روایاتی درباره تکلم با صور برزخی مردگان

روایاتی درباره تکلم با صور برزخی مردگان

در بسیاری از روایات که در تکلم با افرادی بعد از مرگشان سخن به میان می آید، چه خود ائمه اطهار علیهم السلام آنان را دیده و با آنها سخن گفته اند و چه به دیگران نیز نمایانده اند و چه افراد دیگری احیاناً با مردگانی سخن گفته و آنها را مشاهد نموده اند، تمام این تکلم ها راجع به عالم برزخ و مثال بوده و برخورد و ملاقات در مکاشفات صوریه و مثالیه صورت گرفته است و در بعضی از اوقات آنانرا به صورت های عادی دیده اند، و در برخی به صورت های برزخی نورانی یا ظلمانی.

شیخ مفید در «اختصاص» روایت کرده است که شنیدم از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که میفرمود: در وقتی که من با پدرم عازم تشرف به مکه بودیم و پدرم در جلوی من بود، چون به موضعی رسیدیم که آنرا ضَجَنان گویند، ناگهان مردی پدیدار شد که به گردنش سلسله و زنجیر بود و آنها را با خود می کشید. روی به من آورد و گفت: مرا آب بده، مرا آب بده! پدرم فریاد به من آورد که آبش نده، خدا او را آب ندهد! و در پی او مرد دیگری بود که پیوسته دنبال او بود؛ زنجیرش را کشید و با آن زنجیر او را در پائین ترین نقطه از نقاط آتش انداخت (اختصاص طبع سربی ص۲۷۵ تا ص۲۷۷ و بصائرالدرجات طبع سنگی ص ۸۱و۸۰).

شیخ محمد بن حسن صفار در «بصآئر الدرجات » روایت کرده است که گفت: بر أمیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و دیدم که در نزد آن حضرت مردی با صورتی شکسته و لباسی ژنده نشسته و حضرت با او مشغول گفتگو بودند. چون آن مرد برخاست عرض کردم: یا أمیرالمؤمنین! این مرد که بود؟ فرمود: یوشع بن نون وصی موسی علیه السلام (بصائرالدرجات طبع سنگی ص ۸۰).

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا