در قرن ۲۱ وقت است که باز آیی

در قرن 21 وقت است که باز آيي

وقت است که باز آیی
 
ثانیه‌ها در تپشند ، التهابی مهیج و شوقی شیرین در پیکر کوچکشان می‌جوشد. در گذر از لحظه‌ها کند می لغزند و شتاب همیشه را ندارند.
تعدادشان به عدد منتظران زمینی و آسمانی است ، هر کدام در سینه‌ای می‌تپند و شرار شوق را در فضا می‌افشانند.
گرمای جانبخشی است. از لحظه هبوط آدم تا همین لحظه ، همه در این انتظار جان داده‌اند. غرش غمگین ابرها و شتاب شورانگیز قطره‌ها در رسیدن به خاک ، گردش خستگی ناپذیر و بی تأمل افلاک ، ذره ذره عطرهایی که هر صبح، شور و شعف را به سینه‌ها می‌ریزند، شاخه‌هایی که هر بهار از دل ساقه‌ها می رویند و…. همه به این شوق ،شوریده و حیران ، زمان را سپری می‌کنند .
چه جانکاه است ، نیایش ملکوت و دعای ناسوت ، چه دیر به ثمر می‌نشیند . بارالها!
نغمه‌ها در گلوها می‌میرند و ناله‌ها در سینه‌ها به سردی می‌گرایند . روح عاصی انسان در یأسی مرگبار، دست و پا می‌زند. کام تشنه کودکان یتیم می‌سوزد. سایه‌های عدالت ، گمگشته‌های هزار ساله آنهایند.
بشر در حصار سیمان و آهن و دود ، با سرعتی دیوانه وار ، سرگشته می‌چرخد . چه می‌خواهد؟ در پی کدام پناه ، واله و سرگشته زمان را سپری می‌کند؟ آنقدر در روزمرگی مدفون است که ماورای ماده برایش افسانه جلوه می‌نماید.
وجودی که ریشه و اساس هستی‌اش را در ملکوت اعلی بجا گذاشته است و این لباس پوسیده و بی مقدار را چند روزی به عاریت گرفته تا روح خود را برای لقای دوست، جلا دهد، چه غافل و بی خیال در بیغوله مادیات و در لایه‌های متعفن شهوات جا خوش کرده است .
ولی ….
فصل بیداری فرا رسیده است. ماده پرستان و مادی گرایان در تلاشی نه چندان موفق ، چند قرن جولان داده و ذهن نسیان پذیر بشری را در هاله ایدئولوژی به ظاهر عقلانی خویش به خوابی ابدی (به خیال خویش ) فرو برده‌اند.
اما خیزشهای فکری و انقلابی در دهه‌های انتهایی قرن بیستم و بیداری عمومی آغاز قرن بیست و یکم ،افق دیگری را فراروی بشر گشوده است.
جهان تشنه معنویت، خسته از شهوات و شهوت پرستی در پی آفتابی به بلندای ابدیت است تا روح زنگار بسته‌اش را ،‌ در نور پاکش صیقل دهد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا