زن در اسلام (حقوق زنان)

زن در اسلام (حقوق زنان)

شارح بزرگ نهج‌البلاغه و فیلسوف شهیر شرق، علامه محمدتقی جعفری قدس سره، در طول حیات پربرکت خود علاوه بر تألیف ده‌ها اثر گران‌سنگ و سخنرانی‌های پربار علمی در مجامع مختلف، گفتگوها و مناظرات عالمانه و ارزشمندی نیز با متفکران و دانشمندان کشورهای گوناگون جهان داشتند؛ و در این گفت‌وشنود به‌خوبی دیدگاه‌های دین مبین اسلام را در ابعاد مختلف تبیین کردند.
روژه گارودی: جناب‌عالی می‌دانید که مسئله زنان در مغرب زمین در دوران‌های متأخر از اهمیت بسیاری برخوردار است و به جهت شنیدن یا مطالعه مسائلی ناقص از دیدگاه اسلام در مورد زن و شخصیت او، مطالب غیر صحیح به‌طور فراوان شنیده می‌شود. شما در مقابل این برداشت‌های ناقص درباره زن، چه نظری دارید؟
علامه جعفری: نخست باید در نظر بگیریم که امروزه دیدگاه مغرب زمین نه تنها درباره زن‌ها با دیدگاه اسلامی متفاوت است، بلکه حتی آن شناختی که اسلام درباره انسان به‌طور عام (چه مرد و چه زن) دارد، برای غرب مطرح نیست.
البته نمی‌خواهم بگویم: انسان در غرب در هر زمان از هر دیدگاهی با انسان در اسلام متفاوت است، زیرا با توجه به ایده‌های عالی مذهبی و اخلاقی که در روزگار گذشته در آن سرزمین وجود داشته است – و هم‌اکنون نیز می‌توان گفت: آن ایده‌ها به‌کلی از بین نرفته است، اگرچه اقلیت اسفناکی از مردم به آن‌ها معتقدند- آنان نیز با شناختی که اسلام درباره انسان داشته است، مشترک می‌باشند.
لذا منظور ما، دیدگاه امروزی جوامع غربی است که به جهت عوارض یتی لیتاریانیسم (منفعت‌گرایی مطلق) و هدونیسم (سرخوشی و لذت‌گرایی) انسان را تا حد دندانه‌های ناآگاه ماشین درآورده و و و و آدمیان را نه تنها از ارزش انداخته است، بلکه مورد انکار نیز قرار می‌دهد.
همان‌طور که می‌دانید یکی از نتایج ویرانگر این‌گونه دید درباره انسان اعم از مرد و زن، متلاشی شدن خانواده و نابودی احساسات و عواطف عالی انسانی بود که سقوط اخلاق را به دنبال داشت.
بدین ترتیب، بار دیگر پرده‌های ضخیمی به چهره انسان انداخته شد و در نتیجه کتاب‌هایی از قبیل تألیف الکسیس کارل، به‌طور فراوان نوشته شد.
بالاتر از این، این پرده‌های ضخیم موجب شد که کمتر کتابی در علوم انسانی به عرصه تفکرات بشری عرضه شد که اعتراف به مجهولات فراوانی درباره ذات و مختصات انسانی، در آن‌ها دیده نشود.
بنابراین، اگر مغرب زمین بخواهد درباره زن اظهارنظر کند، لازم است که نخست خود انسان را چه مرد و چه زن – حداقل از روی مختصات ذاتی و عارضی او- برای بشریت معرفی کند.
یک اشکال دیگر این است که مغرب زمین معاصر درباره شناخت زن و به‌طور کلی درباره انسان، اطلاعات اندکی در اختیار دارد و واقعاً درباره انسان از دیدگاه اسلام معلومات لازم و کافی ندارد.
