سعی کنید تفاوتهای دنیای مردانه و زنانه را درک کنید و این موضوع را بپذیرید. او کمتر از شما به حرف زدن و برقراری ارتباط کلامی علاقهمند است. بنابراین نمیتوانید توقع داشته باشید کاملا پابهپای شما حرف بزند و صحبت کند و همهی چیزها را موبهمو و با جزییات تعریف کند. همانقدر که حرف زدن در مورد سیاست و فوتبال برای شما خستهکننده است، این حرفها هم برای همسرتان خستهکننده خواهد بود.
دیگر خسته شدهام. اصلا انگار نه انگار من هستم؟ چرا هیچ حرفی برای گفتن ندارد؟ تقصیر من است یا خودش؟ تا کی میخواهد سکوت کند؟ نکند این سکوت را عمدا انتخاب میکند و میخواهد مرا آزار دهد؟ یا شاید حرفهایش را جای دیگری میزند؟ و هزاران سوال بیجواب دیگر که ذهن خانمهایی را به خود مشغول میکند که همسران کمحرف دارند؛ اما واقعا چرا یک مرد کمحرف است و چه باید کرد؟
قبل از هر چیز یک اصل مهم نباید را فراموش کرد و آن تفاوت زیستی-تکاملی خانمها و آقایان در صحبت کردن است. خانمها در صحبت کردن و کلا ارتباط کلامی، بهتر از آقایان عمل میکنند و به خاطر نقشهایشان در خانه و محیط اطرافشان این ویژگی در آنها تقویت میشود؛ مثلا از همان کودکی برای یک دختر بچه قابل قبولتر است اگر عروسکش شکست گریه کند و در مورد غم و ناراحتیش حرف بزند و احساسش را مطرح کند، اما برای یک پسر این کار یک رفتار مردانه به حساب نمیآید و او یاد میگیرد نباید زیاد در مورد احساسش حرف بزند. نباید فراموش کرد در کل نیاز خانمها به ارتباط کلامی و صحبت کردن بیشتر از آقایان است.
همهی کمحرفها مثل هم هستند؟
کمحرفی مردها با هم فرق دارد. بعضیها جزء آدمهای درونگرا هستند و کلا کمحرف هستند و در اکثر موقعیتهای زندگی و کاری زیاد به حرف زدن و صحبت کردن علاقه ندارند. این دسته افراد برایشان فرق نمیکند در جمع دو نفره با همسرشان هستند یا محیط کار یا بین دوستان. این افراد معمولا از صحبت کردن اضافی خوششان نمیآید. حتما شما خودتان در روزهای نامزدی و اوایل رابطه با همسرتان متوجه این موضوع شدهاید. علاوه بر این به خوبی دیدهاید که فقط با شما کمحرف نمیزند، بلکه کلا از اینکه بخواهد زیاد صحبت کند، حس خوبی ندارد. حتی گاهی با شما و در جمع دونفرهتان بیشتر از جمعهای خانوادگی یا شلوغ حرف میزند. پس تا اینجا شما خیالتان راحت شد که علت کمحرفی همسرتان شما نیستید و این کمحرفی به خاطر بیعلاقگی و بیاهمیت بودن شما نیست، بلکه بخشی از شخصیت اوست.
دستهی دوم مردهایی هستند که در جمعهای مردانه به خوبی حرف میزنند، اما در خانه و کنار همسر زیاد اهل حرف زدن نیستند. خوب باز هم خوب فکر کنید. آیا همیشه همین بوده؟! بیشک جوابتان این است که نه در روزهای اول آشنایی بیشتر حرف میزد؛ آن روزها بسیار خوشصحبت بود، اما حالا چنان در اخبار تلویزیون یا گزارش فوتبال غرق میشود که انگار من اصلا در خانه حضور ندارم.
چه باید کرد؟
اجازه بدهید با یک مثال ساده و آشنا تفاوت در هدف حرف زدن را مطرح کنیم. ممکن است دو خانم با همدیگر صحبت کنند و ساعتها از مهمانی هفته قبل و مدل موها و لباس مهمانها گرفته تا نحوهی برخورد آنها با همدیگر و اینکه شام یا پذیرایی خوب بود یا بد و نوهی خالهشان که در مهمانی بود و قرار است از همسرش جدا شود و خلاصه بینهایت موضوع ریز و درشت آن مهمانی حرف بزنند. این دو خانم با هم حرف میزنند، نظر میدهند و انگار حرفهایشان تمامی ندارد. ممکن است حتی در چند دیدار آینده هم بتوانند با آب و تاب درمورد همان مهمانی حرف بزنند. شک نکنید آقایان بعد از خروج از مهمانی، به یاد ندارند تکتک افراد چه لباسی پوشیده بودند و یا چه اتفاقاتی افتاد. آنها یک کلیت را در خاطر دارند و خیلی نمیتوانند در مورد جزییات مهمانی مورد نظر حرفی برای گفتن داشته باشند.
