راه حل اختلاف خانواده

راه حل اختلاف خانواده

ازدواج یک امر مهم است درزندگی بشری این امر را باید محترم شمرد چون ازدواج با عمر بشری سروکاردارد باید خیلی محتاطانه عمل کرد اگرسرسری گرفته شود عمر را آتش میزند شما علی ع را ببینید بعدازحضرت زهراس مدتی مجردماند هرکه  معرفی کردند قبول نکرد درآخرفرمود چون زن شیربه کودک خواهد داد  وشیرمادراست که کودک را موفق یا غیر میکند لازم است زنی بگیرید که هم شجاع باشد وهم باعفت ووقارتابتواند به بچه های من تاثیرکند که رفتند جناب فاطمه ام البنین  س را گرفتند که حضرت ابوالفضل ع ازآن پرورش یافت  پس زن وخانواده زن ومادرزن خیلی درزندگی دخیل است  پس شما وقتی دختری رامیگیرید اول به مادرش نگاه کنید اگرمادرباشوهرخودسازگاروکدباندبود دخترش همان خواهد بود زنیکه احترام شوهرندارد واهل اسراف است  نمیتواند دخترش زن ایده آل باشد بعدباید ۱۰ سال زن ازمرد کوچک باشد وزنی را بگیرید که ازنظر مادی ومعنوی  کمترازخودت نباشد وبالاترهم نباشد هم کف خودراپیداکن واما پسر بازپدرش را نگاه کن اگرپدرباوقارو مرد بود پسر همان خواهد بود چون پسران ازمادر وپدرالگومیگیرند پسریکه صبح تا شب درسر چهارراه باشد ازآن شوهر نمیشود گول این پسران فرفری را نخورید سعی کنید باکسی ازدواج کنید که  امراض داخلی وافسردگی نداشته باشد دنبال دانش یا صنعت  باشد بعد از ازدواج
کسان مرد و یا زن را درزندگی دخالت ندهید روز اول بااحترام بگوئید مادریا مادرزن  بی زحمت درخانه ما دخالت نکنید لازم شد خودمان میگوئیم  نگذارید مادران هردوطرف دخالت کند مواظب خاله های خود باشید بطورکل احدی را اجازه دخالت ندهید وقتی مادری خواست درخانه شما بگوید جای این یخچال یاغیره خوب نیست بگوئید مادربا ما کارنداشته باش 
۲ ازروز اول باهرقدرثروت به زن بگو قناعت کن ازریخت وپاچ دوری کنید زن قناعت نداشته باشد شوهرورشکست خواهد شد قناعت این نیست که نخورید نه یعنی  اضافه  نباشد درسفره چندرقم خورش حرام بدانید وقتی عادت به قناعت کردید بچه ها عادت میکنند برای بچه ها قناعت یاد بدهید
۳ ازغذای بیرون جدا خودداری کنید ۴ مرد نامحرم را هرکس که باشد درحدامکان به خانه نبرید دربیرون دوست باش  بخانه نبرید مردوزن نامحرم  باتمام عفت واعتقا د مثل بنزین وآتش است  ۳ درسرسفره زن ومرد را باهم ننشانید ۴ خانم پیش شوهرت با سروسینه بازبه مرد نامحرم  دیده نشو وخنده درپیش مرد نامحرم اولین کلید بدبختی است مگو که فلانی آدم خوب است
۳ درپیش مردم همسرت خودراانتقاد نکن برای خندیدن مردم خراب مکن بلکه تعریف کن ۴ درخناه ازمرد نامحرم تعریف مکن ۵ تامیتوانید اقتصادی باشید ازخرید غیرضروری پرهیز کنید ۵ = اگردهان همسربدبواست مگو مگربا مثال  بگو فلان خانم یامرد دهنش بومیداد رفتند دکترتاطرف بداند وبرطرف کند ۶ درخرید لباس باهم باشید هررنگی که همسر پسندکرد بخرید ۷ درخانه تا حدتوان بهداشتی باید و سرووضع خودرا درست کنید تا دلپسندشوید برای کوچه آرایش میکنید اما به شوهربی تفاوت این اختلاف آتی دارد۸ –  همدیگررا ازحمام سیرنگهدارید وقتی شوهردرخانه آسایش داشته باشد وازرختخواب سیر بلند شود بدنبال زن دیگرنمیشود وزن هم همانطور درهرخانه رختخواب گرم باشد اختلاف به صفرمیرسد ۹ –  هزینه را بدست زن بدهید زنان قناعتدارند هم خودت وهم زن راحت باشد