این یک قاعده کلی است که هر اندازه فاصله اقلیمی و فرهنگی و ایدئولوژی یک اظهارنظر کننده درباره موضوعات و مسائل طرف مقابل که از دیدگاه علمی و بررسی‌های آن صاحب‌نظران به دور است، زیادتر باشد، از این اشتباهات و خطاها به‌طور فراوان به وجود می‌آید.
اما شخصیت زن از دیدگاه اسلام در قلمرو ارزش‌ها، هیچ‌گونه تفاوتی با مردها نداشته و در استعداد پذیرش فضایل عالی انسانی با همدیگر مساوی هستند، این حقیقت در دو مورد از آیات قرآنی صریحاً مطرح شده است: مورد اول، سوره حجرات، آیه ۱۳: یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم؛ ای مردم، ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبایلی قرار دادیم؛ باکرامت‌ترین و باارزش‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.
مورد دوم، سوره احزاب، آیه ۳۵: انّ المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصّادقین و الصّادقات و الصّابرین و الصّابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصّائمین و الصّائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذّاکرین اللّه کثیرا و الذّکرات اعدّاللّه لهم مغفره و اجرا عظیما؛ مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان قنوت گیرنده (عبادت‌کننده به‌طور عام)،مردان و زنان راست‌گو، مردان و زنان شکیبا، مردان و زنان خشوع کننده، مردان و زنان بخشش کننده، مردان و زنان روزه‌گیر، مردان و زنانی که ناموس خود را حفظ می‌کنند و مردان و زنانی که به‌طور فراوان خدا را ذکر می‌کنند، خداوند برای آنان بخشش و پاداش بزرگی را آماده فرموده است.
و می‌توان گفت آیه‌ای که صریحاً ارزش را بر مبنای ایمان و عمل صالح و اندوخته‌های ارزشی کردارها معرفی می‌کند، در این حقیقت صریح است که در هر دو صنف مرد و زن، ملاک حقیقی،فضایل اخلاقی و معنوی است که با آزادی و تلاش به دست آورده‌اند.
در آیه ۳۲ سوره نساء نیز چنین آمده است: و لاتتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضکم علی بعض، للرجال نصیب ممّا اکتسبوا و للنساء نصیب ممّا اکتسبن و اسئلوا اللّه من فضله انّ اللّه کان بکلّ شی علیما؛ آن خصوصیتی را که خداوند به بعضی از شما در برابر بعضی دیگر داده است، آرزو نکنید.
برای مردان از آنچه اندوخته‌اند، نصیبی است و برای زنان از آنچه اندوخته‌اند نصیبی است و از فضل الهی که بخشاینده اختصاصات است، مسئلت نمایید؛ خداوند بر همه چیز داناست.
روژه گارودی: آیا زنان مسلمین نقشی مؤثر در تمدن اسلامی داشته‌اند؟
علامه جعفری: به نظر می‌رسد نقش زنان در تمدن اسلامی، هم به‌طور مستقیم و هم به‌طور غیرمستقیم جدی بوده است، البته منظور از تأثیر غیرمستقیم آن نیست که وجود زن‌ها نقشی ثانوی در تمدن داشته است، بلکه همان طور که می‌بینیم، تلاش‌ها و فداکاری‌های آنان در آماده کردن امکانات و زمینه‌های خانوادگی و تعلیم و تربیت فرزندان به انگیزگی معتقدات اسلامی بسیار فراوان بوده و حتی در آن مورد که مادران در این جریان مسامحه می‌کرده‌اند، به‌عنوان اینکه آنان از انجام وظیفه مادری کوتاهی کرده‌اند، مورد توبیخ قرار می‌گرفته‌اند و بالعکس در صورت انجام این وظیفه مذهبی مورد تحسین و تمجید بوده‌اند؛ و اما نقش زنان در تمدن اسلامی هم، به‌طور مستقیم اساسی‌ترین نقش زن‌ها در تمدن اسلام از مسیر علم و ادب و فرهنگ به معنای عام آن بوده است.
ما در کتاب در پنج مجلد تألیف عمررضا کحّاله، در حدود سه هزار شخصیت زن را می‌بینیم که از طرق مختلف از عناصر فرهنگ اسلامی در تمدن بزرگ اسلام شرکت کرده‌اند و نیز کتاب‌هایی مانند تألیف ابوبکر الحصنی و غیرذلک روشنگر این مطلب‌اند.
عبدالرحمن جامی در کتاب نفحات‌الانس، ص ۶۱۵ چنین می‌گوید: درباره احوال زن‌های عابده و عارفه کتابی مستقل نوشته و شرح احوال بسیاری از ایشان را در بیان آورده است.>
و اگر بخواهیم مقالات و فصولی را که در ترجمه و تحقیق و بررسی زن‌ها و تأثیر آنان که در فرهنگ پویا،هدف‌دار و تمدن ژرف اسلامی تأثیر داشته‌اند مطرح نماییم، قطعاً بیش از ده‌ها هزار شخصیت زن در طول قرون و اعصار مشاهده خواهیم کرد.
در اینجا این نکته را متذکر می‌شویم که تکلیف حیاتی مدیریتِ آشیانه خانواده، که عمدتاً به عهده زن‌ها بوده است، مانع آن گشته که نتایج کارهای فرهنگی آنان، نظرها را به خود جلب نموده و رسماً در کتاب‌ها و دیگر آثار نقل شود.
روژه گارودی: به نظر شما محبت و عشق میان زن و مرد، اصیل و دارای جنبه هدفی است یا تنها وسیله اشباع غریزه جنسی است که در مقدمه پدیده بااهمیت توالد و تناسل به جریان می‌افتد؟
علامه جعفری: این مسئله باید با یک عده قضایایی که از حساسیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است، تحلیل شود. از آن جمله: ما باید دو مفهوم و را در این مورد از یکدیگر تفکیک کنیم.
مفهومی که از به ذهن انسان‌ها تبادر می‌کند روشن‌تر و قابل‌درک‌تر است از مفهوم .
لذا ممکن است بگوییم: نیازی به تعریف منطقی ندارد، زیرا مفهوم آن، یک امر بدیهی است؛ در صورتی که به جهت شدت پیچیدگی که دارد، غیرقابل تعریف است.
پیچیدگی از آن جهت که یک محصول کیفی از اشتیاق وصول در حد اعلا به است که بالاتر از آن قابل تصور نیست، این اشتیاق همه روابط، تداعی معانی‌ها و تجسم‌ها و اندیشه‌ها و تصورات و اراده‌ها را در استخدام خود قرار می‌دهد، مانند اینکه همه آن‌ها عوامل کارگزار اشتیاق می‌باشند.
شدت اشتیاق گاهی به حدی است که ، خود را تلقی می‌کند که محبوب‌تر از آن، چیزی در عناصر شخصیت خود نمی‌بیند.
و اگر معشوق را حقیقتی بالاتر از خود بداند، می‌خواهد که خود جزئی از آن معشوق،یا فانی در او بوده باشد. بحث در اینجا بیش از آنکه پاسخ اقتضا می‌کند، مورد نیاز نیست.
محبت و مودتی که خدا میان زن و مرد قرار داده است، یک حقیقت اختصاصی است که میان هیچ یک از آن دو و دیگر واقعیات امکان‌پذیر نیست.
ممکن است علت اصلی این محبت و مودت مربوط به ضروری بودن تحقق بقای نسل آدمی باشد که به‌مقتضای حکمت متعالی خداوندی به وجود آمده است، این کشش و جذبه شگفت‌انگیز را خداوند سبحان جزء آیات الهی معرفی نموده و در آیه ۲۱ سوره روم می‌فرماید: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الی‌ها و جعل بینکم مودّه و رحمه انّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکّرون؛ و از آیات خداوندی است که برای شما از نفوس خود شما همسرانی آفریده است که به‌وسیله آن آرامش پیدا کنید و میان شما مهر و محبت و رحمت قرار داده است، قطعاً در این جریان شگفت انگیز آیاتی است برای مردمی که می‌اندیشند.
