اندیشه چرخ کجمدار و فلک کج رفتار یک اندیشه اسلامی نیست. پس ذم دنیا متوجه چیست؟ معمولا می گویند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است علاقه به دنیا است ، این سخن هم درست است و هم نادرست، اگر مقصود از علاقه صرف ارتباط عاطفی است نمی تواند سخن درستی باشد، چون انسان در نظام کلی خلقت همواره با یک سلسله علائق و عواطف و تمایلات آفریده می شود و این تمایلات جزء سرشت او است. او خودش اینها را کسب نکرده است و به علاوه این علائق زائد و بی جا نیست.
همانطوری که در بدن انسان هیچ عضو زائدی وجود ندارد حتی یک مویرگ اضافی هم در کار نیست هیچ عاطفه و علاقه طبیعی زائدی هم وجود ندارد. تمام تمایلات و عواطف سرشتی بشر متوجه هدفها و غایاتی حکیمانه است. قرآن کریم این عواطف را به عنوان آیات و نشانه هایی از تدبیر الهی و حکمتهای ربوبی یاد می کند. «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه، از جمله نشانه های حق اینست که از جنس خود شما همسرانی برای شما آفریده که در کنار آنها آرامش بیابید و میان شما و آنها الفت و مهربانی قرار داد» (سوره روم آیه ۲۰). این عواطف و علائق یک سلسله کانالهای ارتباطی میان انسان و جهان است، بدون اینها انسان نمی تواند راه تکامل خویش را بپیماید. پس جهان بینی اسلامی همانطور که به ما اجازه نمی دهد جهان را محکوم و مطرود و مذموم بشماریم اجازه نمی دهد علائق طبیعی و کانالهای ارتباطی انسان و جهان را نیز زائد و بی مصرف و قطع شدنی بدانیم، این علائق و عواطف، جزئی از نظام عمومی آفرینش است.
انبیاء و اولیاء حق از این عواطف در حد اعلا برخوردار بودند. حقیقت اینست که منظور از علاقه به دنیا تمایلات طبیعی و فطری نیست، مقصود از علاقه و تعلق، بسته بودن به امور مادی و دنیاوی و در اسارت آنها بودن است که توقف است و رکود است و باز ایستادن از حرکت و پرواز است و سکون است و نیستی است. اینست که دنیا پرستی نام دارد و اسلام سخت با آن مبارزه می کند و این است آن چیزی که بر ضد نظام تکاملی آفرینش است و مبارزه با آن همگامی با ناموس تکاملی آفرینش است. تعبیرات قرآن مجید در این زمینه در حد اعجاز است.