در پرتو دانش جدید

در پرتو دانش جديد

پیش از آغاز این بحث، بجاست نکته ای را یادآوری کنم و آن این است که: از تأسف بارترین آفتهای عصر ما این است که برخی از جوانان در جوامع اسلامی، سخنان غربیها را به گونه ای شتابزده و باسرعت می پذیرند و بدانها تکیه می کنند که اگر آنان سخنی فراتر از اندیشه و فهم اینان نیز بگویند، بی درنگ و بدون تجزیه و تحلیل و دریافت، آن را نیز می پذیرند. اما همین جوانان در پذیرش واقعیتهای ماورای طبیعت و حقایق غیبی که از مرزهای ماده و طبیعت می گذرد، چون و چرا می کنند و در مورد آن حقایق، تردید روا می دارند.
این دوگانگی برخورد آنان، نشانگر خودباختگی و استعمار فکری و فرهنگی شومی است که کشورهای اسلامی را فراگرفته است. ایمان و یقین به خدا و تعالیم او را، از قلب بسیاری از جوانان غفلت زده زدوده و شکافی بزرگ و فاصله ای گسترده، این قربانیان استعمار و استبداد و حقایق معنوی و الهی و آسمانی، پدید آورده است.
استعمار پلید، نسل جوان را به سوی ماده و ایمان به مادیات صرف و پشت پا زدن به معنویات و ارزشها و حقایق غیبی و ماورای ماده، سوق داده است، از این رو هنگامی که به این قماش از جوانان گفته شود که: مستر فلان یا موسیو یا دکتر، پرفسور، فیلسوف یا مکتشف آلمانی یا فرانسوی یا آمریکایی چنین گفت یا استاد دانشگاه ناکجا آباد یا نویسنده ی یهودی یا دانشمند مسیحی فلان رهبر بت پرست… چنین گفت یا نوشت، گفتار و نوشتار و دیدگاهها و آرای اینان، چنین جوانانی، وحی آسمانی است. آن را با همه ی توان و امکان و سینه ی گشاده و باز، می پذیرند، اما اگر به همین بندگان خدا، بگوییم خدا یا پیامبر یا امیرمؤمنان چنین فرمود یا روایتی را بخوانیم یا معجزه ی قطعی از یکی از امامان راستین تشیع بیاوریم، پذیرش و گواهی و تصدیق اینها، برای اینان، گران است و قبول آن سخت و مشکل.
چرا؟ برای چه؟ ای مسلمانان! منصفان! آزادگان! چرا؟
آیا پیامبر گرامی اسلام، دانشمند، حکیم، فیلسوف، آگاه، مکتشف، مرتبط با وحی الهی و دارای پیوند با دستگاه آفرینش و آفریدگار هستی نبود؟!
چرا گفتار انسانساز و شخصیت پرداز و افتخارآفرین او، نباید پذیرفته شود و روایات و اخبار او، نباید مورد تصدیق شما قرار گیرد؟ آخر چرا؟
آری! هنگامی که بگوییم: «عمر گرانمایه ی حضرت مهدی علیه السلام اینک از ۱۲۰۰ سال فراتر است و او به خواست خدا زنده و بانشاط است.» بی درنگ می گویند: «چگونه چنین چیزی ممکن است؟» و در آن تردید می کنند. اما اگر گفته شود فلان مستر فرمود که: انسان می تواند هزاران سال زندگی کند و چنین استعدادی را دارد، بی درنگ او را تصدیق می کنند و از او می پذیرند، چرا؟ برای چه؟
کوتاه فکری و ناآگاهی چقدر؟
ساده اندیشی و غفلت زدگی تا کجا؟
بر ماست که به این شخصیتهای پرشکوه اسلام افتخار کنیم، به پیام آور بزرگ، به امیر مؤمنان علیه السلام به خاندان بزرگ وحی و رسالت. بر ماست که این عناصر نفوذی و چهره های بزک کرده را که استعمار به جامعه و افکار و مغزها و اذهان ما رسوخ و نفوذ داده است همه را پس بزنیم و رد کنیم.
بر ما لازم است فراموش نکنیم که مسلمانان، مردان دانش جدید و قهرمانان فرهنگ و علم نوین بودند و آنان بودند که با اندیشه ی دقیق و افکار بلند خویش، سرچشمه های دانش را گشودند و آنها را نوشته و منتشر ساختند و به جهانی که ما در آن زندگی می کنیم تقدیم داشتند.
چرا ما باید به آفت خودفراموشی و خودباختگی گرفتار آییم و اصالت و شکوه خویش را به بوته ی فراموشی سپاریم؟
گفتار و دیدگاههای غربیها چه نقشی و ارزش واقعی دارد که ما بدون تفکر و اندیشه، همه را بپذیریم؟ و چشم و گوش بسته مطیع آنان باشیم؟
آری! متأسفانه هنگامی که از عناصری همچون: داروین، فروید، اینشتاین یهودی و سارتر مادیگرا و حق ستیز و عناصری از این قماش که آفریدگار هستی را انکار و پدید آورنده ی جهان را نفی و همه ی ادیان آسمانی را با دیدگاههای شکست خورده و مخالف اسلام -خود کنار می گذارند- گفتاری نقل شود، این گروه از جوانان بافته های آنان را می پذیرند و از حقایقی بشمار می آورند که هیچ تردید و چون و چرا پذیر نیست. به همین دلیل است که بسیاری از نویسندگان در بحثهای خویش برای قانع ساختن این گروه، بناگزیر از سخنان غربیها کمک می گیرند و موضوعات و مطالب خویش را با مهر تأیید آنها عرضه می کنند.
راستی چرا باید اینگونه باشد؟
هان ای فرزندان اسلام! چرا؟
ای جوانان و ای نسل سرفراز قرآن! برای چه؟ به اسلام افتخارآفرین خویش بازگردید و بدان بر همه ی جهانیان افتخار کنید.
اندیشه های منحط و چهره های بی محتوای غرب را، رها کنید که این بافته ها و این چهره ها که به نمونه هایی اشاره رفت، ارمغانی جز نگونساری ندارند و جز بر انحراف و انحطاط و گرفتاریها نمی افزایند.
مرزهای ناشناخته عمر انسان
مسأله ی طول عمر از مسایلی است که مرز مشخصی برای آن ثابت نشده است. هنگامی که می گویند فلان شخصیت صدها سال و یا هزاران سال زیست، معنای این سخن نه این است که او تا آخرین درجه از عمر را که برای انسانها ممکن است، زیسته است، هرگز! چرا که عمر ممکن، برای انسانها مرزهایش ناشناخته است، همانگونه که آخرین کشفیات علمی نیز همین واقعیت را بیان می کند.
اما عمرهای کوتاه، در جهان معاصر و گذشته نیز ملاک و معیای نیست که بتوان با آن معیار، عمر انسانها را سنجید، چرا که زندگی انسانها بیشتر با حوادث و فجایع و دردهایی همراه و همزاد است که باعث کوتاهی عمر می گردد. عواملی چون: تغذیه ی نامناسب، هوای آلوده، عدم رعایت درست موازین بهداشتی، بیماریهای مرگبار، فشار و انباشته شدن غم و اندوه و دیگر عواملی که همه و همه اثر مرگباری در انهدام زندگی دارند و عقده های روانی ویرانگری را، پدید می آورند. که آنها باعث بیماریهای خطرناکی می گردند و زندگی و سلامت انسان را به سوی نابودی سوق می دهند در غیر این صورت دستگاهها و سازمان وجود انسان، کشش و استعداد زندگی بسیار فراتر از این زندگیهای کوتاه و ناقص را دارد.
در این مورد، مجله ی مصری «المقتطف» می نویسد: «… دانشمندان بزرگی که به دانش و آگاهی آنان می توان اعتماد کرد، می گویند: همه ی بافتهای مهم و اصلی سازمان وجود انسان، قابلیت یک زندگی بسیار طولانی و بی نهایت را دارند و انسان اگر بتواند خود را در تیررس عوارضی که رشته ی حیات او را می برد، قرار ندهند، کاملا برایش ممکن است که هزاران سال زندگی کند و عمری بسیار طولانی داشته باشد. [۱] .
و نیز در صفحه ۲۴۰ می نویسد: «نهایت چیزی که اینک از تجربه های یاد شده بدست می آید این است که: انسان به دلیل رسیدن به مرز هشتاد یا صد سالگی از عمر خویش نمی میرد، بلکه بدان دلیل در این سن و سال زندگی را می بازد که برخی از عوارض و آفتها، دامنگیر برخی از اعضا و اندامها می گردد و در نتیجه آنها را تلف می سازد و آنگاه بخاطر ارتباط برخی از اعضا با برخی دیگر، حیات انسان با خطر جدی روبرو می گردد و می میرد. از این رو اگر دانش جدید موفق شود که این عوارض را از میان بردارد یا مانع پیدایش آنها شود، دیگر مانعی در راه ادامه ی حیات انسان نمی ماند و می تواند صدها سال، شاداب و پرطراوت زندگی کند.»
خود ما نیز در هیچ کتاب علمی و تحقیقی یا مجله تخصصی نخوانده و از هیچ پزشک، فیلسوف، حکیم و دانشمندی، نشنیده ایم که مرزهای عمر بشر، مشخص شده است و او نمی تواند فراتر از آن، زنده بماند یا آنکه محال و ناممکن است که انسانی هزار سال زندگی نماید. بلکه به عکس می بینیم که طب جدید، امیدوار است که دارویی برای طول عمر بدست آورد و از پیری و کهنسالی جلوگیری کند.
آری! عمر طولانی در زمان ما، بدان دلیل که زندگی انسانها و عمر آنان کوتاه است، ناآشنا بنظر می رسد، اما اگر چیزی ناآشنا بود نباید آن را محال و ناممکن به حساب آورد. [۲] .
مردم در گذشته، مسافت هزار کیلومتری را در مدت یک ماه طی می کردند، اما اینک همین مسافت را بوسیله ی، هواپیما، به مدت کوتاهی چون یک ساعت طی می کنند. اگر انسانی صد سال پیش به مردم خبر می داد که پیمودن هزار کیلومتر در یک ساعت ممکن است، حرف او را نمی پذیرفتند و آن را کاری ناممکن می پنداشتند چرا که برای آنان ناآشنا و ناشناخته بود در حالیکه این خبری صحیح و درست بوده است.
جامعه های بشری امروز، پدیده ها را براساس عادتهای جاری می شناسند نه براساس دانش و بینش صحیح. آنان هم که از داشن و بینش بهره ای دارند، هرگز مدعی این نیستند که به همه ی اسباب و مسببات دست یافته اند و همه ی علل و عوامل و اصول علمی ناشناخته و حقایقی که برای دانش و دانشمندان پوشیده است، به مراتب از شناخته ها فراتر است.
بیشتر مقیاسهای علمی -در جهان هستی- ناشناخته است و انسان تاکنون نتوانسته است بدانها احاطه علمی پیدا کند، تنها توانسته است پدیده های ظاهری را بدون آنکه اسباب و علل آنها را بشناسد درک کند، دریابد که هر پدیده ای سببی دارد و این سبب نیز خود سبب دیگری.
و همینگونه اسباب و مسببات را بطور تسلسل درمی یابد، اما نمی تواند سبب اصلی و علت العلل را بشناسد جز اینکه بگوید: «آن، سرچشمه و منشا و علت اصلی قدرت بی کران خدا و اراده ی اوست نه چیز دیگر.»
________________________________________
[۱] مجله مصری المقتطف، در شماره سوم سال ۱۳۷۹ هجری قمری در مقاله ای تحت عنوان: «آیا انسان می تواند در دنیا جاودانه شود؟».
[۲] امام صادق علیه السلام فرمود، «در زمان نوح، مردم ۳۰۰ سال عمر می کردند.» اکمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۳.
کسانی که عمرهای طولانی داشته اند؟
جهت اطلاع بیشتر و دقیقتر رجوع شود به: کتاب گرانسنگ «خورشیدمغرب»، ص ۲۴۰، تألیف دانشمند و نویسنده ی فرزانه و معاصر، محمدرضا حکیمی و کتاب «او خواهد آمد»، ص ۸۹، هم چنین کتاب «امام مهدی علیه السلام حماسه ای از نور» از شهید صدر، «نوید امن و امان» و «امامت و مهدویت» از آیت الله صافی، «دیرزیستی حضرت مهدی علیه السلام» از مهدی کامران، «منتظر جهان و راز طول عمر» از سید احمد علم الهدی، «چند مقاله» از علامه طباطبایی، «مهدی علیه السلام رهبر بزرگترین انقلاب جهان» از حسن شجاعان و «طول عمر امام زمان علیه السلام» از علی اکبر مهدی پور.
در تاریخ انسان، به نامهای بسیاری برخورد می کنیم که در این جهان، قرنهای طولانی زیسته اند که مورخین نام آنان را برشمرده و سرگذشت برخی را نیز نوشته اند، همانگونه که برخی از علماء در کتابهای خویش، بخش خاصی را تنها بدانها اختصاص داده و تحت عنوان «سرگذشت کسانی که طول عمر طولانی داشته اند» به ترسیم سرگذشت زندگی آنها پرداخته و برخی از امور مربوط بدانان را آورده اند و این واقعیت را یادآورد شده اند که عمر طولانی برای انسان یک پدیده عجیب و غریبی نیست، بلکه در برخی روزگاران یک پدیده ی طبیعی و عادی بوده است.
ما در اینجا نام برخی از آنان را بطور فشرده می آوریم:
۱- حضرت آدم که ۹۳۰ سال در این جهان زیست.
۲- حضرت سلیمان نیز ۹۳۰ سال زندگی کرد.
۳- لقمان حکیم، ۴۰۰۰ سال و برخی نیز ۴۰۰ سال نوشته اند.
۴- ربیع بن ضبع، ۳۸۰ سال.
۵- شدادبن عامر ۹۰۰ سال.
۶- عمربن عامر، ۸۰۰ سال.
۷- قس بن ساعده، ۶۰۰ سال.
۸- عزیز مصر، ۷۰۰ سال.
۹- ریان بن عزیز مصر، ۱۷۰۰.
۱۰- لقمان عادی ۵۶۰. [۱] .
و بسیار دیگری که تاریخ نام آنان را نگاشته و هر کدام صدها سال در این جهان زیسته اند که ما نیازی به ترسیم نام آنان نمی نگریم و به همان بیان قرآن شریف و داستان نوح علیه السلام بسنده می کنیم که برای هر حقیقت جوی باایمانی، بسنده است.
________________________________________
[۱] برای توضیح بیشتر به: اکمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۳ به بعد و کتاب بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۵ به بعد مراجعه شود.
هنگام ظهور کی خواهد بود؟
حکمت خدا، اقتضا نموده است که هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام در میان مردم، نامعلوم و از آنان پوشیده باشد، به همین جهت مردم نمی دانند که آن حضرت بطور دقیق چه وقتی ظهور خواهد کرد.
با وجود روایات بسیاری که از پیامبر گرانقدر و امامان نور علیهم السلام پیرامون ابعاد گوناگون حیات امام عصر علیه السلام رسیده است، با این وصف به هنگامه ی ظهور آن حضرت بطور مشخص در هیچ روایتی تصریح نشده بلکه بعکس، روایاتی از پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام وارده شده است که در آنها بشدت از کسانی که که از هنگام ظهور خبر دهند انتقاد گشته و آنان را تکذیب نموده اند. و نیز روشن ساخته اند که هیچ یک از پیشوایان معصوم علیهم السلام در این مورد سخنی نگفته و برای ظهور، زمانی مشخص نفرموده است.
برای نمونه:
۱- از پیامبر گرامی صلی الله علیه و اله و سلم آورده اند که در مورد غیبت حضرت مهدی علیه السلام و مسایل مربوط به آن فرمود:
«و یکذب فیها الوقاتون.» [۱] .
یعنی: کسانی که برای ظهور وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند.
۲- «فضیل» از امام باقر علیه السلام پرسید:
«هل لهذا الأمر وقت؟»
یعنی: آیا هنگامه ی ظهور معلوم است؟
فقال علیه السلام: «کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون؟» [۲] .
آن حضرت، در پاسخ او سه بار فرمود: «کسانی که برای ظهور، وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند.»
آری! وقت تعیین کنندگان برای ظهور، دروغ بافانند.
۳- از امام صادق علیه السلام آورده اند که فرمود:
«کذب الموقتون، ما وقتنا فیما مضی و لا نوقت فیما یستقبل.» [۳] .
یعنی: کسانی که برای ظهور وقت تعیین می کنند دروغ می بافند، ما خاندان رسالت، نه در گذشته برای آن وقت مشخصی اعلان کردیم و نه در آینده چنین خواهیم کرد.
۴- و نیز از آن گرامی آورده اند که فرمود:
«… کذب الوقاتون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون.» [۴] .
یعنی: وقت تعیین کنندگان برای ظهور حضرت مهدی علیه السلام دروغ می گویند و شتاب کنندگان در آن به هلاکت می رسند و تنها تسلیم شوندگان به امر خدا، نجات می یابند.
روشن است که منظور از عدم تعیین وقت در اینجا، همان مشخص و معلوم ساختن سال ظهور آن گرامی، بطور دقیق است، چرا که انبوه روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام که نشانه های قطعی ظهور را بیان می کند، همگی بیانگر آن است که با پیدایش این نشانه ها ظهور امام عصر علیه السلام نزدیک می گردد و در حقیقت نشانه های قطعی ظهور یا هنگامه ی آن به هم نزدیک هستند.
________________________________________
[۱] کفایهالاثر، صث ۴۶۳، اکمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۸، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام ج ۴، ص ۱۸۶.
[۲] غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۲، و کافی ج ۱، ص ۳۶۸، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۲۶۰.
[۳] غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۲، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۰۳ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۳۷۷.
[۴] غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۲ و کافی، ج ۱، ص ۳۶۸، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۰۳ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۳۷۹.راز نهان بودن زمان ظهور
حقیقت این است که ما نمی توانیم راز و رمز حکمت حقیقی پوشیده داشتن زمان ظهور آن حضرت، بوسیله ی پیامبر و امامان نور علیهم السلام را بشناسیم و آن را بطور قطعی دریابیم. شاید برخی از حکمتها و رازهای ظاهری آن، امور ذیل باشد:
۱- ممکن است حکمت سری بودن هنگام ظهور، این باشد که مؤمنان و توحیدگرایان، در همه ی قرون و اعصار غیبت آن خورشید رخ برکشیده در پی ابرها، در انتظار سازنده ی ظهور او باشند و برای این انتظار، سخت پاداش برند.
از این روست که از زمان غیبت صغرای آن حضرت، تاکنون نسلهای ایمان آورندگان و یکتاپرستان همواره بدان امید زیسته اند که ظهور آن گرامی را درک کنند. با این بیان، اگر ظهور معلوم می شد دیگر چنین انتظار سازنده و پردازنده ای در کار نبود، بلکه آرزوها و آرمانها به یأس و نومیدی تبدیل می شد و میلیونها انسان از سازندگی اخلاقی و عملی و عقیدتی انتظار و پاداش پرشکوه آن محروم می گشتند.
از پیامبر گرامی صلی الله علیه و اله و سلم آورده اند که فرمود:
«أفضل أعمال امتی، انتظار الفرج.» [۱] .
و امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
«المنتظر لأمرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله.» [۲] .
یعنی: هر کسی که در انتظار حکومت عادلانه و جهانگستر ما باشد از نظر پاداش بسان کسی است که با جهاد قهرمانانه در راه خدا به خون خویش درغلطیده است. و امام صادق علیه السلام فرمود:
«من مات منتظرا لهذا الأمر، کان کمن کان مع القائم علیه السلام فی فسطاطه، لا!… بل کان بمنزله الضارب بین یدی رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم بالسیف.» [۳] .
یعنی: هر توحیدگرایی که در انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام از دنیا برود، همانند کسی است که با قائم علیه السلام در ستاد فرماندهیش بوده است… بلکه مانند کسی است که در برابر دیدگان پیامبر عدالت با شمشیر در راه حق و به دستور آن حضرت، جهاد خالصانه کرده است.
۲- ثمره دیگر انتظار فرج این است ک: انتظار به مفهوم حقیقیش، تصدیق آیات قرآن و سخنان پیامبر و امامان نور علیهم السلام در مورد امام مهدی علیه السلام و چنین باور و تصدیقی از درجات ایمان و مراتب تسلیم و فرمانبرداری از حق و پیشوایان معصوم علیهم السلام است.
۳- حکمت دیگر نامشخص بودن زمان ظهور، اصل امتحان و آزمایش است که یکی از سنتهای الهی است.
خداوند، بندگان خویش را به انواع و اقسام آزمایشها به بوته ی امتحان می سپارد، از آن جمله بوسیله ی موضوعات و مسایل عقیدتی. از این رو کسانی که به خدا و پیام آورش و به آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدی علیه السلام آورده است، ایمان بیاورند، دیگر طول غیبت آن گرانمایه به هر اندازه ای که باشد و انتظار غمبار او هر چه طولانی گردد از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل ناپذیر آنان نمی کاهد، اما نفاق پیشگان، فرصت و میدان مناسبی برای استهزا و یاوه گویی بر ضد این اندیشه والا و عقیده ی مقدس می یابند و آیات قرآن و روایات پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در این مورد را، به دیوار می کوبند و همه را کنار می گذارند و این شیوه ی باطل گرایان در همه ی عصرها و نسلهاست.
از امام کاظم علیه السلام آورده اند که در مورد غیبت حضرت مهدی علیه السلام فرمود:
«انما هی محنه من الله عزوجل، امتحن بها خلقه….» [۴] .
یعنی: غیبت آن حضرت، رنج و آزمایشی از جانب خداست که بندگان خویش را بدان می آزماید.
روشن است که معنا و مفهوم امتحان این نیست که خداوند از واقعیت کار بندگانش آگاه نیست و آنچه در درون دارند تا آزمایش نکند نمی شناسد، نه! هرگز! بلکه خداوند به هر چیزی داناست و آنچه در سینه هاست می داند و چیزی بر او مخفی نمی ماند که قرآن در این مورد می فرماید:
«احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین… [۵] .
یعنی: آیا مردم پنداشته اند همانقدر که گفتند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینان را نیز می آزماییم.) باید علم خدا در مورد کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند، تحقق یابد.
________________________________________
[۱] اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۴، فرائدالسمطین و منتخب الاثر، ص ۴۹۶، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام ج ۴، ص ۲۴۹.
[۲] اکمال الدین، ج ۲، ص ۴۶۵، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۷۵.
[۳] اکمال الدین، ج ۲، ص ۳۳۸، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۶ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۴۰۳.
[۴] کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۴، ص ۱۳۸.
[۵] سوره عنکبوت، آیه ۵-۳.
نشانه های ظهور
روایاتی که در مورد نشانه های ظهور حضرت مهدی علیه السلام رسیده و در کتابهای حدیثی موجود است، بر سه بخش قابل تقسیم است:
۱- بخش نخست: علایم و نشانه های عمومی است که از انحرافات گسترده ی فکری، عقیدتی، عملی و… که در سراسر جهان و کشورها و مراکز اسلامی پدید می آید و جامعه ها و تمدنهای بشری را آلوده می کند، سخن می گوید.
این بخش از نشانه ها و علایم به ظهور آن حضرت پیوند نخورده و مقارن با آن نیست، بلکه ممکن است دهها سال پیش از آن ظهور آن گرامی، پدیدار و جهانگستر گردد.
۲- بخش دوم: علایم و نشانه هایی است که نزدیک به ظهور امام مهدی علیه السلام پدیدار می گردد، اما نشانگر این نیست که ظهور در همان سال خواهد بود، بلکه اینها انواع رخدادها و فتنه هایی هستند که پس از صدور این گونه روایات، به تدریج در طی قرون و اعصار تا هنگامه ی ظهور، پدیدار خواهند شد.
۳- بخش سوم: علایم و نشانه هایی است که در همان سال آن اصلاحگر بزرگ یا سال پیش از ظهور آن بزرگوار، رخ خواهد داد که این بخش خود به دو بخش، تقسیم می گردد:
الف: بخش نخست، علایم و نشانه های غیرقطعی است و مفهوم آنها این است که رخ دادن آنها حتمی نیست، بلکه ممکن است رخ دهد یا ندهد.
ب: بخش دوم، علایم قطعی است که تردید ناپذیرند و به طور حتم روی خواهند داد.
این علایم و نشانه ها بطور کلی برخی از نظر مفهوم و معنا و پیام روشن و آشکارند و برخی در نهایت ابهام و اجمال و پیچیدگی.
بسیاری از نویسندگان، بویژه نویسندگان معاصر، این روایات را پیش از ما آورده، آنها را تفسیر نموده و طبق دیدگاه خاص خویش، به تأویل آنها پرداخته و بر اساس آرای شخصی خود آنها را تحلیل کرده اند.
من فکر می کنم اینان توان اثبات این آراء و دیدگاهها را در مورد روایات مورد اشاره، نه از نظر علمی دارند و نه از نظر تاریخی. به همین جهت من جرأت و جسارت دنباله روی و پی جویی این توجیهات! یا اقتدای به آنان در دیدگاها و تأویلات روایات مورد بحث را ندارم، چرا که پیام حقیقی آنها مبهم است و خدا و پیامبر و خاندان وحی و رسالت علیهم السلام به حقایق امور داناترند.
بجاست در این مورد نمونه ای بیاوریم:
مرحوم «مفید» در «ارشاد»، ضمن بحث در نشانه های ظهور می نویسد:
«… و نزول الترک الجزیره و نزول الروم الرمله…»
۱- در شرایط کنونی، «ترکها» در ایران، در شمال عراق، ترکیه، قفقاز و آذربایجان شوروی سکونت دارند، پس منظور از این سخن چیست؟ و این ترکها کیانند؟ روشن نیست. [۱] .
۲- واژه ی «جزیره» نیز که در این جمله آمده، بسیار است، کدام جزیره از جزیره های دنیا که نژاد ترک در آن فرود می آید؟ آن جزیره کجاست؟
۳- اما «روم» همه ی اروپای کنونی را شامل می گردد و روشن است که تازه اروپای امروز، دارای کشورها و دولتهای متعددی است و همه ی آنها هم جزو «روم» قدیم هستند، از این رو سؤال دیگر این است که: «آیا منظور از واژه ی روم، اسرائیل باشد؟»
بدان اعتبار که رومیانی که برای جنگ با مسلمانان در پیکار «موته» آمدند در اردن و فلسطین کنونی سکونت داشتند؟
ممکن است مقصود از واژه ی روم، «آمریکا» باشد چرا که بیشتر آمریکاییها را مهاجرانی تشکیل داده اند که از قاره ی اروپا رفته اند.
۴- و نیز واژه های «مشرق» یا «مغرب» در روایات مربوط به ظهور و بیانگر نشانه های ظهور، بارها بکار رفته است، سؤال این است که منظور از مشرق و مغرب چیست؟
خاور دور؟ یا خاورمیانه؟
غرب دور؟ یا مغرب عربی که شامل کشورهای «لیبی»، «تونس»، «الجزائر» و مغرب و مراکش می شود؟ کدامیک؟
۵- همچنین در روایات این بخش واژه ی «بنوفلان» آمده است، یا این جمله: «الا اخبرکم بآخر ملک بنی فلان؟» منظور از «بنی فلان» کیست؟ یا کیانند؟
برخی پنداشته اند مقصود «بنی عباس» است. با آگاهی بر اینکه این سلسله، منقرض شده اند و حکومت بیدادگرانه ی آنان، در سال ۶۵۶ هجری نابود گشته است، آیا ممکن است برخی از سردمداران در کشورهای عربی از نژاد و نسب آنان باشند؟
به هر حال ما نمی توانیم این نامهایی را که در این روایات آمده و به راز و رمز شباهت دارند، بشناسیم. و در توان خود نمی بینیم که منظور از آنها را بطور دقیق دریابیم؛ بنابراین بهتر است اینگونه نشانه ها و علایم ظهور را همانگونه که آمده است ترسیم کنیم. آینده خود با رخدادهایش، این واژه ها و کلمات را تفسیر و مصادیق آنهارا تبیین و در موارد شایسته ی آنها، تطبیق خواهد نمود.
اینک این شما و این هم نشانه های عمومی آن حضرت:
________________________________________
[۱] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۰.نشانه های عمومی
این بخش از علایم و نشانه ها که نخستین بخش را تشکیل می دهد بسیار است، ما از همه ی روایات این بخش، تنها یک روایت را برمی گزینیم و به همان یک حدیث بسنده می کنیم آنگاه به تفسیر و توضیح برخی واژه های آن می پردازیم.
از «نزال بن سبره» آورده اند که می گوید: امیرمؤمنان علیه السلام برای ما سخن می گفت که: نخست سپاس خدای را بجا آورد و او را ستود و بر پیامبر و خاندانش علیهم السلام درود فرستاد، آنگاه سه بار فرمود:
«سلونی -ایها الناس- قبل أن تفقدونی…»
یعنی: مردم! تا مرا از دست نداده اید، هر آنچه می خواهید بپرسید.
«صعصعه بن صوحان» بپاخاست و گفت:
«یا أمیرالمؤمنین! متی یخرج الدجال؟»
یعنی: چه زمانی «دجال» خواهد آمد؟
فقال علیه السلام: «اقعد، فقد سمع الله کلامک و علم ما ارادت…»
علی علیه السلام فرمود: «بنشین! خدا سخن تو را شنید و منظورت را دانست… برای خروج «دجال» نشانه ها و علایمی است که دسته دسته هر کدام پس از دیگری روی خواهد داد اگر می خواهی تو را از آنها آگاه سازم؟»
فرمود: پس بخاطر بسپار و حفظ کن که اینها علایم و نشانه های آن است:
«… اذا أمات الناس الصلاه و أضاعوا الأمانه و استحلوا الکذب و أکلوا الربا و أخذوا الرشا… و باعوا الدین بالدنیا و استعملوا السفهاء و قطعوا الأرحام و اتبعوا الأهواء و استخفوا بالدماء.
و کان الحلم ضعفا و الظلم فخرا و کان الأمراء فجره و الوزراء ظلمه و العرفاء خونه، و القراء فسقه و ظهرت شهادات الزور و استعلن الفجور و قول البهتان و الاثم و الطغیان. و حیلت المصاحف و زخرفت المساجد و طولت المنارات و أکرم الأشرار و ازدحمت الصفوف و اختلف الأهواء و نقضت العهود و اقترب الموعود و شارک النساء ازواجهن فی التجاره حرصا علی الدنیا و علت أصوات الفساق و استمع منهم و کان زعیم القوم أرذلهم. و اتقی الفاجر مخافه شره و صدق الکاذب و اؤتمن الخائن و اتخذت القیان والمعازف و لعن آخر هذه الأمه أولها و رکبت ذوات الفروج السروج و تشبه النساء بالرجال و الرجال بالنساء. و شهد شاهد من غیر أن یستشهد و شهد الآخر قضاءا لذمام بغیر حق عرفه و تفقه لغیر الدین، و آثروا عمل الدنیا علی الآخره و لبسوا جلود الضأن علی قلوب الذئاب و قلوبهم أنتن من الجیف و أمر من الصبر، فعند ذلک… ألوحا… الوحا… ثم العجل العجل….» [۱] .
یعنی: هنگامی که مردم راه و رسم و فرهنگ و معنویت نماز را نابود ساختند و به پوسته آن قناعت کردند و ویژگی امانت و امانتداری را ضایع ساختند و دروغپردازی را روا شمردند و رباخوارگی و ربا را مباح دانستند و رشوه دادند و گرفتند و دین به دنیا فروختند و سفیهان و کم خردان را به اداره ی امور جامعه گماشتند و قطع رحم کردند و هواهای دل را پیروی کردند و ریختن خونها را آسان ساختند.
هنگامی که بردباری، ناتوانی شمرده شد و بیدادگری، باعث افتخار گردید و زمامداران فاجر و بدکار! و وزیران، ستمکار شدند و مأموران و مجریان عدالت، خیانت پیشه ساختند و گویندگان و قاریان قرآن، به فسق و گناه روی آوردند و شهادتهای دروغین در جامعه پدیدار شد و کارهای زشت ناپسند و تهمت تراشیها و گناهکاری و تجاوزگری علنی گردید، آنگاه که قرآن به صورت زیبایی چاپ و جلد و تزیین گردید و مسجدها آراسته شد و مناره ها سر به آسمان سایید و اشرار مورد تجلیل قرار گرفتند و صفهای جماعت فشرده و دلها از هم دور شد و عهدها و پیمانها گسسته و آن وعده ی بزرگ نزدیک گردد و زنان بخاطر حرص به دنیا، در کسب و کار همسران خود شرکت کردند و به بازارها و مغازه ها و کارخانه ها سرازیرگشتند.
صدای آواز فاسقان، همه جا پخش و به گوشها رسید و هر چه گفتند و خواندند از آنان پذیرفته شد. رهبری جامعه ها به دست اراذل واگذاشته شد و با فاجر بخاطر ترس از شرارتش، مدارا گردید و دروغساز و دروغپرداز، تصدیق و تأیید شد و خیانتکار، امین شمرده شد.
هنگامی که کنیزان آوازه خوان و رقاصه ها و آلات لهو و موسیقی، بکار گرفته شد و نسلهای آخرین به نسلهای پیشین نفرین کردند و زنان بر زینها سوار شدند و تلاش کردند خود را شبیه مردان سازند و مردان نیز خود را در ظاهر و اخلاق بسان زنان و دیگری برخلاف حق و عدالت و بدون آگاهی، بخاطر رفاقت با کسی، به نفع او به دروغ گواهی کرد.
آنگاه که تفقه در درین و آموزش علوم دینی، نه برای خدمت به دین بلکه برای دنیا و قدرت و ریاست بکار گرفته شد و کار دنیا را بر کار آخرت برگزیدند و با ریا و تظاهر و عوام فریبی به گرگهای خونخوار، لباس گوسفند آرام پوشاندند، ظاهرهای مردم، آراسته، اما دلها، عفونت بارتر از مردار متعفن و تلختر از گیاه تلخ و بدطعم گردید.
آری! در این شرایط منحط و وخامت بار و گناه آلود جامعه ها و تمدنهای اسلامی و جهانی است که دجال ظاهر می گردد و در آمدن شتاب می کند….
________________________________________
[۱] اکمال الدین، ج ۲، ص ۵۲۵ و ۵۲۶.
شرحی کوتاه بر این روایت
روایتی که از نظرتان گذشت، به برخی از آفتها و عوامل انحطاط و مفاسد اجتماعی که پیش از واپسین حرکت تاریخ و آخرالزمان در جوامع اسلامی گسترش می یابد، اشاره دارد:
به وارونه شدن مفاهیم بلند،
به ضعف ابعاد عقیدتی و فکری جامعه،
به بی اعتنایی و بها ندادن به اصول و ارزشهای اسلامی،
به روی آوردن به ارزشهای پوچ و بدلی و میان تهی،
به انحصار قدرت و امکانات توده ها بوسیله ی زمامداران و گروههای منحرف، به سقوط ارزشهای واقعی و رواج و گسترش نارواها و ضد ارزشها در کران تا کران جامعه بدون هراس از خدا و بدون حیا و شرم از دیگران….
آری! روایت به اینها اشاره دارد.
