رابطه اراده خداوند با اراده بشر

رابطه اراده خداوند با اراده بشر

اراده و خواستن از ویژگی های انسان است، انسانی که خداوند او را از نعمت عقل بهره مند ساخته است و به او حق انتخاب داده است، انتخابی که می تواند تعیین کننده سرنوشت او باشد، سرنوشتی که محصول عملکرد و روش و منش اوست. در قرآن کریم هر جا سخنی از اراده انسان ها مطرح است این واقعیت ثابت می شود که هر انسانی دخالت مستقیم و آزادانه در تنظیم سرنوشت زندگی خود دارد. البته روشن است که اعتماد به خداوندی که خالق همه هستی است و مالک و صاحب اختیار دنیا و آخرت است در بردارنده و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت است. خداوندی که شنوا و بیناست، تضمین کننده سعادت راستین انسانی است که واقعاً اراده کرده است که خود را از سرنوشتی روشن و باشکوه برخوردار کند. به آیه ۱۳۴ سوره نساء توجه کنید: « من کان یرید ثواب الدنیا فعند الله ثواب الدنیا و الاخره و کان الله سمیعا بصیرا؛ کسانی که پاداش دنیوی بخواهند – و در قید نتایج معنوی و اخروی نباشند، در اشتباهند زیرا پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خداوند شنوای بیناست».

بعضی افراد که فقط آیاتی را می بینند که می گوید همه چیز به اراده خداست، خیال می کنند که قرآن کریم چون فرموده همه چیز به اراده خداست پس قائل به اسباب و مسببات و از آن جمله قائل به اختیار و اراده بشر نیست. مخصوصا اروپائیها اغلب اوقات که درباره اسلام اظهار نظر می کنند اسلام را العیاذ بالله یک دین جبری معرفی می کنند یعنی دینی که برای بشر هیچگونه اختیار و اراده ای قائل نیست. ولی واضح است که این، یک تهمت به قرآن است. قرآن به شکلی عموم مشیت الهی و عموم قضا و قدر را قائل است که هیچگونه منافاتی بین آن و اختیار و اراده بشر نیست.
از جمله آیاتی که مسئله اختیار و اراده بشر را به طور جدی مطرح فرموده است این آیه است که می گوید: « ذلک بما قدمت ایدیکم» نمی گوید این به موجب اعمال شماست، که بگوییم ما اختیار داشتیم یا نداشتیم. می گوید: «بما قدمت ایدیکم» به موجب کارهایی که به دست خودتان یعنی به اراده و اختیار خودتان بدون هیچ اجباری انجام دادید (آل عمران/۱۸۲ و انفال/۵۱). خدا شما را مختار و آزاد آفرید « فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر؛ هر که می خواهد یعنی به اختیار خودش ایمان آورد و هر که می خواهد کفر بورزد (۲۹ کهف ).انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به بشر نمودیم، این دیگر به خود او بستگی دارد که شاکر باشد یا کافر» ( انسان/ ۳).
هر عاملی را که در نظر بگیریم محکوم قانون علیت و مظهری از مظاهر آن است. عاملی که خود تجلی اراده حق و مظهر خواست او و آلت اجرای قضا و قدر او نباشد یا از حوزه قانون علیت خارج بوده باشد و در مقابل آن عرض اندام کند تصور ندارد پس تغییر و تبدیل سرنوشت به معنای قیام عاملی در نقطه مقابل قضا و قدر یا در جهت مخالف قانون علیت، محال و ممتنع است. برخی پنداشته اند که اگر نظام هستی و قرار گرفتن هر معلولی را در جای خود یک امر ضروری و قطعی بدانند نوعی محدودیت برای قدرت و اراده مطلقه باری تعالی قائل شده اند، غافل از اینکه سخن در این نیست که چیزی غیر از خود موجودات جهان در جهان هست که باید باشد و تخلف پذیر نیست و آن چیز همان نظام و ترتیب موجودات است، سخن در این است که ترتیب و نظام موجودات عین وجود آنهاست که از ناحیه ذات حق افاضه می شود، اراده حق است که به آنها نظام داده است ولی نه به این معنی که با یک اراده آنها را آفریده و با اراده ای دیگر به آنها نظام داده است تا فرض شود اگر اراده به نظام برداشته شود، اراده به اصل آفرینش آنها باقی بماند. چون وجود موجودات و مرتبه وجود آنها یکی است، اراده وجود آنها عین اراده نظام، و اراده نظام عین اراده وجود آنها است. از اینرو اراده باری تعالی به وجود هر شی ء، تنها از راه اراده وجود سبب آن چیز صورت می گیرد، و اراده وجود آن سبب، از راه اراده وجود سبب صورت می گیرد، و جز این، محال است. موجودات در نظام طولی منتهی می شوند به سببی که مستقیما اراده حق به او تعلق گرفته است، اراده حق وجود او را، عین اراده وجود همه اشیاء و همه نظامات است. « و ما امرنا الا واحده؛ و فرمان ما جز یک فرمان نیست» (قمر / ۵۰ ).

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا