قرآن ذکر می کند که نوح مدتها دعوت کرد، جز یک عده کمی ایمان نیاوردند، حالا موقعی رسیده که دیگرنوح هم از این مردم مایوس شده است. اینجا باز خدا دعاهای نوح را به درگاه الهی یاد می کند: «قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا؛ خدایا من شب و روز این مردم را خواندم» (یعنی خواندن من نه این بود که مثلا بروم یک جمله ادا کنم و بگویم اتمام حجت شد، بلکه شب به سراغ اینها رفتم، روز به سراغ اینها رفتم، دائما کار من این بود)، «فلم یزدهم دعائی الا فرارا؛ هر چه من بیشتر خواندم آنها بیشتر از من دور شدند و فرار کردند»، «و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی اذانهم و استغشوا ثیابهم» خدایا! هر چه من اینها را می خوانم که موجبات مغفرت اینها فراهم بشود و می خواهم اینها را از این آلودگیها پاک کنم، برای اینکه حرف مرا نشنوند انگشتانشان را در گوشهایشان می کنند یا لباسشان را محکم به سرشان می پیچند که گوشهایشان نشنود و چشمهایشان مرا نبیند. تا می بینند که نوح پیدا شد می گویند باز آن مرد مزاحم پیدا شد، باز می خواهد از همان حرفهای آخرت و مانند آن بگوید و عیش ما را منقص کند. برای اینکه حرفهایش را نشنوند انگشتهایشان را در گوشهایشان می کردند. گاهی برای اینکه نه حرفش را بشنوند و نه قیافه اش را ببینند لباسهایشان را به سرشان می کشیدند، سرشان را محکم می گرفتند که چشمشان هم قیافه او را نبیند. می گوید خدایا با من چنین کردند. «و استعشوا ثیابهم؛ یعنی جامه ها یشان را محکم بر خودشان (به سرشان) می پیچیدند»، «و اصروا؛ و در کار خودشان نهایت درجه اصرار و لجاجت می ورزند»، و «استکبروا استکبارا؛ چه کبری و چه عنادی می ورزند» (خودشان را از این سخنان برتر می دانند) (نوح/۵ تا ۷).
«ثم انی اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا؛ و آن گاه باز من به آنها علنی گفتم و در خلوت و خصوصی نیز به ایشان گفتم» می خواهد عذرش را در مقابل خدا بگوید: خدایا گاهی آشکار اینها را دعوت کردم، مثل یک خطیب می رفتم علنی اینها را دعوت می کردم. ولی چون همه دعوتها در علن و در مجامع اثر نمی بخشد گاهی باید افراد را به طور خفیه و یکان یکان گرفت و به طور خصوصی با آنها صحبت کرد. هر دو کار را انجام دادم، هم به طور علن با اینها سخن گفتم و هم به طور سری و خفیه و یکان یکان. «فقلت استغفروا ربکم؛ گفتم به سوی پروردگارتان باز گردید، از او طلب مغفرت کنید و از این گناهان توبه کنید»، «انه کان غفارا؛ او قطعا آمرزنده است». ناامید نباشید، خدا آمرزنده و قبول کننده است. اگر این کار را بکنید دنیای شما هم خوب می شود، اگر مردمی اهل تقوا بشوند اصلا خدای متعال نعمتهای دنیا را از زمین و آسمان به روی آنها می جوشاند. «یرسل السماء علیکم مدرارا؛ باران فراوان بر شما می ریزد»، «و یمددکم باموال؛ مال و ثروتتان را زیاد می کند»، «و بنین؛ فرزندان و جمعیتتان زیاد می شود»، «و یجعل لکم جنات و و یجعل لکم انهارا آبادانی پیدا می کنید، بعد چشمه های خیلی زیاد پیدا می کنید» (نوح/۹ تا ۱۲). خلاصه به یک تمدن خیلی عالی می رسید که از رفاه کامل برخوردار باشید. پس اینکه من می گویم شما بیایید ایمان بیاورید، حرف من این نیست که شما یک سلسله نعمتها دارید، همه این نعمتها را از دست بدهید بروید مثلا در دامن کوه و آنجا عزلت اختیار کنید، ریاضت بکشید و هر چه نعمت می خواهید از آخرت بخواهید، نه، آنچه که من می گویم شما عمل کنید، خدا تمام نعمتهای دنیا را هم به شما خواهد داد. خدا همه چیز برای شما فراهم خواهد کرد.
بعثت نوح در دوره بلوغ بشریت :
می دانیم که نوح از قدیمترین پیغمبران است یعنی از نظر زمانی تقدم دارد. غیر از آدم – که خود آدم هم پیغمبر است – و شاید ادریس بر همه پیغمبران دیگر زمانا تقدم دارد و ظاهرا اولین پیغمبری است که دارای شریعت و قانون است یعنی قبل از نوح، پیغمبر صاحب شریعت – یعنی قانون – نداشته ایم، برای اینکه دوره هایی بوده است که تقریبا به اصطلاح امروز دوره ها توحش بشریت بوده است و هنوز بشر به این مرحله که صلاحیت قانونگذاری در میان آنها باشد نرسیده بوده و پیغمبرانی که می آمدند در حدود همان دعوت به مسئله توحید و تذکر به امر معاد و یادآوری یک سلسله مسائل اخلاقی سخن می گفتند، بیش از این مسئله ای را مطرح نمی کردند. از نظر آنچه که از قرآن استنباط می شود دوره ماقبل نوح دوره کودکی بشر است، دوره بلوغ بشریت مقارن با زمان نوح است. قرآن شرایع را از نوح شروع می کند، می فرماید نوح دعوت خودش را به این صورت اعلام کرد: «قال یا قوم انی لکم نذیر مبین؛ گفت: ای قوم من! همانا من یک اعلام خطر کننده آشکاری برای شما هستم»، بعد می گوید: «ان اعبدوا الله و اتقوه و اطیعون؛ که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا اطاعت کنید». دعوت به خداپرستی و به تقوا و خود را دور نگه داشتن از آلودگیها می کند. خود امر به تقوا، وقتی به مردم می گوید تقوا داشته باشید یعنی مردمی هستید بسیار آلوده و ناپاک، باید خودتان را از این آلودگیها برکنار کنید. بعد می گوید: «و اطیعون» اشاره به مقررات و دستورها و شرایع است که من یک سلسله دستورها از ناحیه خدا آورده ام، این دستورها را به کار بندید. «یغفر لکم من ذنوبکم خدا از گناهان گذشته شما در می گذرد و شما را می آمرزد»، «و یؤخرکم الی اجل مسمی؛ خدا کار شما را تا یک مدت معین به تأخیر می اندازد»، «ان اجل الله اذا جاء لایوخر» به اینها اعلام می کند که عذابی بر شما فرود آمدنی است و می آید (گرچه کلمه عذاب نیامده است). اگر دستورهایی که من می گویم به کار بندید خدا از عواقب گناهان شما در می گذرد و کار شما را به تأخیر می اندازد (نوح/ آیات ۲ تا ۴).
مقصود از این عذابها که خدا به تاخیر می اندازد چیست؟ آیا عذاب اخروی است یا عذاب دنیوی؟ عذاب دنیوی همان عکس العمل های قطعی و ضروری است که وضع رفتار یک مردمی به وجود می آورد، خلاصه منقرض می شوید، نیست و نابود می شوید. عذابهای اخروی مسئله دیگری است. تا پیغمبری نیاید و اتمام حجت نکند و مردم مخالفت نکرده باشند عذاب اخروی نمی آید. «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» (اسراء آیه ۱۵). قرآن می گوید که امکان ندارد ما مردمی را عقاب کنیم بدون آنکه پیغمبری فرستاده باشیم. پس وقتی که نوح دارد به آنها می گوید که یک عذابی در کمین شما هست و با دستورهایی که من می دهم آن عذاب تأخیر می افتد، معلوم است که عذاب دنیوی است که عکس العمل قهری اعمال است نه عذاب اخروی، چون هنوز پیغمبری در میان آنها مبعوث نشده بوده، برای اولین بار نوح در میان آنها مبعوث می شود.
* * *
منبع :
کتاب آشنایی با قرآن ۹ صفحه ۱۵۶تا ۱۵۸
کتاب آشنایی با قرآن ۹ صفحه ۱۶۰ تا ۱۶۱