روایت از امیرمؤمنان علیه السلام نشانگر آن است که: در این جامعه ها، نماز که ستون دین و ایمان است، روح و مغز و محتوای خویش را از دست می دهد، امانتها ضایع می گردد و دروغگویی روا می شود و رباخوارگی و بهره کشی مباح می گردد و عناصر و جریاناتی بدون داشتن صلاحیتها و ویژگیهای لازم، قدرت و امکانات جامعه را به انحصار می گیرند و پیوندهای خویشاوندی گسسته می شود.
رختن خون شایستگان و خوبان و ظلم ستیزان آسان می گردد و ستمکاران به ستم خود فخر می فروشند و کارهای زشت، میان مقامات و سیاستمداران، رواج و گسترش می یابدو ظلم و بیداد میان وزیران و خیانت میان مأموران و جاسوسان ویژه ی حکومتها و فسق میان قاریان قرآن و خطبا و گویندگان گسترش می یابد.
احترام قرآن در میان این جامعه ها، به چاپ و جلد رنگین و نفیس قرآن است نه به تلاوت شایسته و عمل به دستورات نجات بخش آن در صحنه زندگی، صفهای نماز جماعتها و جمعه ها فشرده است و نمازگزاران بسیار، اما در همان حال که جسمها در کنار هم هستند، دلها و قلبها از هم دور و پراکنده اند.
زنان و دختران به بازارها و مغازه ها و کارگاهها برای بدست آوردن مال و ثروت سرازیر می گردند و نوای شوم فاسقان از رسانه های گروهی و… همه جا پخش می گردد و مردم مسخ شده بافته های دروغین آنان را بسان وحی آسمانی، تصدیق می کنند.
رهبری و تشکیلات سیاسی جامعه به اراذل و عناصر پستی واگذار می گردد که به ارزشهای والای انسانی و شرافت و کرامت، ایمان ندارند و مردم در بند، از هراس و ترس فاجران و بدکاران، با آنان نرمش و مدارا می کنند و بخاطر نرسیدن شرارت آنان به حریم زندگیشان، به آنها احترام می نمایند.
صدای ساز و آواز خوانندگان و رقاصه ها و هنرپیشه ها و مطربها، آمیخته به انواع موسیقی و تار و طنبور، همه جا به آسمان بلند است و از خانه ها، کوچه ها، خیابانها، بیابانها و دشتها، از وسایل نقلیه و حتی در خشکی و دریا و هوا، بوسیله ی رسانه ها، نوارها و ماهواره ها… گوشها را پر می کنند.
زنان بر مرکبها و زینها سوار می گردند و تردیدی نیست نشستن بر اینگونه زینها و اینگونه مرکبها بخاطر تماس خاص بخشی از اندامهای آنان با زینها، ایجاد هیجانات تند می کند که اینگونه تهییج و تحریک، در سوار شدن به ماشین و امثال آن نیست.
و نیز ژست مردانه گرفتن زنان و پوشیدن لباس آنان که اینک به نشانه ی پیشرفت و روشنفکری و متمدن شدن آنان به خوردشان رفته است.
روایت نشانگر آن است که دختران جوان، لباس مردان را به تن می کنند، موهای خویش را مردانه آرایش می کنند… از سوی دیگر در ادارات و وزارتخانه ها و دیگر میدانهای جامعه استخدام می گردند.
مردان، لباس رنگارنگ و خاص زنان به تن می کنند و گردنبند و زنجیر طلا به گردن خویش می آویزند، انگشتر طلا به انگشت می کنند و ریش و سبیل خویش را به دقت می تراشند و ابروهای خود را نازک می کنند و برای طراوت و شادابی چهره و خودنمایی، انواع پودرها و کرمها را بکار می گیرند، گویی می خواهند نظرها را به خود جلب نمایند و گویی قرارداد فرهنگی برای مبادله ی میان زنان و مردان منعقد گردیده است که مردان زن نما شوند و زنان به عکس.
روایت نشانگر آن است که در دادگاه، شاهد و گواه بی آنکه از او بخواهند به دلخواه خود گواهی می دهد و دیگری به نفع دوست خود، بی آنکه حق و باطل را بشناسد و یا در اندیشه ی باطل باشد، شهادت می دهد.
و دیگر از رشوه خوارگی، هدیه ها به قاضیان، حاکمان و واسطه ها، برای جلب نظر آنان و ناحق کردن حق و یا به عکس، سخن مگو!… اینها دیگر بر کسی پوشیده نمی ماند.
روایت نشانگر آن است که تفقه و آموختن علوم اسلامی برای دنیاداری و دنیاطلبی و جاه و مقام صورت می گیرد، نه برای دین و در خدمت دین، بلکه برای دنیا. برخی دروس و علوم دینی را می آموزند تا فارغ التحصیل گردند، بدان جهت که پست قضاوت بدست آورند و به حقوق ماهانه و درآمد و رفاه دست یابند و ذره ای به دین و ارزشهای دینی و خدمت به دین، بها نمی دهند و برایشان اهمیتی ندارد.
افرادی تظاهر به ورع و تقوا و شایستگی می کنند در حالی که درونهایی شرربار، نیتهایی بد و باطنهایی پلید دارند. هنگامی که فرصتی برایشان پیش آید، نه وجدانی دارند و عاطفه و انسانیت و نه دین و مذهب. بسان گرگ درنده ای هستند که جز دریدن شکار خویش و خوردن خون آن و قطعه قطعه ساختن اعضای آن، چیزی نمی شناسند.
آری! خواننده ی گرامی این بود شرح فشرده ای برای برخی از جملات هشداردهنده ای که از امیرمؤمنان علیه السلام در این مورد رسیده است. روایاتی که بیانگر این نوع موضوعات و رخدادهای منفی و ضد ارزش در میان جامعه ها و تمدنها باشد بسیار است که ما بخاطر رعایت اختصار، تنها به یک روایت بسنده نمودیم. نشانه های نزدیک ظهور
بخش دوم، نشانه هایی است که نزدیک به ظهور حضرت مهدی علیه السلام پدیدار می گردد و اینها نیز بسیارند. مرحوم شیخ مفید، در کتاب خویش، ارشاد، انبوهی از این نشانه ها و علایم را از روایات صحیح و معتبر از دیدگاه خویش، بطور فشرده ترسیم نموده است. و دو دسته علایم ظهور را که یک دسته پیش از ظهور و دسته ی دیگر مقارن و همزمان را ظهور آن حضرت پدیدار می گردد، همه را بصورت اجمال و فشرده آورده است که ما باری بهره وری بیشتر شما خواننده ی عزیز، نخست سخنان او را در این مورد می آوریم و آنگاه به شرح و توضیح برخی واژه ها و کلمات می پردازیم.
بیان شیخ مفید
مرحوم شیخ مفید می فرماید: روایات رسیده از پیامبر و خاندان وحی و رسالت علیهم السلام بیانگر علایم و نشانه ها و رخدادهایی است که پیش از قیام حضرت مهدی علیه السلام پدیدار می گردند که اهم آنها عبارتند از:
جنبش ارتجاعی «سفیانی»،
قتل «سید حسنی»،
جنگ قدرت «بنی عباس»،
گرفتن خورشید در نیم روز ماه رمضان،
گرفتن ماه در آخر ماه رمضان، برخلاف عادت،
شکافته شدن زمین و فرو بردن تجاوزکاران،
فرو رفتن زمین در مشرق،
فرو رفتن زمین در مغرب،
توقف خورشید به هنگام نیم روز در وسط آسمان،
طلوع خورشید از مغرب،
قتل «نفس زکیه» پشت دروازه ی کوفه در زمره ی هفتاد نفر از شایستگان،
بریده شدن سر مردی از بنی هاشم میان رکن و مقام
ویران شدن دیوار مسجد کوفه،
آمدن پرچمهای سیاه از طرف خراسان،
قیام و جنبش یمنی،
آشکار شدن مرد مغربی و تصرف شام بوسیله ی سپاه او،
فرود آمدن ترکها در جزیره،
فرود آمدن رومیان در «رمله»،
طلوع ستاره ای درخشان و نورانی بسان ماه و آنگاه انعطاف خاص آن…،
پدیدار شدن سرخی در آسمان و گسترش آن در آفاق آسمان،
پیدایش ستون آتشی در مشرق به مدت سه تا هفت روز،
قیام امت عرب و برکنار شدن زمامداران عرب بوسیله ی ملتهای خویش و بدست گرفتن زمام امور کشورها بوسیله ی مردم،
خروج جهان عرب از سیطره ی عجم،
کشته شدن رهبر مصر بدست مردم،
انهدام شاه و اختلاف سه جریان سیاسی در آن،
ورود پرچمهای «قیس» و «عرب» به مصر،
و پرچمهای «کنده» به خراسان،
ورود سپاهی از سوی مغرب و رسیدن آنها به دروازه ی شهر «حیره»،
آمدن پرچمهای سیاه از سوی مشرق،
شکستن دیوار فرات و جریان یافتن آب در کوچه های کوفه،
خروج ۶۰ پیامبر دروغین،
خروج دوازده امام دروغین،
و به آتش کشیده شدن مرد گرانقدری از بنی عباس بین «جلولاء» و «خانقین»،
ایجاد پل ارتباط میان «کرخ» و بغداد،
وزش بادی سیاه در آغاز روز،
زلزله ای که انبوهی را به زمین فرو می برد،
ترس و ناامنی فراگیری که همه عراق و بغداد را فرامی گیرد،
مرگ سریع و دردناک و نقص و زیان در اموال و جان و ثمرات،
آفت ملخ نابهنگام و به هنگام کشاورزی،
برداشت کم محصولات زراعی،
جنگ قدرت میان عجم و خونریزی بسیار در میان آنان،
شورش بردگان بر ضد برده داران و کشتن آنان،
مسخ شدن گروهی از بدعت گذاران و بصورت میمون و خوک در آمدن آنان،
تسلط کشورهای عقب مانده به کشورهای زورمند و ثروتمند،
طنین افکن شدن ندایی از آسمان و رسیدن آن به گوش جهانیان به زبانهای گوناگون،
پدیدار شدن چهره و سینه ای در کره ی خورشید،
زنده شدن گروهی از مردگان و بازگشت آنان به دنیا به گونه ای که مردم آنان را شناخته و با آنان دیدار می کنند.
و آنگاه به پایان این سلسله رخدادهای شگرف و شگفت انگیز و اعجاب انگیز بوسیله ی ۲۴ روز رگبار باران پیاپی که زمین را پس از مردنش زنده می سازد و برکاتش را پدیدار می کند و پس از آن همه ی آفتها، رنجها و دردها از حق طلبان و حق پذیران و شیعیان حضرت مهدی علیه السلام زایل می گردد و آنگاه است که از ظهور آن گرامی در مکه مکرمه و بیت الله آگاه می گردند و با شور و شوق و درایت و اخلاص برای یاری او می شتابند. [۱] .
________________________________________
[۱] ارشاد مفید، ص ۳۵۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۰.گرفتن خورشید و ماه
گرفتن خورشید و ماه، پدیده ی جدیدی نیست، بلکه سابقه ی تاریخی آن به میلیونها سال باز می گردد و شناختن سبب آن نیز اینک منظور ما نیست چرا که از موضوع بحث کتاب خارج است. بلکه منظور این است که گرفتن خورشید در اواخر ماه قمری رخ می دهد و گرفتن ماه نیز در اواسط ماه قمری و این مسأله از صدها سال پیش تاکنون مورد اتفاق دانشمندان کیهان شناس و ستاره شناس است.
این مسأله تا آنجایی در میان انسانها از قرون و اعصار گذشته تاکنون محسوس بوده است که از فرود آدم به کره ی زمین تاکنون، انسانها در مورد آن اختلاف نداشته اند.
اما این شیوه ی طبیعی و عادی در جریان خورشید و ماه، کمی پیش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام به هم می خورد و در نتیجه، خورشید بطور بی سابقه ای در وسط ماه دچار گرفتگی می شود و ماه برخلاف جریان عادی خویش، در آخر ماه.
روایات در مورد خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی
۱- امام باقر علیه السلام فرمود:
«آیتان بین یدی هذا الامر: خسوف القمر لخمس و کسوف الشمس لخمس عشره و لم یکن ذلک منذ هبط آدم علیه السلام الی الارض و عند ذلک یسقط حساب المنجمین.» [۱] .
یعنی: دو نشانه ی جوی اندکی پیش از ظهور مهدی علیه السلام در آسمان رخ می دهد یکی گرفتن ماه در ۲۵ ماه و دیگری گرفتن خورشید در ۱۵ ماه و این دو حادثه ی جوی از فرود آدم علیه السلام به زمین تاکنون و تا هنگام رخداد، بی سابقه است و در آن هنگام که حساب ستاره شناسان و کیهان شناسان به هم می خورد.
۲- از «بدربن خلیل اسدی» آورده اند که گفت: نزد حضرت باقر علیه السلام بودم که از دو نشانه و علامت که پیش از قیام قائم پدیدار می گردد یاد کرد و فرمود: «دو نشانه است که از زمان آدم تاکنون بی سابقه است و تنها پیش از ظهور قائم علیه السلام پدید می آید و آن دو عبارتند از: گرفتن خورشید در نیمه ی ماه رمضان و گرفتن ماه، در آخر ماه.»
مردی که در آنجا بود، گفت: «سرورم!…! نه! خورشید در آخر ماه می گیرد و ماه در وسط آن.!
حضرت فرمود: «آنچه تو می گویی درست است جریان طبیعی اینگونه است، اما این دو نشانه جوی ظهور مهدی همان است که گفتم و از زمان آدم تا هنگامه ی ظهور بی سابقه است.» [۲] .
روایت، بیانگر این است که آن مرد به حضرت اعتراض کرد که: «خورشید تنها در آخر ماه می گیرد و ماه در وسط آن.»
که امام علیه السلام در پاسخ او فرمود: «این قاعده پیش از ظهور شکسته می شود تا نشانگر نزدیک شدن هنگامه ی ظهور امام مهدی علیه السلام باشد.»
۳- و نیز آن حضرت فرمود:
«ان بین یدی هذا الامر انکساف القمر لخمس تبقی و الشمس لخمس عشره و ذلک فی شهر رمضان و عنده یسقط حساب المنجمین.» [۳] .
یعنی: پیش از ظهور مهدی علیه السلام دو نشانه جوی خواهد بود: یکی گرفتن خورشید در ۱۵ ماه رمضان و دیگر گرفتن ماه در ۲۵ آن. و آنگاه است که حساب ستاره شناسان به هم می ریزد.
آری! خواننده ی گرامی! پس از ترسیم این روایات روشن می شود که در آستانه ی ظهور، در منظومه ی شمسی، تغییری رخ می دهد به گونه ای که زمان گرفتن خورشید و ماه تغییر می یابد و جریان طبیعی مسیر خورشید و ماه و کره زمین دگرگون می گردد.
و آنچه قطعی و تردیدناپذیر است این است که: این تصرفات کار بشر نیست همانگونه که نمی توان آن را به طبیعت و تصادف نیز نسبت داد.
و شایسته یادآوری است که خود وقوع خسوف و کسوف در یک ماه نیز طبیعی بنظر نمی رسد و نگارنده در هیچ کتاب مربوط به کیهان شناسی ندیده ام که گرفتن ماه و خورشید هر دو در یک ماه اتفاق افتد.
و لازم بیادآوری است که این روایات، هر دو حادثه را با ظهور آن حضرت مرتبط می داند و آنها را از نشانه های جوی ظهور اعلان می کند. دو نشانه ی آشکار در جهان هستی، دو نشانه از نشانه های آسمانی که کسی نمی تواند آنها را نادیده بگیرد و خود را به نادانی، یا غفلت و تغافل زند:
«لئلا یکون للناس علی الله حجه.» [۴] .
________________________________________
[۱] اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۲۵۱.
[۲] غیبت نعمانی، ص ۲۷۱، غیبت شیخ طوسی، ص ۲۷۰، عقدالدرر، ص ۶۵ و ۶۶، سنن دارقطنی، ج ۲، ص ۶۵ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۲۵۲.
[۳] غیبت نعمانی، ص ۲۷۲، اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۲۵۱.
[۴] سوره نساء، آیه ۶۵.بارش بسیار باران
هر انسان باایمان، در این واقعیت ذره ای تردید به خود راه نمی دهد که قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمین فرومی بارد و قوانین طبیعی تنها، هیچ نقش و بهره ای در ریزش باران نخواهند داشت.
قرآن در آیات متعددی به این واقعیت تصریح می کند و می فرماید:
«وهو الذی ارسل الریاح بشرا بین یدی رحمته و أنزلنا من الساء ماء طهورا.» [۱] .
یعنی: و اوست که پیشاپیش رحمت خود، بادها را به مژده دادن فرستاد. او از آسمان آبی پاک نازل ساختیم.
«و الله الذی أرسل الریاح فتثیر سحابا.» [۲] .
یعنی: و خداست که بادها را می فرستد تا ابرها را برانگیزاند.
«و أرسلنا السماء علیهم مدرارا.» [۳] .
یعنی: و بر ایشان از آسمان بارانهای پیاپی فرستادیم.
«و أرسلنا الریاح لواقح فأنزلنا من السماء ماء.» [۴] .
یعنی: و ما بادهای آبستن کننده را فرستادیم پس از آسمان آبی نازل ساختیم. «و لئن سألتهم من نزل من السماء ماء فأحیی به الأرض من بعد موتها لیقولن الله.» [۵] .
یعنی: و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت؟» خواهند گفت: «خدای یکتا!»
«و نزلنا من السماء ماء مبارکا فأنبتنا به جنات و حب الحصید.» [۶] .
یعنی: و از آسمان آبی پربرکت فرو فرستادیم و بدان باغها و دانه های درو شدنی رویانیدیم.
«و ینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به.» [۷] .
یعنی: و از آسمان برای شما بارانی فرو می فرستد تا شست و شویتان دهد.