با نظر به منشأ اصلی این محبت و مودت که یک امر ذاتی برای به راه انداختن تناسل است، باید گفت از حوزه ارزش‌ها بیرون است، زیرا اگر هم محبت مزبور، تصاعدی داشته باشد، بالاخره از یک عامل ضروری سرچشمه می‌گیرد؛ و که بدون آن، پدیده‌ها و فعالیت‌های بشری بهره‌ای از ارزش ندارند، در این مهر و مودت دخالتی ندارد؛ و جریان خام و یک بعدی آن، در همه جانداران وجود دارد.
بنابراین، مهر و محبت و مودت عالی و تصعید یافته مرد به زن یا زن به مرد، از موقعی شروع می‌شود که از مجرای ضرورت تناسل بالاتر رفته و به‌عنوان یک انسان دارای مزایای اخلاقی و فرهنگی والا پذیرفته شود.
حقیقتی است که در جذب زن به مرد یا مرد به زن تأثیر فوق‌العاده دارد و چون کشش به‌وسیله زیبایی اگر چه می‌تواند منشأ ارزش‌ها باشد ولی خود یک ارزش تکامل یافته نیست.
(بعضی از فضلایی که در جلسه حضور داشتند، پیشنهاد کردند که این مسئله تا حدودی بیشتر توضیح داده شود. استاد علامه، ادامه دادند:) این حقیقت درست است که لذت و انبساط حاصل از احساس زیبایی محسوس، می‌تواند این مسئله را تائید کند که مطلوبیت دریافت زیبایی و احساس لذت از آن، حقیقتی است مستقل و جنبه وسیله ندارد.
به این معنی که انسان از دریافت زیبایی، بدان جهت که زیباست، لذت می‌برد.
در پاسخ این سؤال باید بگویم: احساس لذت و انبساط از زیبایی، یک پدیده انعکاسی محض از راه حواس طبیعی به درون آدمی نیست، بلکه احساس مزبور معلول فعالیت‌های بسیار عالی درون انسانی (مغز یا من) است که مافوق انعکاس محض آیینه‌ای می‌باشد.
– و به همین جهت است که درک زیبایی و احساس لذت و انبساط به‌وسیله درک مزبور مخصوص انسان است.
– قوی‌ترین احتمال برای دریافت لذت و انبساط مزبور این است که هر زیبایی، یا به‌طور مستقیم پدیده‌ای از کمال را به ذهن آدمی منتقل می‌کند و یا به‌طور غیرمستقیم.
بر مبنای همین احتمال قوی است که ما زیبایی محسوس را بدین ترتیب تعریف کردیم: و این‌که گفته شده هر اندازه، هر یک از اجزای مجموعه نگارین بتوانند وجود خود را بدون ایجاد مزاحمت به وجود جزء دیگر و بدون تحمل مزاحمت از آن وجود، ارائه بدهد، آن مجموعه زیباتر است.
از اینجا روشن می‌شود که برای آن که یک نمود زیبا، واقعاً موجب احساس لذت و انبساط باشد، لازم است که بتواند حقیقت یا حقایقی از واقعیت مطلوب هستی را تداعی کند.
در نتیجه اگر در پشت پرده یک صورت زیبا – اگر چه در عالی‌ترین درجه زیبایی باشد – اختلالی در اعتدال مغزی یا روانی احساس شود، بدون تردید تأثیر آن زیبایی را در درون تماشاگر – از جهت لذت و انبساط – کاهش می‌دهد.
اگر در زیباترین چشم‌های یک انسان، نگرش خودپسندی و یا توهین به تماشاگر احساس شود، قطعی است که درون چنین تماشاگری در برابر آن زیبایی لذت و انبساط ناب و طبیعی پیدا نمی‌کند.