همانطور که در مثال بالا مشخص است، نوع گفتوگوی زنان یک گفتوگوی آزاد است و ممکن است هدف خاصی جز صحبت کردن نداشته باشند. زنان به جزئیات شخصی علاقهمندتر هستند. آنها از شوهرانشان انتظار دارند در این نوع گفتوگوها شرکت کنند، اما اغلب مردها نمیدانند چگونه میتوانند این کار را بکنند. اگر با یک مرد در مورد همان مهمانی بخواهید حرف بزنید، او با بیعلاقگی به شما گوش خواهد داد و نمیتواند با شما همراهی کند؛ چون برای همسرتان صحبت در مورد بحثهای تکلیف محور مهم است. مردها دوست دارند در مورد مسایلی حرف بزنند و با هم گفتوگو کنند که میتوانند بر آنها تاثیر بگذارند.
پذیرش تفاوتها
سعی کنید تفاوتهای دنیای مردانه و زنانه را درک کنید و این موضوع را بپذیرید. او کمتر از شما به حرف زدن و برقراری ارتباط کلامی علاقهمند است. بنابراین نمیتوانید توقع داشته باشید کاملا پابهپای شما حرف بزند و صحبت کند و همهی چیزها را موبهمو و با جزییات تعریف کند. همانقدر که حرف زدن در مورد سیاست و فوتبال برای شما خستهکننده است، این حرفها هم برای همسرتان خستهکننده خواهد بود.
مقایسه نکنید
اگر همسرتان فردی درونگراست و خود شما یک آدم برونگرا، شما با هم متفاوت هستید و باید سعی کنید انتظارتان متناسب با روحیه، شخصیت و تواناییهای او باشد. دست از مقایسه بردارید و مدام نگویید شوهر دوستم همیشه با او مهربان است و با او زیاد حرف میزند. او خیلی بهتر از توست. او خوش صحبت است و … گاهی لازم است او را درک کنید و شما نیز از سطح انتطاراتتان بکاهید. همانقدر که شما نمیتوانید کمحرف باشید، او نیز نمیتواند پرحرف باشد. بیانصافی را کنار بگذارید. آیا ویژگیهای مثبت دیگر او را میتوانید نادیده بگیرید؟!
کمحرفی او را به حساب بیتوجهی نگذارید
یک زن دوست دارد شوهرش همهی چیزهای ریز و درشت را برایش تعریف کند و او را در جریان تمام مشکلات قرار دهد و او نیز سنگ صبور همسرش باشد. گاهی حتی وقتی همسرشان به خاطر مشکلات مالی وکاری و … کمتر حرف میزنند، به این فکر میافتند که او حتما کس دیگری غیر از من را پیدا کرده تا پای حرفها و درد دلهایش بنشیند. به جای این حرفها و خیالپردازیها، این واقعیت را قبول کنید که اکثر مردها مایل نیستند مشغلههای فکریشان را با همسر خود درمیان بگذارند؛ چون میترسند او را دچار نگرانی و اضطراب کنند. به علاوه چون مطمئن هستند از عهدهی حل مشکل برمیآیند، فکر میکنند تا آن وقت نباید به همسرشان چیزی بگویند.
فضا را برای صحبت کردن او فراهم کنید
وقتی سکوت میکند، برای به حرف آوردنش عجله نکنید. به او فرصت دهید به جای غر زدن برای سکوتش و پرسشهای مدام و پیدرپی، سعی کنید یک فضای آرام و حمایتگر در خانه فراهم کنید. با محبت و آرامش با او صحبت کنید تا آرامآرام خودش بخواهد صحبت کند و موضوع را با شما در میان بگذارد و وقتی با شما صحبت میکند، سعی کنید به خوبی گوش کنید و با او همدلی کنید. وسط حرفهایش نپرید و تلاش کنید صحبتها را به جروبحث نکشانید.
علایق مشترکتان را توسعه دهید
گاهی هر دوی شما، آنقدر غرق خودتان و کارهایتان شدهاید که انجام فعالیتها و علایق مشترکتان را به فراموشی سپردهاید. همین علایق و فعالیتهای مشترک، میتواند موضوع مشترکی باشد برای صحبت کردن و نزدیک شدن بیشتر شما به همدیگر. حتما در یک فضای آرام و لذت بخش، شما حرفهای بیشتری برای گفتن با هم دارید.