«و أنزلنا من السماء ماء بقدر.» [۸] .
یعنی: و از آسمان به اندازه ی نیاز آب فرستادیم.
این آیات شریفه، به روشنی تصریح می کند که بادهایی که ابرها را به حرکت می آورند و آنها را بسوی شرق و غرب و شمال و جنوب می برند همه ی اینها تنها به فرمان خدا و خواست وقدرت او انجام می گیرد.
و نیز تصریح می کند که: اندازه و نسبت باران نیز به خواست خدا و طبق برنامه ی اوست همانگونه که این مطلب از آخرین آیه به روشنی دریافت می گردد.
از این رو با توجه به این آیات، هیچ تردیدی نمی ماند که این رحمت آسمانی همواره به دستور خدا و اذن او بر زمین و زمینیان نازل می گردد.
گاهی این رحمت الهی از برخی شهرها و کشورها در برخی سالها به دلایل خاصی قطع می گردد، به همین جهت است که در فقه اسلامی در این شرایط به خواندن نماز «استسقاء» یعنی: طلب باران از خدای مهربان، فرمان داده شده و توصیه گردیده است که به هنگام کم شدن نزول باران و خشک شدن نهرها، این نماز را با اخلاص برگزار کنند.
و مورخان و محدثان آورده اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم در شرایط مشابهی از پروردگار خویش، طلب باران و سیراب شدن زمین را نمود و از پی آن، آسمان ابری و بارانی گردید و باران بسیاری بارید و دشتها و دره ها لبریز از آب گردید.
و نیز در روایات آمده است که: امیرمؤمنان علیه السلام و برخی از امامان اهل بیت علیهم السلام نماز استسقاء خوانده اند و با پایان یافتن نماز پراخلاص آنان، باران باریده است و همه ی اینها، نشانگر این واقعیت است که بارش باران یا عدم بارش آن، به خواست و اراده ی خداست.
از این رو، جای شگفتی ندارد اگر خدا بخواهد رحمت و بخشایش افزونتر خویش را بر زمینیان ارزانی دارد و آسمان به فرمان او باران بسیاری فرو ریزد که در سراسر تاریخ انسان جز عصر نوح که آب همه ی کره زمین را فرا گرفت، نظیر نداشته باشد.
و ریزش این باران بی سابقه و بی نظیر در همان سالی که امام علیه السلام در آن ظهور می کند انجام گیرد.
نگارنده بطور دقیق به یاد ندارد که آیا این عنایت خاص الهی، ویژه ی خاورمیانه همچون حجاز، عراق و… است یا همه جهان و تمامی بشریت را در برمی گیرد؟
بدینوسیله اعلامیه های جهانی برای نزدیک شدن هنگامه ی ظهور نجات بخش انسانها حضرت مهدی علیه السلام است.
همو که دوران حکومتش، دوران تمامی خوبیها، برکتها، شادمانیها و طراوتها، برای زمین و زمان، گیاه و حیوان، روزگار رفاه، آسایش، آزادی و نیک بختی انسان است.
اینک یک روایت از روایاتی که دربردارنده ی این نوید برای مردم روی زمین است ترسیم می گردد:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اذا ان قیامه مطر الناس… مطرا لم یر مثله.» [۹] .
یعنی: آنگاه که هنگامه قیام او فرا رسد -در ماه جمادی و ده روز از ماه رجب-بارانی بی همانند بر مردم می بارد، بارانی که نظیر آن دیده نشده است.
و در بیان مرحوم شیخ مفید، در مورد نشانه های ظهور گذشت که:
«آنگاه این سلسله نشانه ها به ۲۴ روز باران پیاپی و فراوان پایان می پذیرد و خداوند بوسیله ی آن، زمین را پس از مردنش زنده می سازد و برکات آن را آشکار می کند.»
________________________________________
[۱] سوره فرقان، آیه ۴۸.
[۲] سوره فاطر، آیه ۹.
[۳] سوره انعام، آیه ۶.
[۴] سوره حجر، آیه ۲۲.
[۵] سوره عنکبوت، آیه ۶۳.
[۶] سوره ق، آیه ۹.
[۷] سوره انفال، آیه ۱۱.
[۸] سوره مومنون، آیه ۱۸.
[۹] الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۵۹ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۴، ص ۷۹.
سومین جنگ جهانی
در منابع و کتابهایی که در دست من بود، هیچ نام و یادی از سومین جنگ جهانی به صراحت به میان نیامده است.
اما روایات متعددی رسیده است که به صراحت از نابودی مردم بوسیله ی گرسنگی و قحطی و بیماری و قتل و کشتار خبر می دهد.
آیا معنای اینها، همان جنگ جهانی است که میلیونها انسان را درهم می نوردد یا اینها چیز دیگری است؟
بهتر است، نخست برخی از آن روایات را بیاوریم تا بنگریم که از آنها چه پیامی دریافت می گردد.
۱- از امیرمؤمنان علیه السلام آورده اند که فرمود:
لا یخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث.» [۱] .
یعنی: مهدی ظهور نمی کند تا اینکه یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم آنان بمیرند و یک سوم باقی بمانند.
۲- و نیز از آن حضرت آورده اند که فرمود:
«بین یدی المهدی موت أحمر و موت أبیض و جراد فی حینه وجراد فی غیر حینه کالوان الدم، فاما الموت الاحمر: فالسیف و اما الموت الابیض: فالطاعون.» [۲] .
یعنی: پیش از ظهور مهدی مرگ سرخ و مرگ سفید و آفت ملخهای خونرنگی، نابهنگام یا بهنگام خواهد بود.
اما مرگ سرخ عبارت از: شمشیر و پیکار است و مرگ سفید: بلای دهشتناک طاعون.
۳- و نیز از آن حضرت است که فرمود:
«فیقتل -یومئذ ما بین المشرق و المغرب- ثلاثه آلاف ألف، یقتل بعضهم بعضا، فیومئذ تأویل هذه الآیه: «فما زالت تلک دعواهم حتی جعلناهم حصیدا خامدین بالسیف.» [۳] .
یعنی: به هنگامه ی فرا رسیدن ظهور مهدی میان مشرق و مغرب ۳۰۰ هزار نفر کشته می شوند، برخی دیگری را می کشند و آن روز، تأویل این آیه شریفه، به شمشیر است:
«فما زالت تلک دعواهم حتی جعلناهم حصیدا خامدین.» [۴] .
یعنی: و همواره سخنشان این بود تا همه را چون کشته ی درویده و آتش خاموش گشته، گردانیدیم.
۴- از امام صادق علیه السلام آورده اند که فرمود:
«قدام القائم موتان: موت أحمر و موت أبیض، حتی یذهب من کل سبعه خمسه، الموت الاحمر: السیف و الموت الابیض، الطاعون.» [۵] .
یعنی: پیش از آمدن قائم علیه السلام دو مرگ گسترده خواهد بود: مرگ سرخ و مرگ سفید، تا از هفت بخش از انسانها، پنج بخش آن از میان برود.
۵- و نیز آورده اند که فرمود:
«لا یکون هذا الامر حتی یذهب ثلثا الناس.»
فقیل له: «فاذا ذهب ثلثا الناس فما یبقی؟»
فقال علیه السلام «أما ترضون أن تکونوا الثلث الباقی؟» [۶] .
یعنی: ظهور آن حضرت فرا نخواهد رسید تا اینکه دو سوم انسانها از میان بروند.
گفته شد: «بنابراین، دیگر چه می ماند؟»
فرمود: «آیا راضی نمی شوید که شما یک سوم باقی مانده باشید؟»
اینها برخی از روایاتی است که از نابودی صدها یا هزارها یا میلیونها نفر بوسیله ی کشتار یا بیماری طاعون و… گزارش می کند، صرف نظر از سند این روایات و به فرض صحت سند آنها، هیچ کدام به وقوع سومین جنگ جهانی تصریح نمی کند.
آری! ممکن است انقلابات داخلی در بسیاری از کشورها پدید آید و قربانی آنها به صدها میلیون برسد.
و طاعون نیز از بیماریهای مرگباری است که شبیه بیماری «وبا» در سرعت گسترش و تلفات است.
با این بیان، قربانیان بسیارند اما به سومین جنگ، در آستانه ی ظهور تصریح نشده است.
________________________________________
[۱] عقدالدرر، ص ۶۳، باب ۴ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۲۱ از منابع متعدد.
[۲] عقدالدرر، ص ۶۵، غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۷، غیبت نعمانی، ص ۲۷۸، اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷ و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۴۴۰.
[۳] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۴. در مختصر بصائرالدرجات ص ۱۹۹ و بحارالانوار، ج ۳، ص ۸۴ از حضرت امیر علیه السلام آورده که:
«فیقتل یومئذ فیما من المشرق و المغرب ثلاثه آلاف من الیهود و النصاری.»
یعنی: به هنگام ظهور، سه هزار یهودی و نصاری در شرثق و غرب عالم به کام مرگ می روند. ظاهرا عدد «سه هزار» کنایه از کثرت آمار کشته شدگان است به تعیین مقدار آنان.
[۴] سوره انبیاء، آیه ۱۵.
[۵] اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷.
[۶] اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳ و ۲۰۷.نشانه های پراکنده
در پایان بحث از علایم و نشانه های غیر قطعی ظهور امام مهدی علیه السلام اینک بخشی از خطبه ی طولانی «بیان» را که به امیرمؤمنان علیه السلام منسوب است می آوریم. این خطبه دربردارنده ی بحثهای بسیار و نشانه های متعددی از نزدیک شدن هنگامه ی ظهور است.
آورده اند که: روزی امیرمؤمنان علیه السلام بر فراز منبر خطاب به انبوه مردم فرمود:
«هان ای مردم! من پدر مهدی، همان قائم نجات بخشی هستم که واپسین حرکت تاریخ، به فرمان خدا برای اصلاح زمین و زمان بپا می خیزد.»
«مالک اشتر» بپا خاست و گفت: «سالار ما! چه زمانی آن قائم شما قیام می کند؟»
در پاسخ ضمن برشمردن نشانه های هنگامه قیام و ظهور فرزندش مهدی علیه السلام از جمله فرمود:
«… وای بر شهر «ری» و کشتار سهمگین و به اسارت رفتن زنان، سربریدن کودکان و اعدام مردان و فجایعی که در آن روی می دهد.
وای بر جزیره ی «قیس» از شرارت هولناکی که با سپاه خود در آنجا پیاده می شود، همه ی ساکنان آنجا را می کشد و یا ترور می نماید.
هوش باشید وای بر اهل بحرین از رخدادهایی که از هر سو و هر مکانی یکی پس از دیگری در آن پدید می آید و در نتیجه، بزرگان و مردان آن کشته می شوند و کودکانش اسیر می گردند.
در اینجا هفت حادثه، یکی پس از دیگری رخ می دهد:
۱- حادثه ی اول، در جزیره ای از آن که در شاخ شمالی آن قرار دارد و «سماهیچ» [۱] نام دارد.
۲- حادثه ی دوم در نزدیکی شاخ شمالی غربی آن.
۳- حادثه ی سوم میان «ابله» [۲] و مسجد.
۴- حادثه ی چهارم میان کوه بلند و دو بلندی معروف به کوه «حنوه».
۵- سپس به کرخ روی می آورد….
۶- حادثه ی ششم میان جنگلها و درختان سدر طرف شط «ماحی».
۷- و هفتمین و بزرگترین این رخدادها در نقطه ای بنام «حورتین».
و علامت این رخدادها این است که یکی از سرداران عرب در خانه اش در ساحل جزیره کشته می شود و سرش به دستور حاکم آن جزیره، بریده می شود و آنگاه عرب بسوی او یورش می برند و در نتیجه، مردان کشته می شوند و ثروتها به غارت می رود و از پی این هرج و مرج و آشفتگیهاست که عجم بر عرب می شورد.
بهوش باشید! وای بر اهل «خطه» از رخدادهای گوناگون و پیاپی که در آن رخ می دهد.
اولین آنها در «بطحاء» [۳] رخ می دهد، حادثه ی دوم در «دبیره» [۴] حادثه ی سوم در «صفصف» [۵] حادثه ی چهارم در ساحل آنجا، پنجم در بازار قصابها، ششم در شاهراه آن، هفتم در میان «زرافه» [۶] هشتم در «جرازه» [۷] حادثه ی دیگر در «مدارس» و دیگری در «تاروت». [۸] .
بهوش باشید! وای بر حال بغداد از مرگ و کشترا و هراسی که از «ری» بسوی آن متوجه می گردد و همه ی اهل آن را فرامی گیرد، آنگاه که شمشیر در میان آن فرود می آید و آنچه خدا بخواهد کشته می شود.
و از نشانه های آن، از جمله این است که: آنگاه که حکومت روم تضعیف گردد و عرب بر آنجا سیطره یابد و فتنه ها بسان راه یافتن مورچه در میان مرم راه یابند، عجم در آن شرایط بر ضد عرب شورش می کند و بصره را می گیرد.
بهوش باشید! وای بر فلسطین و آنچه از فتنه های طاقت فرسا و سهمگین که در آن واقع می گردد.
بهوش باشید! وای بر جهانیان و فتنه ها و رنجهایی که در آن زمان، همه ی کشورها از غرب گرفته تا مشرق و شمال تا جنوب، همه جا را می گیرد، برخی بر برخی مسلط می گردند و جنگهای پایان ناپذیر بر جهانیان سایه می افکند، همه ی اینها بخاطر عملکرد ظالمانه ی خود مردم است و پروردگارت به بندگانش ستم روا نمی دارد.» [۹] .
خواننده ی گرامی! به همین اندازه از نشانه های غیر قطعی، بسنده می شود پیش از این نیز در سخن مرحوم شیخ مفید بخش دیگری از این نشانه ها از نظرتان گذشت. و اینک به ترسیم علامتهای قطعی ظهور می پردازیم.
________________________________________
[۱] نام یکی از بلاد بحرین است.
[۲] «ابله» نام محله ای است در چهار فرسخی بصره که اکنون جزء شهر گردیده است.
[۳] نام یکی از بخشهای بطیحه است که میان واسط و بصره قرار گرفته است. مراصد اطلاع، ج ۱، ص ۲۰۴ و ۳۲۰.
[۴] نام روستایی در بحرین است. مراصد اطلاع، ج ۲، ص ۵۱۲.
[۵] نام یکی از دره های شهر افکان است که منسوب به یعلی بن محمد است. مراصد اطلاع ج ۱، ص ۱۰۰ و ج ۲، ص ۸۴۴.
[۶] نام محله ای است در شهر لیبد. مراصد اطلاع، ج ۲ ص ۶۶۱.
[۷] نام یکی از بخشهای بطیحه است که میان واسط و بصره قرار گرفته است. مراصد اطلاع، ج ۱، ص ۲۰۴ و ۳۲۰.
[۸] ظاهرا صحیح آن تاران است که اسم یکی از جزائر دریای سرخ است. مراصد اطلاع، ج ۱، ص ۲۴۹.
[۹] الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۹۱-۱۸۹.
نشانه های قطعی
نشانه های تخلف ناپذیر ظهور امام مهدی علیه السلام که بی هیچ تردیدی مقارن ظهور آن حضرت رخ خواهند داد و ارتباط گسست ناپذیری با آن دارند، پنج نشانه اند.
برخی از این پنج نشانه، اندکی پیش از ظهور و برخی چند ماه پس از آمدن آن گرامی و برخی اندکی پیش از قیام نجات بخش و جهانی آن حضرت، پدیدار خواهند شد.
در این مورد، روایات بسیاری وارد شده است که با اندک تفاوت در ترتیب پیدایش این علایم و نشانه ها، آنها را نشان می دهد.
ما نخست، برخی از روایات را که این علایم پنجگانه را، بصورت کوتاه ترسیم می کند می آوریم، آنگاه هر کدام از آن نشانه ها را با توضیحی که در روایات در مورد آن آمده و تفسیر مناسبی که به ذهن می رسد، ترسیم می نماییم.
روایات
۱- امام صادق علیه السلام در این مورد فرمود:
«خمس قبل قیام القائم علیه السلام: الیمانی و السفیانی و المنادی ینادی من السماء و خسف بالبیداء و قتل نفس الزکیه.» [۱] .
یعنی: پیش از قیام مهدی علیه السلام پنج رخداد بزرگ در پیش خواهد بود:
۱- جنبش ترقی خواهانه ی مرد یمنی،
۲- جنبش ارتجاعی سفیانی،
۳- ندای روح بخش آسمانی،
۴- فرورفتن زمین،
۵- و قتل نفس زکیه.
۲- و نیز فرمود:
«قبل قیام القائم خمس علامات محتومات: الیمانی و السفیانی و الصیحه و قتل النفس الزکیه و الخسف بالبیداء.» [۲] .
یعنی: پیش از قیام قائم، پنج علامت و نشانه مهم در پیش خواهد بود:
جنبش مرد ترقی خواه یمنی، جنبش ارتجاعی سفیانی، ندای آسمانی، قتل نفس زکیه و فرو رفتن زمین.
۳- و نیز فرمود:
«النداء من المحتوم و السفیانی من المحتوم و خسف البیداء من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل نفس الزکیه من الحتوم.» [۳] .
یعنی: ندای آسمانی به هنگامه ی قیام قائم، جنبش ارتجاعی سفیانی، جنبش مرد مترقی یمنی، فرورفتن زمین و دیگر، کشته شدن نفس زکیه، این پنج نشانه از علایم قطعی ظهورند.
________________________________________
[۱] اکمال الدین صدوق، ج ۲، ص ۶۴۹، غیبت طوسی، ص ۲۶۷ با اندک تفاوت در ترتیب علائم پنجگانه و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۳.
[۲] اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۰ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴.
[۳] غیبت نعمانی، ص ۲۵۲ و ۲۵۷ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۳.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا