سازش یا نجات خود و اسلام
همچنین مرحوم شیخ صدوق ، طبرسی و دیگر بزرگان آوردهاند:
پس از آن که امام علی بن موسی الرّضا علیهما السلام وارد شهر خراسان گردید، تحت مراقبت شَدید و مستقیم مأمون عبّاسی و ماءمورانش قرار گرفت و مرتّب شکنجههای گوناگون روحی و فکری بر حضرتش وارد میگشت .
پس از گذشت چند روزی ، مأمون به حضرت رضا علیه السلام پیشنهاد داد که میخواهم از خلافت و ریاست کناره گیری کنم ؛ و آن را تحویل شما دهم .
امام علیه السلام پیشنهاد مأمون را نپذیرفت و فرمود: از انجام این کار، به خداوند متعال پناه میبرم .
مأمون اظهار داشت : حال که از پذیرفتن خلافت امتناع میورزی و قبول نمیکنی ، باید ولایتعهدی مرا قبول نمائی تا پس از من خلافت برای شما باشد.
ولیکن امام علیه السلام همچنان امتناع میورزید؛ چون به خوبی آگاه بود و میدانست که این یک دسیسه و توطئهای برای متّهم کردن حضرت و جلب افکار عمومی میباشد؛ و این که مأمون در این جریان اهداف شومی را دنبال میکند.
سرانجام ، روزی مأمون ، فضل بن سهل – که معروف به ذوالرّیاستین بود – و همچنین امام رضا علیه السلام را به کاخ خود دعوت کرد و سپس امام علیه السلام را مخاطب قرار داد و گفت : من به این نتیجه رسیدهام که باید خلافت و امور مسلمین را به شما واگذار کنم .
حضرت فرمود: به خدا پناه میبرم ، من طاقت آن را ندارم .
مأمون گفت : پس به ناچار، باید ولایتعهدی مرا قبول کنی .
امام علیه السلام به مأمون فرمود: از من چشم پوشی نما؛ و مرا از چنین امری معاف کن .
در این لحظه ، مأمون با حالت غضب و تهدید به حضرت گفت : عمر بن خطّاب ، شش نفر را شورای خلافت قرار داد که یک نفر از آنها جدّت ، علی بن ابی طالب ، امیرمؤ منان بود؛ و عُمَر وصیت کرد و گفت : هرکس مخالفت کند، باید گردنش زده شود.
و تو نیز اینک مجبور هستی و باید آن را بپذیری و چارهای جز پذیرفتن آن نداری .
و در این هنگام ، حضرت به ناچار اظهار داشت : حال که چنین است ، ولایتعهدی را میپذیرم ، مشروط بر آن که در هیچ کاری از امر حکومت دخالت ننمایم .
و مأمون نیز آن را پذیرفت.
همچنین آوردهاند:
پس از آن که امام رضا علیه السلام وارد شهر خراسان گردید و بر مأمون عبّاسی وارد شد؛ و به ناچار ولایتعهدی را پذیرفت ، مورد اعتراض و انتقاد بعضی افراد قرار گرفت .
لذا حضرت در جواب فرمود: آیا پیامبر خدا صلوات اللّه علیه افضل است ، یا وصی و جانشین او؟
گفته شد: پیامبر خدا، افضل است .
فرمود: آیا مسلمان افضل است ، یا مشرک به خداوند متعال ؟
گفته شد: مسلمان بر مشرک برتری دارد و افضل میباشد.
آن گاه ، افزود: بنابر این عزیز و پادشاه مصر مشرک بود و حضرت یوسف علیه السلام پیامبر خدا بود؛ ولیکن مأمون مسلمان است و من وصی و جانشین پیامبر خدا هستم ، یوسف از پادشاه مصر تقاضا نمود تا وزیر و امانتدار او باشد؛ ولی من در ولایتعهدی مأمون مجبور و ناگزیر گشتم.