۱۰ حرف دل را پنهان نکنید خواسته خودرا بطورروشن به طرف بگوئید ۱۱ – ازگذشته خودبه همسرمگوئید مخصوصا زن اگردرگذشته با پسری بودی لازم نیست  بگوئی  دراول ازدواج باید گفته میشد حالا که وقت گذشته مگو مگو ۱۲ – اگریکی ازشما سردمزاج است  برای نزدیکی رغبت ندارد به دکتربروید نگوکه دوست ندارد نه  مریض است  ۱۳ –  ازگرفتن دوست زن ویامرد دوری کن آخه چه لزومی دارد باداشتن همسربفکردوست غریبه باشید ۱۴ – اگرازتیپ مردی خوشت میآید آن تیپ رابه شوهرت  درست کن  وسعی دروفاداری کنید
۱۵ –  نفس مرد نامحرم  مثل جذام است فرارکن بی دلیل نیست که بزرگان گفتند درخانه ایکه  مرد وزن نامحرم  نشسته باشند آن سقف را به سرشان خراب کنید بابا خلایق بدون منفعت  دلسوزکسی نیستند توقع دارند
۱۶ – نگوکه فلان مرد مثل برادرم است نه  ازبدن سفید اززیرگلوی تو کسی رد نمیشود بپوشان ۱۷ – دقت پیش همسرازکسان او بدگوئی مکنید ولواوخودش قطع رابطه باشد هیچکس خوش ندارد کسی ازپدرومادرش بدبگوید
۱۸ – مطلبی که درآینده امکان اختلاف دارد به همسرمگو اگردربیرون خلافی داری لازم نیست بگوئی  ازعیب کسان خودپیش همسر نگوئید اسرارخانه رابه کسی ندهید ولومادر۱۹ = خانم درپیش مهمان نامحرم طوری لباس نپوش که پستی وبلندی بدنت معلوم شود چون زن مثل گل است گل باید خارداشته باشد مگذارکسی ازتوسوء استفاده کند ۲۰ = درمنزل کمک کردن به کارخانه  کاربزرگان است نگوکه مردم  چراظرف بشویم
پیش بچه ها بالباس زیرحاضرنشوید روزی جوانی ازخانه رفته بودمراواسطه کردند جوان گفت فلانی درکودکی دیدم مادرم  با لباس نازک پیش عمویم راه میرود وعموزیرچشمی نگاه میکند من نمیتوانم مادریکه ازنامحرم پرهیزندارد با اوزندگی کنم == خاله ای بالباس  خیلی مستهجن پیش خواهرزاده اش رفت وآمدکرده بود بطوریکه موهای بدنش معلوم شده بود خواهرزاده دست خاله راگرفته زناکرده بود پس ازخوابیدن حرارتش خودوخاله راکشته بود خانم تو شرف داری اجازه نده خودرادرمعرض دید قراردهید بخدا عقب مانده نمیشوید باپوشیدن خود ودوری ازنامحرم عقب مانده نمیکند باشوهرت باش  خیال کن  مرد دلخواهت است
۲۱ – وقتی بگومگودارید زود دل طرف رابدست ارید مگوکه  من اگرجلوبیفتم آشتی کنم کوچک میشوم پیش چه کسی کوچک میشوید ؟
۲۲ – واردخانه شدی باگفتن خانم خسته نباشی  کوجک نمیشی مثل غریبه دربدوورود باهمدگردست بدهید ادامه دارد
دختری بودم ۲۹ ساله درخانه پدری ازنازونعمت واحترام کم نداشتم که روزی دوستانم گفتندیک فالبین هست که غوغامیکندومنهم بخیال خودزنگ زدم تابرای من دعابنویسد – یک دعانوشت که میخوانید – چندبارتلفنی صحبت کردیم تااینکه مراوسواس کردکه بیا به شهرمن من توراخوشبخت میکنم روزیکه مادرم درخانه نبود رفتم ترمینال سواراوتوبوس برم به شهرفالبین توی راه دیدم راننده ازمن دست بردارنیست سرشام شاگردامدگفت راننده میگویدچون تنهائی بیا پیش ما من فهمیدم که چه میخواهدچون شنیده بودم که رانندگان اوتوبوس ازهزاریکی سالم نیست نه نمازونه ایمان فقط گویااینهارا ساخته اند که به مسافران زن پیله کنند گفتم بروگم شو وآنهم پکرشدورفت تارسیم به مقصد دیدم یک نفرآمدگفت توفلانی هستی بلی مرابردخانه اش دیدم ازجهنم یک مقداربدتراست نه فرشی نه ظرفی فقط دوتااستکان ویک جارو یک نیمه موکت نشستم دیدم که چی شده خواستم بلندشده بروم به شهرم رویم نشد- امااوبمن اززناشوئی چیزی نگفت خیلی باادب برخوردکردتاپس ازده روزرفتیم پیش