برای رسیدن به زبان ترجمه کتاب مقدس پیروی نکردم، بلکه با تمام اندوخته زبانی خود و با الهام گرفتن از متون اصلی، سعی کردم زبان مناسبی را برای بیان صحیح و روشن مفاهیم این کتاب به کار گیرم. به بیان دیگر، اندوخته زبانی خود را پشتوانه بیان درک عقلی و الهام حسی خود از متن اصلی کردم. هر کدام از ما اندوخته زبانی مشخصی داریم که گاه وسیع و گاه محدود است. البته اندوخته وسیع زبانی لزوما متضمن کیفیت بدیع نثر نیست و ای بسا کسانی که با اندوخته زبانی محدود خود نبوغ به خرج داده اند و نثری مبتکرانه پدید آورده اند. در هر حال مترجم باید با یاری گرفتن از این اندوخته، به بیان دریافت های ذهنی و حسی خود از متن اصلی بپردازد. برای مترجم متون مقدس بسیار مهم است که علاوه بر درک صحیح متن، به دریافت حسی عمیقی نیز از آن برسد. یکی از راه های تشدید این دریافت حسی می تواند گوش سپردن به موسیقی باشد. من معمولا روزها قبل از آنکه کار خود را شروع کنم، مدتی موسیقی گوش می کنم تا از حال عادی روزمره خارج شوم. چون در حوزه متون مقدس نمی توان با حالت خنثی و عادی به کار پرداخت. باید تن به این آب زد و با این فضا هم افق شد تا از خلال متن ترجمه شده، لااقل اندکی از عطر متن اصلی به مشام خواننده برسد.
کتاب مقدس چون ترجمه رایجی داشت، کار شما را دشوارتر می کرد. چون ذهنیت مرسوم ترجمه فارسی کتاب مقدس همین ترجمه عیلام بود.
اگر ترجمه من را با آن مقایسه کنید، شباهتی با هم ندارند. البته بعضی آیات را نمی توان به صورت دیگری ترجمه کرد، اما در مجموع روشن است که زبان من فاصله زیادی از آن ترجمه گرفته است. مثلا رسالات پولس در آن ترجمه به کلی غیرقابل درک است. اما انجیل ها که متنی روشن و روایی دارند، به طرز مفهوم تری ترجمه شده اند و ظاهرا مصححان توانسته اند صورت ادبی تری به زبان آنها ببخشند. در آن ترجمه غلط هایی اعم از اغلاط حروفچینی و ترجمه نیز دیده می شود که در حروفچینی جدید آن که چند سال پیش در ???? انتشار یافت، اصلاح نشده اند. مثلا در ترجمه کتاب اشعیا، کلمه «مشیت» تبدیل به «مسرت» شده و چنین آمده است: «کوروش شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید». «به اتمام رساندن مسرت خدا» تعبیری کاملا بی معنی است و اگر بتوان مفهومی برای آن فرض کرد، جز خشمگین ساختن خدا نیست! در حالی که در متن اصلی کتاب اشعیا، از کورش به عنوان شبانی یاد شده که «مشیت خدا را محقق می سازد». این غلط آشکار را بعد از این همه سال هنوز تصحیح نکرده اند.
اصلا آن ترجمه در جاهایی که نیاز به صحت واژگانی هست، کم دقت است…
همین طور است. در نتیجه کار من از جهت فاصله گرفتن از آن ترجمه چندان دشوار نبوده است! اما درباره نثر لازم می دانم توضیحی را اضافه کنم. معمولا تصور بر این است که در ادبیات، اعم از شعر و داستان، ارائه زبانی با مشخصه ها و مولفه های متفاوت و حتی خلاف متعارف منجر به پیدایش سبک می شود. اما باید دید سبکی که به این روش حاصل می آید، چقدر اصیل است و چقدر کاذب. زبان آن ترجمه کتاب مقدس نیز همین سرنوشت را داشته و به صرف متفاوت بودن و بدون هیچ سنجش و ارزیابی جدی، در جایگاه نثر معیار نشانده شده است. البته این ترجمه گاه به صورت اتفاقی قالب زیبایی پیدا می کند، اما این زیبایی دیری نمی پاید و پس از یکی دو جمله باز در وادی عبارات ناهموار سرگردان می شود.
مهدی یزدانی خرم
امیر نصری