دو نظریه درباره روح و قوای روحی

دو نظریه درباره روح و قوای روحی

در باب روح و قوای روحی به طور کلی دو فرضیه در دنیا وجود دارد. یک فرضیه این است که روح به عنوان شی ء و قوه ای غیر از بدن وجود ندارد، ما هستیم و همین پیکر و همین بدن و همین نیروهای بدنی که خواه ناخواه از همین مواد موجود به وجود آمده است با ترکیبات خاصی که دارد، و تمام خواص حیاتی و از آن جمله آنچه که در انسان خواص روحی تشخیص داده می شود فعل و خاصیت و اثر ماده بدن انسان است.
بنابراین نظر روان یا حالات روانی خاصیت و اثر بدن است، چیز دیگری نیست و قهرا متأخر از بدن و فرع بر بدن است. پس قوه به مفهومی که ما می شناسیم یا علوم می شناسند یعنی شیئی که منشأ اثر است، (به عنوان روح نداریم)، همین قوای بدنی است و حالات روحی اثر قوای بدنی هستند.

نظریه دیگر که در مقابل این نظریه است این است که نه، روح خودش قوه ای است غیر از قوه های بدنی و خودش موجودی است غیر از این موجود به نام بدن گو اینکه با بدن اتحاد دارد، نوعی وحدت را تشکیل می دهند و عرض کردیم با هم مثل موجودی هستند که دو رو داشته باشد، یک رو روح است و یک رو بدن، و مجموعا یک واحد را ایجاد می کنند، اما دو رویی که نه می شود گفت این اصل است و آن فرع و نه می شود گفت آن اصل است و این فرع، و جدا شدن اینها معنایش استقلال پیدا کردن هر دو است از یکدیگر.
بنابراین طرز فکر، علاوه بر قوا و نیروهای طبیعت و بدن قوا و نیروهای دیگری هم در وجود انسان هست که ما از آنها به قوای روحی یاد می کنیم.
اصلا خود فکر می تواند یک قوه در وجود انسان باشد و اراده خودش یک قوه است، خیال خودش یک قوه است، تعقل خودش یک قوه است و لهذا احیانا روی بدن اثر می گذارد و بدن را تحت تأثیر خودش قرار می دهد. اگر قوه ها تنها قوه های بدن می بود و آنچه که ما امور روحی می نامیم همه خاصیت و اثر و فرع و طفیلی بدن بودند امکان نداشت که امور روحی بتوانند امور بدنی را احیانا تحت تأثیر و تحت کنترل خودشان قرار بدهند. اینهایی که طرفدار این هستند که امور روحی، خودشان قوا و منشأ اثر هستند (نه فقط اثر، منشأ اثر نیز هستند) می گویند که حالات عموم مردم کم و بیش از این جهت حکایت می کند که روح هم روی بدن اثر می گذارد.
تأثیر دوطرفه بدن و روح بر همدیگر :
روح و بدن تأثیر متعاکس دارند: النفس و البدن یتعاکسان ایجابا و اعدادا؛ روح و بدن تأثیر متعاکس روی یکدیگر دارند یعنی بدن روی روح اثر می گذارد چون بدن خودش یک جوهر مستقلی است، روح هم متقابلا روی بدن اثر می گذارد، نه اینکه بگوییم بدن اثر روح است و نه اینکه بگوییم روح اثر بدن است، ایندو روی همدیگر اثر می گذارند. به عقیده اینها (این امر) از ساده ترین کارها شروع می شود.
مثلا همین که انسان با تصور پیروزی یک تغییر عمومی در وضع بدنش پیدا می شود یعنی تا خبر پیروزی به او می رسد تمام اوضاع بدن تغییر می کند، حرکات بدن مثل نبض و حرکات خون و اوضاع عوض می شود، یعنی این تصور این مقدار روی بدن اثر می گذارد و حرکت این ماشین را تغییر می دهد، این ساده ترین نشانه ای است از اینکه فکر و تصور و امور روحی به صورت یک قوه هستند و بر روی بدن انسان اثر می گذارند.
از این حالات عمومی که بگذریم، سراغ حالات خصوصی می رویم که در حالات خصوصی قوه بودن حالات روحی آشکارتر و روشنتر است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا