قرآن کریم اگر آیات را تکرار میکند ، هر جا روی حساب معینی است . در آیه ای همین قدر میگوید : « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم »خدا عوض نمیکند وضع مردمی را مگر خودشان خودشان را عوض کنند . بلا تشبیه مثل اینکه کسی بیاید در مغازه شما و بگوید فلان سفته را امضاء کن . میگویید من امضاء نمیکنم مگر اینکه چنین باشد . بیش از این نگفتهاید که نمیکنم . اما یک وقت تعبیر « لم یک مغیرا »( به کار رفته است) .
قرآن وقتی که میخواهد سنت خدائی را بگوید که خدائی ما چنین ایجاب میکند و غیر از این محال است و این قطعی و ضروری و لا یتخلف است ، با این تعبیرها میگوید ، مثلا میگوید : « ما کان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون» ( ۱ ) چنین نبوده و نیست ذات پروردگار تو که به مردمی به صرف اینکه منکر خدا هستند اما وضع خودشان را از نظر عدالت اصلاح کردهاند ظلم کند . یا : « وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا »( ۲ ) که اصولیین میگویند این آیه ” قبح عقاب بلا بیان ” را بیان کرده است . ما هرگز چنین نبوده و نیستیم که مردمی را که به آنها اتمام حجت نشده است عذاب کنیم .
یعنی خدایی ما ایجاب نمیکند و بر ضد خدایی ماست که مردمی را که به آنها اتمام حجت نشده است عذاب کنیم . در آن آیه همین قدر گفت : « ان الله لا یغیر ما بقوم ». ولی اینجا میفرماید : « ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم »این بدان موجب است که خدا هرگز چنین نبوده و نیست ( در اموری که به خدا نسبت داده میشود زمان مطرح نیست ) ، خدا اصلا چنین نیست ، خدایی خدا چنین ایجاب نمیکند که نعمتی را از مردمی سلب کند پیش از آنکه آن مردم خودشان ، خودشان را عوض کرده باشند .