یک آخوند عقدکردیم پس ازآنکه عقدکردیم دیدم این بابا قبل ازمن یک زن داردوزن ازدستش فرارکرده حاج وواج ماندم نمیدانستم چکارکنم تااینکه روزی ازکلانتری محل آمدندفالبین رادستگیرکردندمن بدون آشنابدون پول ماندم خودم هم آدم ترسوئی هستم باهزارترس رفتم بازارطلاهایم که ازخانه پدری آورده بودم فروختم شبهاازترس بیدارروزهامیخوابیدم اما رختخواب نبودیک چیزی میگویم شمامیشنویدچون پدرم عمرش رادراه خدمت به مردم گذاشته بوددرهرشهری اشناداشت روزی تصادفاً دفترتلفن خودم رانگاه میکردم دیدم درآن شهرپدرم دوستی داردکه تلفنش دردفترمن است فرداروزه گرفتم باپشیمانی که این چکاربودکردم تابه آن مردزنگ زدم گفتم پدرم مرابه کسی داده که نمیدانستیم فالبین است وزندگی مان رادزدبرده هیچی نداریم آن مردآمدباهزارتعجب گفت چطورپدرت حاضربه این ازدواج شده من الکی چیزهائی گفتم بااینکه قانع نشداماگفت چون نان پدرت راخورده ام ببینم چکارمیشه کردفرداآمدگفت سندخانه داریدگفتم نه اینجاکه جای نشستن نیست یک اطاق قبرستان است که شبهامرده هارااینجامیگذاشتندتاما آمدیم نمیگذارندراستش آنطوری بودبهرحال ازپول طلاهایم دادم رفت باضمانت اززندان درآوردشوهرفلبینم آمدبجای تشکرگفت پدرت به اینهاگفته ماراگرفتندهرچه گفتم اگرپدرم بداندکه هردوی مارامیکشدقبول نمیکردگاهی مرابه بادکتک میگرفت ومیگفت بدبخت اگرفالبینهابتوانندخودرانجات میدهند یکسال گذشت وآن دوست پدرم جریان فراررافهمیدبه پدرم نگفت اماگاه گداری میامدحالی ازمن میپرسید وروزی دیدم دوست پدرم امدگفت به پدرت گفتم وهزارقسم یادکردم که سراغ تورانگیردامابمن گفته وسایل خانه بخرم رفت بازارهرچه لازم یک خانه بودازقالی تارختخواب ویخچال وغیره خریدآوردخانه اماگفت الا ابدا به خانواده ات زنگ بزنیدامسال که ماه رمضان آمدمافقط بایک کیلوگوشت درسی روزروزه گرفتیم البته من نه شوهرم اواعتقادبه خدا نداردحالا من هستم عالمی بدبدبختی درشهرغربت نه کسی میاید نه کسی میرود این رانوشتم دختران وقتی درخانه پدرهستندخیال نکنندکه درخانه مردهاریختنددست پدرومادرشان راببوسند ولوصدسال مجردبماننداگردقت درازدواج نشودبدبختی دودنیارادارندگول این پسران فرفری رانخوریداول امتحان کنیدبعدتصمیم بگیریداگرپسری واقعاً مردباشدفقرعیب ندارداقلاًشخصیت داشته باشدباسرنوشت یک دختربدبخت بازی نمیکنددختریکه درخیابان پیداشودوپسرهم همانطورمعلوم است که سوءاستفاده است نه زناشوئی اگرپسریادخترشعوردارندبرونددرخانه خواستگاری کنندنه سرخیابان مردیکه وضع ظاهری خودرانمیداندچه کندچگونه معلم بچه اش خواهدبودیک موی درازیک شلوارتنگ که مردنمیشودکارگرباشد به جهنم آدم کم میخوردزندگی میکندامادارای شعورزندگی باشدکسیکه دختریاپسرایمان به خدایش که روزی ده آن است نداشته باشدوکسیکه باخلاف دهن کجی بخدایش بکندچگونه به زنش وفادارخواهدبود یاشوهرداری میکند ایمان است که انسانهاراباغیرت وباعزت میکندنه موی درازویاپدرپولداردخترسعی کنیداصالت پیداکنیدامروزه بعضی هاایمان بخداوائمه ع را عقب مانده میدانند آیا کسی هم مومن باشد وهم سربراه وکارکن وخانه دارکجای اوعقب میماندمگرخداشناسی فرهنگ اوراازدستش میگیرد؟ این است سرگذشت من شمامیخوانیدامانمیدانیدگول خوردن ازپسران بی عاطفه وبی مبالات چیست )
به نظرشماخانواده ام یاپدرم چکارکنند نظربدهید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا