دفاع امیرالمؤمنین از فدک به عنوان شاهد کل ماجرا

دفاع اميرالمؤمنين از فدك به عنوان شاهد كل ماجرا

در بخش‏هاى قبل مطالب مفصلى از دفاعیات امیرالمؤمنین علیه‏السلام درباره‏ى مسئله‏ى فدک ذکر شد که همزمان با وقوع ماجراى غصب به انجام رسیده بود. ولى آن حضرت در طول عمر خود یاد فدک را فراموش نکردند و به مناسبتهاى مختلف نامى از آن آوردند و حق غصب شده‏ى زهرا علیهاالسلام را متذکر شدند.
اینک فرازهاى حساسى از این موارد به عنوان نمونه ذکر مى‏شود: ۱. هنگام شهادت دادن بر فدک
آنگاه که شهادت امیرالمؤمنین علیه‏السلام را به نفع فاطمه علیهاالسلام در مسئله‏ى فدک نپذیرفتند حضرت به ابوبکر فرمود: «اکنون که ما را کاملاً مى‏شناسید و منکر مقام ما هم نیستید، و با این همه شهادت و گواهى ما براى خودمان پذیرفته نمى‏شود و شهادت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله هم مورد قبول نیست، پس انا للَّه و إنا الیه راجعون. اکنون که براى خودمان ادعائى داریم از ما شاهد مى‏خواهید؟! آیا کسى نیست کمک کند؟!
شما بر حکومت خدا و رسولش حمله بردید و آن را از خانه‏اى به خانه‏ى غیر آن وارد کردید و حجتى هم در بین نیست، ولى به زودى آنانکه ظلم کردند مى‏فهمند به کجا بازمى‏گردند».
سپس به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «برگرد تا خدا بین ما حکم کند و او بهترین حکم‏کنندگان است».(۱) ۲. هنگام شهادت فاطمه علیهاالسلام
عباس بن عبدالمطلب نزد امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرستاد که براى نماز بر فاطمه علیهاالسلام و حضور در جنازه‏ى آن حضرت او را خبر کند.
حضرت فرمود: فاطمه دختر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله دائماً مظلوم و از حق خود محروم بود و ارثش به او داده نشد، و سفارش پیامبر صلى اللَّه علیه و آله درباره‏ى او و حق فاطمه علیهاالسلام و حق خداوند مراعات نشد، و خداوند کافى است که حَکَم و داور و حاکم و انتقام‏گیرنده از ظالمین باشد. (۲)۳. بعد از دفن حضرت زهرا علیهاالسلام
آنگاه که امیرالمؤمنین علیه‏السلام خاکسپارى حضرت زهرا علیهاالسلام را به اتمام رسانید و دست از غبار قبر تکانید، خطاب به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چنین عرضه داشت: «سلام بر تو اى پیامبر خدا… به زودى دخترت به تو از اجتماع امتت بر غصب حق او خبر خواهد داد. از او بطور مفصل سؤال کن و از احوال واقع شده خبر بگیر… در پیشگاه خدا ثبت است که دخترت پنهانى دفن شود و حق او غصب و ارث او منع گردد، در حالى که هنوز فاصله‏ى زیادى نشده و یاد تو فراموش نگشته است». (۳) ۴. در زمان حکومت عثمان
حضرت در مجلسى که بنى‏هاشم در زمان عثمان تشکیل داده بودند چنین فرمود: عمر به یقین مى‏دانست که فدک در دست فاطمه علیهاالسلام است و محصول آن را به مصرف رسانیده است، ولى او را تصدیق نکرد و سخن ام‏ایمن را هم نپذیرفت. او حق چنین کارى را نداشت و نباید فاطمه علیهاالسلام را در ملک خویش متّهم مى‏کرد. شگفت از این است که مردم کار او را زیبا توصیف نمودند، و چنین برداشت کردند که تقوا و ورع آنان را به این کار واداشته است. کار زشت آنان را این جهت بار دیگر جلوه‏ى زیبائى داد که گفتند: «فاطمه غیر حق نمى‏گوید، ولى اگر شاهدى غیر ام‏ایمن داشت برایش امضا مى‏کردیم»! و با این سخن نزد جُهّال منزلتى براى خود کسب کردند.
سپس امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: آنها چه کاره بودند و چه کسى به آنان اجازه داده بود که حکومت کنند و چیزى را به کسى بدهند یا از کسى منع کنند. ولى امت به آنان مبتلا شدند، و آنان خود را در چیزى که حقشان نبود و علم آن را نداشتند داخل کردند. (۴)
همچنین فرمود: آیا غیر آن اعرابى که بر پاى خود بول مى‏کرد و با بول خود تطهیر مى‏نمود کس دیگر نبود که براى آنان در حدیث جعلى «النبى لایورث» شهادت دهد؟ (۵) ۵. در زمان حکومت حضرت در کوفه
امیرالمؤمنین علیه‏السلام در کوفه خطاب به جمعى از اهل‏بیت و شیعیانش فرمود: «اگر بخواهم فدک را به وارثان فاطمه علیهاالسلام برگردانم لشگرم از اطرافم پراکنده مى‏شوند، بطورى که در سپاهم نمى‏ماند جز خودم و عده‏ى کمى از شیعیانم که معتقد به فضیلت و امامت من از کتاب خدا و سنت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله هستند». (۶) ۶. آخرین سخن امیرالمؤمنین علیه‏السلام درباره‏ى فدک
آخرین سخن امیرالمؤمنین علیه‏السلام درباره‏ى فدک همان بود که در نامه به ابن‏حنیف ذکر کردند: «از آنچه زیر آسمان است فدک در دست ما بود، که نسبت به آن هم عده‏اى بخلشان برانگیخته شد و عده‏اى بدان کارى نداشتند، و خداوند حکم‏کننده‏ى خوبى است. من فدک و غیر فدک را مى‏خواهم چکنم»! (۷)
به هر حال اینکه امیرالمؤمنین علیه‏السلام در طول عمر خود بارها و در شرایط مختلف مسئله‏ى فدک را مطرح مى‏کند، حاکى از اهمیت فوق‏العاده‏ى آن است و این نهیبى دیگر بر کسانى است که مسئله را سبک مى‏شمارند.
پی نوشت
1_بحارالانوار: ج ۲۹ ص ۱۹۹.

۲ـ بحارالانوار: ج ۴۳ ص ۲۱۰.
3ـ بحارالانوار: ج ۴۳ ص ۲۱۱ ۱۹۳.
4ـ کتاب سلیم: ج ۲ ص ۶۷۷.
5ـ کتاب سلیم: ج ۲ ص ۶۹۴.
6ـ کتاب سلیم : ج ۲ ص ۷۲۰. بحارالانوار: ج ۲۹ ص ۳۸۳.
7ـ نهج‏البلاغه: نامه‏ى ۴۵.
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
به بالا بروید