یا اگر یک انسان بسیار زیبا، قاتل یک یا چند انسان به‌طور عمدی باشد، یا کسی که زیبایی خود را مانند یک کالا به معرض سوداگری درآورد، حتمی است که زیبایی چنین شخصی برای کسانی که از کثافت و لجن درونی وی اطلاع دارند، هیچ‌گونه لذت و انبساطی به وجود نخواهد آورد.
بنابراین، باید بگوییم: مصادیق و افراد زیبایی، حقایق مطلق نیستند.
زیبا و خون‌خوار را فراموش نکنید.
در آن هنگام که زن یا مرد از مشاهده زیبایی محسوس به درک زیبایی معقول نائل گردد، در این هنگام می‌تواند به انگیزگی ، به‌طرف خود داشته باشد، و این نهایت آرمان انسانی است.
اگر شهوت‌پرستان و خودکامگان امان بدهند، بشر نهایت استفاده تکاملی را از آن خواهد داشت ولی متأسفانه همان‌طور که می‌دانید، امروزه در جوامع زیادی که حتی خود را پیشرفته نامیده‌اند، و و ارتباط آن دو با یکدیگر، جای خود را به یک عده مفاهیم مبتذل و آرایش کالا داده است.
اگر ما تاریخی را که بالزاک در توصیف عشق و محبت زن و مرد به همدیگر به درشکه‌های کرایه‌ای! توصیف کرده – و می‌گوید معنای عشق در این دوران چیزی جز درشکه کرایه‌ای نیست – حدود سال ۱۸۳۰ میلادی تعیین کنیم – که تا حدودی مفاهیم فرهنگ انسانی رواج داشت – امروزه می‌فهمیم که آن مفاهیم آرمانی انسانی تا چه درجه سقوط کرده است.
روژه گارودی: آیا به نظر شما زن هم می‌تواند مانند مرد موفق به عرفان والا شود یا خیر؟
علامه جعفری: آری. افراد زن‌های عارفه در تاریخ اسلام فراوان بوده است.
عبدالرحمان جامی در کتاب نفحات‌الانس (صفحه ۶۱۵) چنین می‌گوید: سپس جامی در همین کتاب (صفحه ۶۷۷ تا ۶۷۹) نام تعدادی از زنان عارفه را می‌آورد:
۱. رابعه عدویه،
۲. لبابه المتعبده،
۳. مریم البصریه،
۴. ریحانه والهه،
۵. معاذه العدویه،
۶. العابده،
۷. شعرانه،
۸. کردیه حفصه،
۹. رابعه شامیه،
۱۰. حلیمه،
۱۱. حفصه آخت سیرین،
۱۲. ام حسان،
۱۳. فاطمه نیشابوریه،
۱۴. زیتونه،
۱۵. فاطمه البردعیه،
۱۶. ام علی زوجه احمد بن خضرویه،
۱۷. ام محمد والده شیخ ابوعبداللّه بن خفیف،
۱۸. فاطمه بنت ابی‌بکر،
۱۹. فضه،
۲۰. تلمیذه سری سقطی،
۲۱. تحفه،
۲۲. ام محمد،
۲۳. بیبیک مرویه،
۲۴. دختر کعب،
۲۵. فاطمه بنت‌المثنی،
۲۶. جاریه سوداء،
۲۷. امرئه مجهوله،
۲۸. جاریه مجهوله،
۲۹. امرئه مصریه،
۳۰. امرئه مصریه اخری،
۳۱. امرئه خوارزمیه،
۳۲. جاریه حبشیه،
۳۳. امرئه اصفهانیه،
۳۴. امرئه فارسیه.
عبدالرحمن جامی در سال ۸۱۷ هجری قمری در ولایت جام خراسان تولد یافته است.
اگر فرض کنیم که این کتاب را در چهل سالگی نوشته یا تاریخ تا›لیف کتاب در سال ۸۵۷ بوده، تردیدی نیست که از آن تاریخ تاکنون عارفه‌هایی از صنف زن بوده‌اند که یا به‌طور متفرقه در کتاب‌های مربوطه نامی از آن‌ها برده شده است و یا مانند حقایق دیگر زیر گرد و غبار تاریخ پوشیده مانده‌اند. محی‌الدین ابن عربی نیز از چند نفر زنان عارفه نام برده است:
 ۱. مریم بنت محمد بن عبدون که با ابن عربی ازدواج کرده است،
 ۲. شمس ام‌الفقراء،
 ۳. ام‌الزهرا دراشبیلیه،
 ۴. گلبهار مشهور به سنت غزاله،
 ۵. روح القدس.
با توجه به معنای عرفان چه در قلمرو نظری و چه در قلمرو علمی، نمی‌توان صنف زنان را از این نعمت الهی مستثنا ساخت؛ زیرا همان‌گونه که تاریخ اسلامی تعداد بسیار قابل توجهی از زنان را نشان می‌دهد که از حکمت و عرفان نظری برخوردار بوده‌اند، هم‌چنین افرادی فراوان از شخصیت‌های زن بیان می‌کنند که از عرفان عملی بهره‌مند بوده‌اند.
در دوران خود ما بانوانی را مشاهده کردیم مانند خانم امین اصفهانی و بعضی از شاگردان ایشان که به هر دو مقام عرفان نظری و عرفان عملی نائل آمده‌اند.
در جلسات عرفانی این‌جانب، اشتیاقی که در زنان عارفه به فراگیری حکمت عرفان مشاهده می‌شد، چندان تفاوتی با مردان نداشت. نهایت امر، صنف زنان پس از ازدواج به جهت تکالیف حیاتی آشیانه خانوادگی از فرا رفتن به مقامات عالی عرفان و حکمت ناتوان می‌گشتند، در عین حال عده‌ای قابل توجه از آنان با احساس به این که عمل به تکالیف اداره اعضای خانواده نیز شعبه‌ای از عرفان نظری است، لذا به مسیر خود ادامه می‌دادند.
روژه گارودی: من پشت سر زنم نماز به‌عنوان نماز جماعت خوانده‌ام! آیا صحیح است؟
علامه جعفری: خیر، زیرا اقتدای مرد به زن در نماز جماعت صحیح نیست و عمده علت آن احتمال تحریک به سبب رکوع و سجود زن برای مرد است.
روژه گارودی: آیا اسلام در نصف قرار دادن ارث زن با مرد، در حق زن کوتاه نیامده است؟
علامه جعفری: بدان جهت که عمده گردونه اقتصاد با نیروی عضلانی و فکری مردها به حرکت در می‌آید و در این مسیر همواره مردها هستند که تحت فشار عوامل خردکننده اقتصاد، انرژی‌های فکری و عضوی خود را مستهلک می‌نمایند و از طرفی دیگر مخارج عالیه به‌طور اکثریت به عهده مردهاست، لذا سهمیه ارث مرد در چند مورد (نه در همه موارد) از زن بیشتر است.
از طرفی دیگر زن به جهت عوامل جنسی خود و هم‌چنین دوران قاعدگی و بارداری نمی‌تواند در تولید و دیگر جریانات اقتصادی شرکت کند، مخصوصاً از جهت ضرورت تربیت عاطفی و احساساتی کودکان و نوجوانان، مجبور است مخارج او از ناحیه مرد تا›مین شود که در اصطلاح فقه اسلامی آن را نفقه می‌گویند.

شخصیت زن در اسلام در گفتگوی روژه گارودی با علامه محمد تقی جعفری

دیدگاه‌ خود را بنویسید

اشتراک گذاری این صفحه در :
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید
اسکرول به بالا