سلاح بیل
پاسبخش بودم و حدود هفتصد تا هشتصد متر با دشمن فاصله داشتیم. فکر کردم نکند دشمن وارد خط شود و ما را اسیر کند. به همین خاطر روی سنگرهای خالی یک کلاهخود و یک دسته بیل گذاشتم طوری که دسته به طرف دشمن بود و مثل اسلحه به نظر میرسید.
وقتی دشمن منور میزد تصور میکرد کسی بالای سنگر است.
منبع: کتاب خلاقیتها
سلاح جدید
با شیوههای مختلف در طول روز، تعداد زیادی جانور مثل عقرب، و رتیل شکار میشد، آنها را در شیشههای خالی مربا نگه میداشتند و در لحظهی مورد نیاز در مواضع دشمن کار میگذاشتند.
معمولاً بعد از چند لحظه با باز شدن در شیشه حاوی مار و عقرب، صدای همهمه و تیراندازی پراکنده بلند میشد که نشان دهندهی تشویش آنها و موفقیت آمیز بودن سلاح جدید بود.
منبع: کتاب خلاقیت ها صفحه ۱۰۱
سلاح سرد
در عملیات حصر آبادان، تک تیراندازهای عراقی بچه ها را خیلی اذیت میکردند، فکری به نظرم رسید. یک کلاه آهنی را سر دسته بیلی قرار دادم و آن را مرتب جابه جا میکردم، به این ترتیب تک تیرانداز دشمن را حسابی کلافه کردم.
منبع: کتاب خلاقیتها
زیر پیراهن پتویی
سال ۶۶ در منطقهی میاندوآب در محل سد انحرافی نوروزکوه، برای عملیات نصر۴ اردو زده بودیم. سرمای اواخر شب و اوایل صبح مشکل ساز شده بود. بخصوص برای بچههای اعزامی از کرمان.
چون فصل سرما هم نبود نمیتوانستیم درخواست پوشاک زمستانی کنیم، به همین خاطر هرچه پتوی رنگ و رورفته داشتیم به شکل زیر پیراهنی بدون آستین بریدیم و با طناب و ریسمان که از میاندوآب خریدیم دوختیم و بچهها مثل جلیقه نجات البته زیر لباسها میپوشیدند.
منبع: کتاب خلاقیتها
ساعت برقی
زمانی که در سنگر نگهبانی بودم و میخواستم نفر بعدی را برای پست بیدار کنم، به ابتکار خود دو سر سیمی را که به پای او وصل کرده بودم به باتری بیسیم وصل میکردم. برق خفیفی که در طول سیم جریان داشت، باعث بیدار شدن آن شخص میشد و او به سنگر نگهبانی میآمد.
منبع: کتاب خلاقیتها